آماره t در مسیر ارتباطی بین نوآوری خدمات و عملکرد سازمانی ۳۶/۳ است با توجه به اینکه این مقدار بین بازه (۹۶/۱+,۹۶/۱-) قرار ندارد با اطمینان ۹۵ درصد میتوان بیان کرد که این فرضیه تایید می شود. با در نظرگرفتن آمار استخراجی از مدل تحقیق درحالت استاندارد مشخص شد که شدت ارتباط بین دو متغیر ۴۹۲/۰ است. بنابراین هرچه خدمات ارائه شده به مشتریان جذابتر و جدیدتر باشد، عملکرد سازمانی نیز افزایش خواهد یافت. تحقیقات مشابه زیادی در این زمینه انجام شده است برای مثال کورِآ و همکاران (۲۰۱۲) تحقیقی با عنوان رهبری و نقش یادگیری سازمانی بر نوآوری و عملکرد (مطالعه موردی در اسپانیا) انجام دادند. آنها در تحقیق خود ۹۰۰ شرکت از ۴ بخش کشاورزی، تولید، ساخت و ساز و خدمات در اسپانیا را به عنوان نمونه آماری انتخاب کردند و به این نتیجه رسیدند که نوآوری به طور مثبت و معنادار عملکرد را تحت تأثیر قرار میدهد. جیمز و واله (۲۰۱۲) نیز تحقیقی با عنوان روابط بین نوآوری، یادگیری و عملکرد سازمانی را در ۴۵۱ شرکت اسپانیایی انجام دادهاند. آنها نیز رابطه بین نوآوری و عملکرد سازمانی را تایید کرده اند. علاوه براین داقرتی و همکاران (۲۰۱۱) تحقیقی با عنوان ساختار سازمانی و نوآوری خدمات در صنایع الکترونیک چین را انجام دادند و به این نتیجه رسیده اند که بین نوآوری خدمات و عملکرد سازمانی رابطه معناداری وجود دارد. بنابراین نتایج این تحقیقات با نتایج تحقیق حاضر همسو هستند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
این فرضیه در قالب سه فرضیه فرعی بررسی شد.
۱٫۵ نوآوری خدمات رابطه بین تمرکز و عملکرد سازمانی در بانکها و موسسات مالی استان گیلان را میانجی گری می کند.
باتوجه به مدل ساختاری آماره t در مسیر ارتباطی بین تمرکز و نوآوری خدمات و همچنین نوآوری خدمات و عملکرد سازمانی بین بازه (۹۶/۱+,۹۶/۱-) قرار ندارد بنابراین میزان آماره t معنادار بوده و با اطمینان ۹۵ درصد میتوان بیان کرد که نوآوری خدمات رابطه بین تمرکز و عملکرد سازمانی در بانکها و موسسات مالی استان گیلان را میانجیگری می کند. با در نظرگرفتن نتایج بدست آمده از حاصلضرب ضرایب مسیر مشخص شد که شدت ارتباط ۱۸/۰ است. بنابراین هرچه خدمات ارائه شده به مشتریان جذابتر و جدیدتر باشد، رابطه میان میزان انعطافپذیری در تصمیم گیری و ارزیابی فعالیتها با عملکرد سازمانی نیز بهبود خواهد یافت.
۲٫۵ نوآوری خدمات رابطه بین رسمیت و عملکرد سازمانی در بانکها و موسسات مالی استان گیلان را میانجی گری می کند.
باتوجه به مدل ساختاری آماره t در مسیر ارتباطی بین رسمیت و نوآوری خدمات و همچنین نوآوری خدمات و عملکرد سازمانی بین بازه (۹۶/۱+,۹۶/۱-) قرار ندارد بنابراین میزان آماره t معنادار بوده و با اطمینان ۹۵ درصد میتوان بیان کرد که نوآوری خدمات رابطه بین رسمیت و عملکرد سازمانی در بانکها و موسسات مالی استان گیلان را میانجیگری می کند. با در نظرگرفتن نتایج بدست آمده از حاصلضرب ضرایب مسیر مشخص شد که شدت ارتباط ۲۰/۰ است. بنابراین هرچه خدمات ارائه شده به مشتریان جذابتر و جدیدتر باشد، رابطه میان میزان استاندارد بودن مشاغل درون سازمان با عملکرد سازمانی نیز بهبود خواهد یافت.
۳٫۵ نوآوری خدمات رابطه بین تخصص و عملکرد سازمانی در بانکها و موسسات مالی استان گیلان را میانجی گری می کند.
باتوجه به مدل ساختاری مشخص شد که آماره t بین دو متغیر تخصص و نوآوری خدمات معنی دار نیست. لذا نوآوری خدمات رابطه بین تخصص و عملکرد سازمانی در بانکها و موسسات مالی استان گیلان را میانجیگری نمیکند.
درنهایت با توجه به موارد مذکور و مدل ساختاری تحقیق که سه بعد ساختار سازمانی ۲/۴۳ درصد از متغیر نوآوری خدمات را تبیین می کند و همچنین نوآوری خدمات نیز ۱/۳۶ درصد از متغیر عملکرد را تبیین می کند میتوان ادعا کرد که به طور کلی نوآوری خدمات بین ابعاد ساختار سازمانی و عملکرد را میانجیگری می کند. داقرتی و همکاران (۲۰۱۱) تحقیقی با عنوان ساختار سازمانی و نوآوری خدمات در صنایع الکترونیک چین را انجام دادند و به این نتیجه رسیده اند که نوآوری خدمات رابطه بین ابعاد ساختار سازمانی و عملکرد را میانجیگری می کند بنابراین نتایج این تحقیق با نتایج تحقیق حاضر همسو است.
۵-۴) پیشنهادات کاربردی
با توجه به فرضیه های تحقیق مشخص گردید که بین تمرکز و رسمیت با نوآوری خدمات در بانکها و موسسات مالی استان گیلان رابطه وجود دارد و نوآوری خدمات بین ابعاد ساختار سازمانی و عملکرد را میانجیگری می کند. بنابراین میتوان راﻫﻜﺎرﻫﺎ و ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدﻫﺎﻳﻲ را ﺟﻬﺖ اﻓﺰاﻳﺶ تمرکز، رسمیت و نوآوری خدمات با توجه به ادبیات نظری تحقیق و سوالات پرسشنامه و بر اساس جدول Case Summaries اراﺋﻪ ﻛﺮد تا در این راستا عملکرد سازمانی نیز بهبود یابد.
با توجه به فرضیه های ۱ و ۲ در جهت بهبود ساختار سازمانی پیشنهاد می شود:
با توجه به فرضیه های ۴ و ۵ در جهت ارتقا نوآوری خدمات پیشنهاد می شود:
۵-۵)محدودیتهای تحقیق
۵-۶)پیشنهاداتی برای محققین آینده
منابع
منابع فارسی
۷۴۲/۰
هزینه های پیشگیری
۷۷۰/۰
هزینه های ارزیابی
۷۹۳/۰
هزینه های شکست درونی
۸۴۰/۰
هزینه های شکست بیرونی
۷۶۶/۰
از آنجایی که مقدار بدست آمده آلفای کرونباخ برای همه متغیرهای پژوهش بالای ۷/۰ میباشد میتوان گفت پرسشنامه ها از پایایی قابل قبولی برخوردارند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۸- مقیاسهای مورد استفاده
یکی از مراحل اساسی در پژوهش، اندازه گیری است. اندازه گیری روشی است که از طریق آن به یک صفت یا یک ویژگی با توجه به ملاک مشخص، عددی نسبت داده میشود. مقیاسها به چهار دسته کلی تقسیم میشوند (دلاور، ۱۳۸۳): مقیاس اسمی، مقیاس رتبهای، مقیاس فاصلهای و مقیاس نسبی. در این پژوهش از مقیاس رتبه ای استفاده شده که بدین منظور برای طراحی گزینه های پرسشنامه از طیف لیکرت ۵ گزینهای استفاده شده است.
۳-۹- آزمونهای آماری
پس از اینکه پژوهشگر روش پژوهش خود را مشخص کرد و با بهره گرفتن از ابزارهای مناسب، داده های مورد نیاز را برای آزمون فرضیه های خود جمعآوری کرد، اکنون نوبت آن است که با بهره گیری از تکنیکهای آماری مناسب که با روش پژوهش، نوع متغیرها و … سازگاری دارد، داده های جمعآوری شده را دستهبندی و تجزیه و تحلیل نماید و در نهایت فرضیههایی که تا این مرحله او را در پژوهش هدایت کرده اند، در بوته آزمایش قرار دهد و تکلیف آنها را روشن کند و سرانجام بتواند پاسخی برای پرسشی که پژوهش تلاشی سیستماتیک برای به دست آوردن آن بود، بیابد (خاکی، ۱۳۸۷).
در این پژوهش به دو روش توصیفی و استنباطی به تحلیل داده های به دست آمده از محل پرسشنامه پرداخته شده است. برای تحلیل داده ها در این پژوهش در سطح توصیفی و توصیف داده های بدست آمده از نرم افزار آماری SPSS نسخه ۲۰ و در سطح استنباطی و برای آزمودن فرضیه های پژوهش از نرم افزار LISREL و روش معادلات ساختاریافته استفاده شده است.
به منظور تحلیل داده های پژوهش از تحلیلهای گوناگون استفاده شده است. در مرحله اول نرمال بودن داده ها با بهره گرفتن از آزمون کولموگروف – اسمیرنوف مورد بررسی قرار میگیرد و در صورتیکه داده ها نرمال باشند از آمار پارامتریک و در صورتیکه غیر نرمال باشند از آمار ناپارامتریک استفاده میکنیم. در مرحله بعد روایی سازه متغیرهای پژوهش و شاخص های منتج از آنها با بهره گرفتن از آزمون تحلیل عاملی تأییدی مورد بررسی قرار میگیرد. با بهره گرفتن از مدل معادلات ساختاری که در حقیقت آمیزهای از نمودار تحلیل مسیر و تحلیل عاملی تأییدی است، آزمون مقایسه زوجی و آنالیز واریانس، به آزمون فرضیه های پژوهش پرداخته می شود.
