وبلاگ

توضیح وبلاگ من

منابع کارشناسی ارشد در مورد تاثیر سیاست خارجی ایران ...

 
تاریخ: 29-09-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

۳- استراتژی:
استراتژی (راهبرد) برگرفته از ریشه یونانی «استراتوس» (stratos) به معنای ارتش و آژین (Agein) به معنای هدایت کردن، است که به دوران یونان باستان باز می گردد. «جان ام کالینز» استراتژی را بکارگیری قدرت ملی جهت برآوردن مقاصد ملی و«بوفر» هدف استراتژی را بکارگیری کلیه امکاناتی می داند که به وسیلۀ آن، دشمن از نظر روانی در موقعیتی قرار می گیرد که مجبور به تسلیم در برابر خواست ما شود. «فون مولتکه» استراتژی را سازگار کردن وسایل تحت اختیار جهت دستیابی به هدف مورد نظر تعریف می کند و «لیدل هارت» با قبول گرایش نظام «مولتکه» استراتژی را هنر توزیع و اعمال ابزار نظامی برای تحقق هدفهای سیاسی تعریف می کند.»[۲۹] می توان گفت استراتژی، هنر و علم استفاده و توسعه نیروهای سیاسی، اقتصادی، روانی و نظامی در هنگام جنگ و صلح است تا به منظور افزایش احتمال پیروزی و کاهش احتمال شکست از سیاست های اتخاذ شده حداکثر حمایت صورت پذیرد. استراتژی خواه در فن مدیریت و هدایت کلیه منابع جامعه در جهت تحقق و نیل به هدف مشخص و خواه در برنامه ای که نظام با بهره گرفتن از همه ی امکانات خود می خواهد به اهداف حیاتی برسد و یا در هر تعریف دیگر، حاکی از برنامه و طرحی مشخص برای رسیدن به هدفی مشخص است. به عبارت دیگر استراتژی از سه عنصر اهداف، راهکارها و ابزارها تشکیل می شود. اهمیت وجود استراتژی ازاین حقیقت ناشی می شود که ابزارهای مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی ملت با وجود کاربردهای مختلف باید به طور کلی در راستای یک هدف مشخص و مشترک سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. وظیفۀ استراتژی پیدا کردن بهترین راهی است که این همه را در یک نقطه به هم برساند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴- منافع ملی:
رفتار کشورها در صحنه بین الملل متاثر از برداشت و ادراک آن ها از منابع و اهدافی است که تعقیب می کنند. هر دولتی سیاست خارجی خود را در جهتی تنظیم می کند که در نهایت، خواست ها و نیازهای امنیتی، استراتژیک، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی اش در کوتاه مدت یا بلند مدت تامین شود، که به آنها منافع ملی اطلاق می گردد.
مورگنتا نفع ملی را در کوشش دولت ها برای کسب قدرت متعارف می بیند و قدرتی که او در اینجا در نظر دارد عبارت است از توانایی یک دولت برای ایجاد و حفظ نفوذ و کنترل بر دولت دیگر. «وقتی از منافع ملی صحبت به میان می آید، حوزه و عرصۀ منافع نیز باید مورد توجه قرار گیرد، حوزه و محدودۀ اطلاق منافع دولتها به تبع برخورداری آن ها از قدرت و توانایی های جدید دگرگون می شود. محدوده منافع ملی را قدرت و عناصر تشکیل دهندۀ آن تعیین می کنند و نوسانات قدرت نه تنها بر دیدگاه یک دولت از منافع ملی بلکه بر جهت گیری ها و استراتژی های سیاست خارجی آن تأثیر می گذارد.»[۳۰] . نمودهای منافع ملی عبارتنداز: ۱- منافع موازی: در این نوع منافع، به رغم آن که هر یک از طرفین درصدد تحصیل آن از طریق همکاری یا عدم همکاری با دیگران هستند، منجر به بروز تعارض میان دولتهای ذی نفع نمی شود.
