لازم است دولتهای عضو از رهگذر اتخاذ کلیه تدابیر ضروری، اطمینان حاصل کنند که با تمامی اطفال معارض با قانون یکسان رفتار میشود. باید توجه ویژهای به تبعیضات عملی و نابرابری هایی مبذول شود که ممکن است به گروههای آسیب پذیر در میان اطفال از قبیل کودکان خیابانی، کودکان متعلق به اقلیتهای زبانی، قومی یا نژادی، کودکان بومی، دختر بچهها، کودکان مبتلا به معلولیت و کودکان دارای تعارضات مکرر با قانون(تکرار کنندگان جرم) وجود داشته و ناشی از فقدان یک سیاست هماهنگ و منسجم باشد. بر این مبنا، آموزش دادن کلیه افراد شاغل که به نحوی با اجرای دادرسی اطفال مرتبط هستند و نیز وضع و استقرار قواعد، مقررات و آیینهایی که مشوق رفتار برابر با اطفال بزهکار بوده و متضمن امکان طرح شکایت و وسایل جبران تخلف و پرداخت غرامت نیز باشد اهمیت مییابد.
بسیاری از اطفال معارض قانون، در عین حال در اموری چون دسترسی به آموزش و بازار کار، از تبعیض رنج میبرند. لازم است برای پیشگیری از این گونه تبعیضها مثلا از طریق ارائه حمایت و کمکهای شایسته به اطفال دارای سابقه بزهکاری در مسیر تلاش آن ها برای بازپذیری اجتماعی و همچنین از راه فعالیتهای تبلیغی برای جلب نظر افکار عمومی نسبت به حقوق این کودکان برای پذیرش نقش سازنده در جامعه خویش (بند ۱ ماده ۴۰ ) تدابیری به کار بسته شود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بند یک ماده ۴۰ کنوانسیون حقوق کودک بیان میکند:
دولتهایعضو برای هر طفلی که ادعا یا اتهام نقض حقوق کیفری متوجه او گردیده یا ناقض حقوق کیفری شناخته شده این حق را قایل هستند که با وی به نحوی سازگار با تقویت احساس کرامت و ارزشمندی رفتار شود به طوری که موجب تقویت احترام طفل نسبت به حقوق انسانی و آزادیهای دیگران شده و ضمنا سن طفل و مطلوبیت بازپذیری طفل و پذیرش نقش سازندهای از جانب طفل در جامعه را ملحوظ دارد.
در پاراگراف ۱۳ نظریه تفسیری حقوق کودک ۲۰۰۷ چنین آمده است: «کنوانسیون مجموعهای از اصول بنیادین را مقرر داشته که باید در رفتار با اطفال معارض با قانون رعایت شود:
- رفتار با طفل سازگار با احساس کرامت و ارزشمندی او
این اصل منعکس کننده حق بنیادینی است که در ماده اول اعلامیه حقوق بشر درج شده و به موجب آن تمامی انسانها آزاد و با حقوق و کرامت برابر متولد میشوند. این حق طبیعی بر کرامت و ارزشمندی که در دیباچه کنوانسیون نیز اشاره صریح به آن شده لازم است در سراسر فرایند رسیدگی به پرونده طفل از اولین برخورد او با سازمانهای مجری قانون گرفته تا مراحل بعدی که به اجرای هرگونه تدابیر اتخاذی در مورد طفل ختم میشود رعایت شده و مصون از تعرض باشد.
- رفتار به نحوی که موجب تقویت احترام طفل نسبت به آزادیها و حقوق انسانی سایرین شود.
این اصل هم سو با اندیشه مندرج در دیباچه کنوانسیون است که خواستار پرورش طفل، در فضای آکنده از آرمانهای مصرح در منشور ملل متحد بوده است. همین طور در نظام دادرسی صغار، این اصل بدان معنی است که رفتار با اطفال و پرورش آن ها باید معطوف به آشنا کردن ایشان با لزوم احترام به آزادیها و حقوق بشر باشد.(ر.ک جزء د بند ۱ ماده ۲۹ کنوانسیون و نظریه کلی شماره ۱ در خصوص اهداف آموزش) روشن است که لازمه رعایت این اصل در دادرسی صغار رعایت احترام کامل نسبت به تضمینات محاکمه عادلانه مورد اشاره در بند ۲ ماده ۴۰ و اجرای دقیق آن ها است.[۱۷۵]
- رفتار متناسب با سن و تقویت کننده بازپذیری طفل و پذیرش نقش سازندهای از جانب وی در جامعه
در پاراگراف ۶۰ نظریه تفسیری حقوق کودک۲۰۰۷ آمده است:« این اصل باید در سراسر فرایند رسیدگی مربوط به اطفال، از نخستین برخورد آن ها با نهادهای مجری قانون گرفته تا کلیه مراحل بعدی که به اجرای هرگونه تدبیر اتخاذی درباره طفل مورد نظر منتهی میگردد تسری یافته، محترم و مرعی باشد. این امر اقتضا دارد که کلیه شاغلین مسئول در اجرای دادرسی صغار درباره پرورش اطفال، خصلت پویا و انعطاف پذیری اطفال، نیازهای مربوط به بهداشت و سلامت آن ها و اشکال شایع خشونت علیه اطفال، معلومات کافی داشته باشند، احترام نسبت به کرامت طفل ایجاب می کند که در رفتار با اطفال معارض با قانون تمامی انواع خشونت، ممنوع بوده و از آن ها پیشگیری گردد. گزارشهای دریافتی کمیته حاکی از آن است که در کلیه مراحل فرایند دادرسی صغار، مشتمل بر نخستین برخورد آن ها با پلیس، دوره بازداشت پیش از محاکمه و نیز اقامت آنان در مراکز درمانی و سایر مؤسسات اختصاص یافته برای اطفال محکوم به سلب آزادی، شاهد رفتارهای خشونت آمیز هستیم. از این رو کمیته از دولتهای عضو میخواهد که برای پیشگیری از این قبیل خشونتها، تدابیر لازم را در نظر گرفته از محاکمه مرتکبین مطمئن شوند و نیز عملی شدن توصیههای ارائه شده در گزارش مربوط به مطالعه خشونت نسبت به اطفال را که در اکتبر ۲۰۰۶ به مجمع عمومی ملل متحد تقدیم گردید به طور جدی پیگیری نمایند».[۱۷۶]
گفتار هفتم: منع از مجازات حبس دایم بدون امکان آزادی مشروط
اعطای آزادی مشروط محکومان زندانی پیش از مدت مقرر توسط دادگاه صادر کننده حکم قطعی پاسخی است به یک از اهداف مجازات که اصلاح بزهکار و آماده ساختن وی برای بازگشت به زندگی اجتماعی است. اعطای آزادی مشروط ارفاقی تلقی می شود که شامل همه زندانیان اعم از زن و مرد و با هر سن و سالی در صورت وجود شرایطی می شود که بحث این گفتار لحاظ این حق از طرف دولت ها برای اطفال می باشد.
اعطای آزادی مشروط یکی از موارد مهم تشویق و ترغیب اطفال و جوانان محکوم به آموزش و کار، حفظ نظم و آرامش، حس سلوک و رفتار معقول با دیگران بوده و از مضرات محیط بسته تا حدودی جلوگیری میکند و در اصلاح و تربیت آنان در بین مرحله اجرای مجازات و آزادی بسیار مفید است.
در موقع ورود اطفال و نوجوانان به محیط بسته در مواقع مقتضی، هدف از اجرای روشهای اصلاح و تربیتی نتایج رفتار و کردار نیک، سعی و جدیت در آموزش و کار و جلب رضایت مسئولین برای کسب آزادی مشروط قبل از اتمام مدت مجازات باید به آنان توصیه و تفهیم گردد.
اعطای آزادی مشروط در تقلیل جمعیت کیفری(تعداد زندانیان) مؤثر و بهترین وسیله برای پیشگیری از تکرار جرم و سازگار نمودن محکوم با محیط عادی اجتماعی است. در بند یک ماده ۲۸ مقررات بیژینگ چنین مقرر گردیده:«مقام صلاحیتدار جهت اعطای آزادی مشروط باید هر چه بیشتر و زودتر اقدام نماید». اطفال و جوانانی که از آزادی مشروط استفاده میکنند باید توسط یک مقام صلاحیتدار مراقبت و هدایت شده و از حمایت کامل اجتماعی برخوردار شوند. (بند یک ماده ۲۸ مقررات بیژینگ مصوب ۲۹ نوامبر ۱۹۸۵ مجمع عمومی سازمان ملل).