۳-۹-۱- مدلسازی معادلات ساختاری
برای بررسی روابط علّی بین متغیرها به صورت منسجم کوششهای زیادی در دهه اخیر صورت گرفته است. یکی از این روشها برای انجام تحلیل عاملی تاییدی، معادلات ساختاری یا تحلیل چند متغیری با متغیرهای مکنون است. مدلسازی معادلات ساختاری یک تکنیک تحلیل چند متغیری بسیار کلی و نیرومند از خانواده رگرسیون چند متغیری و به بیان دقیقتر بسط مدل خطی کلی است که به پژوهشگر امکان میدهد مجموعه ای از معادلات رگرسیون را به گونه ای همزمان مورد آزمون قرار دهد. مدل معادلات ساختاری رویکرد آماری جامع برای آزمون فرضیههایی درباره روابط بین متغیرهای مشاهده شده[۶۲] و متغیرهای مکنون[۶۳] است، که گاه تحلیل ساختاری کوواریانس، مدلیابی علّی و گاه نیز LISREL[64] نامیده می شود. اما اصطلاح غالب در این روزها، مدل یابی معادلات ساختاری یا به گونه خلاصه SEM[65] میباشد (هومن، ۱۳۸۸). یک مدل کامل معادلات ساختاری شامل دو مولفه میگردد:
الف) مدل اندازه گیری: جزئی از معادلات ساختاری که طی آن متغیرهای مکنون مشخص میشوند. متغیرهای مکنون، متغیرهای قابل مشاهدهایاند که به وسیله کواریانس میان دو یا چند شاخص نشان داده میشوند.
ب) مدل ساختاری: جزئی از مدل ساختاری که روابط بین متغیرهای مکنون را نشان میدهد.
بررسی و تحلیل مدلهای اندازه گیری در مراحل اولیه مطالعات تاییدی مفید بوده چرا که می تواند روشنگر نقاط ضعف نظری بوده و به تفسیر یافتههای پژوهش کمک نماید و در طرح مطالعات آینده سهم عمدهای داشته باشد. بر این اساس مدلسازی معادلات ساختاری شامل دو مرحله عمده تدوین مدل و آزمون مدل میباشد. در تدوین مدل، پژوهشگر با بهره گرفتن از کلیه نظریات مرتبط، پژوهش و اطلاعات در دسترس، به طرح مدل می پردازد و در این مرحله مدل روابط علّی بین متغیرها را توصیف مینماید. ارتباط بین متغیرها می تواند مبیّن فرضیه هایی باشد که روابط علّی بین متغیرهای مشهود و مکنون را از فضای تئوریک استنتاج نموده اند. مرحله بعدی آزمون برازندگی و میزان انطباق این نظریه ها با داده های تجربی است که از جامعه معیّن گردآوری شده اند و در بررسی بخش ساختاری مدل، روابط بین متغیرهای نهفته درونی و بیرونی (متغیرهای نهفته مستقل و وابسته) مورد توجه قرار میگیرند (دانشگر، ۱۳۹۰).
۳-۹-۲- تحلیل عاملی
تحلیل عاملی می تواند به دو دسته اکتشافی و تاییدی تقسیم شود.
۳-۹-۳- تحلیل عاملی اکتشافی
روشی است که اغلب برای کشف و اندازه گیری منابع مکنون پراش و همپراش در اندازه گیریهای مشاهده شده به کار میرود. پژوهشگران به این واقعیت پی بردهاند که تحلیل عاملی اکتشافی می تواند در مراحل اولیه تجربه یا پرورش تستها کاملاً مفید باشد. در تحلیل اکتشافی، پژوهش در صدد بررسی داده های تجربی به منظور کشف و شناسایی شاخص های ویژه و نیز روابط جالب بین آنهاست و این کار را بدون تحمیل هر گونه مدل معیّنی بر روی داده ها انجام میدهد. به بیان دیگر تحلیل اکتشافی علاوه بر آنکه ارزش تجسسی یا پیشنهادی دارد، میتواند ساختارساز، مدلساز یا فرضیهساز باشد و یا فرضیههایی تدوین کند که نسبت به سایر روشهای چند متغیری، آزمایش عینیتری داشته باشد. تحلیل اکتشافی وقتی به کار میرود که پژوهشگر شواهد کافی قبلی و پیش تجربی برای تشکیل فرضیه درباره تعداد عاملهای زیر بنایی نداشته باشد. بنابراین تحلیل اکتشافی بیشتر به عنوان یک روش تدوین و تولید تئوری در نظر گرفته می شود تا یک روش آزمون تئوری. ویژگی بارز تحلیل عاملی اکتشافی در ارتباط با مدلیابی معادلات ساختاری آن است که در بیشتر پژوهشها از آن برای استخراج عاملهای متعامد، یعنی عاملهای مستقل و بدون وابستگی به یکدیگر استفاده می شود (هومن، ۱۳۸۸).
۳-۹-۴- تحلیل عاملی تاییدی
برای بررسی روابط بین متغیرها به صورت منسجم کوشش های زیادی در دهه اخیر صورت گرفته است. یکی از این روشها برای انجام تحلیل عاملی تاییدی، معادلات ساختاری یا تحلیل چند متغیری با متغیرهای مکنون است. مدلسازی معادلات ساختاری یک تکنیک تحلیل چند متغیری بسیار کلی و نیرومند از خانواده رگرسیون چندمتغیری و به بیان دقیقتر بسط مدل خطی کلی است که به پژوهشگر امکان میدهد مجموعه ای از معادلات رگرسیون را به گونه ای همزمان مورد آزمون قرار دهد. مدل معادلات ساختاری، رویکرد آماری جامع برای آزمون فرضیههایی درباره روابط بین متغیرهای مشاهده شده و متغیرهای مکنون است، که گاه تحلیل ساختاری کوواریانس، مدلیابی علّی و گاه نیز LISREL نامیده می شود. اما اصطلاح غالب در این روزها، مدلیابی معادلات ساختاری یا به گونه خلاصه SEM نامیده می شود (هومن، ۱۳۸۸).
مهمترین هدف در تحلیل عاملی تاییدی، تعیین میزان توان مدل عامل از قبل تعریف شده با مجموعه ای از داده های مشاهده شده است. به عبارتی تحلیل عاملی تاییدی در صدد تعیین این مسئله است که آیا تعداد عامل ها و بارهای متغیرهایی که روی این عامل اندازه گیری شده اند با آن چه که بر اساس تئوری و مدل، انتظار میرفت، انطباق دارد. در این روش ابتدا متغیرها و شاخص های مربوط بر اساس تئوری اولیه انتخاب میشوند و سپس از تحلیل عاملی استفاده می شود که آیا این متغیرها و شاخصهها آن طور که پیش بینی شده بار (لود) میشوند یا اینکه ترکیب آنها عوض می شود و روی عاملهای دیگر بار میشوند. در این پژوهش با توجه به توضیحات داده شده از تحلیل عاملی تاییدی استفاده می شود.
۳-۹-۵- شاخص KMO
شاخصی از کفایت نمونه گیری است که کوچک بودن همبستگی جزیی بین متغیرها را بررسی می کند و از این طریق مشخص میسازد آیا واریانس متغیرهای پژوهش، تحت تأثیر واریانس مشترک برخی عاملهای پنهانی و اساسی است یا خیر. این شاخص در دامنه صفر تا یک قرار دارد. اگر مقدار شاخص نزدیک به یک باشد، داده های مورد نظر برای تحلیل عاملی مناسب هستند و در غیر این صورت (معمولاً کمتر از ۶/۰) نتایج تحلیل عاملی برای داده های مورد نظر چندان مناسب نمیباشند.
۳-۹-۶- آزمون کرویت بارتلت
این آزمون بررسی می کند چه هنگام ماتریس همبستگی، شناخته شده (از نظر ریاضی ماتریس واحد و همانی) است و بنابراین برای شناسایی ساختار (مدل عاملی) نامناسب میباشد. ماتریس همبستگی دارای دو حالت است: حالت اول زمانی که ماتریس همبستگی بین متغیرها، یک ماتریس واحد و همانی میباشد، در این صورت متغیرها ارتباط معنی داری با هم نداشته و در نتیجه امکان شناسایی عاملهای جدید، براساس همبستگی متغیرها با یکدیگر وجود ندارد. حالت دوم زمانی که ماتریس همبستگی بین متغیرها یک ماتریس واحد و همانی نباشد، که در این صورت ارتباط معنی داری بین متغیرها وجود داشته و بنابراین امکان شناسایی و تعریف عاملهای جدیدی براساس همبستگی متغیرها وجود دارد. اگر معنی داری (Significance) آزمون بارتلت کوچک تر از ۵% ، () باشد تحلیل عاملی برای شناسایی ساختار (مدل عاملی) مناسب است، زیرا فرض شناخته شده بودن ماتریس همبستگی رد می شود. (مومنی و فعال قیومی، ۱۳۹۱). نتایج این شاخص ها در جدول ۳-۳ آمده است. همانطور که در جدول ۳-۳ نیز مشاهده میشود، از آنجایی که مقدار شاخص KMO بیشتر از ۶/۰ است تعداد نمونه (در اینجا همان تعداد پاسخ دهندگان) برای تحلیل عاملی کافی میباشد. همچنین مقدار معناداری (Sig) آزمون بارتلت، کوچک تر از ۵ درصد است که نشان میدهد تحلیل عاملی برای شناسایی ساختار مدل عاملی، مناسب است.
