وبلاگ

توضیح وبلاگ من

راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد :بررسی مبانی فقهی وجوب ...

 
تاریخ: 29-09-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

منظورازمحارب باخداوپیامبر هرشخصی است که باتهدید به جان یامال مردم تجاوز کند،اعم ازاینکه محاربان ازدزدان گردنه ها دربیرون شهرها یادرداخل شهرهاباشندکه چنین فعلی رامرتکب شوند.بنابراین افرادچاقوکشی که به جان،مال ونوامیس مردم حمله می کنند، محارب اند.[۲۸۰]درفقه سیاسی «کشیدن سلاح»که ازاعمال تهدیدآمیزشمرده می شود به عنوان یک جرم که مرتکب آن مستحق اعدام است تلقی شده وباآن قاطعانه برخوردشده است.درآیه ۳۳/مائده مجازات شدیداعدام وتبعیدبرای محارب مشخص شده است.موضوع وهدف ارعاب وتهدید به صراحت ذکرشده وبه جزکیفردنیایی وعده مجازات دردناک اخروی نیزذکرشده است.[۲۸۱]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

خداوند متعال می فرماید:«إنما جزا ءالذین یحاربون الله ورسوله ویسعون فی الارض فساداأن یقتلوا أو یصلبواأوتقطع أیدیهم وأرجلهم من خلاف أوینفوا من الارض ذلک لهم خزی ٌفی الدنیا ولهم فی الاخرهعذابٌ عظیم[۲۸۲] سزاى کسانی که با [دوستداران‏] خداوپیامبراومی جنگندودرزمین به فسادمى‏کوشند،جزاین نیست که کشته شوندیابردارآویخته گردندیادست وپایشان درخلاف جهت یکدیگربریده شودیاازآن سرزمین تبعیدگردند. این،رسوایی آنان دردنیاست ودرآخرت عذابی بزرگ خواهندداشت. [۲۸۳]
جمله«یحاربون الله»که معنای تحت اللفظی وحقیقتش درموردخدای تعالی محال است بایدگفت که معنای مجازی آن منظوراست ازاین جهت معنای وسیع ودامنه داری خواهدداشت.معنای مجازی اش این می شودکه محاربه باخدا همان دشمنی کردن باخدااست ودشمنی باخدامعنای وسیعی است که هم شامل مخالفت بایک یک احکام شرعی می شودوهم برهرظلمی واسرافی صادق است امادرآیه ۳۳/مائده رسول خدا(ص)راهم ضمیمه کلمه «الله»کرده است وفرمود«الذین یحاربون الله ورسوله» این معنابه مامی فهماندکه مرادازمحاربه باخداورسول عملی است که برگشت می کندبه ابطال اثرچیزی که رسول ازجانب خدای سبحان برآن چیز ولایت داردنظیرجنگیدن کفاربارسول وبامسلمانان وراهزنی راهزنان که امنیت عمومی راخدشه دارمی سازند.امنیتی راکه باگسترش دامنه ولایت رسول انتشاریافته است.[۲۸۴]
بانبودن امنیت درجامعه وارتکاب جرم محاربه ،به خون مسلمانان تعدی می شود.ازروش های ارتکاب محاربه می توان استفاده ازشمشیر رانام بردکه برای ارعاب مردم استفاده می شودوبستر بی حرمتی به خون مسلمین راباآلت قتّاله فراهم می کند تامحاربان به اهداف شوم خودمانندکشتن مسلمان برای کسب اموالش دست یابند.اهدافی که برای رسیدن به آن حتی امنیت عمومی وجان مسلمانان رادرخطر کشته شدن قرار می دهد.
۱-۱)شناخت شروط تحقق محاربه سبب آگاهی ازشیوه بی حرمتی به خون مسلمان:
ازطریق شناخت جرم محاربه می توان محارب راپیداکردوبااجرای سریع مجازات اوامنیت جان مسلمین را به اجتماع بازگرداند.شناخت محارب ازطریق شروط تحقق محاربه امکان پذیر است.
۱-شرط اول قوت وقدرت داشتن محارب است.بااین شرط محارب ازسارق متمایز می شود.[۲۸۵] قدرت وقوت است که به جانی انگیزه ارتکاب جرم می دهد وجان مسلمین رادرخطرمرگ می گذارد.
برخی ازافرادهستندکه به قصدترساندن مردم دست به سلاح می برنداماازافرادقوی ترازخودمی ترسند.این موضوع مورداختلاف فقهاواقع شده که آیاچنین کسی محارب است یا خیر.ترسیدن چنین افرادی ازقوی ترهابامحارب بودن آنهاهنگام تعدی باسلاح به جان ومال انسان هاتناسب ندارد.
۲-سلاح کشیدن به سمت مردم،شرط دیگر تحقق محاربه است که می توان گفت دربردارنده قدرت داشتن محارب است وازوسایل قدرت محارب به شمارمی رود. وتهدیدکننده امنیت جان هاست.
