وبلاگ

توضیح وبلاگ من

منابع کارشناسی ارشد با موضوع بررسی رابطه ...

 
تاریخ: 28-09-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

یک نتیجه مهم نقش خود عبارت است از اینکه ارزش ها را مطابق بافتی که در آن قرار داریم معین می کند هنگامی که به بافت خاصی که باآن رو به رو هستیم به علت معنی نسبی آن برای ما پاسخ متفاوتی می دهیم به روش هدفمند عمل می نماییم وهدفمند بودن عبارت است از : انجام عمل با انگیزه ها هگامی که در بافت محیطی خاصی درگیرمی باشم به این معنا هیجانها کنشی می باشند :یعنی آنها به عنوان محرک عمل می نمایند تا در موقعیت های خاصی که درگیر هستیم ارتباط خود را شروع نموده تغییر دهیم نگهداریم ویا به آن پایان دهیم (کامپوس مام،کرمویان ۱۹۹۴ ،نقل از همان منبع).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

کار آمدی خود هنگامی به وضوح به کار گرفته می شود که هدفهای سازگارانه به دست آمده باشند(سالوی، ترجمه اکبر زاده۱۳۸۳).

عوامل موثر برهوش هیجانی

اولین عاملی که در رشد یا تخریب هوش هیجانی نقش دارد خانواده است. در خانواده است که ما یاد می گیریم هیجانات خود را بیان کنیم یاد می گیریم احساسات خود را بروز دهیم و این که چه احساسی نسبت به خودمان داشته باشیم و دیگران چه واکنشی نسبت به ما و احساسات ما نشان می دهند. در خانواده است که راجع به احساسات دیگران بینش و آگاهی کسب می کنیم. و این که چگونه در مقابل احساسات دیگران واکنش نشان دهیم. چگونه بر عواطف خود کنترل داشته باشیم، چگونه همدلی کنیم و…(گلمن ۱۹۵۰ ترجمه بلوچ).
یادگیری و مهارتهای عاطفی و هیجانی برای هر کودکی، مستلزم آن است که والدین او دارای هوشبهر هیجانی مناسبی باشند. به عبارت دیگر والدین بایستی خود سرشار از مهارتهای عاطفی بوده و از آنها آگاه باشند و به موقع و در زمان و مکان معین آنها را آموزش دهند. مسلماً والدینی که نمی توانند احساسات خود را کنترل کنند و شیوه های کنترل احساسات را نمی دانند، همدلی را به خوبی نشان نمی دهند، خودآگاهی هیجانی کمی دارند و نسبت به هیجانات دیگران بی تفاوت هستند و دائما محیطی سرشار از ناراحتی های عاطفی ایجاد می کنند نمی توانند الگوهای خوبی برای هوش عاطفی و آموزش ان به فرزندانشان باشند.
کودکانی که والدین دارای هوش هیجانی بالا دارند و این آموزشها را از آنها دریافت می کنند دارای ویژگیهایی زیر هستند:
کشمکش بین آنها کمتر است.
با احساسات و عواطف خود بهتر کنار می آیند و کمتر دچار غم اندوه می شوند.
از نظر بیولوژیکی آرامش بیشتری دارند و میزان ترشح هورمونهای مربوط به فشارهای روحی (استرسها) در آنها کمتر است و دیگر علائم بیولوژیکی ناشی از برانگیختگی عاطفی در آنها کمتر به چشم می خورد.
این بچه ها در نزد همسالان خود محبوبترند و معلم ها آنها را اجتماعی تر ازدیگران می بینند.
والدین و معلمین این بچه ها معتقدند که مشکلات رفتاری آنها از جمله پررویی و گستاخی یا پرخاشگریهایشان کمتر از دیگران است.
این بچه ها بهتر از دیگران می توانند توجه خود را روی موضوعی متمرکز کنند و بنابراین در زمینه یادگیری بهتر عمل می کنند.
اکثر نظریه پردازان هوش هیجانی معتقدند که افراد، فاقد هوش هیجانی بالا هستند زیرا در دوران اولیه کودکی هوش هیجانی افراد صدمه می بیند و مسیر رشد و شکوفائی آن مسدود می شود. آنها معتقدند که آسیب دیدگی هوش هیجانی در دوارن کودکی راحت تر از رشد آن است، یعنی تبعیت از این اصل که خراب کردن راحت تر از آفریدن و خلق کردن است. (اکرامی، ۱۳۸۰)
از دیگر عوامل موثر در رشد یا تخریب هوش هیجانی، جامعه و عوامل موثر ان (همچون صدا و سیما و رسانه ها) هستند. عواملی که بر رشد هوش هیجانی تأثیر مخرب می گذارد عبارتند از: پایین بودن سطح آگاهی عاطفی والدین، عدم توجه والدین به احساسات و هیجانات کودکشان، نگرشهای تعصب آمیز وانعطاف ناپذیر خانواده و جامعه نسبت به بروز و نحوه ی بیان هیجانات در کودکان و بزرگسالان، وجود خانواده های تک والدی، طلاق، بی سرپرستی وبه طور کلی محرومیتهای عاطفی، بزهکاری و جنایت، آزارهای جسمی و بدرفتاری با کودکان، بی توجهی به عواطف کودکان در مدارس، توجه زیاد به منطق و عدم توجه به مسائل هیجانی و عاطفی و …