جدول ۳-۴- نتایج آزمون کرویت بارتلت و KMO جهت بررسی کفایت عوامل پرسشنامه
ابعاد
KMO
Sig
فناوری اطلاعات
۶۵۸/۰
۰۰۰/۰
وقتی همۀ پیشامدها هم احتمالند، بیشترین عدمحتمیت از این نظر که کدام پیشامد رخ خواهد داد، پیش می آید.
.
فازی:
بودا در هند، پنج قرن قبل از مسیح و تقریباً دو قرن قبل از ارسطو زندگی میکرد. اولین قدم در سیستم اعتقادی او، گریز از جهان سیاه و سفید و برداشتن حجاب دو ارزشی بود؛ از دید او جهان را باید سراسر تناقض دید، جهانی که چیزها و ناچیزها در آن وجود دارد. در منطق بودا هم A و نقیض A وجود دارد، اما در منطق ارسطو یا A وجود دارد، یا نقیضA. نخستین حادثه در زمینۀ پیدایش منطق فازی، پارادکسهای مطرح شده توسط برتراند راسل در ارتباط با منطق ارسطویی بود؛ او بنیاد منطقی برای منطق فازی را ایجاد نمود، اما هرگز موضوع را تعقیب نکرد. دومین حادثه، کشف “اصل عدمقطعیت” توسط هایزنبرگ در فیزیک کوانتوم بود. این اصل به باور کورکورانه ما در رابطه با قطعیت در علوم و حقایق علمی خاتمه داد و یا دست کم آن را دچار تزلزل ساخت. در این میان، منطقیون برای گریز از خشکی و جزمیت منطق دو ارزشی، منطقهای چند ارزشی را به عنوان تعمیم منطق دو ارزشی پایه گذاری کردند. اولین منطق سه ارزشی در سال ۱۹۳۰ توسط لوکاسیه ویچ، پایه گذاری شد. منطق فازی نیز منطقی چند ارزشی و عبارت از “استدلال با مجموعۀ فازی” است که توسط ماکس بلک و لطفی زاده مطرح گردید. در سال ۱۹۳۷، ماکس بلک مقالهای راجع به آنالیز منطق با نام” ابهام"، را در مجلۀ علم منتشر کرد، سپس در سال ۱۹۶۵، لطفی زاده مقالهای تحت عنوان مجموعههای فازی منتشر ساخت (آذر و فرجی، ۱۳۸۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از سوی دیگر طبق لغتنامه و محاورۀ کلمات فازی، مبهم، گنگ، نامشخص، غیردقیق ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند و به صورتهای زیر میتوان آنها را تعریف نمود:
فازی: به شدت تأکید نمیکند، به روشنی اثبات نمی شود، گیج کننده است و عدم وضوح و مشخصی دارد.
مبهم: به روشنی تشریح، تعریف و مشخص نمی شود؛ شکل واضحی ندارد.
گنگ: قابل فهم به دو یا چند حالت، تردید داشتن، نامشخص.
نامشخص: نامشخص برای وقوع، به وضوح تعیین و تعریف نشده، نداشتن دانش در مورد یک پیام.
از آغاز علوم جدید تا اواخر قرن نوزدهم، عدمحتمیت به عنوان یک پدیدۀ نامطلوب و قابل اجتناب، مطرح بود؛ این رفتار به تدریج با ظهور مکانیک احتمالی، در آغاز قرن بیستم تغییر کرد. علیرغم موفقیت نسبی تئوری احتمالات در مسائل واقعی، متأسفانه این تئوری قادر به غلبه بر عدمحتمیت به مفهوم عام آن نشد؛ این موضوع به خصوص در رابطه با واژههای زبانی در زبان محاوره بسیار مشهود بود.
در واقع لطفی عسگرزاده در سال ۱۹۶۵ تئوری جدید عدمحتمیت را که با تئوری احتمالات متمایز بود، ابداع نمود. او در مقالۀ معروف خود، مفاهیم مجموعههای فازی با مرزهای غیرتند و غیرشفاف را معرفی نمود؛ به عبارت دیگر شرط عضویت کامل یا عدمعضویت یک عنصر در یک مجموعه به کاملاً عضویت یا عدمعضویت در آن مجموعه بستگی ندارد.
مفهوم عددی فازی پس از نظریۀ مجموعۀ فازی مطرح گردید و رابطه های فازی توسط زاده در سال ۱۹۷۱، به عنوان رابطههای کلاسیک و مجموعههای فازی مطرح شد (بویادزیک و بویادزیک،۱۳۹۱). دهۀ۱۹۸۰ شاهد توسعۀ سریع تئوری فازی و کاربردهای آن در مسائل مختلف علمی و عملی بود که بسیاری از تولیدکنندگان، مخصوصاً تولیدکنندگان ژاپنی، از آن استقبال شدید کرده و تولیدات انبوه خود را که حاصل طراحیهای عملیاتی براساس منطق فازی بود، روانۀ بازار مصرف نمودند (کلر و همکاران، ۱۳۸۹).
تئوری مجموعههای فازی را برای یک محدودۀ وسیعی از حوزه ها، از قبیل کسب و کار (راگونه و همکاران، ۲۰۰۹)، پزشکی و علوم مرتبط با سلامت (خارال، ۲۰۰۹)، علوم طبیعی (فنگ و وانگ، ۲۰۰۷) که در آنها اطلاعات از نوع ناقص و مبهم هستند، به منظور ارزیابی ریسکها یا تصمیم گیری میتوان مورد استفاده قرار داد. در تحقیقات حوزۀ تجارت الکترونیک، یک عامل بر اساس سیستم تجارت الکترونیک، از تئوری مجموعههای فازی برای توصیۀ محصولات به خریدار استفاده می کند (راگونه و همکاران، ۲۰۰۹؛ خارال، ۲۰۰۹؛ فنگ و وانگ، ۲۰۰۷، به نقل از ژانگ و همکاران، ۲۰۱۲). در نهایت دنگ و همکارانش (۲۰۱۰)، مجموعههای فازی را با تئوری شواهد شیفر، به منظور ایجاد ساختار ترکیب اطلاعات ادغام نمودند (دنگ و همکاران، ۲۰۱۰، به نقل از ژانگ و همکاران، ۲۰۱۲).
تئوری دمپستر _ شیفر[۲۱۷] :
در زمان عدمقطعیت، ادغام داده ها یک موضوع مهم است که برای این منظور تئوری بیزین، منطق فازی و تئوری شواهد به عنوان روشهای مؤثر شناخته شده اند. اگرچه یک توافق عام در زمینۀ کاربرد جهانی روشها وجود ندارد. اما تئوری دمپستر _ شیفر به عنوان یکی از تئوریهای محبوب برای مدلسازی و استدلال با عدمقطعیت و عدم دقت، در سیستمهای هوشمند مورد استفاده قرار گرفته است. در نظریۀ دمپستر _ شیفر، قاعدۀ ترکیب دمپستر، به عنوان یک ابزار قدرتمند برای ترکیب شواهد از منابع اطلاعاتی متمایز نقش مؤثری ایفا می کند (هیون[۲۱۸]، ۲۰۰۹).
این ابزار، بالقوه برای ارزیابی ریسک و قابلیت اعتماد در کاربردهای مهندسی، به هنگام ممکن نبودن اندازه گیری دقیق از آزمایشها و بدست آمدن دانش از استنباط متخصصان، مورد استفاده قرار میگیرد. یک جنبۀ مهم این نظریه، ترکیب شواهد بدست آمده از منابع مختلف و مدلسازی تعارض بین آنهاست (سنتز و فرسون، ۲۰۰۲).
در اواسط ۱۹۶۰ میلادی آرتور پی دمپستر، تئوریای شامل نوعی احتمال حد بالا و پایین، مطرح کرد؛ بعدها مشخص شد که این رویکرد برای بیان قضاوتهای غیرقطعی کارشناسان بسیار مفید است. حدود ۱۰ سال بعد کارهای دمپستر گسترش یافته، تصحیح و از نو پایه گذاری شد و در نهایت به وسیلۀ شیفر، با نام تئوری شواهد ریاضیاتی منتشر شد؛ در واقع او توانایی توابع باور برای به مدل درآوردن دانش نامشخص را نشان داد (لیفور[۲۱۹]، کالوت و ونورن برگ، ۲۰۰۲).
این تئوری به لحاظ مفهومی، شبیه تئوری بیزین و شکل توسعه یافتۀ آن است که توانایی مواجه شدن با داده های ناقص را دارد؛ به جز اینکه در آن از عدمقطعیت وابسته به شناخت، استفاده می شود که البته مزیت تئوری شواهد، شامل انعطاف پذیری این تئوری و قابلیت اجرای آسان است (چوی، کاتگ، چوی، کانگ و چوئی[۲۲۰]، ۲۰۰۹).
