وبلاگ

توضیح وبلاگ من

منابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله بررسی جایگاه گریه در اسلام- فایل ...

 
تاریخ: 28-09-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

قرآن کریم می فرماید:«یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً»،(احزاب/۳۲)،«اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از زنان معمولى نیستید اگر تقوى پیشه کنید، بنا بر این به گونه‏اى هوس‏انگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند.و سخن شایسته بگوئید».
بعد از آنکه علو مقام، و رفعت منزلت همسران رسول خدا(ص) را به خاطر انتسابشان به آن جناب بیان نموده، این علو مقامشان را مشروط به تقوى نموده، و فرموده که فضیلت آنان به خاطر اتصالشان به رسول خدا(ص) نیست، بلکه به خاطر تقوى است، اینک در این جمله ایشان را از خضوع در کلام نهى مى‏کند، و خضوع در کلام به معناى این است که در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف کنند، تا دل او را دچار ریبه، و خیالهاى شیطانى نموده، شهوتش را بر انگیزانند، و در نتیجه آن مردى که در دل بیمار است به طمع بیفتد، و منظور از بیمارى دل، نداشتن نیروى ایمان است، آن نیرویى که آدمى را از میل به سوى شهوات باز مى‏دارد.(طباطبائی، ۱۳۷۴،ج۱۶،۴۶۱).
هم چنین می فرماید:«إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ»،(شعراء/۴)،«اگر ما اراده کنیم از آسمان بر آنها آیه‏اى نازل مى‏کنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد!». کلمه"فظلت” از"ظل” است که یکى از افعال ناقصه است که اسم و خبر مى‏گیرد و در اینجا اسمش کلمه"اعناقهم” و خبرش"خاضعین” مى‏باشد. و اگر فرمود گردنهایشان خاضع مى‏شود و نسبت خضوع را به گردنهاى مشرکین داده با اینکه خضوع وصف خود ایشان است از این باب است که در حال خضوع اولین عضو از انسان که حالت درونى خضوع را نشان مى‏دهد گردن است که سر را زیر مى‏افکند، پس این نسبت از باب مجاز عقلى است. و معناى آیه این است که:اگر مى‏خواستیم آیه‏اى بر ایشان نازل کنیم که ایشان را خاضع نماید و مجبور به قبول دعوت کند و ناگزیر از ایمان آوردن شوند نازل مى‏کردیم و بناچار خاضع مى‏شدند، خضوعى روشن که انحناى گردنهایشان از آن خبر دهد.(همان،ج۱۵،۳۴۷).
بعضى از مفسرین گفته‏اند: مراد از اعناق، جماعتها است،چون عنق به معناى‏جماعت نیز آمده است.(آلوسی، ۱۴۱۵،ج۱۰،۶۰). بعضى دیگر گفته‏اند: مراد رؤسا و پیشتازان مشرکین است.یادر اینجا مضافى حذف شده و تقدیر کلام"فظلت اصحاب اعناقهم خاضعین":"پس گردن‏داران ایشان خاضع شوند” بوده، که این قول اخیر از همه بى‏معناتر است.(طبرسی،۱۳۷۲،ج۷،۲۸۸).
خضوع در لغت به معنی تواضع، سر به زیر انداختن و آرامی است.(قرشی،۱۳۷۱،ج۲،۲۵۸). خاضع در لغت آنکه به خواری و زبونی تن داده و راضی باشد،آنکه در گردنش کجی باشد.( مهیار،۱۳۷۵،۳۰). خضع چون با “لام” متعدی می شود به معنی اطاعت است. “خضع له:انقاد".(قرشی،۱۳۷۱،ج۲،۲۵۸).در نامه ۳۱ از نهج البلاغه مقصود از خضوع، تواضع و فروتنی است.« ما أقبح الخضوع عند الحاجه»:«چه زشت است فروتنی به هنگام نیاز».(سیدرضی،۱۳۸۶، نامه۳۱،۳۸۰).
۱۵- خشوع: خشوع واژه ای قرآنی و روایی می باشد. کلمه خشوع و مشتقات آن ۱۷ بار در ۱۶ آیه به کار رفته است. قرآن کریم می فرماید:«وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِساب‏»،(آل عمران/۱۹۹)،
«بعضى از اهل کتاب کسانى هستند، که به خداوند و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خود آنان نازل گردیده، ایمان دارند، در برابر (فرمان) خدا خاضعند، و آیات خدا را به بهاى ناچیزى نمى‏فروشند، پاداش آنها نزد پروردگارشان است، خداوند سریع الحساب مى‏باشد».