۲- منافع متعارض: اهداف متعارض هریک از طرفین به منزله بی توجهی به خواست های طرف دیگر تلقی می شود. چه بسا دولت های متعارض به مواجهه مستقیم نظامی علیه یکدیگر کشیده شوند. ۳- منافع مشترک: به آن گروه از منافع گفته می شود که به تنهایی توسط یک دولت تامین نمی شود و تحقق آنها صرفاً از طریق همکاری و برقراری اتحاد با سایر واحدها امکان پذیر است.۴- منافع اختلاف زا: معمولاً در حالتی ظاهر می شود که هریک از دولت ها درصدد کسب مناطق نفوذی برای خود باشند مانند جنگ سرد.

    1. صهیونیسم:

یک جریان ناسیونالیستی متعصب متعلق به بورژوای یهود است که در اواخر قرن نوزدهم در اروپا به وجود آمد و اکنون به ایدئولوژی رسمی دولت اسرائیل تبدیل شده است. این نام مشتق از صهیون، محلی در نزدیکی بیت المقدس است که برای یهودیان مقدس می باشد. در سال ۱۸۹۷ جمعیتی به نام سازمان جهانی صهیونیسم به وجود آمد که هدف خود را انتقال تمام یهودیان جهان به فلسطین اعلام کرد. این سازمان اکنون دارای قدرت مالی برابر با دارایی بزرگ ترین شرکت های انحصاری جهان است و سهام دار شرکت های متعدد اسرائیل و صاحب زمین ها و موسسات کشاورزی و واحد های تولیدی و توزیعی عدیده است. صهیونیسم، قوم یهود را دارای وضعیت استثنایی در جهان می داند که به عنوان برگزیده ی خدا دارای رسالتی ویژه هستند. صهیونیسم سالیان متمادی کوشش اصلی خود را متوجه ایجاد نفاق و تضاد کرده است. صهیونیسم تنها یک ایدئولوژی نیست بلکه سیستم ارتباطات پر شاخه و موسسات بی شماری نیز هست و مجموعه ی نظریات، سازمان ها، سیاست ها، روش های سیاسی و اقتصادی بورژوازی یهود را که با محافل انحصاری ایالات متحده ی آمریکا و سایر کشورهای امپریالیستی پیوند خورده اند، تشکیل می دهد.
۶- خاورمیانه ی بزرگ تر:
طرح خاورمیانه ی بزرگ تر که از جانب نو محافظه کاران دولت جرج بوش ارائه و دنبال گردید از جمله برنامه هایی است که می توان آن را در قالب یک استراتژی کلان و مدرن برای سلطه ی همه جانبه ی ایالات متحده بر خاورمیانه ارزیابی کرد. آنچه اهمیت این طرح را دو چندان می سازد، تاکید بسیار طراحان آن بر لزوم تمرکز بر مسائلی است که به شکلی ریشه ای در این منطقه وجود دارند. در این رویکرد، منافع ایالات متحده ی آمریکا در منطقه ی خاورمیانه ی بزرگ تر که شمال آفریقا، ترکیه، اسرائیل و افغانستان را شامل می شود به ترتیب عبارت بودند از:

    1. تامین نیازهای انرژی. ۲- مقابله با ایران و عراق. ۳- صلح اعراب و اسرائیل. ۴- ممانعت از فروپاشی نظام های از هم گسیخته و در آستانه ی اضمحلال.