فلک (۱۹۹۶)، تفاوت بین مدلسازی آماری بیزی و تئوری دمپستر _ شیفر را تفاوت در مفاهیم میداند و از نظر او مدل بیزین، در واقع نوع بولی پدیده ها را مطرح می کند که در آن، پدیده یا وجود دارد، یا ندارد (فلک، ۱۹۹۶، به نقل از کی[۲۲۱]، ۲۰۰۷). درحالی که قواعد بیزی، مفهوم کلاسیکی را در زمینۀ احتمال دارند، قاعدۀ دمپستر _ شیفر برای سایر سناریوهای متغیر سیستم، از قبیل تساوی رفتار مجموعه ای از متغیرها با تقاطع غیر صفر نیز به کار میرود. همچنین وزنها که در تئوری احتمال کلاسیک بیزی، احتمالات هستند، در تئوری دمپستر _ شیفر کمتر درک شدهاند و مقادیر کمی، در تئوری دمپستر _ شیفر، جرم[۲۲۲] خوانده میشوند. اگرچه تئوری دمپستر _ شیفر نیاز به اطلاعات در زمینۀ احتمالات قبلی برای تابع ندارد، اما نیازمند تخصیص اولیه به جرمها است. که منعکس کنندۀ دانش ابتدایی ما از سیستم است. علاوه بر آن تئوری دمپستر _ شیفر، مزیت صراحت بیشتر برای حالتهای تردید در دانش فردی را دارد و همچنین اجازۀ محاسبات برای مفاهیم اضافی Bel و pl [۲۲۳]را میدهد؛ در حالی که رویکرد بیزی تنها به مفاهیم کلاسیک احتمالات محدود می شود (چالا و کاکز[۲۲۴]، ۲۰۰۴).
این تئوری در زمینۀ سیستم کارشناسی نظریهای مناسب به شمار می آید. در سال ۱۹۷۶، شیفر کتاب “یک تئوری شواهد ریاضیاتی[۲۲۵]” را منتشر نمود و سپس محققان شروع به بررسی کاربرد این تئوری در سیستم کارشناسان نمودند. تئوری دمپستر _ شیفر باتوجه به بخشی از شواهد، مجموعه ای از اعداد را در محدودۀ ]۰.۱[، به منظور نشان دادن اعتقاد در زمینۀ فرضیه های داده شده، مورد استفاده قرار میدهد که این عدد نشان دهندۀ درجۀ پشتیبانی فرضیه ها، توسط شاهد است؛ بنابراین مدل شیفر از اعداد منفی استفاده نمیکند و از این رو میتوان تئوری دمپستر _ شیفر را توسعه یافتۀ توابع بیزی و توابع ترکیب [۲۲۶] دانست.
در این تئوری، قدرت واگذاری یک شاهد (فرضیه)، به منبع داده بستگی دارد و منبع داده ها، معمولاً افراد، سازمانها و فراهم آورندگان اطلاعات برای سناریوی مورد نظر میباشد. در مهندسی، امنیت و قابلیت اعتماد منابع داده، معمولاً از نتایج مطالعات آزمایشی یا کارشناسان حاصل می شود. به لحاظ عینی، منبع داده ها در خارج از سیستم واقع شده (مشاهده کننده) و به لحاظ ذهنی، می تواند اپراتور یا کارشناسان باشد، در دیدگاه عینی، فرضیۀ درست کاملاً قابل تشخیص است، اما در دیدگاه ذهنی تطبیق فرضیه با واقعیت، غیرقطعی و محتمل است.
از این رو در اوایل دهۀ ۱۹۹۰، تئوری دمپستر _ شیفر به خاطر امنیت و قابلیت اعتمادش معروف گردید؛ قابلیت اعتماد در این تئوری برپایۀ سناریویی شامل تمام فرضیات سیستم، تکه شواهد و منابع داده میباشد و فرضیات نیز، نشان دهندۀ تمام حالات ممکن میباشد (کی، ۲۰۰۷).
از آنجایی که این تئوری تکنیکی برای استدلال حقایق از طریق بخشی از اطلاعات است، به موفقیت گستردهای در حوزه های حسابرسی، حمایت تصمیم، ارزیابی دارایی های مالی، مهندسی فرایند و کنترل کیفیت دست یافته است، هرچند توسط دو مشکل بنیادی که شامل محاسبات زیاد و تناقص مطرح شده توسط زاده[۲۲۷]، محدود میباشد (ژانگ، گو، ژو، کانگ و کاو[۲۲۸]، ۲۰۱۰).
قاعدۀ ترکیب دمپستر:
در سالهای گذشته، هدف تحقیقات، بررسی ترکیب اطلاعات بوده است و در مورد داده های ناقص (نامشخص، مبهم یا ناکامل)، ترکیب راهحلی جذاب برای بدست آوردن اطلاعات مناسب میباشد؛ به طورکلی، ترکیب اطلاعات، مبتنی بر نظریه های اندازه گیری اطمینان میباشد (نظریۀ احتمال، نظریۀ شواهد، نظریۀ امکان و نظریۀ مجموعههای فازی) که مزیتهای آن موارد ذیل میباشد:
استفاده از اطلاعات زائد
استفاده از مکمل اطلاعات در دسترس
دستیابی به اطلاعات قابل اطمینانتر
بهبود تصمیم گیری (لیفور و همکاران، ۲۰۰۲).
چهارنوع شاهد از منابع متعدد، بر چگونگی ترکیب اطلاعات از شواهد متعدد، تأثیرگذار است که عبارتاند از: شواهد همخوان، شواهد سازگار، شواهد دلخواه، شواهد منفصل یا بیربط.
باید در نظر داشت که تئوری شواهد ابزارهای تجمیع مناسبی را ارائه می کند و قاعدۀ ترکیب دمپستر _ شیفر، نوع خاصی از روشهای تجمع برای داده های بدست آمده از منابع مختلف است. این منابع متفاوت، ارزیابیهای مختلفی را برای چارچوب تشخیص فراهم میآورند و تئوری دمپستر _ شیفر بر فرض مستقل بودن منابع (شواهد)، مبتنی است.
قاعدۀ اصلی، ترکیب توابع تخصیص احتمال اولیۀ[۲۲۹]چندگانه است که به عنوان قاعدۀ ترکیب دمپستر شناخته شده و تعمیم یافتۀ قاعدۀ بیزی[۲۳۰]است (سنتز و فرسون، ۲۰۰۲). به اعتقاد دمپستر (۱۹۶۷)، این قاعده به شدت بر توافق در زمینۀ منابع چندگانه و نادیده گرفتن تمام تعارض بین شواهد، از طریق فاکتور نرمالسازی تأکید می کند.
در تئوری شواهد، قاعدۀ دمپستر برای ترکیب شواهد مورد استفاده قرار میگیرد، اما در هنگام ترکیب شواهد زیاد، محاسبات آن بسیار فشرده می شود. از سوی دیگر این تئوری، شواهد متعارض را که ممکن است منجر به نتایجی با احتمال وقوع کمتر شود، در نظر نمیگیرد؛ این پدیده به عنوان تناقض زاده، شناخته می شود (ژانگ و همکاران، ۲۰۱۰). ترکیب شواهد در این تئوری، در صورت تعارض شواهد با یکدیگر، ادامه نمییابد؛ در مجموع، نتایج ترکیب در هنگام تعارض
جدی شواهد با یکدیگر، بر اساس شرایط واقعی نیست (شین[۲۳۱]، زایو و یو، ۲۰۰۵).
تعارض در ترکیب شواهد:
در سیستمهای الگوشناسی، ترکیب داده ها موضوع مهمی است و تئوری شواهد، یکی از روشهای موفق در این زمینه میباشد. ترکیب اطلاعات غیردقیق از منابع متفاوت با سطوح مختلف عدم آگاهی، از کیفیت واقعی آنها همراه میباشد. تئوری شواهد به طور گستردهای در بسیاری از زمینه ها، از قبیل ترکیب اطلاعات و تصمیم گیری استفاده می شود، اما اگرچه این تئوری به طور گستردهای برای ادغام داده های سیستمها مورد استفاده قرار گرفته است، هنوز مشکلات پایهای در مورد این تئوری وجود دارد. قاعدۀ ترکیب نقش بسیار مهمی در تئوری شواهد ایفا می کند که دارای چندین ویژگی جالب ریاضیاتی از قبیل خاصیت جا به جایی و شرکتپذیری میباشد (یانگ، ون کانگ، ژنفو و کی[۲۳۲]، ۲۰۰۴).
با این وجود، ممکن است به هنگام جمع آوری شواهدی با درجۀ تعارض بالا، توسط قاعدۀ کلاسیک ترکیب شواهد، نتایجی غیرمنطقی به وجود آید. مدیریت تعارض، به خصوص در زمان ترکیب منابع اطلاعاتی زیاد، مشکل بزرگی است. در واقع تعارض، به همراه تعداد منابع اطلاعاتی افزایش مییابد؛ بنابراین برای تخصیص دوبارۀ جرمهای متضاد، یک استراتژی ضروری است (لیفور و همکاران، ۲۰۰۲). اخیراً قواعد ترکیب و مدیریت تعارض در تئوری دمپستر _ شیفر، در تحقیقات مربوط به ترکیب اطلاعات، اهمیت قابل ملاحظهای یافته است (هیون، ۲۰۰۹) و کاربرد قاعدۀ ترکیب دمپستر، به هنگام تعارض شدید در اطلاعات، با انتقاد مواجه است (سنتز و فرسون، ۲۰۰۲)؛ از این رو برای رفع این مشکل روشهای متعددی پیشنهاد شده است.
باید در نظر داشت که تئوری شواهد، یک تئوری ریاضیاتی است که تصویری منسجم از واقعیت از طریق محاسبۀ احتمال یک حادثه، براساس شواهد ارائه میدهد. زمانی که برخی از احتمالات شواهد صفر باشد، قاعدۀ ترکیب دمپستر، استنتاجی نادرست دریافت خواهد کرد که در آن رویدادهایی با احتمال کمتر-نسبت به رویدادهای محتملتر- بیشتر در نظر گرفته میشوند؛ این پدیده به نام پارادکس زاده مطرح می شود (ژانگ و همکاران، ۲۰۱۰). وی منتقدانه اجرای قاعدۀ دمپستر برای شواهد متعارض را منتج به نتایج متضاد میداند. پس از مثال زاده، جایگزینهای بسیاری در ادبیات مطرح شد که مهمترین آنها قاعدۀ ترکیب نرمال نشدۀ اسمتز[۲۳۳]، قاعدۀ ترکیب یاگر[۲۳۴]، اینگاکی[۲۳۵]، ژانگ، قاعدۀ ترکیب فواصل از پرید و دوبویس[۲۳۶] و مورفی[۲۳۷] میباشند (هیون، ۲۰۰۹؛ چوی و همکاران، ۲۰۰۹).
