وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود فایل های پایان نامه با موضوع روش ...

 
تاریخ: 29-09-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

۳-۳۱- کظم
مولف براین باور است، که کلمه کظم به معنا­ی حبس­کردن نفس و خشم است.[۴۰۳] آیه- ای که در این قسمت بیان شده، عبارت است از:« الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ­النَّاسِ وَ­اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (آل عمران/۱۳۴)«آنهایى که ­ازمال­­­­خود،به فقرا در­­حال وسعت و تنگدستى انفاق کنند؛ و خشم و غضب فرو نشانند؛و از بدى مردم درگذرند (چنین مردمى نیکوکارند) و خدا دوستدار نیکوکاران است».
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

حدیثی که درذیل آیه­آورده شده، عبارت است از: مَنْ کَظَمَ غَیْظاً وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَى إِنْفَاذِهِ وَحَلُمَ عَنْهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ شَهِید.[۴۰۴]هر کس خشم خود را فرو برد؛ با اینکه قدرت انتقام داشته باشد، ولى خوددارى کرده و شکیب نماید، خداوند به او پاداش یک شهید خواهد داد.
طبرسی بیان­کرده است،که­اصل­کظم به معنای سرمشک وخیک را به واسطه پر بودنش محکم ببندند، است؛ و"کظیم و مکظوم” کسی است، که وجود او از غم لبریز است، و یا از غضب پر است، ولی انتقام نگرفته است.[۴۰۵]
درمفردات راغب آمده است، که” کُظُوم‏” یعنی بستن و حبس­کردن­ نفس­ است، که از آن به سکوت تعبیر می­ شود، و"کَظْمُ‏ الغیظ"خوددارى از اظهار خشم یا نگه داشتن آن در دل است. [۴۰۶]
این حدیث معنای کظم رابیان می­دارد، کسی­که خشم خود را حبس کند، و بروز ندهد، صاحب چنین عملی از چه پاداش عظیمی برخوردار است.
۳-۳۲-عصا
طریحی در باب عصا[۴۰۷]، این آیه را ذکر کرده، و ذیل آن حدیثی را که­ خواهد آمد، بیان می­دارد، آیه عبارت است از:« وَ­­­­­­إِذِ اسْتَسْقى‏ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» (بقره/۶۰)« و (به یاد آرید.) وقتى­که موسى براى قوم خود طلب­آب­کرد، به­او گفتیم:عصاى­خود رابرسنگ زن، پس دوازده چشمه آب از آن سنگ جوشید؛ و هر سبطى آبشخور خود را دانست؛ (و گفتیم) از آنچه خدا روزى شما ساخته بخورید، و بیاشامید و در زمین به فتنه‏انگیزى و فساد نپردازید».
حدیثی که­­ دراین باب آمده، عبارت است از:عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَیْضِ‏­عَنْ أَبِی جَعْفَر(علیه السلام)قَالَ‏ کَانَتْ عَصَامُوسَى لآِدَمَ(علیه­السلام) فَصَارَتْ إِلَى شُعَیْبٍ ثُمَّ صَارَتْ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ وَ إِنَّهَا لَعِنْدَنَا وَإِنَّ عَهْدِی بِهَا آنِفاً وَ هِیَ خَضْرَاءُ کَهَیْئَتِهَا حِینَ انْتُزِعَتْ مِنْ شَجَرَتِهَا وَ إِنَّهَا لَتَنْطِقُ إِذَا اسْتُنْطِقَتْ أُعِدَّتْ لِقَائِمِنَا(علیه السلام) یَصْنَعُ بِهَا مَا کَانَ یَصْنَعُ مُوسَى وَ إِنَّهَا لَتَرُوعُ وَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ وَتَصْنَعُ مَا تُؤْمَرُبِهِ إِنَّهَا حَیْثُ أَقْبَلَتْ- تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ* یُفْتَحُ لَهَا شُعْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا فِی الْأَرْضِ وَالْأُخْرَى فِی السَّقْفِ وَبَیْنَهُمَا أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ بِلِسَانِهَا».[۴۰۸]امام­باقر(علیه السلام)فرمود:عصاى موسى از آن آدم (علیه السلام) بود، که به شعیب رسید؛ و سپس به موسى بن عمران رسید،آن عصا نزد ماست، و اندکى پیش نزدم بود، و مانند وقتى که، از درختش باز شده، سبز است؛ و چون از او بازپرسى شود، جواب گوید، و براى قائم ما(علیه­السلام)آماده گشته است، او باآن­همان ­کارکه موسى­­­می­کرد،انجام­دهد،آن­عصا هراس­­آوراست؛و ساخته‏هاى نیرنگى جادوگران را می بلعد؛ و بهر چه مامور شود، انجام دهد،چون حمله کند، هر چه به نیرنگ ساخته‏اند،می بلعد و برایش دو شعبه باز شود، که یکى در زمین و دیگرى در سقف باشد، و میان آنها (میان دو فکش) چهل ذراع باشد، و نیرنگ ساخته‏ها را با زبانش می بلعد.