سلاح اعم ازشمشیروامثال آن به شمارمی رود.وهرآنچه که درعرف موجب ارعاب شودسلاح محسوب می شود.هرسلاح مخصوص به یک وسیله خاص مانندشمشیرنیست چه بسا می توان ادعاکردکه اطمینان فقهی وجودداردکه هرکسی که باابزارهایی مثل چوب دستی،عصا،یاپرتاب سنگ ویاهرابزارکشنده دیگری راهزنی کند،راه راناامن کندوعابران رابکشد یااموالشان رابدزدحکم مجازات محارب برآنان مترتب است.[۲۸۶]
۳-محارب دردارالاسلام یا غیرآن راهزنی کند.[۲۸۷] که این نظر صاحب جواهر است. اصل اولیه، محترم بودن جان ساکنان دارالاسلام است.[۲۸۸] دارالاسلام به کشوریا منطقه ای گفته می شودکه اکثریت آن مسلمان باشندخواه اینکه حکومت آن دینی یاسکولار ولائیک باشد.ودارالکفربه کشورومنطقه ای گفته می شودکه اکثریت مردمش کافرباشندخواه حکومت آن دینی ومبتنی بریکی ازادیان غیرازاسلام باشدیاسکولارباشدمانندکشورهای اروپایی،آمریکاونظائرآن.بنابراین ممکن است دولتی مدرن وسکولارباشدامادارالکفرودولت کفرحساب شود.[۲۸۹] ابوحنیفه گفته است محارب در خارج شهر در فاصله بین سرزمین ها یادرصحراقطع طریق کند.چون ممکن است کسی که براوتعدی می شود درداخل شهر باشد واز دیگران کمک بخواهد.جمهور فقها بین داخل شهر وخارج شهر فرقی نگذاشته اند.پس ممکن است اجرای مجازات محاربه درموردگروههای مجرمان که به مردم بعداز نصف شب در خیابان های عمومی تعرض می کنندوآرامش آنان رابرهم می زنند،جاری شود.وهمان مصداق محارب باشند.[۲۹۰]ارعاب مردم حرام است وفرقی بین ارعاب مسلمان وغیرمسلمان،سرزمین اسلام وغیرآن نیست.[۲۹۱]
۴-محارب مال را آشکارابگیرد.[۲۹۲]چون اگر آن راپنهانی بگیرد سارق است.درقواعدآمده است:محاربه زمانی محقق می شودکه محارب بخواهدمال رابه زوروآشکارابگیرد.اگراومال راپنهانی ببردسارق است واگرمال رابدزدوفرارکند منتهب است.منتهب کسی است که مال دزدیده شده رابه زوربگیردوسرقت کند.ومجازات قطع ندارد.[۲۹۳] اگردزد مال راشخصابگیرد و فرارکند پس مال را با قهر گرفته است وحد قطع نداردواگر باقهر ازقافله بگیردیا به زور این کارراانجام دهد ومال رابدزددحد دزدی که مال راربوده نه حد سرقت است ونه حد محاربه.[۲۹۴]اگرچه که بدون مجازات نمی مانندوبرای بازدارندگی ازارتکاب جرایم وحفظ حرمت خون مسلمان مجازات می شوند.زیرادرگرفتن مال مسلمان ازتهدید به قتل مسلمان درصورت ندادن مالش به محاربان شروع می شودومسلمان برای حفظ جانش مالش راتسلیم می کند.
محارب با تهدیدمردم بااسلحه به مال وآبروی مردم تعدی کندکه به همین جهت موجب اختلال درنظام اجتماعی وامنیت می شود.[۲۹۵]وجان مسلمین را درخطرمرگ قرار می دهد .بااجرای مجازات برمحاربان امنیت جان ها تأمین می شود.
بنابراین هرگاه شخصی دارای قدرت وقوت باشدوباسلاح به ارعاب مردم دردارالاسلام بپردازد وآشکاراوبه زورمال مردم رابگیردمحارب است.محارب چون قدرت داردمی تواندهرجنایتی رابه مسلمان مانندکشتن اوانجام دهدوچون سلاح داردابزارقتل مسلمین برایش فراهم است.اصل دردارالاسلام حفظ حرمت خون مسلمان است وحرمت عمل محارب درکشتن مسلمان دردارالاسلام بااین اصل معلوم می شود.وچون محارب مال مسلمان رابه زوروآشکارا می گیردتهدیداولیه برجسم وجان مسلمان است وبه حدی است که درملاءعام این فعل قبیح رامرتکب می شودوآن راترویج می دهد.مسلمان هم برای حفظ جان مالش رامی دهدتاخونش تضییع نشودهرچندکه مالش راداده است. دراحادیث ازپیامبر(ص)نقل شده است«حرمه ماله کحرمهدمه»[۲۹۶]حرمت مال مسلمان مانندحرمت خونش است.درواقع مسلمان حرمت مهم مال رافدای حرمت اهم جان می کندتاجانش حفظ شود.