لازم به ذکر است که یکی از برجستهترین قواعد ترکیب جایگزین برای دمپستر _ شیفر، روشی طراحی شده توسط یاگر است؛ او اشاره می کند که یکی از ویژگیهای مهم قوانین ترکیب، توانایی آنها برای به روز سازی ساختار ترکیب در هنگام دسترسی به اطلاعات جدید و به روز است (سنتز و فرسون، ۲۰۰۲).
در نهایت مورفی (۲۰۰۰)، مشکل دیگر قاعدۀ کلاسیک ترکیب دمپستر را، عدم تعادل در بدنۀ شواهد متعدد مطرح کرد. از میان روشهای پیشنهاد شده، متوسطگیری، مشکلات نرمالسازی را بهتر حل می کند و ویژگیهایی از قبیل شناسایی مشکلات ترکیب، نشان دادن توزیع باورها و نگه داشتن یک سابقه از جهل را دارا میباشد؛ با این وجود مقصد مشترکی به سمت قطعیت، پیشنهاد نمیکند. برای حل این مشکل، مورفی ترکیب باورهای متوسطگیری شده از طریق قاعدۀ ترکیب دمپستر را مطرح مینماید و نشان میدهد که درصورت دسترسی همزمان به تمام شواهد، میتوان جرمهای متوسطگیری شده را از طریق ترکیب چند بارۀ مقادیر متوسط، بدست آورد؛ در نتیجه رویکرد میانگینگیری مورفی، از ترکیب بدون میانگینگیری معقولتر به نظر میرسد. البته یانگ و همکارانش (۲۰۰۴)، بیان کردند که از روشهای ارائه شده، میانگینگیری بهترین راه حل برای مشکلات نرمالسازی میباشد که ویژگیهایی از قیبل شناسایی مشکلات ترکیب کردن، نشان دادن توزیع باورها و حفظ سابقه جهل را شامل می شود.
باید در نظر داشت که اگرچه قواعد توسعه یافتۀ زیادی وجود دارد، اما تاکنون قاعدۀ ترکیب دمپستر _ شیفر، همراه با نسخۀ نرمال نشدۀ آن، از لحاظ تئوریک به خوبی توجیه شده و تا حد زیادی بر سایر قواعد در برنامه های ترکیب اطلاعات تسلط یافته است.
پیشینه تحقیق (مرور مطالعات گذشتۀ مرتبط با موضوع) :
۲-۹-۱) مطالعات داخلی:
نحوه کارکرد سیستمهای هوش مصنوعی به این صورت است که هر سیستم هوش مصنوعی از یک مغز یا پردازشگر اطلاعات و از یک حافظه تشکیل شده که با یک هدف اصلی ساخته می شود. حافظه در اغلب اوقات در ابتدای کار، یک سیستم هوشمند خالی است یا اطلاعات بسیار محددوی دارد. در یک سیستم هوش مصنوعی غالباً تلاش می شود که بین اطلاعات به دست آمده ارتباط برقرار شود و از آنها حقایق جدیدتری کشف گردد. این نوع سیستم سیستمی است که یاد میگیرد چگونه عمل کند تابه هدف خود دست یابد، به کمک حسگرهایش با محیط ارتباط برقرار می کند و از تجربیات خود استفاده می کند، اعمالی را انتخاب می کند و انجام میدهد (داوود آبادی، ۱۳۸۹).
مهمترین نکته قابل توجه احتمالاً این است که میزان هوش هر فرد را صرفاً میتوان از ملاحظه رفتار او سنجید. هوش یک مفهوم انتزاعی (نه ملموس و نه عینی) است که متشکل از عوامل متعددی است و نه یک ذات عینی و ملموس که بتوان آن را بلاواسطه و مستقیماً مورد اندازه گیری و سنجش قرار داد. به نظر روانشناسان هوش صرفاً عاملی ارثی نیست. از اینرو در قسمت های سنجش هوش، هم ضریب هوشی متأثر از محیط و هم قابلیت های ژنتیکی فرد مورد ارزیابی قرار میگیرد (تومین ، ۱۳۷۲: ۱۲۷).
۲-۱-۳ تبیین مفهوم اخلاق
اخلاق واژه عربی و جمع خلق است. لغتشناسان میگویند که واژه خُلق و خَلق در اساس واحدند اما در کاربرد رایج مواد از خُلق، شکل و صورت قابل رویت با چشم است ولی خَلق به قوای نفسانی و سجایای درونی اطلاق می شود که با بصیرت قابل درک است. بر این اساس اخلاق به معنای خُلق و خوی، خصلتهای رفتاری، سرشت طبیعت و مزاج به کار میرود (ابوالحسینی، ۱۳۸۹: ۳۷).
در اصطلاح واژه اخلاقی را معمولاً در سه مقام به کار میبرند: گاهی به معنای صفات نفسانی رسوخ یافته است (اعم از فضیلت یا رذیلت) که موجب رجحان و سبب انجام عمل بدون تفکر و عقل می گردد، گاهی در مورد افعال ناشی از صفات غیر راسخ اعم از فضیلت و رذیلت به کار میرود. به بیان دیگر در مورد صفات رسوخ نیافتهای است که سبب انجام فعل، از روی فکر و تأمل می شود، گاهی نیز اصطلاح اخلاق در مورد اخلاق فاضله به کار میرود برای مثال میگویند: فلان کار اخلاقی است، یعنی خوب و شایسته است و فلان کار غیر اخلاقی است یعنی بد و ناشایست است.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
موضوع و قلمرو اخلاق منحصر به – نفسانی یا رفتارهای اجتماعی انسان نیست، بلکه شامل همه صفات اکتسابی و کارهای اختیاری او می شود به این اساس، اخلاق به معمای آنچه شامل افعال ارادی اختیاری انسان، خواه ظاهری و خواه باطنی می شود را در بر میگیرد (یزدی، ۱۳۶۷: ۱۰).
اخلاق از جمله مباحث مهم علمی و فلسفی است که از گذشته تا به امروز همواره مورد بررسی و تحقیق علاقمندان بوده است.
اخلاق، اصول اخلاقی و ارزشها همگی اصطلاحاتی هستند که برای نشان دادن آنچه درست و خوب است استفاده می شود ( انگلیش[۴۰]، ۲۰۰۶).
محققانی چون پیرس و بکاف[۴۱] (۲۰۰۹) التزام به رفتارهای اخلاقی را مهم و قاعدهمند میدانند و معتقدند که رفتارهایی چون عدالت، همدلی، بخشش، اعتماد، نوع دوستی تحمل اجتماعی و صداقت به طور گستردهای در میان آنها وجود دارد.
ناروائز[۴۲] (۲۰۱۰) معتقد است هوش اخلاقی با احساسات و عقل گره خورده و رفتارهای اخلاقی به احساسات یکپارچه، شهود و استدلال وابسته است.
دی نورسیا[۴۳] (۲۰۱۱) معتقد است که نیات خوب، ایجاد حق انتخاب و انجام عمل انتخاب شده، نتایج مثبت و خوب برای فعالیتها از جمله عوامل تأثیرگذار بر هوش اخلاقی است و همچنین نتایج منفی در فعالیتها ممکن است باعث از بین رفتن هدفها شود و این به دلیل محدودیت های ذهنی، انسانی، تعاملات اجتماعی پویا و پیچیده و تغییر در شرایط محیطی باشد.
بنابراین رخنه در نیات بر کاهش هوش اخلاقی تأثیرگذار است و باید این اشتباهات و محدودیتها، یادگیری و برای رفتارهای آینده اصلاح گردد. همچنین لنیک، کیل و جوردن (۲۰۱۱) اجرای برنامه های آموزشی شایستگیهای عاطفی را در افزایش هوش اخلاقی مؤثر میدانند، آنها شایستگی عاطفی را ظرفیتی برای تنظیم و همترازی در بین اهداف، اقدامات و ارزشها تعریف می کنند.
همچنین نگاموک[۴۴] (۲۰۱۱) معتقد است مراکز آموزش عالی باید در تمام سطوح ضمن بررسی وضعیت اخلاقی، ویژگیهای اخلاقی را به تدریج به دانشجویان آموزش دهند تا دانشجویان بتوانند رفتارهای درست از غلط را تشخیص دهند.
موسسه پژوهش در آموزش عالی (۲۰۰۳) به دانشگاهها توصیه می کند که توسعه شخصیت اخلاقی و ارزشها در میان دانشجویان را در اولویت فعالیتهای خود قرار دهند.
۲-۱-۴ هوش اخلاقی
هوش اخلاقی توانایی درک درست از نادرست است. این عبارت به معنای برخوردار بودن از عقاید اخلاقی راسخ و قوی و عمل کردن به آنهاست به گونه ای که فرد به شیوهای صحیح و محترمانه رفتار کند. این استعداد فوق العاده، در بردارنده ابعاد ضروری از زندگی از جمله توانایی تشخیص رنج افراد و خودداری از رفتار ظالمانه تعمدی، مهارکردن هیجان های ناگهانی، به تعویق انداختن کامروایی، گوش دادن به همه جنبه های قبل از قضاوت کردن، پذیرش و ادراک قضاوتها، شناخت گزینشهای ممکن غیر اخلاقی، همدلی کردن، ایستادگی در برابر بی عدالتی و رفتار با دیگران همراه با احترام و عطوفت است. (بوربا، ۲۰۰۵)
به عبارت دیگر میتوان هوش اخلاقی را به معنی توجه به زندگی انسان و طبیعت، رفتار اقتصادی و اجتماعی، ارتباطات باز و صادقانه و حقوق شهروندی دانست. افراد با هوش اخلاقی قوی کار درست انجام می دهند، اعمال آنها پیوسته با ارزشها و عقایدشان هماهنگ است، عملکرد خوبی ارائه می کنند و همیشه کارها را با اصول اخلاقی پیوند می دهند.