طریحی این حدیث­ را برای بیان تفسیر وتوضیح و ویژگی­های لازم در مورد آن عصا بیان داشته، وبا­آوردن­ حدیثی ازامام خواسته است، برای مخاطب خود که درزمان حضرت موسی نبوده­اند، آن صحنه­ای که این عصا جادوهای ساختگی جادوگران را بلعید، به تصویر بکشد، وهم چنین بیان­دارد، که هرجادویی و سحری باطل است، ومعجزه نیست و با بیان این حدیث می خواهد، قدرت خداوندی و راستی پیامبر خود را تایید کند.
۳-۳۳-عما
در­باب عما طریحی بیان می­دارد، که به معنای کسی که قلبش دردنیا از حق کور است و کوری­ آن درآخرت شدیدتر است، و راه نجات را نمی­بیند، است.[۴۰۹] وطریحی در ذیل این کلمه این آیه­ را آورده،که عبارت است از:«وَ­مَنْ کانَ­فِی هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمى‏­وَ أَضَلُّ سَبِیلا»(اسرا /۷۲)«هرکس­دراین جهان نابینا(ى­کفر و جهل و ضلالت) است،درعالم آخرت نیز (از مشاهده بهشتیان و شهود و جمال حق) نابینا و گمراه‏تر خواهد بود».
حدیثی که ذیل آیه بالا آمده، عبارت است از : رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَیْلِ قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام)عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمى‏ وَأَضَلُّ سَبِیلًا فَقَالَ نَزَلَتْ فِیمَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَجَّهَ الْإِسْلَامِ وَ عِنْدَهُ مَا یَحُجُّ بِهِ فَقَالَ الْعَامَ أَحُجُّ الْعَامَ أَحُجُّ حَتَّى یَمُوتَ قَبْلَ أَنْ یَحُج‏.[۴۱۰] محمد بن فضیل گفت: از امام ابو الحسن(علیه­السّلام)درباره قول خداى عزّ و جلّ« وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبِیلًا»سوال­کردم،پس امام فرمود: این آیه درباره کسى نازل شده است،که حجّ الاسلام را به تعویق مى‏افکند، در صورتى که سرمایه و امکان­این سفر را دراختیاردارد؛و او درتعلّل وتسویف خود میگوید:امسال حجّ میکنم، امسال حجّ میکنم، و این تعلّل را همچنان ادامه میدهد، تا پیش از آنکه حجّ را برگزار کند، مى‏میرد.
مولف در مفردات بیان می­دارد، که عمی، درمورد از دست دادن چشم و بصیرت باطنی هردو به­کار می رود.[۴۱۱]مولف معجم مقاییس الغه بر این باور است، که به معنای پوشاندن چیزی و کوری است.[۴۱۲]
علامه بیان داشته است، که عمی، به معنای کوری دردنیا نیست، بلکه مقصود از­کوری در دنیا وآخرت، نداشتن بصیرت باطنی است.[۴۱۳]
این حدیث معنایی مجازی را برای آیه بیان می­دارد، که مقصود معنای ظاهری کوری چشم نیست، بلکه معنای آن درکلام امام(علیه­السلام)تفسیرو مصداق آن مشخص شده است که­درموردکسانی است، که استطاعت مالی حج دارند، ولی آن را به تاخیرمی­اندازند.
۳-۳۴-عنا
در باب عنا،که طریحی این کلمه را به معنای خضوع گرفته است.[۴۱۴] وآیه­ی آورده شده در ذیل­آن عبارت است از: «وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْما »(طه /۱۱۱)« و بزرگان عالم همه درپیشگاه عزت آن خداى حى توانا، ذلیل و خاضعند؛ و (درآن روز) هرکه بارظلم و ستم به دوش دارد، سخت زبون و زیانکار است.»
حدیثی­ که در ذیل آیه آورده شده، عبارت است از: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله­علیه وآله)‏ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَعَظَّمَهُ مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْکَلَامِ وَبَطْنَهُ مِنَ الطَّعَامِ وَعَنَّى نَفْسَهُ بِالصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ قَالُوا بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی­الله علیه وآله) هَؤُلَاءِ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ سَکَتُوا فَکَانَ سُکُوتُهُمْ فِکْراً وَ تَکَلَّمُوا فَکَانَ کَلَامُهُمْ ذِکْراً وَ نَظَرُوا فَکَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَهً وَ نَطَقُوا فَکَانَ نُطْقُهُمْ حِکْمَهً وَ مَشَوْا فَکَانَ مَشْیُهُمْ بَیْنَ النَّاسِ بَرَکَهً لَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِی قَدْ کُتِبَتْ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ خَوْفاً مِنَ الْعَذَابِ وَ شَوْقاً إِلَى الثَّوَاب‏.[۴۱۵]-رسول خدا(صلی­الله­علیه­وآله) فرمود: هرکه خدا را شناخت و او را بزرگ دانست، جلو گرفت دهان خود را از کلام، و شکم خود را از طعام و خود را برنج افکند، براى روزه و نماز، گفتند، پدر و مادرما قربانت یا رسول­اللَّه اینان اولیا خدایند، فرمود: اولیا خدا چون خاموش باشند، اندیشه کنند، و چون سخن گویند؛ ذکر خدا باشد، و نظرآنها عبرت است؛ و گفتارشان حکمت و مشى­آنها میان مردم برکت، اگر اجل برایشان معین نشده بود، از ترس عذاب و شوق ثواب در پوست خود نمی­گنجیدند.