۷- موازنه ی منطقه ای قدرت:
واژه ی “موازنه ی قدرت” یکی از پر سابقه ترین و پر کاربرد ترین واژه های مربوط به روابط بین الملل به ویژه در نظریه های واقع گرا می باشد. موازنه در فرهنگ لغت به معنی هم وزن کردن و سنجیدن دو چیز و برابر کردن آن ها با هم آورده شده است. اما اگر قدرت از دیدگاه متفکران سیاسی بررسی شود؛ هانس مورگانتا معتقد است که سیاست در میان ملت ها راه مبارزه ای برای دستیابی به قدرت است. (هانس جی مورگانتا: سیاست میان ملت ها ترجمه ی حمیرا مشیر زاده) عبد الرحمن عالم نیز قدرت را به معنی توانایی عمل کردن خواست ها به رغم مخالفت دیگران می داند. اما مورگانتا بر این نظر است که دولت ها در چارچوب قدرت دارای انتخاب های سیاسی محدودی هستند که عبارتند از: حفظ وضع موجود (حفظ قدرت)، افزایش قدرت و نمایش قدرت که ممکن است کشورها به دلایل مختلف از جمله موازنه ی قدرت از سیاست حفظ وضع موجود پیروی کنند چراکه تنها راه جلوگیری از جنگ ایجاد نوعی سیستم موازنه ی قدرت می باشد. رئالیست های سیاسی هم بر این اعتقاد بوده اند که موازنه ی قدرت برای حفظ سیاست وضع موجود ضروری است. لذا درباره ی موازنه ی قدرت نظرها و تعاریف متعددی ارائه شده است. برخی آراء به صورت تغییر شکل توزیع قدرت و یا مکانیسمی خودکار در سیاست بین الملل و همچنین بر وضعیت موجود، ایجاد تعادل و یا عدم تعادلی مطلوب و مناسب می گردد، تعبیر و تفسیر کرده اند. این مقوله هنگامی مطرح می شود که دولت یا دولت هایی سهمی افزون تر از قدرت را در نظام بین الملل می طلبند؛ به گونه ای که چنین فرایندی باعث بر هم خوردن سیستم توزیع قدرت در سیاست بین المللی یا منطقه ای می شود. ممکن است بعضی دولت ها افزایش قدرت دیگران را تهدیدی نسبت به امنیت و استقلال و منافع خود تلقی کرده، برای برقراری مجدد موازنه ی قدرت به اقدامات نظامی یا دیپلماتیک دست بزنند. معنای ساده ی موازنه ی قدرت عبارت است از وجود نوعی تعادل بین قدرت کشورهای عضو نظام بین الملل به نحوی که هیچ کدام از آنها نتوانند از چنان قدرت مسلطی برخوردار شوند که اراده ی خود را بر دیگران تحمیل کنند. با توجه به اینکه در نظام بین الملل، هر کشور در پی به حد اکثر رساندن قدرت و منافع خود است؛ وجود موازنه ی قدرت مستلزم این است که کشورها این آمادگی را داشته باشند تا به اقتضای شرایط در اتحادها و ائتلاف های خود تغییر دهند. بر مبنای نظریه ی موازنه ی قدرت تا زمانی که بین کشورهای یک منطقه از نظر قدرت توازن وجود داشته باشد احتمال شروع جنگ و درگیری بین آن ها وجود نخواهد داشت و این حالت را اصطلاحا “موازنه ی منطقه ای قدرت” می نامند. اما چنانچه توازن قوا بین دو یا چند کشور در منطقه به هم بخورد احتمال جنگ و درگیری بین آن ها افزایش می یابد.
جمع بندی:
در این فصل ضمن بررسی نظریه های مطرح در عرصه ی روابط بین الملل همچون آرمان گرایی، واقع گرایی و سازنده گرایی و همچنین کنکاش در ادبیات موجود در عرصه ی سیاست خارجی ایران سعی در اتخاذ رویکردی مناسب برای تحلیل سیاست خارجی ایران در دولت نهم داشتیم و با بررسی نظریات مختلف به این نتیجه رسیدیم که رویکردهای تلفیقی برای تحلیل سیاست خارجی دولت نهم مؤثرتر است به همین دلیل با اتخاذ رویکرد تلفیقی «آرمان گرایی واقع بینانه» سیاست خارجی دولت نهم با این رویکرد مورد تحلیل و کنکاش قرار داده شد و در ادامه هم به تعریف مفاهیمی چون نظام بین الملل،سیاست خارجی، استراتژی، منافع ملی، صهیونیسم، خاور میانه بزرگ تر و موازنه منطقه ای قدرت پرداختیم.
فصل دوم:
پیشینه ی مناسبات ایران و اسرائیل
پیشگفتار:
در این فصل بنابر آن داریم که به بررسی پیشینه ی مناسبات ایران و اسرائیل از ابتدا تا آغاز دولت نهم بپردازیم. به همین دلیل ابتدا روابط ایران و اسرائیل در قبل از انقلاب – دوران پهلوی – بررسی شده و سپس به مناسبات ایران و اسرائیل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته می شود.