هوش اخلاقی شامل گستره فراشناختی یا فراعملی است که واکنش شناختها، نگرشها و فعالیتهای اخلاقی را فقط در چارچوب سیستمهای ارزشی فردی امکان پذیر میسازد. هوش اخلاقی قادر است مسئولیت انتخابها و فعالیتها را از نظر اخلاقی برعهده گیرد. محققی هوش اخلاقی را وابسته به هفت ارزش عمده میداند: همدلی، وجدان، خودکنترلی، احترام، مهربانی، تحمل، و انصاف. سه اصل اول- همدلی، وجدان و خودکنترلی- ” هسته اخلاقی” هوش اخلاقی را نشان می دهند(گرجولج[۴۵]، ۲۰۰۵: ۹-۸).
هوش اخلاقی” توانایی ذهنی برای شناسایی این موضوع است که چگونگی اصول انسانی مانند قانون طلایی( قانونی که بسیاری از تمدنها را در مدت قرنها هدایت و راهنمایی کرده است و سخن پیامبر اسلام(ص) نیز هست: با دیگران همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار شود و تلاش کنید این اصل، قانون اساسی اخلاقی سازمان شما باشد"(مختاریپور و سیادت، ۱۳۸۸: ۳۲-۳۱)، باید در ارزشها، اهداف و کارکردهای فردی ما به کار گرفته شود(لنیک و کیل، ۲۰۰۵: ۴۵-۵). هوش اخلاقی توصیفکننده تمایل و توانایی فرد در پیشبرد اهداف غیر شخصی و مسائلی به غیر از مسائل شخصی است(دورهایورو بلاچ فلنر[۴۶]، ۲۰۰۹ : ۱). هوش اخلاقی هوشی است که قواعد پویا و پایدار را در ساختاردهی می کند و فعالیت فرد را در محیطش شناسایی میکند. هوش اخلاقی ظرفیت خود را با اضافه کردن ارزش، نفوذ خود را بر روی محیط و بر دیگران و مدیریت زمان خود مشخص میسازد(بلوهالک[۴۷]، ۲۰۰۷: ۸).
به زعم بوربا (۲۰۰۵) هفت اصل مورد نیاز برای هوش اخلاقی، هوشیاری، همدردی، خود کنترلی، توجه و احترام، مهربانی، صبر و بردباری و انصاف است.
امروزه سازمانها نیز به صورت فزایندهای، خود را درگیر مسئلهای میبینند که آن را معمای اخلاقی می نامند، یعنی اوضاع و شرایطی که باید یکبار دیگر، کارهای خلاف و کارهای درست را تعریف کرد، زیرا مرز بین کارهای درست و خلاف بیش از پیش از بین رفته است. بدین ترتیب اعضای سازمان شاهد افرادی هستند که در سازمان و اطراف آن وجود دارند و به کارهای خلاف دست میزنند. در چنین شرایطی مدیر باید از نظر اخلاقی جوی سالم برای کارکنان در سازمان به وجود آورد تا آنان بتوانند با تمام توان و بهرهوری هر چه بیشتر کار کنند. این امر نیازمند وجود رهبری با هوش اخلاقی قوی است.
امروزه پژوهشگران به هوش اخلاقی علاقمند هستند زیرا مرز بین نوع دوستی و خود پرستی را توصیف می کند. توجه به هوش اخلاقی یک ایده آسمانی است که الهام بخش رفتارهای افراد میباشد. تحقیقات نشان میدهد که رشد اخلاقی افراد با رفتارهایی که آنان از خود نشان می دهند در ارتباط است (سیادت و همکاران، ۱۳۸۷).
۲-۱-۵ هوش اخلاقی بوربا
هوش اخلاقی توسط بوربا در روانشناسی وارد شده است. او هوش اخلاقی را ظرفیت و توانایی درک درست از خلاف، داشت اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنها و رفتار در جهت صحیح و درست تعریف می کند. هوش اخلاقی اشاره دارد به اینکه ما به صورت ذاتی، اخلاقی یا غیر اخلاقی متولد نمیشویم، بلکه یاد میگیریم که چگونه خوب باشیم.
۲-۱-۵-۱ اصول هوش اخلاقی از دیدگاه بوربا
۱-همدردی: تشخیص احساسات و علایق افراد و همچنین یک مغهوم اخلاقی قوی است که فرد را وادار میسازد تا به درستی رفتار کند به دلیل آنکه می تواند، رنجهای عاطفی را در دیگران تشخیص دهد و همین مسئله او را از رفتار ظالمانه باز میدارد و شامل این مراحل است:
الف) پرورش آگاهی
ب) افزایش حساسیت نسبت به احساسات دیگران
ج) همدردی با دیدگاه اشخاص دیگر.
۲- هشیاری: داشتن راه صحیح و درست و عمل در همان راه و شامل این مراحل است:
الف) ایجاد زمینهای برای رشد اخلاقی
ب) ترویج معنویت برای تقویت هوشیاری و هدایت رفتار
ج) پرورش انضباط اخلاقی برای کمک به افراد به منظور یادگیری درست از خلاف
۳- خودکنترلی: کنترل و تنظیم تفکرات و اعمال خود به طوری که به هر فشار از درون و بیرون ایستادگی کند و در همان راهی که احساس میکنید درست است، عمل کنید، شامل این مراحل است:
الف) الگوسازی و اولویت بندی خود کنترلی افراد
ب) تشویق افراد به خود انگیزش
ج) آموزش راه هایی به افراد برای رویارویی با وسوسهها و تفکر قبل از عمل.
۴- توجه و احترام: ارزش قائل شدن برای دیگران با رفتار مودبانه و با ملاحظه و شامل:
الف) انتقال معنی توجه به افراد از طریق آموزش دادن
ب) افزایش توجه به اقتدار و بیتوجهی، بیادبی و بیاحترامی
ج) تأکید بر رفتارهای خوب، ادب و تواضع که به عنوان تعارف در نظر گرفته می شود.
۵- مهربانی: توجه به نیازها و احساسات دیگران شامل:
الف) تدریس معنی و ارزش مهربانی
ب) ایجاد آستانه تحمل صفر برای زشتی و بدی
ج) تشویق مهربانی و خاطرنشان شدن تأثیرات مثبت آن
۶- صبر و بردباری: توجه به آن و حقوق تمام افراد حتی آنان که عقاید و رفتارشان با ما مخالف است شامل:
الف) پرورش صبر و تحمل از سنین پائین
ب) القای درک تنوع و گوناگونی
ج) مخالفت با کلیشهسازی و عدم تحمل تعصبات بی دلیل.
اما این سازمان که کمکم با افزایش قدرت داخلی و مشروعیت مردمی دولت جمهوری اسلامی ایران مواجه میشد و رفتهرفته عرصۀ فعالیت را برای خود تنگ میدید سرانجام تصمیم گرفت از ایران خارج شود و پس از دیدار مسعود رجوی، رهبر سازمان، با صدام حسین به حزب بعث عراق پیوست تا ضمن همکاری با عراق در جنگ علیه ایران، به تحرکات نظامی خود در خارج از کشور ادامه دهد. (کریمی،۱۳۸۴:صص۴۳-۲۳)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
درخصوص نحوۀ مواجهه با نظام جمهوری اسلامی ایران استراتژی سازمان بر پایۀ سیاستی دوگانه استوار شده بود، بهطوریکه از یکسو میکوشید با بهره گرفتن از فرصتهای پیشآمده سطح توانایی خود را افزایش دهد و سازمان را به عنوان نیروی آلترناتیو معرفی کند، و از سوی دیگر سعی میکرد با بهره گرفتن از امکانات قانونی و با شرکت در فعالیتهای سیاسی به سطوح بالای قدرت سیاسی دست یابد. بر این اساس این تشکل به گسترش سازمان و افزایش توان نظامی و تبلیغاتی آن و تقویت و جذب نیروها اقدام نمود و سعی کرد با نفوذ در مراکز فکری، دانشگاهها و سایر ادارات دولتی و همچنین راهاندازی روزنامۀ «مجاهد»، با گسترش اعضا از لحاظ فکری نیز آنها را تقویت و تغذیه نماید. همچنین سازمان گروهی نظامی نیز تحت عنوان میلیشا سازماندهی کرد و با مجهز نمودن آنها به وسیلۀ سلاحهای بهسرقترفته از پادگانها و فعالیت آنها در قالب خانههای تیمی میخواست از نظر نظامی نیز توانایی سازمان را در مقابل احزاب و قدرتهای رقیب افزایش دهد.
این سازمان بهرغم تلاشهای فیزیکی و سختافزاری، به اعمال نظر برای زیر سؤال بردن نظام جمهوری اسلامی ایران نیز مبادرت میکرد و از هیچ فرصتی برای رسیدن به اهداف خود کوتاهی نمیکرد .آنها معتقد بودند که مجاهدین، به عنوان سازمانی پیشرو، باید رهبری انقلاب را به دست گیرد و برای رسیدن به این هدف، نیروهای سیاسی دیگر به ویژه حزب جمهوری اسلامی را تخریب مینمودند.