ویژگیهای افراد دارای هوش هیجانی بالا:

آنها سعی می کنند بیشتر به احساسات خود به بر چسب بزنند تا به موقعیتها و خودشان.
افکار و احساسات خویش را از یکدیگر تمییز می دهند.
مسئولیت احساساتشان را برعهده می گیرند.
از احساساتشان برای کمک کردن به تصمیم گیریشان استفاده می کنند.
به احساسات دیگران احترام گذارند.
احساس انرژی زا و نیرو بخشی دارند عصبانیت
آنها برای احساسات دیگران اعتبار قائلند و همدردی و پذیرش نسبت به دیگران و احساساتشان دارند.
از نصیحت کردن، دستور دادن، کنترل کردن، قضاوت کردن یا سخنرانی در مورد دیگران پرهیز می کنند. (اکرامی، ۱۳۸۰).

عناصر پایه ای هوش هیجانی

خودآگاهی:

مشاهده و شناخت احساسات خود؛ توانایی ابراز احساسات و یافتن واژگانی برای بیان آنها؛ آگاه شدن از ارتباط میان افکار، احساسات و واکنش­ها.
خودآگاهی مهمترین مورد هوش هیجانی و زیر بنای تمام صلاحیت هاست. این گفته سقراط که (خود را شبان) به این اصل اساسی هوش هیجانی یعنی آگاهی داشتن نسبت به احساسات خود در زمان بروز آنها اشاره می کند. این نسبت به احساسات، توانایی عاطفی اساسی است که دیگر توانائی ها، از قبیل خویشتن داری عاطفی، بر پایه ان بنا می شود.
جان مایر روان شناس دانشگاه نیوهمپشایر که در فرموله کردن نظریه هوش هیجانی با پیتر سالوی از دانشگاه یل همکاری کرده است، می گوید: «خودآگاهی به معنای آگاه بودن از حالت روانی خود و نیز تفکر ما درباره آن حالت روانی خود و نیز تفکر ما درباره آن حالت است (گلمن، ترجمه پارسا، ۱۳۸۲،ص ۷۹)

همدلی:

درک احساسات و علایق دیگران و مدنظر قرار دادن دور نمای ذهنی آنان، احترام گذاردن به تفاوتهای موجود در احساسات افراد نسبت به پدیده های مختلف: همدلی بر پایه خودآگاهی بنا می شود. هر قدر نسبت به احساسات خودمان گشاده تر باشیم، در دریافت احساسات دیگران ماهرتر خواهیم بود و می توانیم پیامهایی را که در کلمات و اعمال افراد دیگر نهفته است، درک کنیم.
عواطف افراد بیشتر اوقات از طریق نشانه هایی غیر از بیان مستقیم ابراز می شود. ۹۰ درصد پیام های عاطفی یا حتی مقداری بیشتر از آن غیر کلامی هستند، شکست در دریافت احساسات دیگران، یک کاستی اساسی در هوش هیجانی است و توانایی دریافت پیامهای غیر کلامی، کلید درک احساسات دیگران است.
در تحقیقی که توسط رابرت زرنتال روانشناس دانگشاه هاروارد، درباره توانایی افراد در درک پیامهای غیر کلامی انجام شده، این نتیجه به دست آمد که افرادی که دریافتن احساسات دیگران بر اساس نشانه های غیر کلامی تواناهستند، انطباق عاطفی بهتری دارند، محبوب تر، معشارتی تر ونیز حساستر می باشند. در کل زنان، در ابراز این نوع همدلی بهتر از مردان هستند.
همچنین در آزمونی که بر ۱۰۱۱ کودک به عمل آمد،کسانی که در زمینه دریافتن احساسات غیر کلامی دیگران استعدای از خود نشان دادند، در میان محبوب ترین شاگردان مدرسه جای داشتند و از نظر ثبات عاطفی از بقیه با ثبات تر بودند. کارکرد آنان نیز در مدرسه بهتر از دیگران بود. می توان نتیجه گرفت که تسلط افرادی موثر و کارآمد باشند و معلمان آنها را بیشتر دوست داشته باشند. (گلمن، ترجمه پارسا، ۱۳۸۲، ص ۱۴۰)
مجموعه ­ای از مطالعات انجام شده توسط «ماریان راک- یارو»[۴۸] «کارولین ژان- واکستر»در موسسه ملی سلامت روان نشان داد که تفاوت موجود در میل به همدلی در افراد مختلف، به نحوه تربیت کودکان از جانب والدین بستگی دارد. آنان دریافتند زمانی که شیوه تربیتی، توجه شدید کودکان را به سوی مشکلی که در اثر بدرفتاری آنان برای دیگران پیش آمده است جلب می کند، آنان همدلی بیشتری پیدا می کنند.
همچنین آنان دریافتندکه همدلی کودکان از نحوه واکنش نشان دادن اطرافیان در مقابل درماندگی دیگران نیز شکل می گیرد. کودکان با تقلید از آنچه که می بینند، مجموعه ای رفتاری از واکنش های حاکی از همدلی را در خود به وجود می آورند، به ویژه در کمک به افراد دیگری که دچار درماندگی شده اند (همان منبع، ص ۱۴۳)