۲-۱)مجازات شدید محارب عامل بازدارنده ازبی حرمتی به خون مسلمان:
دین اسلام برای ایجادیک جامعه سالم که درآن حقوق افرادمحترم شمرده شود،برنامه های تربیتی ویژه ای راترتیب داده تاافرادجامعه درامنیت وآسایش زندگی کنندوزمینه رشدوشکوفایی مردم فراهم گردد.این برنامه هاگاهی به صورت تشویقی وصرفاتربیتی است وگاهی به صورت مجازاتهایی است که درباره فتنه گران،اخلال گران،مفسدان وکسانی که درجامعه ایجادناامنی می کننداعمال می شود.این مجازاتها گاهی چنان سخت وخشن است که ترس ازآنهاعامل بازدازنده مهمی به شمارمی رود.یکی ازاین مجازاتهای سنگینی که نقش عمده ای درتأمین امنیت جان وآسایش مردم دارد،حدّومجازاتی است که برای راهزنان واخلال گران امنیت عمومی درنظرگرفته شده است وازآنان به عنوان محاربان باخدا،پیامبر ومفسدان درزمین یادمی شود.[۲۹۷]
محاربه وافسادهردوموجب اخلال درامنیت عمومی می شود.وامنیت عمومی فقط باایجادترس عمومی وقرارگرفتن ترس به جای امنیت مختل می شودترس عمومی طبعا وعادتا ازطریق به کارگیری سلاح وتهدیدبه قتل ایجادمی شود.[۲۹۸]اخلال به امنیت عمومی تنهاشامل آن چاقوکشی نمی شودکه به روی فردمعین کشیده شودواورا تهدیدکند چون امنیت عمومی وقتی خلل می پذیرد که خوف عمومی وناامنی جای امنیت رابگیردومحارب زمانی می تواندچنین خوفی درجامعه پدیدآوردکه مردم را بااسلحه تهدید به قتل کند.[۲۹۹]ودرصددریختن خون آنان برآید.
دراین جالازم است به نکته ای اشاره کنیم که جرم إفسادفی الارض مستقل ازمحاربه است زیراإفسادفی الارض اعم ازمحاربه است ودرآیاتی که محاربه مطرح نیست مانندآیه ۳۲/مائده«من قتل نفسابغیرنفس أوفسادفی الارض»إفساد فی الارض مطرح شده است مواردی ازإفساد فی الارض راکه به خون مسلمان مرتبط بود وآن راتهدید می کردمانندانواع قتل موردبررسی قرارداده شد.هم چنین آیه۳۳/مائده یکی ازمصادیق إفسادفی الارض رابیان می کندتاازطرف دیگرنوعی تعلیل برای شدت گناه وجرم محاربه باشد.إفسادفی الارض مصادیق متعددی داردکه برخی ازآنهاعنوان معینی مانندمحاربه دارند.[۳۰۰] اجرای مجازات برمحارب ازباب حدودوحق الله است وغیرقابل تغییریاعفو می باشدزیرابامصالح مهمی ازجمله حرمت خون مسلمان مرتبط است که حتی اگرمجنی علیه هم عفوکندنمی توان ازاجرای مجازات اوصرف نظرکردوخداوندمتعال دستوربه اجرای آن داده است.
غزالی وبرخی ازفقهای امامیه گفته اند:هدف شرع ازتشریع مجازات ،حمایت ازمصالح خمسه بوده که یکی ازمصالح خمسه حفظ جان است وجعل همه احکام اسلامی برای حمایت ازآنهاست.هرچه که باعث ازبین رفتن این مصالح گرددمفسده وجرم است وبرطرف کردن مفاسدمصلحتی دیگراست.[۳۰۱]محارب اعمالی رامرتکب می شودکه مصلحتی از مصالح خمسه ازجمله جان انسان هارادر خطرقرارمی دهد.