در پاراگراف ۷۷ نظریه تفسیری حقوق کودک ۲۰۰۷ چنین آمده است: «هیچ طفلی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشته نباید بدون امکان آزادی یا آزادی مشروط به حبس دایم محکوم شود. در ارتباط با تمامی کیفرهای تحمیلی بر اطفال امکان بازیابی آزادی باید جنبه واقعی و عینی داشته و مرتبا مورد بررسی واقع شود. در این زمینه کمیته به ماده ۲۵ کنوانسیون استناد میجوید که به موجب آن تمامی اطفالی که خواه به منظور مراقبت، خواه به منظور حمایت و خواه به منظور اصلاح و درمان در مؤسسهای نگهداری میشوند از حق بازنگری دورهای در وضعیت خود برخوردارند. کمیته به آن دسته از دولتهای عضو که به محکومیت اطفال به مجازات حبس دایم با امکان آزادی یا آزادی مشروط اصرار دارند یادآور میگردد که چنین مجازاتی باید با اهداف دادرسی صغار به شرح مذکور در بند یک ماده ۴۰ کنوانسیون سازگار بوده و با تلاش در جهت تحقق آن ها همراه باشد. یکی از لوازم این مهم آن است که طفل محکوم شده به چنین مجازات حبسی باید از آموزش و پرورش، اصلاح و درمان و مراقبت لازم با هدف آماده کردن وی برای آزادی، بازپذیری و پذیرش نقش سازنده در جامعه استفاده کند. هم چنین نیل به این غایت مستلزم بررسی مرتب میزان پیشرفت و تکامل طفل است تا بتوان در مورد آزادی احتمالی وی اتخاذ تصمیم نمود. با عنایت به این که احتمال بسیار میرود حبس دایم طفل به رغم امکان بازیابی آزادی، تحقق اهداف صغار را اگر نه غیر ممکن، دست کم دشوار سازد، کمیته قویا به دولتهای عضو توصیه میکند که تمامی اشکال حبس دایم برای جرایم ارتکابی افراد کمتر از ۱۸ سال را منسوخ اعلام دارند.[۱۷۷]
فصل دوم
چگونگی رعایت ضوابط بین المللی مربوط به سلب آزادی از اطفال در حقوق ایران
مبحث اول: سلب آزادی اداری یا پیش از محاکمه از اطفال در حقوق ایران
گفتار اول: دستگیری طفل توسط پلیس یا ضابطین دادگستری
پلیس به عنوان مسؤول حفظ نظم در جامعه و پیشگیری از جرم و دستگیری بزهکاران و ارتباط با اطفال بزهکار نقش اساسی بر عهده دارد. نقش پلیس به عنوان نخستین دستگاه درگیر در اقدامات بزهکاران بویژه در ارتباط با بزهکاری اطفال بسیار برجسته است. در این گفتار با این مهم آشنا خواهیم شد.
الف- دستگیری طفل توسط پلیس یا ضابطین دادگستری در حقوق موجود
در تشکیلات نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، نهاد، بخش یا سازمان ویژهای برای برخورد با کودکان بزهکار دیده نمیشود. در صورتی که کودک یا نوجوانی دستگیر شود از او مانند سایر متهمان تحقیق میشود. محل نگهداری یا بازداشتگاه کودکان و نوجوانان با بزرگسالان یکی است و روش اعزام آن ها به مراجع صلاحیتدار با روش اعزام متهمان بزرگسال تفاوتی ندارد. البته مدتی است که در برخی از مراکز نیروی انتظامی واحدهایی به نام مددکاری و مشاوره زیر نظر دایره اجتماعی هر مرکز فعال شده است که در آن غالبا از مددکاران استفاده میشود. این واحد سعی در ارائه مشاوره به ارباب رجوع مراکز و مصالحه برخی دعاوی دارد. با این وصف این واحد به دلایل مختلف از قبیل قرار گرفتن در فضای مشترک با دیگر واحدها، در عمل با مشکلات فراوانی روبه رو است. هم چنین حضور پلیس زن به ویژه در برخورد با دختران بزهکار در صورت آموزش مناسب این نیروها میتواند مؤثر باشد.[۱۷۸]
در جمهوری اسلامی ایران ضابطین دادگستری مأمورانی هستند که تحت نظارت و تعلیمات مقام قضایی در کشف جرم و بازجویی مقدماتی و حفظ آثار و دلایل جرم و جلوگیری از فرار و مخفی شدن متهم و ابلاغ اوراق به موجب قانون اقدام مینمایند.[۱۷۹]
بر اساس این ماده و سایر قوانین کیفری در مواجهه با مرتکب نقض قانون، ضابطین دادگستری مسئول هستند و در جرایم مشهود مرتکب را دستگیر میکنند. در حال حاضر در کشورما ساختار مراجع انتظامی شامل جلب، بازپرسی و تحقیق میباشد که در خصوص کودکان و بزرگسالان یکسان است و هیچ گونه شرایط ویژهای برای کودکان و نوجوانان وجود ندارد. البته در فروردین ۸۸ چند مرکز پلیس ویژه نوجوانان به صورت پایلوت در تهران افتتاح گردیده است.[۱۸۰] متأسفانه در مراجع انتظامی در حال حاضر فقدان فضای مناسب و مجزا جهت نگهداری کودکان و نوجوانان بزهکار در مدت زمان رسیدگی به پرونده آن ها به چشم میخورد که موجب تعامل و ارتباط کودکان با بزرگسالان مجرم است. هم چنین یکی دیگر از مهمترین و جدیترین چالشهای موجود در فرایند دادرسی ویژه کودکان و نوجوانان عدم استفاده از گزارشات و پیشنهادات مددکاران اجتماعی نیروی انتظامی است.[۱۸۱]
متأسفانه فرایند قضازدایی نیز در سیستم دادرسی نوجوانان در مرحله کلانتری و پلیس آگاهی بسیار ضعیف میباشد. بنابراین فعالیتهای لازم در ارتباط با کودکان معارض با قانون هم چون مصاحبه و تحقیق، تعیین سن کودک، تشخیص چگونگی قضازدایی، استفاده از جایگزینهای دستگیری تعیین نوع بزه و طبقه بندی آن ها بر اساس جنسیت، دستگیری و بازداشت به عنوان آخرین راهکار و ارجاع پرونده به مرجع قضایی در صورت نیاز از جمله ضروریترین مسایل مورد نیاز پلیس قضایی و دستگاه انتظامی جمهوری اسلامی ایران میباشد.[۱۸۲]
بر اساس ماده۲۲۱ ق.آ.د.ک که مقرر میدارد: «درجرایم اطفال رسیدگی مقدماتی اعم از تعقیب و تحقیق با رعایت مفاد تبصره ماده ۴۳ توسط دادرس و یا به درخواست او توسط قاضیتحقیق انجام میگیرد، دادگاه کلیه وظایفی را که برابر قانون بر عهده ضابطین میباشد رأسا به عمل خواهد آورد». لذا بر اساس این ماده کلیه وظایف ضابطین به دادگاه محول گردیده است. ولی متأسفانه در عمل انجام وظایف نیروی انتظامی توسط قاضی دادگاه بویژه در جرایم مشهود یا در مواقعی که طفل فاقد سرپرست و خانواده میباشد و یا نسبت به اجرای دستور مقام قضایی تمکین نمیکند امکان پذیر نیست و دادگاه اجبارا میبایستی از نیروی انتظامی استمداد بطلبد.[۱۸۳]
ممکن است جرم از مصادیق جرم مشهود یا غیر مشهود باشد که در جرایم مشهود اختیار مأموران نیروی انتظامی نسبت به جرایم غیر مشهود متفاوت است. در نوع اول می تواند مدتی طفل یا نوجوان را تحت نظرقرار دهند اما در نوع دوم تحقیقات را باید به دستور قاضی انجام دهند.