مولف معجم مقاییس اللغه بر این باور است، که­ عنی، به سه معنا ا­ست، اول قصد کردن چیزی با تلاش و حرص برآن، و دوم خضوع وسوم به معنای ظهور چیزی وبروز آن. [۴۱۶]
علامه درذیل آیه بیان می­دارد، که عنت، فعل ماضی ازماده عنوه است وعنوه، به معنای قهرغالب درقبال قاهر است؛و حالتی است، که هرموجودی در قیامت در قبال ظهور سلطنت الهی می گیرد.[۴۱۷]
طبرسی بیان داشته­است، که­عنو،خضوع وخواری چیزی است،که به غلبه گرفته شود، ولی همیشه لازم نیست، که این خضوع و خواری از روی قهر و غلبه باشد.[۴۱۸]
این حدیث معنای رنج را برای عنا بیان­داشته، ومعنای آن رارنجش نفس دانسته­و می- توان گفت، معنایی تعیینی و تفسیری دارد، که در رنجش نفس معنای خشوع و خواردانستن آن نیز هست؛ وهمان طور که درآیه آمده است، این خشوع در روز قیامت مخصوص کسانی است،که به­خداوند ­ایمان­دارند، چراکه درمقابل­آن­­سخن­ازکسانی­است، که­ظالم­اند، شده است؛ و هم چنین درحدیث این خضوع را مخصوص کسانی می­داند، که خداوندرا شناخته اند، واین خضوع را مترتب به عمل عبادی یعنی نماز و روزه می­داند.
۳-۳۵-غلا
واژه غلا­ که طریحی­آن را به معنای تجاوز ازحد، گرفته است.[۴۱۹] آیه­ی آورده شده، دراین قسمت عبارت است از:
«یا أَهْلَ الْکِتابِ لاتَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَ لا­تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَهٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکِیلاً »(نساء/۱۷۱) اى اهل کتاب در دین خود اندازه نگه دارید، و درباره خدا جز به راستى سخن نگویید؛ درحق مسیح عیسى بن­مریم جز این نشاید گفت که او رسول خداست، و کلمه الهى است، که به مریم فرستاده و روحى­ازعالم­الوهیت است؛پس­به­خدا و همه فرستادگانش ایمان­آورید، وبه­تثلیث قایل نشوید؛ (اب و ابن­وروح­القدس را خدا نخوانید)از این گفتار شرک باز ایستید، که براى شما بهتر است جز خداى­یکتا خدایى نیست، و منزّه وبرترازآن است، که او رافرزندى باشد، هرچه در آسمان و زمین است، همه ملک او است و خدا تنها به نگهبانى (همه موجودات) کافى است.
حدیثی که ­در ذیل­آیه بیان شده،عبارت­است از:عَنْ­أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه­السلام)قَالَ‏ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَهُ الْأَنْبِیَاءِ وَ ذَاکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَکُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی کُلِّ­خَلَفٍ­عُدُولًایَنْفُونَ­عَنْهُ­تَحْرِیفَ­الْغَالِینَ­وَ­-انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَتَأْوِیلَ الْجَاهِلِین»‏[۴۲۰]-امام صادق(علیه­السلام) فرمود: به راستى علما وارث پیغمبرانند، و این براى آن است، که پیغمبران پول سفید وزردى ارث ندادند، و همانا از احادیث خود احادیثى به­جاى نهادند؛ و هرکه چیزى از آن برگرفت بهره فراوانى گرفته، بنگرید این علم خود را از که فرا مى­گیرید، محققاً درما خاندان است، که در دوره هرجانشینى، عادلان حق‏شناسى وجود دارند،که تحریف غالى‏ها و وابستگى مخربان و تاویل نادان‏ها را از دین، کنار کنند.
دراین­حدیث امام به­این مطلب­­اشاره­­دارد، که اگر درهردوره­ایی غالی وتحریف کنندگان علم وجودداشته باشد، درمقابل انسان­های عادل وحق­شناسی هستند، که با عدل وعلم­شان این انسان­های جاهل را کنار می­گذارند، وبه طلب علم از منبع موثق اشاره دارد، وهمان طور که در آیه می بینیم، خداوند ازغلو نهی می­ کند؛ واگر طریحی این حدیث را در ذیل آیه آورد، برای تبیین وتوضیح این مطلب به مخاطب است، که همان طور که خداوند از غلو نهی­کرده، امام نیز سرانجام این غلوکنندگان را، از بین رفتن به وسیله افراد­حق شناس و عادل­ می­داند.
نتایج وپیشنهادات
نتیجه کلی
کتاب مجمع البحرین طریحی یک کتاب غریب القرآن با روش شناسی تفسیری وغیر تفسیری است، با بررسی این کتاب نتایج ذیل به دست آمد.