در بخش اول این فصل برای فهم بهتر ابتدا به چگونگی شکل گیری رژیم صهیونیستی می پردازیم و مروری تاریخی بر سرزمین فلسطین داریم. سپس به بررسی عملکرد مردم ایران و علمای مذهبی در آستانه ی تشکیل رژیم صهیونیستی می پردازیم و پس از آن چگونگی رفتار حکومت ایران در زمان تشکیل رژیم صهیونیستی بررسی می شود و در همین قسمت، رفتار و فعل و انفعالات حکومت را تا آخر دولت مصدق که به کودتای بیست و هشت مرداد منجر شد؛ بررسی می کنیم. سپس روابط ایران و اسرائیل را که عملا وارد مرحله ی جدیدی شده بود تا پیروزی انقلاب اسلامی پی می گیریم.
در ادامه به بررسی مناسبات ایران و اسرائیل بعد از پیروزی انقلاب و طی دهه ی اول انقلاب می پردازیم. برای فهم بهتر مناسبات ایران و اسرائیل و نقش عمده ی گروه های مقاومت لبنانی و فلسطینی در این مناسبات به بررسی تاثیر انقلاب اسلامی ایران در شکل گیری و تقویت گروه های مقاومت نیز پرداخته می شود و سرانجام در بخش پایانی این فصل مناسبات ایران و رژیم صهیونیستی در دولت های سازندگی و اصلاحات واکاوی می شود و کارنامه ی این دو دولت را در مورد رفتار با اسرائیل مورد کنکاش قرار خواهیم داد.
گفتار اول: روابط ایران و رژیم صهیونیستی در دوران پهلوی
۱- چگونگی شکل گیری رژیم صهیونیستی:
فلسطین از جمله سرزمین های باستانی جهان به شمار می رود که از زمان های بسیار دور محل اقامت مردم و اقوام گوناگون بوده است. گفته می شود که زندگی شهر نشینی در این قسمت از جهان سابقه ای بسیار طولانی دارد و احتمالا قدیمی ترین شهر جهان، شهر"اریحا” است. با توجه به اکتشافات و کاوش هایی که توسط باستان شناسان در این محل صورت گرفته است؛ قدمت این شهر، مربوط به عصر حجر یعنی هفت هزار سال پیش دانسته شده است.
یکی از مهم ترین قبایلی که قبل از نفوذ بنی اسرائیل به فلسطین در این قسمت زندگی می کردند و یک دوره ی تمدنی داشتند « فیلیستین ها» بودند. فیلیستین ها احتمالا از نژاد سومری یا آریایی بودند که ظاهرا درکرت (جزیره ای در یونان) اقامت داشند. در قرن دوازده قبل از میلاد مسیح به طمع تسخیر مصر، محل سکونت خود را ترک کرده و به مصر حمله کردند و بعد از جنگ با مصری ها شکست می خورند و دیگر به سرزمین خود برنگشته، در سواحل فلسطین و در شمال شرقی دریای مدیترانه اقامت می کنند، بدین ترتیب نام فلسطین از این قبیله ی کرتی یعنی ” فیلیستین ها” گرفته شده است.»[۳۱]
البته در دوران باستان علاوه بر فیلیستین ها قبایلی چون کنعان ها و حیتی ها نیز در این منطقه می زیسته اند.
اما در مورد چگونگی حضور بنی اسرائیل در سرزمین فلسطین باید گفت که برای اولین بار در حدود ۲۵۰۰ سال پیش از تولد مسیح کنعانی ها به منطقه ی کنونی فلسطین مهاجرت کردند.
در سال ۱۸۰۵ قبل از میلاد، حضرت ابراهیم علیه السلام از شهر اور عراق که در آن زمان مرکز کلدانی ها بود به سوی فلسطین مهاجرت کرد و در آن سرزمین سکنی گزید. در همین جا بود که حضرت ابراهیم از همسر دوم خود هاجر صاحب فرزندی به نام اسماعیل شد ولی سرانجام مجبور شد حضرت اسماعیل علیه السلام و هاجر را در سرزمین مکه رها کند. حضرت ابراهیم علیه السلام در سرزمین فلسطین از همسر اول خود ساره دارای فرزندی شد که او را اسحاق نامید و از اسحاق حضرت یعقوب به دنیا آمد.