اصل سی و دوم قانون اساسی موضوع بسیار مهمی را متذکر شده است که در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شود. فوریت و زمان در حفظ حقوق متهم بسیار مهم است. بسیاری از اطفال و نوجوانان نمیدانند برای چه دستگیر شدهاند، پلیس باید بلافاصله اتهام را به آن ها ابلاغ کند. بعد از تعقیب، مرحله تحقیق پیش میآید. به موجب اصل ۳۷ قانون اساسی که در شق یک قسمت ۲ ماده ۴۰ پیمان نامه حقوق کودک هم منعکس است اصل برائت است. این اصل مانع بسیاری از اقدامات است تا این که مجرمیت طفل ثابت نشده این اصل جاری است و ما باید در حدود همان مقررات حداقل که در مرحله تحقیق پیش بینی شده عمل کنیم. به موجب اصل سی و هشتم منع شکنجه است که در شق ۴ بند «ب» قسمت ۲ ماده ۴ پیمان نامه حقوق کودک پیش بینی شده است در این مرحله از تحقیق بسیار مهم است که اطلاعات مأخوذه از طفل چقدر واقعی است؟ آیا همان مطالب را نزد قاضی بازگو میکند؟ نحوه اخذ اقرار چگونه است؟ نحوه نوشتن صورت مذاکرات در نیروی انتظامی بسیار مهم است. اصل سی و نهم قانون اساسی هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانونی بازداشت و دستگیر و زندانی شده ممنوع و موجب مجازات دانسته است.[۱۸۴]
احضار
به استناد ماده ۲۲۳ قانون آیین دادرسی کیفری احضار طفل از طریق ولی یا سرپرست او به عمل میآید و در صورت عدم حضور برابر مقررات جلب میشود. احضار طفل برای انجام تحقیقات مقدماتی و رسیدگی در هر مورد از طریق ولی یا سرپرست او صورت میگیرد. به موجب ماده ۱۴۸ آیین دادرسی کیفری قاضی کسانی را که به تشخیص خود یا با معرفی بزه دیده یا اعلام مقامات مربوطه (مثل پلیس) برای روشن شدن اتهام لازم بداند احضار میکند. مطابق با ماده ۱۱۶ قانون آیین دادرسی کیفری متهم موظف است در موعد مقرر حاضر شود. حضور در موعد مقرر مدیریت زمان را در اختیار مقام قضایی و بزه دیده قرار میدهد که متهم نتواند با تأخیر در حضور موجبات اطاله دادرسی را فراهم کند.[۱۸۵]
جلب
جلب متهم برای حضور در تحقیقات پلیس صورت میگیرد. هر چند هدف اصلی از جلب متهم روشن ساختن هر چه سریعتر برخی از اتهامات است. ولی در هر صورت بزه دیده(شاکی) از جلب متهم نیز سود میبرد. امکان دسترسی بیشتر و سریع نسبت به متهم، حمایت حقوقی از بزه دیده محسوب میشود. برابر ماده ۱۱۷ قانون آیین دادرسی کیفری متهمانی که پس از احضار حاضر نشوند و گواهی عدم امکان حضور هم نفرستند توسط قاضی جلب میشوند و به استناد ماده ۲۲۳ قانون آیین دادرس کیفری در صورت عدم حضور برای بار دوم جلب میشوند. یکی از اهداف جلب، اصل تسریع در رسیدگی است. اصولا نتیجه عدم حضور جلب است بزه دیده که با وقوع بزه آسیب دیده است در صورت متواری شدن متهم، امکان دست یافتن به حقوق از دست رفته اش را نخواهد داشت.[۱۸۶]
دستگیری
به موجب مواد قانونی و اصول قانون اساسی(اصل ۳) و ماده واحده حفظ آزادیهای مشروع دستگیری باید قانونی و مطابق با قانون باشد. دستگیری یک اقدام محدود کننده به شمار میآید. اگر پلیس هدف از دستگیری را بداند ممکن است از طریق دیگر به غیر از دستگیری این هدف حاصل شود. هدف مذکور ممکن است تضمین حضور متهم در دادگاه، حمایت از قربانیان و شهود در مقابل آسیب و جلوگیری از، از بین رفتن ادله، وجلوگیری از ارتکاب جرم بیشتر باشد. همیشه دستگیری باید با احتیاط صورت گیرد. دستگیری نباید به عنوان کنار گذاشتن موقت فرد از جامعه، پاکسازی محیط یا شیوهای از مجازات استفاده شود. حقوق کودک و نوجوان اشخاص دستگیر شده باید به محض دستگیری برای کودک توضیح داده شود.[۱۸۷]
بازداشت
طبق قوانین و مقررات ملی بازداشت باید قانونی و به موجب قانون باشد.(اصل قانون اساسی)
تحقیق و بازجویی
تحقیق میتواند به کشف حقیقت و درک صحیح از چگونگی ارتکاب و نوع جرم بیانجامد. ماده ۱۲۴ قانون آیین دادرسی کیفری به این موضوع میپردازد. پلیس باید در مرحله تحقیقات بتواند از حقوق خاص بازجویی استفاده کند. کسب اطلاعات از بزه دیده دارای سه مرحله است: مرحله قبل از بازجویی و کسب اطلاعات درباره وقایع قبل از جرم، مرحله بازجویی که در بردارنده حقوق کودک مثل حضور والدین، رعایت جنسیت، جلب اعتماد، حق سکوت و عدم توسل به زور و شکنجه است و سرانجام مرحله بعد از تحقیقات، مشخص کردن مسیر اصلی پرونده است که برای پلیس حائز اهمیت است. پلیس در این مرحله میتواند با در نظر گرفتن جوانب امر و نوع جرم و سن کودک، پرونده را از مسیر قضایی خارج یا آن را به نوعی به فرآیندهای غیر قضایی هدایت کند همانند معرفی و اعزام کودک به یک سازمان غیر رسمی یا سازمان مددکاری برای حمایت و مراقبت از او.[۱۸۸]
پلیس در مرحله رسیدگی و اجرای حکم
نقش پلیس در این مرحله می تواند دخالت در مرحله قانونی و استفاده از روش های میانجیگری کیفری باشد. در جرایم کوچک و کم اهمیت در مواردی که اطفال و نوجوانان مرتکب جرایمی میشوند لازم است که با پرهیز از دادرسی، موضوع را به میانجیگری ارجاع داد.
یکی از موضوعات حکمیت شورای داوری است که در جرایم اطفال و نوجوانان میتواند در قوانین کیفری لحاظ شود. از جمله موارد مهم برای پلیس در نظر گرفتن سن مسؤولیت کیفری، نوع جرم و سپس تشکیل پرونده قضایی است. پلیس میباید اطمینان حاصل کند که کودکان بزهکار از حمایتهای لازم برخوردارند. این حمایتها شامل حمایتهای روانی، حقوقی و حمایت از والدین است. امکان دارد از پلیس خواسته شود که به دادگاه در رسیدن به توصیههایی برای مواردی که به آن ها ارجاع شده است کمک کند. در زمان ارائه این توصیهها اصول پر محتوایی در کنوانسیون حقوق کودک و سایر اسناد ملی و بین المللی باید مد نظر قرار گیرد.[۱۸۹]
عملکرد پلیس در مواجهه با اطفال بزهکار در دو شاخه قابل بررسی است:
برخورد اولیه
پلیس مسئول حفظ نظم وآرامش در اجتماع،کشف جرم، دستگیری بزهکار و پیشگیری از وقوع جرم است وغالبا قبل از مقامات قضایی از وقوع جرم و یا بروز حالت خطرناک مطلع شده و تحقیقات مقدماتی را به عمل میآورد. در دادرسی اطفال تحقیقات مقدماتی ساده و سریع انجام میگیرد از میان مراحل مختلف روند دادرسی در جلسه دستگیری یا بلافاصله بعد از آن متهم نوجوان قربانی شرایط اضطراب آور حتی شکنجه و سایر رفتار خشونت آمیز میشود. مضافا در چنین شرایطی نوجوان از دسترسی به حامیان خود اعم از والدین، سرپرست، وکلا، مددکاران اجتماعی محروم میمانند. دوره طولانی بازداشت توسط پلیس و ممنوع الملاقات بودن بازداشت شدگان به این معنی که نوجوان عملا به وکیل و اعضای خانواده خود دسترسی نداشته باشد دو عاملی است که به استفاده وسیع از شکنجه در برخی کشورها جهان منجر میشود. در بعضی شرایط علت اصلی بازداشت طولانی قبل از محاکمه صرفا این است که قاضی تحقیق با انبوهی از پروندهها مواجه است و این شرایط ابدا غیر عادی نیست که نوجوان چندین ماه محبوس باشد. بدترین شرایط بازداشت در مراحل قبل از محاکمه امکان بروز مییابد. نوجوان متهم در مقایسه با نوجوانی که حکم محکومیت او صادر شده است بیشتر در معرض خطرات تماس با متهمان بزرگسال(از جمله بازداشتگاههای کلانتری) حبس در مکان غیر بهداشتی، محرومیت از مراقبت افراد متخصص و تعلیم یافته، محرومیت از فعالیتهای معمول و حتی اقامت در محلی بسته برای ۲۳ یا حتی ۲۴ ساعت در روز قرار دارد.[۱۹۰]
قضا زدایی
پلیس علمی از مدتها قبل بر این امر واقف گشته است که ارجاع طفل به دادگاه برای رسیدگی به بزه و جرم او چیزی جز اتلاف وقت نیست و اخطار و هشدار دادن به طفل به صورت غیر رسمی و یا اطلاع دادن وضعیت طفل به خانواده او که اساسیترین شیوه حل و فصل غیر رسمی است راهی مناسبتر است. وقتی جرمی به وقوع میپیوندد در وهله نخست باید مشخص شود که این مسئولیت بر عهده پلیس است. در مورد اطفال معارض با قانون برخورد پلیس با مرتکب اهمیت فراوانی دارد. به این منظور قانونگذار اختیارات وسیعتری برای پلیس ویژه نوجوانان قائل میشود. امروزه پلیس آموزش دیده در خصوص نحوه برخورد با نوجوانان بزهکار نه تنها برای نخستین بار به طفل هشدار میدهد بلکه برای دومین و سومین باز نیز به او اخطار میدهد بدون این که گزارشی در اختیار دادگاه قرار داده شود. البته این در صورتی است که جرم از جرایم جدی و مهم نباشد؛ قتل عمد، تجاوز به عنف، آتش سوزی و غیره.[۱۹۱]
شرط اساسی و مهم دیگر برای پلیس ویژه اطفال، آموزش مجموعه پیچیدهای از اصول قانونی و روان شناختی در مورد شرایط بازجویی از کودکان سنین مختلف در مواجه با جرایم خاص است. نیاز مبرم به اطلاع دقیق از تعاریف قانونی، قوانین و رهکردهای مربوط به جرایم مختلف نشان دهنده پیچیدگی موقعیت پلیس است. مضاف این که در برخورد با کودکان برخی مهارت های خاص ظاهرا ماهیتی جنسیتی دارند. مأمور پلیس در این زمینه آموزش میبیند و بایستی بتواند شواهدی فراهم آورد تا نشان دهد رفتار و اعمال خاصی که رخ داد با تعاریف و اصلاحات مبهم تعریف شده در قانون مطابقت دارد و گرنه برخورد وی با متهم غیر قابل توجیه است.[۱۹۲]
ب- دستگیری طفل توسط پلیس یا ضابطین دادگستری در تغییرات نوین قانونگذاری
ماده ۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ بیان می کند: «ضابطین دادگستری مأمورانی هستند که تحت نظارت وتعلیمات دادستان در کشف جرم، حفظ آثار و علایم و جمع آوری ادله وقوع جرم، شناسایی، یافتن و جلوگیری از فرار و مخفی شدن متهم، تحقیقات مقدماتی، ابلاغ و اجرای تصمیمات قضایی، به موجب قانون اقدام می کنند».