در چنین شرایطی بود که سازمان با عزل بنیصدر از طرف امامخمینی(ره) مواجه شد. با عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا، سازمان به این نتیجه رسید که با توجه به قدرتیابی روزافزون حزب جمهوری اسلامی و به دست گرفتن مناصب کلیدی کشور از طرف این حزب و تضعیف جناح لیبرالها، باید هرچه سریعتر دربارۀ وضعیت سیاسی فعلی کشور موضعگیری کند. لذا سازمان تصمیم گرفت تا نوک تیز حملۀ خود را متوجه حزب جمهوری اسلامی بکند(احمدی،۲۵۶:۱۳۸۴)
با طرح چنین سیاستی بود که در ۲۸ خرداد ۱۳۶۰ پس از مطرح شدن بیکفایتی سیاسی بنیصدر در مجلس، سازمان طی اطلاعیهای رسماً به نفع بنیصدر وارد فاز مبارزۀ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران شد. طی روزهای بعد ترور نیروهای خط امام که ارکان اصلی دولت بودند در دستور کار سازمان قرار گرفت. این ترورها که بیشتر به دست اعضای کادرهای مرکزی سازمان، از جمله موسی خیابانی که در خانههای تیمی هدایت میشدند، انجام میگردید در خارج از ایران توسط مسعود رجوی کنترل میشد. در همین چهارچوب مقر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخستوزیری منفجر شد که به کشته شدن شمار زیادی از مقامات دولت منجر گردید. در تابستان ۱۳۶۰ فضای ترور در ایران موج میزد. سرانجام نیروهای امنیتی با کمک اطلاعاتی مردم توانستند در بهمنماه ۱۳۶۰ مقر فرماندهی اصلی سازمان را، که در محله ارمنینشین تهران واقع شده بود، شناسایی کنند و پس از چند ساعت درگیری به کشتن آنها موفق شوند.
پس با عملیاتهای بعدی خانههای تیمی دیگر آنها نیز کشف شد و تا اواخر بهار ۱۳۶۱ کلیه خانههای تیمی آنها منهدم گردید و سازمان مجبور شد بقایای نیروهای خود را به عراق منتقل نماید، و از آنجا بر ضد جمهوری اسلامی ایران فعالیت نماید. با ورود اعضای باقیماندۀ این سازمان به کشور عراق موج ترورها کاهش یافت و پس از رسیدن گزارشهایی مبنی بر همکاری آنها با دولت بعثی عراق در جنگ علیه ایران، و به ویژه همکاری آنها در تخلیۀ اطلاعاتی اُسرا، شناسایی شهرها در هنگام بمبارانهای موشکی عراق و همکاری در قتل عام اکراد شمال عراق، نفرت عمومی از آنها افزایش یافت و حضور مجدد آنها در ایران به طور کلی غیرممکن شد.
یکی از جریانهای اصلی حاضر در تحرکات سیاسی ایران پس از انقلاب جریان خط امام است. رهبری بلامنازع امامخمینی در نهضت انقلابی ایران و سهم او در بسیج نیروهای انقلابی باعث گردیده بود که بخش زیادی از جریانات سیاسی، با پیروی از مواضع فکری امام، حول محور ایشان گرد هم آیند و با حمایت از رهبری انقلاب جریانی فکری را به نام خط امام تشکیل دهند.
از جمله ویژگیهای این گروهها تأکید بر نفی جدایی دین از سیاست، حمایت از ولایت فقیه، حمایت از مستضعفین، و نفی استکبار جهانی در سیاست خارجی بود و از میان آنها میتوان به جامعه روحانیت مبارز، حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمنهای اسلامی، و هیأتهای مؤتلفه اشاره کرد.(فوزی،۳۸۲:۱۳۸۴) در این قسمت به دلیل اهمیت زیاد حزب جمهوری اسلامی در فضای سیاسی کشور در دورۀ میرحسین موسوی و حضور پرقدرت آنها در مقابل سایر جریانهای سیاسی، به نحوۀ شکلگیری و چگونگی دستیابی این حزب به قدرتهای سیاسی و اجرایی اشاره شده است.
حزب جمهوری اسلامی یکی از تشکیلات مهمی بود که با رهبری جمعی از روحانیان در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ تشکیل شد و دکتر بهشتی دبیرکل این حزب معرفی گردید. از نظر خاستگاه اجتماعی باید گفت که حزب دربرگیرندۀ نیروهای سیاسی ــ اجتماعی، مختلفی همچون روحانیان انقلابی، نیروهای طرفدار دانشگاهی، جمعیتهای مؤتلفۀ اسلامی و سایر گروههای پراکندۀ مذهبی طرفدار انقلاب بود که به دلیل اعتماد امام(ره) به مؤسسان آنها در این حزب جمع شده بودند. همین عامل باعث شده بود انسجام دقیق فکری در درون حزب وجود نداشته و فقط حفظ انقلاب و آرمانهای امام(ره) عامل نگهدارندۀ حزب در مقابل سایر رقبا باشد.
این حزب به دلیل برخورداری از حمایت رهبری و مردمی، و نفوذ در کمیتههای انقلاب توانست در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، و مجلس شورای اسلامی اکثر کرسیها را کسب کند و با بهره گرفتن از پشتیبانی سایر گروههای سیاسی تأثیری محوری در تحولات دوران گذار داشته باشد.
از جمله اقدامات مهم حزب برای ادارۀ کشور برگزاری دورههای آموزشی نیروهای متعهد مورد نیاز انقلاب بود که بر نظریه ولایت فقیه، حضور نیروهای مؤمن در دستگاههای اداری، حمایت از مسلمانان جهان و مبارزه با امپریالیسم و لیبرالیسم تأکید مینمودند. همچنانکه در ابتدای مبحث نیز گفته شد، حزب جمهوری اسلامی، ازآنجاکه دارای انسجام فکری در داخل نبود، پس از پیروزی بر رقبای خود و دستیابی به قدرت سیاسی، از درون دچار اختلافاتی گردید و از درون آن نیروهایی سر بر آوردند که موسوم به اعتدالی و محافظهکار گشتند، و این دو گروه در تحولات سیاسی آیندۀ کشور تأثیری اساسی بر جای گذاشتند. (فوزی، ۱۳۸۴: صص۳۹۴-۳۹۵)
ازآنجا که امام خمینی از ابتدای انقلاب مخالف کاندیدا شدن روحانیان برای پست ریاست جمهوری بود؛ لذا تا دورۀ سوم روحانیان کاندیدای حضور در این پست نبودند، اما این امر در انتخابات دورۀ سوم ریاستجمهوری شکسته شد و با پیشنهاد حزب جمهوری اسلامی برای حضور در انتخابات به امام(ره)، ایشان موضع حزب را تأیید کرد و آیتالله خامنهای، که پس از دکتر بهشتی به سمت دبیرکل حزب جمهوری اسلامی رسیده بود، به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری مطرح شد و با اکثریت آرا به پیروزی رسید. پس از تنفیذ حکم ایشان از طرف رهبر انقلاب، به دلیل اهمیت جایگاه و اختیارات گستردۀ نخستوزیری، رایزنی دربارۀ تعیین نخستوزیر انجام شد.
آیتالله خامنهای پس از کشوقوسهای فراوان سرانجام میرحسین موسوی را برای نخستوزیری معرفی کرد که مجلس نیز او را تأیید کرد.میرحسین موسوی پس از تثبیت موقعیت خویش، متأثر از فضای سیاسی کشور، کابینهای ائتلافی تشکیل داد که بیشتر شامل اعضای حزب جمهوری اسلامی میشدند. اعضایی از کابینه که با تفکرات نخستوزیر همسو نبودند، در اقلیت قرار داشتند و اعضای دیگر که موافق دیدگاههای نخستوزیری بودند اکثریت را تشکیل میدادند که رفتهرفته با جلب حمایت رهبری توانستند با کنار نهادن چهرههای شاخص رقیب، موقعیت خویش را در دولت تثبیت نمایند.(فوزی،۱۰۳:۱۳۸۴)
طرفداران جناح اعتدالی حزب و دولت میرحسین موسوی عمدتاً از طبقۀ متوسط جدید جامعه بود و نهادهایی همچون دفتر تحکیم وحدت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، و انجمن اسلامی معلمان را در دست داشتند و تاحدی نیز نهادهای انقلابی همچون سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و اکثریت کرسیهای مجلس شورای اسلامی در اوایل انقلاب را در اختیار داشتند. از سوی دیگر اگرچه جناح مخالف دولت موسوی در مجلس در اقلیت بودند، به دلیل نفوذ زیادشان همواره از سیاستهای دولت موسوی و جهتگیری مداخلهجویانۀ دولت وی در اکثر امور به ویژه حوزۀ اقتصادی انتقاد میکردند و حتی میکوشیدند در سال ۱۳۶۴ مانع از رأی اعتماد مجلس به وی شوند که سرانجام با مداخله امام(ره) به نفع مهندس موسوی این مسأله پایان یافت.