درآیه ۳۳/مائده مجازات حدودبرای محاربه وفساداست پس کسی که شمشیربکشد،سعی درگسترش فسادکندوکسی رابکشدبدین جهت که هم مفسدوهم محارب است کشته می شودنه بدین جهت که قاتل قصاص شودتادرنتیجه اگراولیای دم ،قاتل راببخشند،قصاص ساقط شود.چنین نیست یعنی اگراولیای دم،قاتل راببخشند،بازهم قاتلی که محارب است بایدکشته شود.[۳۰۲]
درآیه ۳۳/مائده چهار مجازات برای محارب بیان شده است :قتل،قطع،صلب ونفی.امااین مجازات تخییری است یا ترتیبی؟آمدن کلمه ی «أو»برای توزیع است پس اگرمحارب کسی رابکشد ومالش را بدزد ،کشته می شودوبه دار آویخته می شود.ومحاربی که فقط مال بدزد دست وپایش به طور مخالف قطع می شودواگر موجب إخافه طریق شود ولی کسی رانکشته ومالی را ندزدیده باشد نفی بلد می شوداین نظر اکثر علما وبزرگان مذاهب است.مالکیه گفته است :آیه دلالت بر تخییر درمجازات ها داردعمل به اقتضای «أو»تخییر است .امام معصوم مخیراست بین تطبیق یکی از عقوبات براساس مصلحتی که می بیند ،حکم کند.واگر محاربان مال را سرقت نکردندوکسی را نکشتند ،امام مخیر است که حکم به قتل یا صلب یا قطع یانفی دهد.که این براساس عمل به ظاهر آیه است دلیل مالکیه این است که حرف«أو»برای تخییر وضع شده است همان گونه که در کفاره جزاءصید آمده است :«لاتقتلواالصید وأنتم حرم ومن قتله منکم متعمدّافجزاء مثل ماقتل من النعم یحکم به ذواعدل منکم هدیابالغ الکعبه أوکفاره طعام مساکین أوعدل ذلک صیاما لیذوق وبال أمره عفاالله عمّا سلف»[۳۰۳] درحالی که محرمید شکاررانکشیدوهرکس ازشماعمداآنرابکشدبایدنظیرآنچه کشته است ازچهارپایان کفاره ای بدهد،که(نظیربودن)آن رادوتن عادل ازمیان شما تصدیق کنندوبه صورت قربانی به کعبه برسد.یابه کفاره(آن) مستمندان راخوراک بدهد،یامعادلش روزه بگیرد،تاسزای زشتکاری خودرابچشد.خداوندازآنچه درگذشته واقع شده عفوکرده است.[۳۰۴]ودلیلی بر خلافش اقامه نشده است،پس تخییر باقی است.ابوحنیفه گفته است تخییر برای محارب خاص است ودر موردمحاربی که شخصی راکشته ومالی راسرقت کرده است،می باشد.پس امام در حکم به هریک از این مجازات چهارگانه مخیراست وقطع به تنهایی مجازات دراین مورد از محارب نیست.بلکه ناچاربه انضمام قتل یا صلب به قطع است چون جنایت قطع وأخذ مال توسط محارب صورت گرفته است.
دلیل جمهورفقها این است که اولا عقل مقتضی این است که بایدجزاباجنایت ازنظرزیادی وکمی تناسب داشته باشد.همچنین اجماع امت برعدم اکتفاءبه مجازات نفی بلددرمورد راهزنی است که مال سرقت کرده وکسی راکشته است.ثانیاعمل به تخییرزمانی است که سبب وجوب واحدباشدمانندکفاره سوگندوکفاره جزای صید.امادرصورت اختلاف سبب به ظاهرتخییر عمل نمی شود. [۳۰۵]
امااگر محارب کسی را کشته باشد کشتن اومتعین می گردد وبه حدوددیگر بسنده نمی شودخواه محارب را از باب قصاص بکشند یا به عنوان حد ،خواه اولیای خون اوراببخشند یا نبخشند.درموردتناسب جرم ومجازات شیخ طوسی وبرخی فقهای دیگرکه موافق این نظرهستندگفته اند: ۱- اگر کسی را کشته باشد به عنوان قصاص درصورتی که ولی دم خون مقتول را طلب کندیا به عنوان حددرصورتی که ولی دم از اودرگذرد یا درخواست قتل اورانکند کشته می شودوواگر کسی را کشته باشد وهم مال ربوده باشد ،دست وپایش در جهت عکس بریده می شود،آن گاه کشته می شود،سپس پیکر بی جانش را بردار می زنند.۲-اگر فقط مال ربوده وکار دیگری انجام نداده باشد،خواه مال کم یازیاد باشد واز حرزیا غیر حرز دزدی کرده باشد دست وپایش در جهت عکس بریده می شود وسپس تبعید می گرددولی کشته نمی شود.۳-اگر کسی را مجروح کرده باشد وچیزی برنداشته باشدوکسی را نکشته باشدحتی اگر جراحت سرایت پیدا کرده باشد وموجب مرگ مجروح شود،به اندازه جراحت وارد ه قصاص می شود سپس تبعید می شود.۴-اگر فقط سلاحش را آشکار کرده وموجب ترساندن شده باشد،وچیزی برنداشته ،کسی را به قتل نرسانده ومجروح نکرده باشد،فقط تبعید می شود.[۳۰۶]
مجازات متفاوتی که درباره محاربان اجرامی شود به سبب آن است که نحوه ارتکاب این جرم بسیارمتفاوت است وهمه محاربان مسلمایکسان نیستند.وطرز مجازات آنهاهم متفاوت است.مجازات فوق العاده ای که اسلام درموردمحاربان به خرج داده است برای حفظ خونهای بی گناهان وجلوگیری ازحملات وتجاوزهای افرادقلدر،زورمند،جانی،چاقوکش وآدمکش به جان،مال ونوامیس مردم بی گناه است.[۳۰۷]انسان هایی که ریختن خونشان حرام است وشرع به شدت به مبارزه با بی حرمتی کردن به آن پرداخته است.