تفاوتی که در ماده ۱۵ قانون سابق و این ماده وجود دارد این که در صدر ماده ۱۵ قانون سابق در تعریف ضابطین دادگستری چنین مقرر می نمود: «ضابطین دادگستری مأمورانی هستند که تحت نظارت و تعلیمات مقام قضایی در کشف جرم و بازجویی مقدماتی و حفظ آثار و دلایم جرم و جلوگیری از فرار و مخفی شدن متهم و ابلاغ اوراق و اجرای تصمیمات قضایی به موجب قانون اقدام می نمایند». تغییری که بین دو قانون در مورد تعریف ضابطین دادگستری به وجود آمده این است که اولا عنوان مقام قضایی مقرر در ماده ۱۵ به عنوان دادستان در ماده ۸ تبدیل شده، ثانیا عبارت بازجویی مقدماتی به تحقیقات مقدماتی تبدیل شده است ثالثا عبارت حفظ علایم جرم در کنار آثار جرم به تعریف ضابطین دادگستری اضافه شده است.[۱۹۳]
ماده ۳۱ آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ مقرر میدارد: « به منظور حسن اجرای وظایف ضابطان در مورد اطفال و نوجوانان، پلیس ویژه اطفال و نوجوانان در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تشکیل میشود. وظایف و حدود اختیارات آن به موجب لایحهای است که توسط رئیس قوه قضاییه تهیه میشود».
اختصاصی شدن مراجع رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان در قانون جدید مستلزم آن است که بازوی اجرای این مراجع نیز آموزش های لازم را دیده باشند و ماده ۳۱ قانون حاضر مقرر نموده است تا پلیس ویژه ای برای انجام وظایف ضابطین دادگستری در مورد این افراد تشکیل شود. این ماده از نو آوری های قانون جدید تلقی می شود.[۱۹۴]
در این باره باید به ماده ۲۸۵ و تبصره های آن هم توجه کرد چرا که اگر پلیس ویژه در انجام وظایف خود در برابر طفل یا نوجوان، تحقیق و بازجویی از او را لازم بداند باید قایل به تفکیک شد. اگر جرم مشهود باشد ضابطان فقط می توانند نسبت به حفظ آلات، ادوات، آثار و علایم و دلایل جرم اقدام نمایند و در صورت لزوم او را دستگیر کنند ولی اجازه تحقیق از او را نداشته و باید وی را به دادگاه اطفال و نوجوان(در مورد افراد زیر ۱۵ سال) و یا به دادسرای ویژه نوجوانان (در مورد افراد ۱۵ تا ۱۸ سال) تحویل دهند و اگر جرم غیر مشهود باشد در مورد افراد زیر ۱۵ سال پلیس ویژه دخالتی نداشته و دادگاه مذکور وظایفی را که بر عهده ضابطان است خود انجام می دهد و در مورد افراد ۱۵ تا ۱۸ سال نیز دادسرای ویژه نوجوانان صلاحیت داشته و مداخله این واحد نیروی انتظامی برای تحقیقات منوط به ارجاع آن از سوی بازپرس است.[۱۹۵]
ماده ۴۲ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ مقرر میدارد:« بازجویی و تحقیقات از زنان و افراد نابالغ در صورت امکان باید توسط ضابطان آموزش دیده زن و با رعایت موازین شرعی انجام شود».
بازجویی و تحقیق از «افراد نابالغ» توسط ضابطان آموزش دیده زن هر چند مفید ولی در تعارض با برخی از مواد همین قانون است زیرا به حکم تبصره ماده ۲۸۵ به طور کلی در مورد تمامی جرایم افراد زیر ۱۵ سال که نابالغان نیز جزو آنانند وظایف ضابطان در جریان تحقیقات مقدماتی توسط دادگاه اطفال و نوجوانان انجام می شود و حتی در جرایم مشهود نیز تبصره ۲ ماده ۲۸۵ اجازه انجام تحقیقات از آن ها را از ضابطان دادگستری سلب نموده است.[۱۹۶]
۲-۴-۲) کانت و چشمانداز باوری ۵۷
۳-۴-۲) میراث دوگانه کانتی در اندیشه نیچه ۵۸
۵-۲) نتیجه گیری ۶۰
۶۴
۱-۳) مکان و زمان در فلسفه کانت ۶۵
۱-۱-۳) مکان ۶۶
۱-۱-۱-۳) عینیت مکان ۶۷
۲-۱-۳) زمان ۶۹
۲-۳) مکان و زمان در اندیشه نیچه ۷۰
۱-۲-۳) مکان ۷۰
۱-۱-۲-۳) جمع بندی ۷۴
۲-۲-۳) زمان ۷۶
۱-۲-۲-۳) تفسیر ریچاردسون از زمان وصیرورت در اندیشه نیچه ۷۹
۱-۱-۲-۲-۳) جمعبندی نظر ریچاردسون درباره زمان در فلسفه نیچه ۸۳
۳-۲-۲-۳) ارتباط زمان در فلسفه نیچه و زمان در اندیشه کانت ۸۴
۳-۳) نتیجه فصل ۸۵
۸۸
۱-۴) تألیف در فلسفه کانت ۸۹
۲-۱-۴) “من” در فلسفه کانت ۹۱
۲-۴) نیچه و تحلیل استعلایی ۹۲
۱-۲-۴) نقش مقولات و تألیف در اندیشه نیچه ۹۲
۲-۲-۴) “من” ۹۷
۳-۴) نتیجه فصل ۹۹
۱۰۱
۱۰۸
دراین تحقیق بنابر روش مرسوم در پژوهش های مرتبط با فلسفه نیچه برای ارجاع دادن به آثارنیچه از کوته نوشت آنها به شرح زیر استفاده شده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
BGE: Beyond Good and Evil, translated by Judith Norman, Cambridge University Press 2002
D: Daybreak: Thought on the Prejudices of Morality, translated by R.J. Hollingdale, Cambridge University Press 2006
HAH: Human, All Too Human, translated by R. J. Hollingdale, Cambridge University Press 2005
PTG: Philosophy in the Tragic Age of the Greeks, translated by Marianne Cowan, Regnery Publishing Inc, 1998
TI: Twilight of Idols, translated by Walter Kaufman, in The Portable Nietzsche, New York, Viking Press, 1945
TL: on Truth and Lie in a Nonmoral Sense in Philosophy and Truth (Selections from Nietzsche’s Notebooks of the early 1870’s), translated by Daniel Breazeale, Humanities Press International, Inc. 1990
WP: Will to Power, translated by Walter Kaufmann & R. G. Hollingdale, New York: Vintag 1968
GM: On the Genealogy of Morality, Translated By Carol Diethe, Cambridge University Press 2008
GS: The Gay Science, translated by Josefine Nauckhoff, Cambridge University Press 2002
Z: Thus Spoke Zarathustra, translated by Adrian Del Caro, Cambridge University Press 2006
برای ترجمه عبارات نقل شده ازBGE ، GM، TI و TL علاوه بر ترجمه های بالا ، ترجمه های فارسی داریوش آشوری و مراد فرهاد پور نیز مد نظر قرار گرفته است.
برای ارجاع به کتاب نقد عقل محض از منبع و کوته نوشت زیر استفاده شده است و درترجمه عبارات آن از ترجمه دکترمیر شمس الدین ادیب سلطانی و نورمن کمپ اسمیت نیز سود جسته ایم.
CPR: Critique of Pure Reason, translated by Paul Guyer, Allen W. Wood, Cambridge University Press 1998
ایمانوئل کانت فیلسوف بزرگ روشنگری از جایگاهی ممتاز و تکینه در تاریخ اندیشه غربی برخوردار است.به طوری که میتوان تاریخ فلسفه را به دوران قبل از کانت و دوران پساکانتی تقسیم کرد و برای کانت جایگاهی تعیین کننده دراین تقسیم تاریخ فلسفه به دو بخش درنظرگرفت. فلسفه نقادی کانت نقطه عطف و تکینهای در تاریخ متافیزیک محسوب می شود. از این جهت که او در اقدامی بی سابقه، مسیر متافیزیک و فلسفه غربی را به طور بنیادی تغییر داد. او برای نخستین بار در تاریخ متافیزیک به نقد جامع و نظاممند و بنیادی متافیزیک می پردازد. به این معنا که به بررسی ریشهای معضلات متافیزیک پرداخته و خاستگاه دشواریهای متافیزیکی را تعیین می کند و در خلال نقد ، پس از توصیف هوشمندانه وضعیت اندیشه متافیزیکی، جایگاه متافیزیک را از نو بازتعریف می کند. فیلسوفانی که پس از کانت آمدند هریک به طریقی نسبت خویش را با انقلاب کپرنیکی کانت تعیین نمودند و هریک به جنبهای از فلسفه نقادانه وی پرداختند. جریانهای مهم اندیشه غربی پس از کانت مانند ایدهآلیسم آلمانی، پوزیتویسم، نئوکانتیها، شوپنهاور و جریان پساساختارگرایی مانند نیچه و هایدگر همگی در ذیل پروژه نقادانه کانت قرار دارند. کانت مفسرانی دارد که دربسیاری از موارد تفسیرهایشان در مقابل هم قرار میگیرد. با توجه به تعدد خوانشها از کانت طبیعی به نظر میرسد که در تفاسیر مختلف جنبه های مختلفی از کانت مورد تأکید یا غفلت قرار گیرند. از این لحاظ نقدهای سهگانه وی در سه حیطه گوناگون تاثیرات مهمی برجای گذاشتند. تکانههای نقد اول را میتوان در حیطه معرفتشناسی و نظریه های حقیقت و فلسفه علم و متافیزیک مشاهد کرد. نقد دوم او تاثیرات و تحولات بیشماری را در فلسفه سیاسی و اخلاق رقم زده است و آرای وی در نقد قوه حکم الهام بخش مهمی در نظریات زیباشناسانه و فلسفه هنر بوده است. ازین جهت میتوان گفت نقدهای کانتی نه صرفا انقلابی در عرصه متافیزیک در معنای خاص آن بلکه انقلابی در اندیشه متافیزیکی به طور کلی ایجاد کرده است. و این به این معناست که با کانت تحولی اساسی در نحوه اندیشیدن رخ داده است. به طوریکه تمام متفکران پس از او به نحوی دقیق نسبت خویش را با نقدهای بنیادین او تعیین کردند و به نوعی درافقی که او گشود ادامه دهنده راه او بودند.