حضرت یعقوب ملقب به “اسرائیل” نیز بودند که معنای لغوی اسرائیل، بنده ی خدا، است. و از این جهت است که به یهودیان قوم بنی اسرائیل نیز گفته می شود.
«حضرت یعقوب دارای دوازده فرزند بود که یهود از نام چهارمین فرزند ایشان یعنی “یهوذا” گرفته شده است. یهوذا و برادرانش به اتفاق پدرشان یعقوب در کنعان زندگی می کردند.»[۳۲]
سابقه ی زندگی خاندان یعقوب در فلسطین چندان طولانی نشد چراکه پسران یعقوب به دلیل حسادت به برادرشان یوسف، او را به چاه افکندند ولی با تقدیر الهی، حضرت یوسف از حضیض چاه نجات یافت و عزیز مصر شد. در پی وقوع خشکسالی و قحطی در سرزمین فلسطین گذران زندگی بر خاندان یعقوب دشوار گردید. بلاخره آوازه ی عدالت عزیز مصر و کمک او به قحطی زدگان، برادران یوسف را به مصر کشاند. دیدار و آشنایی با برادر، منجر شد که ابتدا خاندان یعقوب و در پی آن به تدریج دیگر قبائل بنی اسرائیل به مصر کوچ کنند. آن ها کم کم به رفاه و آسایش فراوانی دست یافتند اما زمانی که رمسیس دوم (فرعون) روی کار آمد، به شدت بر بنی اسرائیل سخت گرفت و آن ها را مورد ظلم و ستم قرار داد. روزگار برای بنی اسرائیل به سختی سپری می شد تا اینکه حضرت موسی از میان قوم بنی اسرائیل به پیامبری برانگیخته شد و ضمن دعوت فرعون مصر به یکتاپرستی، رهبری قوم یهود را نیز بر عهده گرفت.
مبارزات حضرت موسی با فرعون مصر به نتیجه ای نرسید و سرانجام حضرت موسی در سال ۱۲۹۰ قبل از میلاد، به قوم بنی اسرائیل دستور داد که برای رهایی از ظلم و ستم فرعون به سوی فلسطین کوچ کنند. بدین ترتیب بود که بنی اسرائیل به رهبری موسی علیه السلام مصر را ترک گفته و به سوی فلسطین رهسپار شدند؛ در نزدیکی فلسطین حضرت موسی عده ای را به همراه یوشع به فلسطین فرستاد تا از وضع آنجا اطلاع کسب نمایند. هیئت اعزامی پس از مراجعت گزارش داد که جمعیت ظالم و سرکشی در آنجا زندگی می کنند. حضرت موسی به قوم بنی اسرائیل دستور داد که به جنگ این قوم ظالم بروند ولی بنی اسرائیل از این امر سر باز زدند و فرمان حضرت موسی را اطاعت نکردند. لذا حدود چهل سال در بیابان های آنجا سرگردان شدند.
«بعد از وفات حضرت موسی علیه السلام، یوشع بن نون، از سبط ابریم، جانشین حضرت موسی و رئیس بنی اسرائیل گردید و در صدد تصرف فلسطین برآمد. او ابتدا جاسوسانی را به فلسطین فرستاد تا از وضع آنجا اطلاعاتی کسب کنند. سپس توانست بنی اسرائیل را از اردن به حرکت دراورده؛ درحالی که صندوق عهد به وسیله ی کاهنان پیشاپش قوم در حرکت بود؛ از رودخانه ی اردن عبور کرده وارد فلسطین شدند.»[۳۳]
بعد از ورود قوم بنی اسرائیل به فلسطین، این قوم به تدریج قدرت یافتند و اولین دولت یهودی را بین سال های ۱۰۹۵ -۱۰۵۵ قبل از میلاد و به پادشاهی طالوت تشکیل دادند و پایتخت خود را شهر حبرون( خلیل) قرار دادند.
پس از طالوت، داوود به پادشاهی رسید. او در سال ۱۰۴۹ قبل از میلاد پایتخت را به یبوس (بیت المقدس) منتقل کرد. بعد از حضرت داوود، فرزند ایشان حضرت سلیمان به مقام نبوت رسید و نیز پادشاهی قوم یهود را بر عهده گرفت. در تفکر قوم یهود این دوران، دوران طلایی محسوب می شود.