    • بیشترین بهره­ی طریحی از نقش ها وکاربرد های حدیث، متوجه احادیث تفسیری است.
    • کتاب مجمع البحرین طریحی را علاوه بر یک کتاب غریب القرآن،یک کتاب تفسیری نیز می توان نا­مید.
    • کتاب مجمع البحرین با وجود واژگان قرآنی واحادیث در کنار هم،پژوهش را برای پزوهشگران سهل وآسان کرده است.
    • احادیث غیر تفسیری،بیشتر بر اساس محسنات لفظی در ذیل واژگان بیان شده ­اند.
    • از محسنات لفظی طریحی بیشترین بهره را از جناس تام وغیر تام، واشتقاق لفظی برده است.
    • بیشتر احادیث غیر تفسیری، براساس اشتقاق لفظ بیان شده اند.

پیشنهادات
با مشخص شدن روش شناسی طریحی، موضوعی دیگر پیشنهاد می شود؛که عبارت است از:

    • تعیین انواع جناس تام وغیر تام در احادیث غیر تفسیری وبیان جزئیات آنهاکه هریک از انواع جناس تام وغیر تام، خود از چه نوع هایی هستند.

منابع ومآخذ


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی تاثیر ساختار سازمانی بر رضایت شغلی کارکنان (مطالعه ...ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد روش های نقطه درونی برای ... »