آنها در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند و همین خضوع آنهاست که انگیزه ایمان واقعى شده و میان آنها و تعصب‏هاى جاهلانه، جدایى افکنده است.(مکارم،۱۳۷۴،ج۳، ۲۳۲). هم چنین در جایی دیگر آمده است «…. و یزیدهم خشوعا»،(اسراء/۱۰۹)،« … و هر زمان خشوعشان فزونتر می شود».
آنچه در قرآن است از پندها و عبرتها فروتنی آنان را برای خدای تعالی و اطاعت او و خضوع برای او افزایش می دهد.(ش.طوسی،۱۴۰۹،ج۶،۵۳۲). معنای خشوع عبارت است از آن تذللی که در قلب حاصل می شود و محصل آیه این است که آنان خاضع و خاشع می باشند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۱۳،۲۳۸).
امام سجاد(ع) می فرماید:« فمثل بین یدیک متضرعا، و غمض بصره الی الارض متخشعا»:«اکنون با حال زار و نزار در حضورت ایستاده، و با فروتنی چشم بر زمین دوخته». هم چنین می فرماید:«… و عدد من ذنوبه ما انت احصی لها خشوعا»:«… و متواضعانه برخی گناهان خود را شمرده که تو شمارشان را بهتر می دانی».(صحیفه سجادیه،دعای ۳۱).
خشوع در لغت به معنای خواری و زاری است. راغب در مفردات در معنای خشوع فرموده:"خشوع” :"ضراعه"، یعنی خشوع یه معنای خواری و زاری است و بیشتر خشوع در آنچه بر اعضا و جوارح به وجود می آید، استعمال می گردد و"ضراعه” بیشتر در آنچه در قلب ایجاد می گردد، استعمال می شود. به همین جهت بنا بر آنچه گفته اند، روایت شده"اذا ضرع القلب،خشعت الجوارح": یعنی چون دل به تضرع آید،در اعضا و جوارح احساس خواری و زاری حاصل می گردد.(راغب،۱۴۱۲،ج۱،۲۸۳). هم چنین مجمع البحرین در معنای خشوع فرموده:ای خضعت. خشوع و خضوع یعنی تواضع،خواری، فروتنی. فرق بین خشوع و خضوع در این است که خشوع در جسم، چشم و صورت بوده و خضوع تنها در جسم است.(طریحی،۱۳۷۵،ج۴،۳۲۱).
۱۶-خوف: خوف واژه ای قرآنی و روایی می باشد.
قرآن کریم می فرماید:«فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»،(بقره/ ۳۸)،«هر گاه هدایتى از طرف من براى شما آمد کسانى که از آن پیروى کنند نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى‏شوند». هم چنین می فرماید:«…ُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَه‏… »،( اسراء/ ۵۷ )،«… و به رحمت او امیدوارند و از عذاب او مى‏ترسند…». باز می فرماید:«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا…»،(نساء/۳)،« و اگر مى‏ترسید از اینکه (به هنگام ازدواج با دختران یتیم) رعایت عدالت در باره آنها نکنید…».
در جایی دیگر می فرماید:« لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ»،(زمر/ ۱۶)،« براى آنها از بالاى سرشان سایبانهایى از آتش، و در زیر پایشان نیز سایبانهایى از آتش است، این چیزى است که خداوند با آن بندگانش را تخویف مى‏کند،اى بندگان من از نافرمانى من بپرهیزید».
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند:« ما من عین الا و هی باکیه یوم القیامه الا عینا بکت من خوف الله …»:«هیچ دیده نباشد جز اینکه در روز رستاخیز گریان است به جز دیده ای که از ترس خدا گریسته باشد».(کلینی،۱۳۸۷،ج۴،۲۹۰).
هم چنین می فرماید:« من عرف الله خاف الله …»:«هر کس خدا را بشناسد، از او می ترسد».
(حر عاملی،۱۴۱۳، ۶۷۵).
در لغت خوف به معنای ترس می باشد. هم چنین توقع مکروهی است از روی علامت مظنون یا معلوم چنانکه رجاء و طمع توقع محبوبی است از روی آندو. (راغب،۱۴۱۲،ج۱، ۳۰۳). هم چنین به معنای فریاد، ناله و زاری آمده است.(مهیار،۱۳۷۵،۳۷۶).