فلاسفهای چون هگل، نیچه و هایدگر تلاش کردند تا مباحث کانت درنقدهای سه گانه را به طور دقیق موشکافی کنند و مورد نقد قرار دهند. بررسی تکانههای انقلاب کانتی در حیطه نقدهای سهگانه پروژهای عظیم است که طرح چنین پژوهشی تنها از عهدۀ فیلسوفان بزرگ بر می آید. اما امروز چارهای نیست که برای فهم اندیشه های کانت به طور تخصصی در مباحث مختلف وی جداگانه دقیق شویم.آنچه که تقریباً مورد اتفاق اندیشمندان پس از کانت و مفسران وی است جایگاه اساسی و مبنایی نقد اول اوست. مبنای آرای کانت دراخلاق و هنر را بی شک باید در نقد عقل محض جستجو کرد. تمرکز این رساله بر روی تأثیرهای نقد اول کانت میباشد و توجیه این تمرکز علاوه بر اهمیت مبنایی نقد اول برای فهم پروژه کانتی این است که نباید گمان کرد که کانت با نقد اول پرونده مباحث متافیزیکی را برای همیشه مختومه اعلام کرده است. بلکه وی ایدههایی را در مواجه ما با متافیزیک مطرح می کند. بسیاری از پرسشهای کانتی در باب متافیزیک کماکان گشوده است و ما برای پرداختن به این پرسش ها چارهای جز این نداریم که در ایدههای کانتی از نو بازنگری کنیم و در خوانش های فیلسوفان پس از او دقیق شویم.
این پژوهش به بررسی اثرات انقلاب کانتی بر اندیشه نیچه پرداخته است. موضوعی که کمتر بر سر آن اختلافی هست این است که نیچه در آثار خویش به نقد اندیشه های کانت می پردازد. نیچه بارها و بارها در آثار خویش به کانت اشاره می کند. به بیان دقیقتر روشن است که نیچه نسبت خویش با فلسفه نقدی کانت را تعیین می کند. اما چگونگی تعیین این نسبت امری است که می تواند محل اختلاف باشد. نیچه نیز مانند کانت مفسران گوناگونی دارد. در فهم اندیشه های او ما با طیف وسیعی از تفسیرهای متضاد مواجهایم. این تنوع تفسیری به طرق گوناگون می تواند تقسیم بندی شود. میتوان از مفسران آلمانی نیچه مانند هایدگر و یاسپرس، مفسرانی فرانسوی مثل دریدا و دلوز و مفسران انگلیسی زبانی چون کافمن ،کلارک، ریچاردسون و چاخت یاد کرد. این سه خوانش فهمهای مختلفی از نیچه را دامن زده است. همچنین میتوان تفسیرهای نیچه را به دو دسته تفاسیر انتولوژیکال از اندیشه او و تفاسیر اپیستمولوژیکال تقسیم کرد. پیداست که میتوان به طرق دیگر نیز این تقسیم بندی را سامان داد. اما آنچه که برای بحث ما حائز اهمیت است، وابستگی فهم اندیشه های نیچه به تفسیرهایی است که برای مواجهه با آثار او بدان ها مجهزیم. تفسیرهای مختلف از اندیشه نیچه، موجب فهمهای کاملا متفاوت از اندیشه او می شود. مواجهه ایرانی با اندیشه های نیچه نیز از قاعده بالا مستثنی نبوده و ما نیز لاجرم از معبر تفاسیری خاص چه مستقیم و چه غیر مستقیم به فهم اندیشه های نیچه پرداختهایم. نیچه را خوش اقبالترین فیلسوف در ایران نامیده اند. به طوری که تقریباً تمام آثار او به فارسی ترجمه شده و کتابهای بسیاری نیز درباره اندیشه های او ترجمه و تألیف شده است. اما اگر دقیقتر شویم میبینیم که خطاست اگر نتیجه بگیریم گامی در مواجهه با این فیلسوف نابهنگام برداشتهایم. مسأله پرفروش بودن نیچه به شدت وابسته به اقبال عامۀ مردم به اوست. اقبال گستردهای که البته علتهای آن در جایی دیگر قابل بررسی است، عملاً نیچه را به فیلسوفی بازاری بدل کرده است و شماری از ترجمههای آثار او ترجمهای نیست که به کار مواجه تخصصی بیاید، بلکه بیشتر پاسخگوی نیازهای عامه میباشد. از طرف دیگر مواجهه فلسفی ما با نیچه غالباً محدود به خوانشهای فرانسوی از اندیشه های اوست.(۱) بیآنکه اکنون بخواهیم به آسیبشناسی خوانشهای فرانسوی بپردازیم، باید گفت که این خوانشها عموماً بر وجوه هنری و اخلاقی اندیشه نیچه تأکید می کنند و یا نیچه را درمسائل معرفتی یک نسبیگرا و شکاک که با علم سر ستیز دارد معرفی مینمایند. همچنین این تفاسیر عموماً به مباحث معرفتشناسانه نیچه و بهعبارتی نقدهای نیچه به نقد اول توجه کمتری دارند.
به طور کلی تفسیرهای انگلیسی از نیچه در ایران کمتر مورد توجه واقع شده است. مفسرانی انگلیسی زبانی که با نیچه به مثابه یک فیلسوف مواجه میشوند که مباحث دقیقی درباب معرفتشناسی و نظریات حقیقت و علم دارد. اگر با چنین مفسرانی همراه شویم مشاهده میکنیم که نقدها و ایدههای نیچه در زمینه نقد اول کانت به هیچ روی قابل چشم پوشی نیستند و ما نمیتوانیم بدون توجه به نقدهای نیچه به نقد اول به فهمی قابل قبول از آرای او درباب هنر و اخلاق برسیم. غفلت از مباحث دقیق معرفتی نیچه عملاً کنار نهادن بخش زیادی از مباحث او بدون هیچگونه دلیل قانع کننده است و این چیزی جز یک خطای تفسیری نیست.
امروزه بسیاری از مسائل متافیزیکی و معرفتشناسانه هنوز از اهمیت اساسی برخوردارند. مسأله جایگاه و حدود علم، اعتبار معرفت، معیار صدق و نظریه حقیقت و ماهیت آگاهی هنوز از مسائل دشوار فلسفی محسوب میشوند. در اندیشه نیچه نیز این مسائل حضوری پررنگ دارد و از نظر بسیاری از مفسران انگلیسی زبان، او ایدههای مهمی برای گذر از دشواریهای متافیزیکی مطرح می کند. مانند کانت جایگاه نقد اول در اندیشه نیچه نیز از اهمیت مبنایی برخوردار است. موضوع اصلی تحقیق حاضر به طور کلی بررسی این نکته است که نیچه با نقد اول کانت چه نسبتی برقرار می کند؟ و ایدهای که در سراسر رساله دنبال می شود این است که نیچه برخلاف تصوری که ممکن است در وهله بهدست آوریم، در نقد متافیزیک مبانی اندیشه کانت را میپذیرد. در واقع او ضمن پذیرش مبانی کانت در نقد، سعی می کند فلسفۀ نقدی کانت را بسط و گسترش دهد. کار او به نحوی آغاز کردن از مبناهای کانتی و گسترش دادن ساختمان اندیشه اوست. برای بررسی چنین موضوعی ناچاریم سطح رتوریک، کنایی و ادبی کلام نیچه را از سطح استدلالی او جدا کنیم. در غیراینصورت، تکیه بر سطح رتوریک اندیشه او موجب پوشیده ماندن میراث کانتی فلسفه نیچه و دین او به کانت می گردد. چنین جدا کردنی را میتوان به جدا کردن اسکلت از گوشت یک بدن تشبیه نمود. در این معنا میتوان گفت که اسکلت اندیشه نیچه یک اسکلت کانتی است. این اسکلتبندی کانتی را میتوان در حیطه نقدهای سهگانه کانت نشان داد. اساساً نیچه تمام اندیشۀ خود را بر روی نقدهای سهگانه کانت بنا می کند. اما در تحقیق حاضر تنها به بررسی مبانی کانتی اندیشه نیچه در حیطه نقد اول پرداخته شده است.
برای انجام این تحقیق در فصل اول ابتدا به بررسی نقادی متافیزیک توسط کانت و نیچه به طور کلی پرداخته شده است. دراین فصل بررسی می شود که کانت چه معنایی از متافیزیک و نقد را در نظر دارد و چگونه محدودۀ متافیزیک را تعیین می کند. علاوه براین معنای نقد متافیزیک در اندیشه نیچه نیز بررسی خواهد شد و به طور کلی مراد از مبانی کانتی اندیشه نیچه تبیین میگردد.