۲)مجازات محارب عامل حفظ حرمت خون مسلمان درروایات:
۱-۲)توجه به حرمت خون مسلمان درشأن نزول آیه محاربه:
شأن نزول آیه ۳۳/مائده ازبی حرمتی کردن به خون مسلمان وکشتن اوآغاز می شود.آیه فوق درموردگروهی است که به ساربان حمله می کنندواورامی کشند که این ازمصادیق سلاح کشیدن برای ترساندن وکشتن مردم است.[۳۰۸]وحرمت خون انسانهادرآن نزد مرتکبان محاربه نادیده گرفته می شودوبه خون افراد تعدی می کنند.
ازامام صادق(ع)ازرسول خدا(ص)درموردداستان نزول آیه محاربه نقل شده استقدم علی رسول الله (ص)قوم من بنی ضبّه مرضَیَ_فقال لهم رسول الله(ص)أقیموا عندی-فإذابَرَأتم بعثتکم فی سریّه_ فقالوااُخرجنامن المدینه_فبعث بهم إلی إبل الصّدقه_یشربون من أبوالهاویأکلون من ألبانها_فلمّابَرَََََُؤا وَاشتدّوا قتلوا ثلاثهً ممن کان فی الإبل _فبلغ رسول الله (ص)الخبرُ_فبعث إلیهم علیّا(ع)وهم فی وادٍ_قدتحیّروالیس یقدرون أن یَخرُجوامنه_قریبا مِن أرض الیمنِ فأسَرَهم_وَجاءَبهماإلی رسولِ الله(ص)فنزلت هذه الایَه«إنما جزا ءالذین یحاربون الله ورسوله ویسعون فی الارض فساداأن یقتلوا أو یصلبواأوتقطع أیدیهم وأرجلهم من خلاف أوینفوا من الارض» فَاختاررسول الله(ص)القَطع_فقطع أیدیهم وأرجلهم من خلاف.[۳۰۹] بیمارانی ازبنی ضبّه نزدپیامبر(ص)آمدند.پیامبر(ص) به آنان فرمود:نزدمابمانید وپس ازسلامتی شمارا به سریه ای می فرستم.آنهاگفتند:ماراازمدینه به جایی دیگربفرست.پیامبر(ص)آنهارابه محل نگهداری شترهای زکاتی فرستاد.آنان ازادرارشترها(برای مداوا)وازشیرآنهابه عنوان غذا استفاده کردندچون شفایافتندوقدرت گرفتندسه تن ازنگهبانان شترهاراکشتند.این خبر به پیامبر(ص)رسیدواوعلی(ع) راازپی آنان فرستاد.آنهاراسرگردان دربیابانی نزدیک یمن یافت که نمی توانستند ازآن خارج شوندآنهارااسیرکردونزدپیامبر(ص)آورد دراین هنگام آیه۳۳/مائده نازل شد.پیامبر(ص)نیزحکم قطع رابرگزیدودست وپای آنها راازچپ وراست قطع کرد.
هرچندمسلم نیست که موردروایت ازمصادیق سلاح کشیدن برای ترساندن مردم باشدبه این جهت که شترهاجزءصدقات بوده وساربان ازعمّال دولت اسلامی بودند.بنابراین یکی ازدوایرحکومت اسلامی بوده است.محاربان پس ازبهبودی باحمله به مسئولان ومأموران این اداره سه نفرازآنها راکشته وگریختند.ظاهرا این اقدام ازباب حمله مسلحانه به دولت اسلامی به منظورتضعیف آن بوده است.پس ازمصادیق قیام مسلحانه درمقابل حکومت اسلامی است که درآیه ۳۳/مائده ظهوردارد.درصورت پذیرش اینکه کشتن ساربان ازمصادیق کشیدن سلاح به قصدترساندن مردم باشد،بیان موردقرینه برشمول موضوع آیه برچنین اشخاصی است ومنافات نداردکه به ظاهرآیه۳۳/مائده تمسک کنیم وموردنزول وامثال آن راازمصادیق محاربه بدانیم.
بنابراین می توان گفت:هرکس درمقابل دولت اسلامی قیام مسلحانه کندمحارب است وشمشیرکشیدن برای ترساندن مردم وبرهم زدن امنیت ونظمی است که توسط دولت اسلامی که رسول خدا(ص)مؤسس آن بودایجادشده است،ازمصادیق محاربه است. هرچندکه برای صدق محارب ایجادرعب بایدجنبه عمومی داشته باشددرحالی که ساربان رادرخارج ازشهرترسانده اند.[۳۱۰]چه عنوان محارب برقاتل ساربان صدق بکندیانکندقاتلان مستحق مجازات اعدام هستند چه اینکه ازباب حدیاقصاص باشد.زیرابه خون مسلمانان بی حرمتی شده وبرای عدم تضییع آن قاتلان باید کشته شوند.
