وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود پایان نامه با موضوع بررسی قصه های قرآنی ...

 
تاریخ: 29-09-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

چو ذوالنّون در دل نونست بد خواهش به چاه اندر رهایی نیست او را گر رهایی بود ذوالنّون را
نظامی در مخزن الاسرار می گوید:
یوسف دلوی شده چون آفتاب یونس حوتی شده زآن دلو آب
باز نظامی در خسرو و شیرین می گوید:
چو یوسف شربتی دردلو خورده چو یونس وقفه ای در حوت کرده
همچنین نظامی در هفت پیکر می گوید:
مشعل یونس و چراغ کلیم بزم عیسیّ و باغ ابراهیم
نظامی در اقبال نامه می گوید:
وگر کرد ماهی ز یونس شکار زمین بوی او کرد ماهیّ و مار
عزیر(ع)۱
سخن از سرگذشت یکی از پیامبران ا ست ، کسی که در اثنای سفر خود در حالی که بر مرکبی سوار بود ومقداری آ شامیدنی وخوراک همراه داشت از کنار یک آبادی گذشت ، در حالی که به شکل وحشتناکی در هم ریخته وویران شده بود ، واجساد واستخوانهای پوسیده ی ساکنان آن به چشم می خورد ، هنگامی که این منظره ی وحشتزا را دید گفت : چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند ؟
البته این سخن از روی انکار وتردید نبود ، بلکه از روی تعجب بود ، زیرا قرائن موجود در قرآن نشان می دهد که او یکی از پیامبران بوده که خداوند با او سخن گفته ا ست ؛ دراین هنگام خداوند جان او را گرفت و یکصد سال بعد او را زنده کرد ، واز او سؤال نمود چقدر در این بیابان بوده ای ؟ او که خیال می کرد بیش از مقدار کمی در آنجا درنگ نکرده ، فورا در جواب عرض کرد که یک روز یا کمتر ، به او خطاب شد که یکصد سال در اینجا بوده ای اکنون به غذا و آشامیدنی خود نظری بیفکن و ببین چگونه در طول این مدّت به فرمان خدا هیچ گونه تغییری در آن پیدا نشده است و به مرکب خود نگاه کن که از بین رفته وپوسیده شده ا ست ، یعنی خدایی که می تواند غذا ونوشیدنی تو را که قاعدتاً باید خیلی زود فاسد ونابود گردد به حال اول نگهدارد زنده کردن مردگان برای او مشکل نیست ، چون این کار یک نوع ادامه ی حیات ا ست و ادامه ی حیات در این مدّت برای غذا و نوشیدنی خاصی که عمر آن معمولا بسیار کوتاه ا ست ساده تر از زنده کردن مردگان نمی با شد.۲ چنانکه در شعر فارسی منعکس گردیده ا ست :