در فصل دوم به مسأله حقیقت در اندیشه نیچه پرداخته می شود. شماری از مفسران نیچه به تغییر آرای او درباره مسأله حقیقت در دوره های مختلف حیات فکری معتقدند. درهریک از این دورهها نیچه نقد خاصی به مسأله شیء فینفسه کانت دارد. سرانجام دراندیشه نهایی نیچه شیء فینفسه به حذف می شود. اما مسأله مهم این است که چگونه با کنار زدن شیء فینفسه میتوان معیاری برای خطا بودن یا ارجحیت علم و شناخت ما تعیین کرد. به نظر میرسد در سراسر آثار نیچه کماکان همواره طنینی دوگانه مانند دوگانه پدیدار و شیء فینفسه وجود دارد. با وجود حذف شیء فینفسه به نظر میرسد نیچه صورتبندی جدیدی از این دوگانگی عرضه کرده است. سعی شده است این دشواری با توسل به چشماندازباوری نیچه برطرف شود. و سرانجام نشان داده شود که نیچه چگونه در نقد نظریه سنتی حقیقت از مبانی کانتی سود میبرد. این مبانی کانتی از جهات گوناگون بررسی خواهد شد.
در فصل سوم به ارتباط حسیات استعلایی و فلسفه نیچه با تأکید بر زمان و مکان پرداخته شده است. نیچه در آثار خود از دو جفت زمان و مکان سخن میگوید و یکی را موهوم و دیگری را حقیقی میداند. بررسی خواهد شد که زمان و مکان کانت آنطورکه درحسیات استعلایی نقد عقل محض توصیف شده است چه جایگاهی در اندیشه نیچه دارد. جهت انجام این کار تصویری منظم از آرای دشوار نیچه درباره مکان و زمان ارائه خواهد شد و پس از آن به این موضوع میپردازیم که اندیشه نیچه دراین باره چگونه استوار برمبانی کانتی است.
در فصل چهارم به بررسی ارتباط تحلیل استعلایی و اندیشه نیچه پرداخته می شود. اینکه نیچه چه نسبتی با مباحث کانت درباره تألیف و من استعلایی برقرار می کند. نیچه برای تبیین چگونگی تجربه حسی به ساز و کاری متوسل می شود که تا حدود زیادی مشابه توصیف کانت در تحلیل استعلایی است. تأکید وی بر نقش مقولات و من استعلایی در تفسیر داده های تجربی آشکارا دربردارندۀ عناصر کانتی است. علاوه براین در این فصل نشان داده می شود که نقد نیچه بر«من جوهری» متافیزیکی متأثر از آرای کانت در تحلیل استعلایی و مغالطات عقل محض است.
در نهایت میتوان گفت هدف این رساله بررسی مبانی کانتی اندیشه نیچه با تکیه بر نقد اول کانت می باشد. اما در راستای این هدف به طور همزمان به مسائل دیگری نیز توجه شده است. اول آنکه نشان داده می شود که نیچه به بسیاری از مسألههای مهم فلسفی نظیر مشروعیت، اعتبار و تعیین مرزهای علم و متافیزیک پرداخته است. دوم آنکه تلاش شده است تا تصویری منسجم از مباحث او دراین موضوعات با تکیه بر مفسران مختلف او ارائه شود به طوری که این تصویر دچار تناقض نباشد. به عبارت دیگر بر این تأکید شده است که نیچه آرای منظم و دقیقی درباره معرفتشناسی به طور کلی دارد که در گزینگویه های مختلف او پراکنده شده است و عدم تمایل نیچه به بیان نظاممند اندیشههایش به معنای تناقضگویی و مطرح کردن گزارههای بی معنا نیست. و سومین مسأله تأکید بر تفسیرهای انگلیسی از اندیشه نیچه است. در این رساله سعی شده است از شماری از تفسیرهای نیچه استفاده شود که به طور دقیق به تبیین اندیشه های نیچه و ارائه نظاممند آرای او میپردازند. تفاسیری که کمتر در نیچه پژوهشی ما مورد توجه واقع شده اند.
پی نوشت
۱. علت سیطره تفسیر فرانسوی از نیچه دربرابر دیگر تفاسیر خود مسالهای مفصل و قابل بررسی است. شاید بتوان این مسأله را به بخش عمدهای از مواجهه ما با فلسفه غربی تعمیم داد و یکی از علل آن را گره خوردگی تاریخ اندیشه و روشنفکری ما با تاریخ روشنگری فرانسه و تعلق خاطر به فضای روشنفکری فرانسوی دانست.
رکورد تولید ۷۵۵٫۵۵۵ دستگاه خودرو سبک برای اولین بار در تاریخ منطقه ثبت گردید و نزدیک به نیمی از سهم تولید خودرو سبک کشور در اختیار ایرانخودرو قرار گرفت. همچنین بنا بر اعلام سازمان مدیریت صنعتی در همایش معرفی شرکت های برتر ایران، شرکت ایرانخودرو به عنوان ”برترین شرکت ایرانی“ در شاخصهای ذیل معرفی شد:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
کسب رتبه نخست در شاخص فروش
کسب رتبه نخست در شاخص اشتغالزایی
کسب رتبه دوم در شاخص سودآوری
برترین گروه صنعتی در میان گروههای خودروسازی کشور
برگزیده شرکتهای پیشرو در سراسر کشور
همچنین رشد حدود دو برابری ارزش سهام شرکت، بهبود ۴۰ درصدی شاخص های کیفی ایدرو برای محصولات ایرانخودرو، مدیریت نقدینگی و تامین منابع مورد نیاز زنجیره تولید و بهینه شدن مطالبات ساپکو را می توان برخی از اهم دستاوردها و موفقیتهای ایرانخودرو در سال ۱۳۸۹ دانست . کاهش قیمت ۲ تا ۵درصدی در ۶۵ محصول مختلف تولیدی، همزمان با آغاز فاز اجرایی طرح هدفمندی یارانهها از دیگر موارد شایان توجه در این سال است. بازنگری و احیاء مجدد صادرات بر مبنای منویات مقام معظم رهبری و دستیابی به صادرات ۴۰ هزار دستگاهی در سال ۱۳۸۹ با تمرکز بر نشان ملی و بازارهای کشورهای اسلامی منطقه و صادرات از شبکه ایرانخودرو در دستور کار این شرکت قرار گرفت که درنتیجه آن نزدیک به ۳۰ درصد از تولیدات خودرو ملی در سال ۱۳۸۹ صادر گردید و منجر به افزایش چشمگیر سهم برند ملی شده است.
۴-۷-۲- وضعیت صنعت در سال۹۲
۵-۷-۲ترکیب سهامداران مالکیت بیش از ۱درصد سهام شرکت تا پایان سال مالی منتهی به۳۰/۱۲/۱۳۹۲
نام سهام دار | تعداد سهام | درصد سهام | ||
سازمان گسترش و نو سازی صنایع ایران | ۹۹۸/۹۹۹/۲۰۶/۱ | ۱۷/۱۸ | ||
شرکت سرمایه گذاری گروه صنعتی رنا | ۱۱۰/۷۴۸/۱۸۴/۱ | ۴۳/۱۳ | ||
شرکت بازرگانی سپهر ایرانیان کیش | ۰۰۰/۴۰۰/۰۵۸/۱ | ۰۰/۱۲ | ||
شرکت تدبیر سرمایه آراد | ۳۰۳/۶۰۰/۶۴۱ | ۲۷/۷ | ||
شرکت سرمایه گذاری سمند | ۶۱۰/۴۴۱/۵۴۰ | ۱۳/۶ |
قرآن کریم می فرماید:«یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً»،(احزاب/۳۲)،«اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از زنان معمولى نیستید اگر تقوى پیشه کنید، بنا بر این به گونهاى هوسانگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند.و سخن شایسته بگوئید».
بعد از آنکه علو مقام، و رفعت منزلت همسران رسول خدا(ص) را به خاطر انتسابشان به آن جناب بیان نموده، این علو مقامشان را مشروط به تقوى نموده، و فرموده که فضیلت آنان به خاطر اتصالشان به رسول خدا(ص) نیست، بلکه به خاطر تقوى است، اینک در این جمله ایشان را از خضوع در کلام نهى مىکند، و خضوع در کلام به معناى این است که در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف کنند، تا دل او را دچار ریبه، و خیالهاى شیطانى نموده، شهوتش را بر انگیزانند، و در نتیجه آن مردى که در دل بیمار است به طمع بیفتد، و منظور از بیمارى دل، نداشتن نیروى ایمان است، آن نیرویى که آدمى را از میل به سوى شهوات باز مىدارد.(طباطبائی، ۱۳۷۴،ج۱۶،۴۶۱).
هم چنین می فرماید:«إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ»،(شعراء/۴)،«اگر ما اراده کنیم از آسمان بر آنها آیهاى نازل مىکنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد!». کلمه"فظلت” از"ظل” است که یکى از افعال ناقصه است که اسم و خبر مىگیرد و در اینجا اسمش کلمه"اعناقهم” و خبرش"خاضعین” مىباشد. و اگر فرمود گردنهایشان خاضع مىشود و نسبت خضوع را به گردنهاى مشرکین داده با اینکه خضوع وصف خود ایشان است از این باب است که در حال خضوع اولین عضو از انسان که حالت درونى خضوع را نشان مىدهد گردن است که سر را زیر مىافکند، پس این نسبت از باب مجاز عقلى است. و معناى آیه این است که:اگر مىخواستیم آیهاى بر ایشان نازل کنیم که ایشان را خاضع نماید و مجبور به قبول دعوت کند و ناگزیر از ایمان آوردن شوند نازل مىکردیم و بناچار خاضع مىشدند، خضوعى روشن که انحناى گردنهایشان از آن خبر دهد.(همان،ج۱۵،۳۴۷).