در مجموع باید اشاره کرد که بهرغم حضور نیروها و جریانهای سیاسی مختلف در صحنۀ سیاسی ایران، که به آنها اشاره شد، در اوایل دهۀ ۱۳۶۰ سیاست و حکومت ایران تحتتأثیر شخصیت رهبری انقلاب، امامخمینی(ره)، بود که به همین دلیل از این دوران به دوران حاکمیت خط امام(ره) یاد میکنند. اقتدار کاریزمایی امام(ره) نه بر کنترل نهادهای دولتی و حزبی، بلکه بر جذابیت شخصی ایشان استوار بود که باعث ایجاد یکپارچگی در بخش عمدهای از جامعه شده بود. این شیوۀ رهبری همواره بر پویایی حرکتها و جریانها تأکید میکرد و با انسجام سازمانی و سلسلهمراتبی اداری به شیوههای عادی سازگار نبود. باید پذیرفت که رهبری امام(ره) مهمترین نیروی سیاسی در کشور بود که همۀ نیروها و گرایشهای سیاسی دیگر کشور را تحتالشعاع قرار میداد و روی هم رفته عامل ایجادکنندۀ ویژگی معین نظام جمهوری اسلامی ایران بود. (بشیریه، ۱۳۸۱: ص۴۷)
دولت هاشمی رفسنجانی به دو دوره ریاست جمهوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی اطلاق میشود که مشتمل بر دولتهای پنجم و ششم نظام جمهوری اسلامی ایران میباشد که آغاز فعالیت آن ۱۲ مرداد ۱۳۶۸ و پایان فعالیت ۱۲ مرداد ۱۳۷۶ میباشد. اجرای اولین برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی بعد از انقلاب در این دولت انجام گرفت. سیاست باز اقتصادی و وضع قوانین ضد انحصار از جمله اقدامات موثر وی بوده است.
از مهمترین دغدغههای پیش روی این دولت بازسازی کشور بعد از جنگ هشت ساله دشوار بود که ویرانههای زیادی را بر جای گذاشته بود و نیاز بود در اسرع وقت بازسازی شوند. به همین منظور هاشمی در وزارتخانههای اقتصادی دولت از وزیران با گرایش تکنوگرات بهره جست. همچنین هاشمی تصمیم گرفت سهم بودجه پروژههای عمرانی را به طور چشمگیری نسبت به سایر فعالیتهای دولت بیشتر در نظر بگیرد. در خصوص سایر وزارتخانهها به منظور تثبیت فضای سیاسی داخل کشور سعی کرد تعادل را بین گروههای سیاسی آن دوره برقرار کند، به طوریکه انتخاب سید محمد خاتمی (نیروهای خط امام) به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنار علی اکبر ولایتی (راستگرای سنتی) نمونهای از این دست انتخابات هستند. اما این رویه در عمل نشان داد که نهتنها موافقت همه طیفهای سیاسی تامین نشد، بلکه همه گروههای سیاسی از سهمبندی موجود ناراضی بودند. در اینجا به دو حزب مهم این دوره اشاره می شود .سپس به ویژگی های حزب کارگزاران سازندگی پرداخته می شود.
از اواسط سال ۱۳۵۶ روحانیون طرفدار امام در تهران تشکلی در میان خود به نام روحانیت مبارز به وجود آوردند. شخصیت های عمده ای چون بهشتی، مطهری، باهنر، مهدوی کنی، خسروشاهی، عبدالمجید ایروانی، هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، معادیخواه و ….از فعالین و گردانندگان روحانیت مبارز به شمار می آمدند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی وبرگزاری رفراندوم قانون اساسی و طرح اندیشه ولایت فقیه و تصویب آن به عنوان یکی از اصول قانون اساسی جدید سازمان دولتی خصلتی مشخصا مذهبی پیدا کرد. (بشیریه، ۱۳۸۷: ص۲۴۵)
با تجربه ناموفق دولت موقت که به دست غیر روحانیون اداره می شد واز سوی دیگر به دلیل استقلال روحانیت و عدم وابستگی آنان به قدرتهای بیگانه و نقش پیشرو آنان در رهبری و هدایت مبارزات ضدرژیم و اطمینان مردم به آنان، حضور روحانیت به طور گسترده در عرصه اجرایی کشور آغاز شد. با ائتلاف جامعه روحانیت مبارز وحزب جمهوری اسلامی که موسسین هر دو تشکل چند نفر خاص بودند. این تشکل به یکی از پرنفوذترین، گسترده ترین و مقتدرترین تشکل برای سازماندهی نیروهای حزب الهی و انجام ماموریت های انقلابی ومبارزه با توطئه ها و اقدام های گروه های ضدانقلاب تبدیل شد.
دیدگاه های سیاسی این جناح را می توان در موارد زیر خلاصه کرد :
ولایت فقیه ورهبری: این جناح، ولایت فقیه و رهبری را یک مساله تشخیصی می داند و نه انتخابی ؛بدین معنا که مردم در انتخاب آن نقشی ندارند .جامعه روحانیت مبارز و گروه های همسو در مقابل دیدگاهی که معتقدبه انتخاب ولی فقیه هستند معتقد به کشف ولی فقیه هستند .،به این معنا که ولی فقیه در جامعه وجود دارد وخبرگان باید وی را کشف کنند.هم چنین این جناح مشروعیت تمام نهادهای جامعه را از ولی فقیه می داند .در مقابل دیدگاهی که مشروعیت مجلس را از مردم می داند، این جناح مشروعیت آن را از ولایت فقیه می داند .بر این اساس این جناح نقش محدودی برای مجلس شورای اسلامی قائل است وآن را بازوی قانونگذاری و نظارت ولی فقیه می داند .
احزاب: فعالیت احزاب در نظر ایشان به صورت رایج در حکومتهای دموکراسی نخواهد بود. آیت اله حائری شیرازی که از لحاظ دیدگاه به جامعه روحانیت مبارز نزدیک است در این باره اظهار می دارد:
در جامعه ما، به جای ولایت احزاب، ولایت فقیه است. اگر احزاب بخواهند در کشور ما بیایند باید در چارچوب تفکر ما باشند. یعنی حزب یک خط و ولی فقیه یک خط دیگر نباشد .چون در آن صورت دو قطب به وجود می آید و حالت دایره به بیضی تبدیل می شود وثبات را از بین می برد.
در خصوص رابطه با آمریکا این جناح هر گونه تماس مستقیم یا غیر مستقیم را با آمریکا رد می کند .جامعه روحانیت مبارز در بولتن خود از عده ای که سعی می نمایند باب مذاکره مستقیم و غیر مستقیم با آمریکا را باز کنند انتقاد می کند و آمریکارا دشمن شماره یک ایران می داند. (مرتجحی، ۱۳۷۷: ص۶۳)
دیدگاه های اقتصادی جامعه روحانیت مبارز:
خلاصه دیدگاه های اقتصادی این گروه را در موارد زیر می توان خلاصه کرد:
خصوصی سازی واحدهای تولیدی، حمایت از سیاست تعدیل اقتصادی، در تضادنبودن توسعه اقتصادی با ارزشها، تقدم عدالت اجتماعی بر توسعه، استراتژی صنعتی موردنظر این جناح جایگزینی واردات است، محوریت تجارت به عنوان الگوی توسعه، استفاده از منابع خارجی
خلاصه دیدگاههای فرهنگی جامعه روحانیت مبارز تهران
اعتقاد به وجود تهاجم فرهنگی، حمایت از کنترل دولت بر فعالیت های فرهنگی، حمایت از سیاست نظارت بر محصولات فرهنگی قبل از انتشار،حمایت از سیاست منع در مسائل فرهنگی، جانبداری از سیاست گرایش سنتی در سیاست فرهنگی، انجام فعالیت فرهنگی تحت نظارت روحانیون، حفظ ظاهر بر اساس دیدگاه های مورد قبول این جناح مورد تاکید قرار می گیرد .(مرتجحی،۱۳۷۷:ص۷۷)
سال ۱۳۶۷ فرصت مناسبی برای تشکیل مجمع روحانیون مبارز تشخیص داده شد.چرا که با توقف فعالیت های دو جریان سیاسی وپرقدرت چون حزب جمهوری اسلامی وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، وجود تشکلی که خلا ناشی از این دو جریان را پرکند، بیش از پیش ضروری می نمود و این مجمع روحانیون مبارز بود که با تشخیص مناسب شرایط زمانی پا به عرصه سیاسی گذاشت .
انشعابیون از جامعه روحانیت مبارز به اتفاق جمعی دیگر از روحانیون که اکثریت قریب به اتفاق آنان ازمسئولان و دست اندر کاران دفتر امام خمینی بودند .مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادند که این اقدام با تایید امام خمینی رو به رو شد .ودر پاسخ به نامه موسسان مجمع فرمودند:
انشعاب تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل وایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست. (مجموعه بیانیه های روحانیون مبارز تهران، از فروردین۶۷ تاخرداد ۶۹، ص۶)
درسال ۱۳۶۸ تنها یک سال از قدرت فائقه بودن جناح چپ با رهبری مجمع روحانیون شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی کشور به سمت تغییر و دگرکونی بود. با انجام اصلاحات دربازنگری در قانون اساسی وتغییرات بنیادی، چون حذف قیدمرجعیت از شرایط رهبری تمرکز اختیارات در قوه قضاییه وحذف نظام شورایی در آن وازهمه مهمتر حذف پست نخست وزیری و تمرکز اختیارات به دست رئس جمهور شرایط به گونه ای پیش می رفت که درخواست برای حضور هاشمی رفسنجانی برای ریاست جمهوری به یک خواست عمومی مبدل شد .به گونه ای که هر دو جریان جامعه روحانیت و مجمع روحانیون برای ریاست جمهوری از هاشمی رفسنجانی حمایت می کنند .
اعضای برجسته جامعه روحانیت مسولیت سه قوه کشور را عهده دار شدند و مجمع روحانیون مبارز حاشیه نشینی را انتخاب کرد وعمدتا اهتمام خود را بر انتقاد از عملکرد جناح راست و دولت هاشمی متمرکز کرد. روزنامه سلام در دوره حاشیه نشینی و غربت این جناح، نقش مهمی در سخن گویی بر عهده داشت . دوره بازگشت مجدد به قدرت این گروه نیز از دوم خرداد ۷۶ و در جریان هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، با انتخاب محمد خاتمی، عضو موسس و شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز آغاز شد .که بعدها با اختلاف و انشعاب همراه شد .(دارابی،۱۳۹۰ :ص۳۱۸)