“تخویف” به معنی ترساندن است. حالتی است که از خوف به انسان عارض می شود و در جای خوف به کار می رود. “تخوف” به معنی ظهور خوف است. خوف یکی از صفات نیک است و انسان را از بدبختیهای دنیا و آخرت نجات می دهد. مثل خوف از خدا، خوف از عذاب آخرت، خوف از ذلت دنیا و آخرت و… ، در قرآن کریم در اینگونه موارد بکار رفته است و از صفات و شعار بندگان خوب خداست بخلاف جبن که ناشی از ضعف نفس است و از علامات نقص است.
(قرشی،۱۳۷۱،ج۲،۳۱۳).
۱۷- الدمع(تفیض من الدمع): واژه ای است که هم در قرآن و هم در روایات آمده است.
قرآن کریم جاری شدن اشک از دیدگان را نشانه عبد بودن انسان می داند.لذا می فرماید:«وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى‏ أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ »،(مائده/ ۸۳)،« و هر زمان آیاتى را که بر پیامبر نازل شده بشنوند چشمهاى آنها را مى‏بینى که (از شوق) اشک مى‏ریزد بخاطر حقیقتى را که دریافته‏اند، آنها مى‏گویند: پروردگارا ایمان آوردیم، ما را با گواهان (و شاهدان حق) بنویس». در جایی دیگر می فرماید: «…تَوَلَّوْاوَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُون‏»،(توبه/ ۹۲)،«…بازگشتند در حالى که چشمانشان اشکبار بود، چرا که چیزى که در راه خدا انفاق کنند نداشتند».
امام سجاد(ع) می فرماید:« قد تری یا الهی فیض دمعی من خیفتک »:«ای معبود من، می بینی که چگونه از ترس تو اشکم روان است».(صحیفه سجادیه، دعای ۱۶).
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:«ما من شی الا و له کیل و وزن الا الدموع فان قطره منها تطفی بحارا من النار …»:«هیچ چیزی نباشد جز این که پیمانه و وزنی دارد جز گریه که یک قطره اش آتش دریاهای آتشناک را فرو می نشاند».(کلینی،۱۳۸۷،ج۴، ۲۹۴).
۱۸-عبر: عبر نیز به معنای اشک است که در روایات از آن نام برده شده است.
امام حسین(ع) می فرماید:«انا قتیل العبره. لایذکرنی مومن الا استعبر»:«من کشته اشکم هیچ مومنی مرا به یاد نمی آورد مگر اینکه اشک از دیدگانش جاری می شود».(ابن قولویه قمی،۱۳۸۹،۱۰۸). در روایت آمده است که« لما بلغ الحسین قتل قیس استعبر باکیا…»: «هنگام رسیدن خبر شهادت قیس اشک حضرت جاری شد و به گریه افتاد». (مجلسی،۱۴۰۳،ج۴۴،۳۸۲).
دمع در لغت به معنای اشک چشم است.(مصطفوی،۱۳۶۰،ج۳ ،۳۴۴). قطره(آب و مانندآن) است که بر اثر ترشح غده اشکی از گوشه چشم بیرون می آید. هم چنین به آن"سرشک” ،"اشک"، و “عبره” گفته می شود عبر به اندوه بی گریه نیز گفته می شود.(معین،۱۳۸۲،۱۲۷۸).
۱-۹-مفاهیم متضاد
۱-فرح: در قرآن کریم و روایات اسلامی از واژه فرح یاد شده است.
قرآن کریم می گوید:«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّه‏…»،(توبه/۸۱)،«تخلف‏جویان (از جنگ تبوک) از مخالفت با رسول خدا (ص) خوشحال شدند…». هم چنین می فرماید:«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَهً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُون‏»،(انعام/۴۴)،«هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید و) آنچه به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آنها بستند) ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم) در این هنگام همه مایوس شدند (و درهاى امید به روى آنها بسته شد!)».
در جایی دیگر آمده است:«…لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ»،(قصص/۷۶)،«… این همه شادى مغرورانه مکن که خداوند شادى کنندگان مغرور را دوست نمى‏دارد».
اما فرح در برخی آیات به معنای شادی ممدوح است. مثلا«قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»،(یونس/۵۸)،« بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که از آنچه گردآورى کرده‏اند بهتر است». امام علی(ع) می فرماید:« لاتفرحن بسقطه غیرک فانک لاتدری ما یحدث بک الزمان»:«زنهار مبادا از افتادن دیگران خوشحالی کنی زیرا تو نمی دانی زمانه با تو چه خواهد کرد».(‌آمدی ،۱۳۸۰،ج۲،۲۷۳).