بعضى از مفسرین گفتهاند: مراد از اعناق، جماعتها است،چون عنق به معناىجماعت نیز آمده است.(آلوسی، ۱۴۱۵،ج۱۰،۶۰). بعضى دیگر گفتهاند: مراد رؤسا و پیشتازان مشرکین است.یادر اینجا مضافى حذف شده و تقدیر کلام"فظلت اصحاب اعناقهم خاضعین":"پس گردنداران ایشان خاضع شوند” بوده، که این قول اخیر از همه بىمعناتر است.(طبرسی،۱۳۷۲،ج۷،۲۸۸).
خضوع در لغت به معنی تواضع، سر به زیر انداختن و آرامی است.(قرشی،۱۳۷۱،ج۲،۲۵۸). خاضع در لغت آنکه به خواری و زبونی تن داده و راضی باشد،آنکه در گردنش کجی باشد.( مهیار،۱۳۷۵،۳۰). خضع چون با “لام” متعدی می شود به معنی اطاعت است. “خضع له:انقاد".(قرشی،۱۳۷۱،ج۲،۲۵۸).در نامه ۳۱ از نهج البلاغه مقصود از خضوع، تواضع و فروتنی است.« ما أقبح الخضوع عند الحاجه»:«چه زشت است فروتنی به هنگام نیاز».(سیدرضی،۱۳۸۶، نامه۳۱،۳۸۰).
۱۵- خشوع: خشوع واژه ای قرآنی و روایی می باشد. کلمه خشوع و مشتقات آن ۱۷ بار در ۱۶ آیه به کار رفته است. قرآن کریم می فرماید:«وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِساب»،(آل عمران/۱۹۹)،
«بعضى از اهل کتاب کسانى هستند، که به خداوند و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خود آنان نازل گردیده، ایمان دارند، در برابر (فرمان) خدا خاضعند، و آیات خدا را به بهاى ناچیزى نمىفروشند، پاداش آنها نزد پروردگارشان است، خداوند سریع الحساب مىباشد».
آنها در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند و همین خضوع آنهاست که انگیزه ایمان واقعى شده و میان آنها و تعصبهاى جاهلانه، جدایى افکنده است.(مکارم،۱۳۷۴،ج۳، ۲۳۲). هم چنین در جایی دیگر آمده است «…. و یزیدهم خشوعا»،(اسراء/۱۰۹)،« … و هر زمان خشوعشان فزونتر می شود».
آنچه در قرآن است از پندها و عبرتها فروتنی آنان را برای خدای تعالی و اطاعت او و خضوع برای او افزایش می دهد.(ش.طوسی،۱۴۰۹،ج۶،۵۳۲). معنای خشوع عبارت است از آن تذللی که در قلب حاصل می شود و محصل آیه این است که آنان خاضع و خاشع می باشند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۱۳،۲۳۸).
امام سجاد(ع) می فرماید:« فمثل بین یدیک متضرعا، و غمض بصره الی الارض متخشعا»:«اکنون با حال زار و نزار در حضورت ایستاده، و با فروتنی چشم بر زمین دوخته». هم چنین می فرماید:«… و عدد من ذنوبه ما انت احصی لها خشوعا»:«… و متواضعانه برخی گناهان خود را شمرده که تو شمارشان را بهتر می دانی».(صحیفه سجادیه،دعای ۳۱).
خشوع در لغت به معنای خواری و زاری است. راغب در مفردات در معنای خشوع فرموده:"خشوع” :"ضراعه"، یعنی خشوع یه معنای خواری و زاری است و بیشتر خشوع در آنچه بر اعضا و جوارح به وجود می آید، استعمال می گردد و"ضراعه” بیشتر در آنچه در قلب ایجاد می گردد، استعمال می شود. به همین جهت بنا بر آنچه گفته اند، روایت شده"اذا ضرع القلب،خشعت الجوارح": یعنی چون دل به تضرع آید،در اعضا و جوارح احساس خواری و زاری حاصل می گردد.(راغب،۱۴۱۲،ج۱،۲۸۳). هم چنین مجمع البحرین در معنای خشوع فرموده:ای خضعت. خشوع و خضوع یعنی تواضع،خواری، فروتنی. فرق بین خشوع و خضوع در این است که خشوع در جسم، چشم و صورت بوده و خضوع تنها در جسم است.(طریحی،۱۳۷۵،ج۴،۳۲۱).
۱۶-خوف: خوف واژه ای قرآنی و روایی می باشد.
قرآن کریم می فرماید:«فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»،(بقره/ ۳۸)،«هر گاه هدایتى از طرف من براى شما آمد کسانى که از آن پیروى کنند نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مىشوند». هم چنین می فرماید:«…ُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَه… »،( اسراء/ ۵۷ )،«… و به رحمت او امیدوارند و از عذاب او مىترسند…». باز می فرماید:«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا…»،(نساء/۳)،« و اگر مىترسید از اینکه (به هنگام ازدواج با دختران یتیم) رعایت عدالت در باره آنها نکنید…».
در جایی دیگر می فرماید:« لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ»،(زمر/ ۱۶)،« براى آنها از بالاى سرشان سایبانهایى از آتش، و در زیر پایشان نیز سایبانهایى از آتش است، این چیزى است که خداوند با آن بندگانش را تخویف مىکند،اى بندگان من از نافرمانى من بپرهیزید».
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند:« ما من عین الا و هی باکیه یوم القیامه الا عینا بکت من خوف الله …»:«هیچ دیده نباشد جز اینکه در روز رستاخیز گریان است به جز دیده ای که از ترس خدا گریسته باشد».(کلینی،۱۳۸۷،ج۴،۲۹۰).
هم چنین می فرماید:« من عرف الله خاف الله …»:«هر کس خدا را بشناسد، از او می ترسد».
(حر عاملی،۱۴۱۳، ۶۷۵).
در لغت خوف به معنای ترس می باشد. هم چنین توقع مکروهی است از روی علامت مظنون یا معلوم چنانکه رجاء و طمع توقع محبوبی است از روی آندو. (راغب،۱۴۱۲،ج۱، ۳۰۳). هم چنین به معنای فریاد، ناله و زاری آمده است.(مهیار،۱۳۷۵،۳۷۶).
“تخویف” به معنی ترساندن است. حالتی است که از خوف به انسان عارض می شود و در جای خوف به کار می رود. “تخوف” به معنی ظهور خوف است. خوف یکی از صفات نیک است و انسان را از بدبختیهای دنیا و آخرت نجات می دهد. مثل خوف از خدا، خوف از عذاب آخرت، خوف از ذلت دنیا و آخرت و… ، در قرآن کریم در اینگونه موارد بکار رفته است و از صفات و شعار بندگان خوب خداست بخلاف جبن که ناشی از ضعف نفس است و از علامات نقص است.
(قرشی،۱۳۷۱،ج۲،۳۱۳).
۱۷- الدمع(تفیض من الدمع): واژه ای است که هم در قرآن و هم در روایات آمده است.
قرآن کریم جاری شدن اشک از دیدگان را نشانه عبد بودن انسان می داند.لذا می فرماید:«وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ »،(مائده/ ۸۳)،« و هر زمان آیاتى را که بر پیامبر نازل شده بشنوند چشمهاى آنها را مىبینى که (از شوق) اشک مىریزد بخاطر حقیقتى را که دریافتهاند، آنها مىگویند: پروردگارا ایمان آوردیم، ما را با گواهان (و شاهدان حق) بنویس». در جایی دیگر می فرماید: «…تَوَلَّوْاوَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُون»،(توبه/ ۹۲)،«…بازگشتند در حالى که چشمانشان اشکبار بود، چرا که چیزى که در راه خدا انفاق کنند نداشتند».
امام سجاد(ع) می فرماید:« قد تری یا الهی فیض دمعی من خیفتک »:«ای معبود من، می بینی که چگونه از ترس تو اشکم روان است».(صحیفه سجادیه، دعای ۱۶).
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:«ما من شی الا و له کیل و وزن الا الدموع فان قطره منها تطفی بحارا من النار …»:«هیچ چیزی نباشد جز این که پیمانه و وزنی دارد جز گریه که یک قطره اش آتش دریاهای آتشناک را فرو می نشاند».(کلینی،۱۳۸۷،ج۴، ۲۹۴).
۱۸-عبر: عبر نیز به معنای اشک است که در روایات از آن نام برده شده است.
امام حسین(ع) می فرماید:«انا قتیل العبره. لایذکرنی مومن الا استعبر»:«من کشته اشکم هیچ مومنی مرا به یاد نمی آورد مگر اینکه اشک از دیدگانش جاری می شود».(ابن قولویه قمی،۱۳۸۹،۱۰۸). در روایت آمده است که« لما بلغ الحسین قتل قیس استعبر باکیا…»: «هنگام رسیدن خبر شهادت قیس اشک حضرت جاری شد و به گریه افتاد». (مجلسی،۱۴۰۳،ج۴۴،۳۸۲).