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ظهیرالدین فاریابی۳ می گو ید :
هارون درگه توام آخر روا مدار اسب مرا برآخور غم چون خر عزیر
زکریا (ع)۱
چون مادر مریم ، مریم را به خدمت معبد تخصیص داد برای تکفل وسرپرستی مریم قرعه کشیده شد وقرعه به نا م زکریا درآمد . واز میان آنان زکریا کفالت مریم را برعهده گرفت . هرگاه زکریا بر مریم در محراب وارد می شد ، نزد او رزقی می یافت ؛ زکریا با تعجب از مریم می پرسید که این رزق ونعمت را از « کجا آورده ای ؟» مریم می گفت این نعمتها همه از نزد خدا ا ست. خدا هرکس را که اراده کند روزی بی حساب می بخشد.
زکریا که پیر شده بود وموی سپیدش او را از نزدیکی مرگ با خبر می ساخت وزنش « الیزابت » هم در سن کهولت ونازایی به سرمی برد چون فرزندی نداشت از نداشتن وارث که فضایل اورا به ارث برد وشمع خاندان یعقوب را نگاهدارد ، به درگاه خدا نالید وازخدا خواست که برخلاف اصول طبیعی در زمان پیری به وی فرزندی عطا شود و با زاری می گفت : پروردگارا ، مرا فرد وبی عقب مگذار و خداوند دعای او را اجابت فرمود .
هنگامی که در محراب برپا ایستاده بود وخالق بی چون را عبادت می کرد فرشتگان او را ندا دادند : خداوند ترا به تولد پسری که نامش یحیی خواهد بود وپیغمبر وپارسا و حصور واز جمله ی صالحان خواهد شد بشارت می دهند. زکریا تعجب کرد وگفت : بارخدایا ، برای من آیت ونشانی معین کن . خداوند فرمود : نشان واقع شدن این کار برای توآن خواهد بود که تا سه روز با اشاره با مردم سخن خواهی گفت۲٫ که داستان زکریا این چنین در ادبیات فارسی انعکا س پیدا کرده ا ست.
امیرمعزّ ی می گو ید :
گفتم که د عوت زکریا ونوح چیست گفتا دوآیتست علامات خیروشرّ
سنایی غزنوی می گو ید :
اگرتیغی به فرق آید گمانی برکه برجیسی اگرا رّت به سرآید گمانی برزکریایی
خاقانی می گو ید :
چه عقل را به د ست ا ما نی گروکنم چه ارّه برسرزکریا برآ ورم
عطا رنیشا بوری می گو ید :
باززکریا که دل پرجوش شد ارّه برسرد م نزد خا موش شد
زکریا ارّه ا ی برسربزا ری بد و گفتا اگرآهن برآری
یحیی (ع)
زکریا هنگامی که در محراب در فصل زمستان میوه ی تابستانی نزد مریم یافت آرزو کرد که در سن پیری دارای فرزندی شود. زوجه اش الیزابت که در قصص اسلامی ایشاع یا ایشیه نامیده
می شود عاقر بود و به واسطه ی پیری از او فرزندی تولید نمی شد.
خداوند دعای زکریا را اجابت کرد و وی را به تولد یحیی بشارت داد. نشانه ی ظهور این بشارت آن شد که زکریا تا سه روز جز به اشاره سخن نگوید.
یحیی (ع) یکی از پیامبران بزرگ الهی است و از امتیازاتش این بود که در کودکی به مقام نبوت رسید، خداوند آن چنان عقل روشن و درایت تابناکی در این سن و سال به او داد که شایسته ی پذیرش این منصب بزرگ بود.
قرآن به مواهب دهگانه ای که خدا به یحیی داده بود، و یا او به توفیق الهی کسب کرد، اشاره
می کند:
۱- «ما فرمان نبوت و عقل و هوش و درایت را در کودکی به او دادیم».
۲- «به او رحمت و محبت نسبت به بندگان از سوی خود بخشیدیم».
۳- «به او پاکی روح و جان و پاکی عمل دادیم».
۴- «او پرهیزگار بود» و از آنچه خلاف فرمان پروردگار بود، دوری می کرد.
۵- «او نسبت به پدر و مادرش خوش رفتار و نیکوکار و پر محبت بود».
۶- «او مردی ستمگر و متکبر و خودبرتر بین در برابر خلق خدا نبود».
۷- «او معصیت کار و آلوده ی به گناه نبود».
۸ و ۹ و ۱۰ و چون او جامع این صفات برجسته و افتخارات بزرگ بود «درود ما بر او به هنگام ولادتش، و درود ما بر او به هنگام مرگش، و درود ما بر او در آن روز که زنده و برانگیخته خواهد شد».
همچنین داستان یحیی (ع) در آثار ادبی شاعران این چنین منعکس شده است.
انوری می گوید:
به تیمار یعقوب و دیدار یوسف به تقوی یحیی و ملک سلیمان
شاه احمد نام موسی معرکه شاه یوسف صدق یحیی انتباه
خیام نیشابوری می گوید:
گه خسته ی لن ترانیم موسی وار گه کشته ی نامرادیم غمی دگر عیسی وار
امیر معزی می گوید:


فرم در حال بارگذاری ...

« دانلود منابع دانشگاهی : منابع پایان نامه درباره :بررسی رابطه بین جو سازمانی ...سایت دانلود پایان نامه : منابع کارشناسی ارشد با موضوع کاربرد داده ... »