باز می فرماید:«اوقات السرور خلسه»:«زمان های شادی به زودی ربوده می شوند».(همان،ج۱،۵۱۵).
فرح در لغت شادی، شادی توام با تکبر و ضد حزن است. سرور و حبور در شادی ممدوح به کار می رود ولی فرح در شادی مذموم که موجب تکبر است. سرور و حبور ناشی از تفکر است و فرح ناشی از قوه شهوت. فرح در قرآن مجید بیشتر در شادیهای مذموم به کار رفته که منبعث از نیروی شهوانی و لذات و توام با خودپسندی است.(قرشی،۱۳۷۱،ج۵،۱۵۷).
۲-ضحک(خنده): واژه ای قرآنی و روایی است.
قرآن کریم می فرماید:«وَ امْرَأَتُهُ قائِمَهٌ فَضَحِکَت‏ …»،(هود/۷۱)،« و همسرش ایستاده بود خندید…». باز می فرماید:«فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ»،(مومنون/۱۱۰)،«اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید و آنها شما را از یاد من غافل کردند و شما از آنها مى‏خندیدید!». امام حسن عسکری(ع) می فرماید:«‌من الجهل الضحک من غیر عجب »: خنده بیجا از نادانی است .(محمدی ری شهری،۱۳۷۷،ج۷،۳۲۲۶). پیامبر(ص) می فرماید:«ویل للذی یحدث فیکذب لیضحک به القوم … » :« وای بر کسی که دروغ می گوید تا دیگران بخندند» . (همان،۳۲۲۸). هم چنین فرموده اند:« ان الله تبارک و تعالی کره لی ست خصال … و الضحک بین القبور» : «خداوند عزوجل شش خصلت را برای من ناپسند می دارد … و خنده در قبرستان است» . ( ش. صدوق ،۱۴۲۹، ۱۸۸).
ضحک در لغت حالتی در انسان که به سبب شادی و نشاط ایجاد می شود و لبها و دهان گشاده گردند و آوازی مخصوص از حلق بر آید.(معین،۱۳۸۲،۱۲۷۵).
۳-تبسم: هم در قرآن و هم در روایات از این واژه یاد شده است. قرآن کریم می فرماید:« فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها…»،(نمل/۱۹)،«(سلیمان) از سخن او تبسمى کرد و خندید…».
از ابوعماره نقل شده است که« ما ذکر الحسین بن علی(ع) عند ابی عبدالله(ع) فی یوم قط فرئی ابوعبدالله(ع) متبسما فی ذلک الیوم الی اللیل» :«‌هر روزی که نام امام حسین(ع) نزد امام صادق(ع) برده می شد تا هنگام شب خندان دیده نمی شد».( ابن قولویه قمی،۱۳۸۹، ۱۰۸).
در لغت تبسم یعنی خنده جزئی(لبخند)که نیکوتر از خنده است. اکثر خنده های انبیاء، تبسم بوده است.( ابن منظور،۱۴۱۲،ج۱۲،۵۰).
بنابراین بکاء، حالتی انتخابی یا انفعالی است که در شرایط خاص با توجه به انگیزه و اهداف خاصی بر انسان حاکم می گردد و طی آن قطرات اشک از چشمان انسان جاری می گردد.(نیلی پور،۱۳۹۰،ج۱،۴۶۵). هم چنین بکاءحالتی است که نشان دهنده حزن،خوف، خضوع و ندامت انسان است که در قرآن و روایات و سلوک عرفانی برآن تأکید شده است.واژگانی چون تضرع،جزع،ندبه،ضجه وصراخ نیز بار معنایی نزدیکی با واژه گریه دارند.
مراتب گریه و مراحل شکل گیری آن چنین است:
۱-اندوه زدگی دل.
۲-دردمند شدن دل.
۳-حلقه زدن اشک در دیدگان.
۴-جریان یافتن اشک از دیدگان، هرچند اندک.
۵-ریزش قطرات اشک از چشم.
۶-جریان یافتن اشک و ریختتن آن بر چهره و محاسن و سینه.


فرم در حال بارگذاری ...

« دانلود منابع تحقیقاتی : فایل های پایان نامه درباره :ارائه مدلی تلفیقی ...نگاهی به پژوهش‌های انجام‌شده درباره بررسی موانع بکارگیری ... »