دمع در لغت به معنای اشک چشم است.(مصطفوی،۱۳۶۰،ج۳ ،۳۴۴). قطره(آب و مانندآن) است که بر اثر ترشح غده اشکی از گوشه چشم بیرون می آید. هم چنین به آن"سرشک” ،"اشک"، و “عبره” گفته می شود عبر به اندوه بی گریه نیز گفته می شود.(معین،۱۳۸۲،۱۲۷۸).
۱-۹-مفاهیم متضاد
۱-فرح: در قرآن کریم و روایات اسلامی از واژه فرح یاد شده است.
قرآن کریم می گوید:«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّه…»،(توبه/۸۱)،«تخلفجویان (از جنگ تبوک) از مخالفت با رسول خدا (ص) خوشحال شدند…». هم چنین می فرماید:«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَهً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُون»،(انعام/۴۴)،«هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید و) آنچه به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آنها بستند) ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم) در این هنگام همه مایوس شدند (و درهاى امید به روى آنها بسته شد!)».
در جایی دیگر آمده است:«…لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ»،(قصص/۷۶)،«… این همه شادى مغرورانه مکن که خداوند شادى کنندگان مغرور را دوست نمىدارد».
اما فرح در برخی آیات به معنای شادی ممدوح است. مثلا«قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»،(یونس/۵۸)،« بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که از آنچه گردآورى کردهاند بهتر است». امام علی(ع) می فرماید:« لاتفرحن بسقطه غیرک فانک لاتدری ما یحدث بک الزمان»:«زنهار مبادا از افتادن دیگران خوشحالی کنی زیرا تو نمی دانی زمانه با تو چه خواهد کرد».(آمدی ،۱۳۸۰،ج۲،۲۷۳).
باز می فرماید:«اوقات السرور خلسه»:«زمان های شادی به زودی ربوده می شوند».(همان،ج۱،۵۱۵).
فرح در لغت شادی، شادی توام با تکبر و ضد حزن است. سرور و حبور در شادی ممدوح به کار می رود ولی فرح در شادی مذموم که موجب تکبر است. سرور و حبور ناشی از تفکر است و فرح ناشی از قوه شهوت. فرح در قرآن مجید بیشتر در شادیهای مذموم به کار رفته که منبعث از نیروی شهوانی و لذات و توام با خودپسندی است.(قرشی،۱۳۷۱،ج۵،۱۵۷).
۲-ضحک(خنده): واژه ای قرآنی و روایی است.
قرآن کریم می فرماید:«وَ امْرَأَتُهُ قائِمَهٌ فَضَحِکَت …»،(هود/۷۱)،« و همسرش ایستاده بود خندید…». باز می فرماید:«فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ»،(مومنون/۱۱۰)،«اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید و آنها شما را از یاد من غافل کردند و شما از آنها مىخندیدید!». امام حسن عسکری(ع) می فرماید:«من الجهل الضحک من غیر عجب »: خنده بیجا از نادانی است .(محمدی ری شهری،۱۳۷۷،ج۷،۳۲۲۶). پیامبر(ص) می فرماید:«ویل للذی یحدث فیکذب لیضحک به القوم … » :« وای بر کسی که دروغ می گوید تا دیگران بخندند» . (همان،۳۲۲۸). هم چنین فرموده اند:« ان الله تبارک و تعالی کره لی ست خصال … و الضحک بین القبور» : «خداوند عزوجل شش خصلت را برای من ناپسند می دارد … و خنده در قبرستان است» . ( ش. صدوق ،۱۴۲۹، ۱۸۸).
ضحک در لغت حالتی در انسان که به سبب شادی و نشاط ایجاد می شود و لبها و دهان گشاده گردند و آوازی مخصوص از حلق بر آید.(معین،۱۳۸۲،۱۲۷۵).
۳-تبسم: هم در قرآن و هم در روایات از این واژه یاد شده است. قرآن کریم می فرماید:« فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها…»،(نمل/۱۹)،«(سلیمان) از سخن او تبسمى کرد و خندید…».
از ابوعماره نقل شده است که« ما ذکر الحسین بن علی(ع) عند ابی عبدالله(ع) فی یوم قط فرئی ابوعبدالله(ع) متبسما فی ذلک الیوم الی اللیل» :«هر روزی که نام امام حسین(ع) نزد امام صادق(ع) برده می شد تا هنگام شب خندان دیده نمی شد».( ابن قولویه قمی،۱۳۸۹، ۱۰۸).
در لغت تبسم یعنی خنده جزئی(لبخند)که نیکوتر از خنده است. اکثر خنده های انبیاء، تبسم بوده است.( ابن منظور،۱۴۱۲،ج۱۲،۵۰).
بنابراین بکاء، حالتی انتخابی یا انفعالی است که در شرایط خاص با توجه به انگیزه و اهداف خاصی بر انسان حاکم می گردد و طی آن قطرات اشک از چشمان انسان جاری می گردد.(نیلی پور،۱۳۹۰،ج۱،۴۶۵). هم چنین بکاءحالتی است که نشان دهنده حزن،خوف، خضوع و ندامت انسان است که در قرآن و روایات و سلوک عرفانی برآن تأکید شده است.واژگانی چون تضرع،جزع،ندبه،ضجه وصراخ نیز بار معنایی نزدیکی با واژه گریه دارند.
مراتب گریه و مراحل شکل گیری آن چنین است:
۱-اندوه زدگی دل.
۲-دردمند شدن دل.
۳-حلقه زدن اشک در دیدگان.
۴-جریان یافتن اشک از دیدگان، هرچند اندک.
۵-ریزش قطرات اشک از چشم.
۶-جریان یافتن اشک و ریختتن آن بر چهره و محاسن و سینه.
۴ ـ ۳ توصیف یافته ها
از بین ۷۲ پرسش نامه توزیع شده بین مدیران بانک تجارت، ۷۱ پرسش نامه پاسخ داده شده و جهت تجزیه و تحلیل، مناسب تشخیص داده شد. در بین پاسخ های مدیران سؤال بدون جواب وجود نداشت.
آمار استنباطی هنگامی موضوعیت پیدا می کند که نمونه گیری وجود داشته باشد. بنابراین در این تحقیق که تمام جامعه مورد مطالعه قرار گرفته، بکارگیری روش های آمار استنباطی موضوعیت نداشته است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴ ـ ۴ تحلیل هم خوانی نظرات
به منظور بررسی ارتباط بین مشخصات فردی و نظر پاسخ دهندگان به هر یک از موانع مؤثر در عدم بکارگیری بهینه از اطلاعات حسابداری بر تصمیم گیری مدیران از تحلیل واریانس استفاده شده است. فلسفه زیربنایی تحلیل واریانس، بررسی و مقایسه تغییرات بین گروهی[۳۴] (موردی) و درون گروهی[۳۵] (موردی) است. در واقع هدف تحلیل واریانس این است که کل تغییرات مربوط به متغیر وابسته را به یک سری تغییرات بین موردی و درون موردی افراز کند و ببیند که تغییرات درون موردی دارای اثر قابل ملاحظه ای است یا اثرات بین موردی. منظور از تغییرات درون موردی تغییراتی است که در اثر سایر عوامل غیر از متغیرهای مستقل ایجاد می شود. در این تحقیق که نمونه گیری وجود نداشته و اطلاعات کل جامعه مورد مطالعه قرار گرفته است، جهت تحلیل هم خوانی نظرات به مقایسه ی میانگین های بین گروهی پرداخته شده است.
۴ ـ ۴ ـ ۱ تحلیل همخوانی نظرات مدیران با سمت های مختلف در خصوص میزان تأثیرگذاری عوامل
به منظور بررسی نظرات مدیران با سمت های مختلف در خصوص میزان تأثیرگذاری عوامل (موانع فنی، رفتاری و فرهنگی) به عنوان موانع بکارگیری اطلاعات حسابداری بر تصمیم گیری از تحلیل واریانس (مقایسه میانگین بین گروه ها) استفاده شده که اطلاعات مربوط به آن در جدول (۴ ـ ۶) ارائه شده است.
اطلاعات جدول نشان داده که میانگین گروه رئیس صندوق ۲۳۹/۰ و میانگین سایر گروه ها شامل رئیس اعتبارات، رئیس شعبه و معاون شعبه ۲۵۴/۰ بوده است. اختلاف میانگین بین گروه ها، صفر یا بسیار ناچیز بوده، بنابراین مدیران بانک تجارت با سمت های مختلف مدیریتی در خصوص میزان تأثیرگذاری عوامل فوق به عنوان موانع بکارگیری اطلاعات حسابداری بر تصمیم گیری، نظرات مشابهی داشته اند.
جدول (۴ ـ ۶) بررسی دیدگاه های کارمندان با سمت های مختلف
سمت
فراوانی
میانگین
رئیس صندوق
۱۷
۲۳۹/۰
رئیس اعتبارات
۱۸
۲۵۴/۰
معاون شعبه
۱۸
۲۵۴/۰
رئیس شعبه
۱۸
۲۵۴/۰
کل
۷۱
۰۰۰/۱
در جدول (۴ ـ ۷) محاسبات تحلیل عوامل اصلی به تفکیک فنی، رفتاری و فرهنگی با سمت های مختلف ارائه شده است:
جدول (۴ ـ ۷) محاسبات تحلیل عوامل با سمت های متفاوت
شاخص ( معیار )