توانایی برقراری ارتباط:

توانایی شناخت احساسات دیگران و شکل دادن به عواطف فردی دیگر، نطقه ثقل هنر برقرار کردن ارتباط است. لازمه هماهنگی کردن با دیگران، وجود اندکی آرامش در وجود شخص و در واقع تسلط بر احساسات خود است. این مهارت در کنار آمدن با دیگران موثر واقع می شود.
توانایی بیان احساسات خود: میزان مهارت افراد در بیان احساسات خود، شایستگی اجتماعی مهمی است. « پل اکمن »[۴۹] اصطلاح قواعد بیانگری را برای بیان هم رأیی اجتماعی درباره اینکه کدام احساس ات را در چه زمانی می توان به طور صحیح نشان داد، به کار می برد.
در این زمینه در فرهنگ های مختلف تفاوتهای بسیاری مشاهده می شود.
قواعد بیانگری بر اساس چند نوع هستند:
به حداقل رساندن نمایش احساسات
اغراق کردن در احساسات خود از طریق بزرگ نمایی آن احساسات
جایگزین کردن یک احساس به جای دیگری
اینکه یک فرد، این راهبردها را تا چه حد به خوبی به کاربگیرد و بداند چه زمانی از آنها استفاده کند، یکی از عوامل هوش هیجانی است.
ما این قواعد بیانگری را تا حدودی از طریق دستور العمل های صریح، از همان اوایل زندگی فرا می گیریم. زمانی که به یک کودک یاد می دهیم وقتی پدربزرگ چیزی نامناسب اما از نظر معنوی با ارزش را برای تولدش به او هدیه داد، ناراحتی خود را نشان ندهد، بلکه لخند بزند و تشکر کند، در زمینه قواعد بیانگری به او آموزش می دهیم. اگر چه، آموزش در این زمینه غالباً از طریق الگو برداری صورت می گیرد.

اداره صحیح تبادلات عاطفی:

مادر هر رویارویی به دیگران، علائم عاطفی ارسال می کنیم، که این علائم بر افرادی که با ما هستند تأثیر می گذارند. هوش هیجانی، اداره صحیح تبادلات عاطفی را در بر می گیرد.
عبارتهای محبوب و مجذوب کننده را در مورد افرادی به کار می بریم که دوست داریم از آن جهت با آنها باشیم.
که مهارتهای عاطفی آنان، احساس خوبی در ما پدید می آورد. افرادی که می توانند به دیگران در آرام کردن احساساتشان کمک کنند، ابزار اجتماعی سودمندی اختیار دارند که موجب می شود، دیگران هرگاه نیاز عاطفی شدیدی داشته به آنها رجوع کنند.
در کنش متقابل افراد با یکدیگر، حالت روحی از مردی که در بیان احساسات نیرومند تر است به فرد منفعل تر منتقل می شود. افرادی که بتوانند خود را با حالت های روحی به خوبی هماهنگ کنند. یا بتوانند دیگران را از روحیات خود متأثر سازند. مناسبات عاطفی هموارتری برقرار می سازند. افرادی که در دریافت وارسال عواطف ضعیف هستند در ارتباط های خود با مشکل مواجه می شوند.
در رویارویی های فردی، عموماً فردی که قدرت بیانگری نیرومندتری دارد، فردی است که احساساتش دیگران را به دنبال خود می کنند، طرف مسلط بیشتر صحبت می کند، در حالی که طرف تابع صورت طرف دیگر را بیشتر نگاه می کند. کنترل عواطف و احساسات: باعث رفتارهای نامناسبی مثل عصبانی کردن مردم و کاهش جذابیت فرد برای اولین نگاه می شود.
فرد باید این توانایی را داشته باشد که که احساساتش را به سمتی که خود و دیگران صدمه نبیند سوق دهد. هدایت و مدیریت احساسات به فرد در انجام کارها انگیزه می دهد، به خصوص برای کارهایی که تمایل به انجامشان نداریم مثل تلفن کردن به فردی که از او خوشمان نمی آید.


فرم در حال بارگذاری ...

« راهنمای نگارش پایان نامه با موضوع تبیین نسبت حقوق مدنی ...اثر درصد ماده خشک شیر و ترکیبی از ... »