ولی پس از مرگ سلیمان نبی بین قوم یهود تفرقه افتاد و دولت بنی اسرائیل به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد. دولت شمالی به پایتختی سامره (نابلس) تشکیل شد و دولت جنوبی به پایتختی اورشلیم (بیت المقدس) شکل گرفت. این دو دولت حدود دویست سال با یکدیگر در جنگ و منازعه بودند و در حالی که تمام توان خود را از دست داده بودند؛ “سرجون” امپراطور آشور در ۷۲۲ قبل از میلاد برآن ها پیروز شد و فرمان اخراج همه ی یهودیان را از فلسطین صادر کرد. «البته پس از سقوط نینوا توسط کلدانی ها در سال ۶۱۴ قبل از میلاد، یهودیان برای از بین بردن رابطه کلدانی ها و مصری ها که بر کنعان حکومت داشتند وارد عمل شدند و در نتیجه جنگ دامنه داری را بین آن ها پایه گذاری کردند، ولی سرانجام پادشاه بابل “نبوخذ نصر” در سال ۵۶۲ قبل از میلاد بر رقبای خود پیروز شد و در صدد انتقام جویی از یهود برآمد به همین دلیل وی اورشلیم را خراب کرد و تمامی یهودیان را به اسارت گرفت و در بابل اسیر کرد تا اینکه کوورش پادشاه ایران دوباره یهودیان را از اسارت نجات داد و آن ها را دوباره به فلسطین بازگرداند.» [۳۴]
یهودیان این تاریخ را با فراز و فرود ادامه دادند تا اینکه با ظهور اسکندر و شروع کشورگشایی های او دوباره موقعیت یهودی های فلسطین به خطر افتاد. اسکندر قصد فتح بیت المقدس را داشت ولی رئیس یهودی شهر قدس به استقبال او رفته و شهر را تسلیم وی کرد. از آن به بعد فلسطین جزئی از یونان گشت. در ادامه، پس از شکست جانشینان اسکندر، فلسطین تحت سلطه ی رومیان قرار گرفت.
در زمان نرون قیصر روم، یهودیان فلسطین دست به شورش می زنند که با عکس العمل شدید امپراطور روم مواجه می شوند. امپراطور روم شهر قدس را محاصره می کند و سپس آن را به آتش می کشد و یهودیان را به شدت سرکوب می کند به گونه ای که بسیاری از یهودیان به عراق، مصر، یمن و اروپا فرار می کنند.
قابل ذکر است که بعد از تقسیم امپراطوری عظیم روم به روم غربی و روم شرقی، فلسطین تابع حکومت بیزانس، روم شرقی، گردید. در سال ۶۱۴ میلادی در جنگی که بین ایرانیان و رومیان رخ داد، فلسطین میدان این جنگ ها بود که با شکست رومیان از ایرانیان فلسطین توسط ایرانیان آزاد شد و یهودیان فراری از عراق، یمن، مصر و سوریه دوباره به فلسطین بازگشتند و کلیساهای مسیحیان را ویران کرده، هزاران نفر از مسیحیان را کشتند. البته دیر زمانی نپایید که رومیان مجددا به فلسطین حمله کردند و بار دیگر فلسطین به زیر سلطه ی رومیان درآمد.
با ظهور اسلام در جزیره العرب و شکل گیری حکومت اسلامی، مسلمانان به مرور زمان قدرت گرفتند و به مقابله با امپراطوری های عظیم زمان خود برخاستند. نخستین رویارویی میان مسلمانان و رومیان که حاکم بر فلسطین بودند در جنگ موته صورت گرفت که سرانجام در سال ۱۳ هجری شمسی (۶۳۴ م) مسلمانان با شکست رومیان، فلسطین را به دست آوردند.
در توافق نامه ای که میان “عمر” و نمایندگان بیت المقدس به امضا رسید به مردم بیت المقدس در جان و مال و معابد و کلیساها امان و آزادی داده شد و به درخواست ساکنان بیت المقدس مقرر شد که حتی یک یهودی حق نداشته باشد در بیت المقدس بماند، در مقابل نصرانی های این شهر نیز قبول کردند که جزیه بپردازند.