۲-۲)امنیت خون باتناسب بین جرم ومجازات:
تخییری بودن مجازات به این معنانیست که حکومت اسلامی نزدخودیکی ازچهارمجازات قتل،صلب،قطع ونفی راانتخاب کندونوع ارتکاب جنایت رادرنظرنگیرد.زیرابسیاربعید است که کشتن وبه دارآویختن محارب هم ردیف تبعیدباشدوهمه به یک اندازه بازدارندگی داشته باشند.دربسیاری ازقوانین جزائی دنیاهم گاهی برای یک جرم چندمجازات درنظرمی گیرند.و قاضی درتعیین مجازات که باجهات مخففه وگاهی باتشدید همراه است کیفرمناسبی راانتخاب می کند.[۳۱۱]
دراجرای مجازات تخییری محارب بین جرم ومجازات تناسب وجوددارد.اگرتناسب بین جرم ومجازات نباشدمثلاجزاکمترازجرم باشدموجب جرأت یافتن مجرم می شودواگرجزابیشترازجرم باشدانگیزه مجرم رابرای ارتکاب جرایم سنگین ترافزایش می دهد.جرایمی که خون مسلمان رامورد تعدی قرارمی دهد.اگرمحاربی راکه فقط ایجادرعب ووحشت کرده دستش راقطع کنند اودرصددقطع دست مجنی علیه ویاقتل اوبرمی آید.مجرم همیشه آن جرمی راکه درنظرداشته انجام نمی دهدبلکه ممکن است جرمی سنگین ترازآنچه درتصورداشته مرتکب شودوبه خون مسلمانان تعدی کند.
امام صادق(ع)ضمن تعریف محارب مجازات تخییری محارب رابیان نمودند: «أَمْرُ الْمُحَارِبِ وَ هُوَ الَّذِی یَقْطَعُ الطَّرِیقَ وَ یَسْلُبُ النَّاسَ وَ یَغِیرُ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَ مَنْ کَانَ فِی مِثْلِ هَذِهِ الْحَالِ إِلَى الْإِمَامِ فَإِنْ شَاءَ قَتَلَ وَ إِنْ شَاءَ صَلَبَ وَ إِنْ شَاءَ قَطَعَ وَ إِنْ شَاءَ نَفَى وَ یُعَاقِبُهُ الْإِمَامُ عَلَى قَدْرِ مَا یَرَى مِنْ جُرْمِهِ »[۳۱۲]مجازات محارب وآن کسی که راهزنی می کند واموال مردم رابه غارت می بردوکسانی هماننداو،باامام است.اگرخواست اورامی کشدواگرخواست اورابه دارمی آویزد واگرخواست دست وپای اورابه طورخلاف قطع می کندواگرخواست اوراتبعید می کند.امام،محارب رابه میزان جرم اومجازات می کند.
تعیین مجازات محارب باحاکم است که دروضع آن تناسب بین جرم ومجازات رامدنظرقرارمی دهد.[۳۱۳]
روایت دیگرکه به بیان تناسب بین جرم ومجازات درمحاربه می پردازدواختیاراامام هم براساس این تناسب است.ازامام رضا(ع) است که درموردآیه« جَزٰاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ الله وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فساداً »سوال شدکه چه کاری است که اگرکسی مرتکب آن شدمستوجب یکی ازاین مجازات های چهارگانه می شود؟امام فرمودندإِذَا حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ- وَ سَعَى فِی الْأَرْضِ فَسَاداً فَقَتَلَ قُتِلَ بِهِ- وَ إِنْ قَتَلَ وَ أَخَذَ الْمَالَ قُتِلَ وَ صُلِبَ- وَ إِنْ أَخَذَ الْمَالَ وَ لَمْ یَقْتُلْ- قُطِعَتْ یَدُهُ وَ رِجْلُهُ مِنْ خِلَافٍ- وَ إِنْ شَهَرَ السَّیْفَ وَ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ- وَ سَعَى فِی الْأَرْضِ فَسَاداً- وَ لَمْ یَقْتُلْ وَ لَمْ یَأْخُذِ الْمَالَ نُفِیَ مِنَ الْأَرْضِ الْحَدِیثَ.» [۳۱۴]هرگاه کسی به محاربه باخداوپیامبربرخیزدوبکوشدکه درزمین فسادکندودراین راه مرتکب قتل شود،مجازات اواین است که به سبب ارتکاب قتل،به قتل برسدواگرمرتکب قتل شودومال رابگیردکشته ومصلوب شود.واگرأخذ مال کردولی مرتکب قتل نشد،به قتل نمی رسدولی یک دست ویک پای اوبه طورمخالف قطع می شود.واگرکسی شمشیرکشیدوبه محاربه باخدا وپیامبربرخاست وکوشیدتادرزمین فسادکندولی مرتکب قتل وأخذمال نشد،مجازات اواین است که تبعیدشود.
هرگاه محارب جرم سنگین تررامانندقتل مرتکب شودمجازاتش هم قتل است وازمجازت شدیداوبه شمارمی رود.[۳۱۵]این تناسب بین ارتکاب جرم ومجازات محارب موجب حفظ حرمت خون مسلمان می شودتابامجازات قاتل دیگران مرتکب بی حرمتی به خون مسلمین نشوند.وخون مسلمان ازتعدی محفوظ بماند.بااجرای عادلانه مجازات مانندموردمحاربه می توان ازوقوع مجددجرایم وانگیزه مجرمان برای تلافی ودرنتیجه کشتن مجنی علیه ها پیشگیری کرد.
آیه هفتم:
۱)اهمیت حفظ حرمت خون هادرفلسفه مجازات قصاص:
تشریع قصاص هم عامل حفظ حرمت خون مسلمان است وهم ازکشته شدن بی رویه خانواده قاتل که مرتکب قتل نشده اند وخونشان محترم است جلوگیری می کند.قصاص تنهامختص قاتل است.
کیفرومجازات قصاص درمیان اعراب قبل ازاسلام فقط باقتل صورت می گرفت وهیچ گونه حدوحدودی وجودنداشت وصرفا بستگی به قوت وضعف طرف داشت،گاهی فردی راعوض دیگری می کشتند،وگاهی ده نفر یاقبیله ای رامقابل یک نفرازبین می بردند،ولی اسلام که درهرموضوع،واقع رادرنظرمی گیردنه همچون یهودتنهابه قصاص تکیه می کندونه مانندمسیحیان فقط راه عفو،ویادیه راملتزم می شود. [۳۱۶] قبل ازظهور اسلام وقتی کسی کشته می شد همه قبیله را مستوجب کیفر می دانستند واز تمامی آنها انتقام شخصی می گرفتند اسلام به جهت حفظ حیات افراد بی گناه قصاص را قانون گذاری کرد تاریشه ی خون ریزی ها و بی نظمی ها خشکیده شود وضمن سفارش به عدم ارتکاب قتل به کیفر قصاص تأکیدنموده است.[۳۱۷]
برای هر مجازاتی که خداوند متعال برای مجرمین در نظر گرفته یک علت وفلسفه ایی مدنظر داشته است در موردفلسفه مجازات قصاص خداوند متعال می فرماید: «ولکم فی القصاص حیاه یااولی الالباب لعلکم تتقون » [۳۱۸] و ای خردمندان ،شما را در قصاص زندگانی است ،باشد که به تقوا گرایید.[۳۱۹]
قصاص نفس زمانی اجرامی شودکه قاتل مرتکب قتل عمد شود.موجب قصاص نفس خارج کردن نفس معصوم وهمتا از روی عمد و ستم است.[۳۲۰] مجازات یکی از عوامل حفظ نظم و حقوق افراد است مبنای مجازات رحمت خداوند بربندگان است که به آحاد جامعه منفعت می رساند، دفع مفسده می کند، رحمت الهی و مصلحت واقعی افراد و جامعه را مستقرمی کند .[۳۲۱]
حکمت تشریع قصاص حفظ حیات جامعه است زیرابهترین مانع برای جلوگیری مردم ازجرأت یافتن بر قتل نفس است.اگرافراداجتماع بدانندکه هرگاه اقدام به قتل نفس کنند،قصاص می شوندودراجرای قانون قصاص استثنائی راه ندارد ازترس آن جرأت به ارتکاب قتل پیدانمی کنند پس قصاص مایه حیات قاتل است زیرااورا ازفکرآدم کشی تاحدزیادی بازمی داردوکنترل می کند.هم چنین اغلب کسانی که دست به آدمکشی می زنند اشخاص رذل وچاقوکشی هستندکه برای یک امرجزئی مرتکب قتل می شوندواگراوراقصاص نکنند صدهانفردیگررابه قتل می رساندولی اگرقصاص شودجان بسیاری حفظ شده است.[۳۲۲]
۱-۱)حفاظت ازخون مسلمان به سبب حیات درقصاص:
وجودحیات درقصاص جانی به معنای حفظ حرمت خون انسانهاست که درآیه ۱۷۹/بقره درموردحرمت خون مسلمانان است زیراقرآن کتاب مسلمین است هرچندکه اسلام برای خون سایر ادیان باشرایطی مانندعقدذمه احترام قائل است. آیه۱۷۹/بقره«لکم فی القصاص حیاه»کلامی رسا ومختصر است وبه این معنااست که برخی از شما برخی دیگر را نکشد به این صورت که اگرمجازات قصاص برجانی اجراشود از قتل دیگران جلوگیری می کند ترس از قصاص شدن حیات را احیا می کندچون شخص هرگاه قصد قتل دیگری را داشته باشدوبه مجازات قصاص توجه کنداز قتل دیگران منصرف می شود وتوجه به عاقبت کارش و قصاص باعث می شودخودش وشخصی راکه قصد قتلش راکرده بودزنده بماندبنابراین موجب عدم تحقق قتل ودرنتیجه حیات آن دومی شود.[۳۲۳]وبه این ترتیب ازبی حرمتی به خون مسلمان جلوگیری می کند.