فلسطین سال های متمادی تحت قیمومیت مسلمانان قرار داشت تا اینکا حاکم مصر در سال ۲۵۶ هجری شمسی (۸۷۷ م) با اشغال فلسطین این کشور را تابع مصر کرد.
سلطه ی مصریان بر فلسطین همچنان ادامه داشت تا این که در سال ۴۷۸ هجری شمسی سپاهیان اروپا با شکست دادن قوای مصر وارد بیت المقدس شدند. این جنگ آغازی بود بر سلسله جنگ هایی میان مسلمانان و مسیحیان که به جنگ های صلیبی معروف گشت.
این جنگ ها حدود یک قرن ادامه داشت و در طول این مدت فلسطین میان مسلمانان و صلیبی ها دست به دست می شد تا اینکه در سال ۵۶۶ هجری شمسی (۱۱۸۷ م) شهر قدس تسلیم صلاح الدین ایوبی گردید. البته در سال ۵۷۱ هجری شمسی (۱۱۹۲ م) جنگ سوم صلیبی آغاز شد که سرانجام در سال ۱۱۹۲ میلادی قرارداد صلحی میان میان دو سپاه منعقد گردید که براساس آن مقرر شد که بیت المقدس قبله ی اول مسلمین در دست مسلمانان باقی بماند و مسیحیان هم برای انجام مراسم خود آزاد باشند.
این قرارداد چندان به درازا نکشید و پس از مرگ صلاح الدین ایوبی دوباره فلسطین به دست اروپایی ها افتاد و بعد از آن در پی ضعف رومیان در برابر لشکریان مغول، پادشاه مصر از فرصت استفاده کرد و قدس را آزاد کرد اما بعد از آن فلسطین توسط مغولان اشغال شد ولی مدتی بعد دوباره مصریان فلسطین را بازپس گرفتند. و فلسطین سالیان متمادی در دست مسلمانان بود تا اینکه ناپلئون بناپارت در پی دستیابی به هندوستان در سال ۱۱۷۸ (۱۷۹۹ م) به فلسطین و مصر یورش برد و این مناطق را اشغال کرد، در این مقطع فلسطین متعلق به امپراطوری عثمانی بود اما سرانجام در جنگ جهانی اول بعد از تجزیه ی امپراطوری عثمانی، فلسطین تحت قیمومیت انگلیس درآمد.
با توجه به مطالب فوق در طول تاریخ سرزمین فلسطین آبستن حوادث بسیاری بوده است و فراز و فرودها و جنگ های بسیاری پشت سر گذاشته است. اما در قرن اخیر این سرزمین شاهد موضوعی بسیار تازه و البته بغرنج بوده که تا امروز نیز ادامه داشته و آن چیزی جز پیدایش رژیم صهیونیستی و تلاش یهودیان جهان برای استقرار در فلسطین نیست.
صهیون که نام کوهی در بیت المقدس است و گاهی به صورت عام بر سرزمین بیت المقدس نیز اطلاق می شود؛ سمبل افرادی گشته که به این سرزمین علاقه دارند و به آن ها صهیونیست گفته می شود. صهیونیست ها ابتدا گرایشات مذهبی صرف داشتند و با سکنی گزیدن در کوه صهیون و ترک زندگی مادی به عبادت در آن دیار مشغول می شدند، ولی به مرور زمان و پس از رنسانس در قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی کم کم صهیونیست سیاسی متولد شد.
صهیونیست های سیاسی به اشاعه و ترویج نگرش های مبتنی بر برتری رجحان قوم یهود بر سایر اقوام مبادرت ورزیدند و با توجه به گسترش ناسیونالیم در اروپا در پی تقویت موضع خود و به دست آوردن سرزمینی برای یهودیان بودند.


فرم در حال بارگذاری ...

« منابع کارشناسی ارشد در مورد : مطالعه جامعه شناختی ...منابع علمی پایان نامه : پروژه های پژوهشی درباره :مبانی کانتی تفکر نیچه در نقد ... »
 
مداحی های محرم