حکمت تشریع قصاص اشاره دارد به دفع توهمی که ممکن است از تشریع عفو و دیه به ذهن برسد .حاصل توهم این است که آیه درصددبیان دیه و مزیت ومصلحتی است که درعفو وجود دارد که همان نشر حرمت ،ایثار ورأفت است واینکه عفو به مصلحت مردم نزدیکتر است دفع توهم با آیه به این صورت است که درعفو هرچند تخفیف ورحمت وجود داردولکن مصلحت مردم باقصاص مردم تأمین می شود.[۳۲۴]وعفوهم معمولاباپرداخت دیه ازجانب جانی به ولی دم صورت می گیرد تاخون مسلمانی که موردتعدی واقع شده هدرنرود.عفوبه معنای سقوط قصاص نیست درصورت عدم پذیرش عفوتوسط ولی دم،حق قصاص باقی است وساقط نمی شود.
اجرای مجازات قصاص برقاتل ازارتکاب قتل توسط قاتل دیگرجلوگیری می کند.به همین جهت گفته اند:«نفی قتل باقتل دلالت براین داردکه درقصاص حفظ حیات است.»[۳۲۵] درانتهای آیه با عبارات « یااولی الالباب لعلکم تتقون »به نهی از ارتکاب قتل می پردازد که خطاب به آنهایی است که مجازات قتل را می دانند وتصور کشتن رادرذهن خود می پرورانند.[۳۲۶]درواقع عبارت پایانی آیه۱۷۹/بقره حتی انگیزه بی حرمتی کردن به خون مسلمین راهم نهی می کند.
آیه دیگرکه حفظ حیات رادرتشریع قصاص نفس می داندوآن عبارت است ازگفتارخداوندمتعال که می فرماید: «من أجل ذلک کتبناعلی بنی اسرا‌ﺋیل أنه من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعا ومن أحیا ها فکأنما أحیاالناس جمیعا و لقدجاءتهم رسلنا بالبینات ثم إن کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون»[۳۲۷]
از این روی بر فرزندان اسراﺋیل مقررداشتیم که هرکسی را جز به قصاص قتل،یا فسادی در زمین بکشد چنان است که گویی همه مردم را کشته باشد.وهرکس کسی را زنده بدارد ،چنان است که گویی تمام مردم را زنده داشته است .وقطعا پیامبران ما دلایل آشکار برای آنان آوردند ،پس از آن بسیاری از ایشان در زمین زیاده روی می کنند.[۳۲۸]
کلمه ی«أجل»به معنای جنایتی است که خوف آن رود که در بلند مدت رخ بدهدپس هرأجلی جنایت است ولی هرجنایتی أجل نیست.این کلمه به تدریج درمعنای غیر لغویش یعنی تعلیل استعمال شد.
وازظاهر سیاق برمی آید که آیه۳۲/مائده اشاره به کلمه «ذلک»به پسران آدم است.پیش آمدن حادثه فجیع پسران آدم باعث شد که بربنی اسرائیل چنین حکمی انجام دهیم.وجه اشاره «ذلک»به پسران آدم این است که این داستان از طبیعت بشر خبر می دهد طبیعتی که خاص پسران آدم نبوده است طبع انسان این گونه است که اگر دنبال هواوهوس رابگیرد وقهرا کارش به حسادت وکینه ورزیدن افراد منجرشود،آن هم کینه ورزیدن به سرنوشتی که در اختیار خود آنان نیست مانند صدا وچهره ی زیبا،وپیروی از هوای نفس اوراوادار می کند که برسر ناچیز ترین مزیتی که دردیگران هست ودراونیست به درگاه ربوبی شکایت کند که چرا دراوهست ودر من نیست ودرصددکشتن خلق خدا بر آیدوفرد محسود را حتی اگر دوست وبرادرش باشد ازبین ببرد.[۳۲۹]وحرمت خون اورانادیده می گیردوبه سبب خشم آنی وحسادت بزرگترین جنایت یعنی تعرض به خون مسلمانان رامرتکب می شود.


فرم در حال بارگذاری ...

« منابع پایان نامه با موضوع کلی پایان نامه- ...نگاهی به پژوهش‌های انجام‌شده درباره خلق ارزش در زنجیره ... »
 
مداحی های محرم