وبلاگ

توضیح وبلاگ من

سایت دانلود پایان نامه: منابع کارشناسی ارشد با موضوع : طراحی ...

q = درصد افرادی که فاقد آن صفت در جامعه هستند (q =1-p)
d = درجه اطمینان یا دقت احتمالی مطلوب طبق فرمول بالا اگر بخواهیم حجم نمونه را با شکاف جمعیتی ۵/۰ (یعنی نیمی از جمعیت حایز صفتی معین باشند. نیمی دیگر فاقد آن هستند.)
معمولا p و q را ۰.۵ در نظر می گیریم. مقدار z معمولا ۱.۹۶  است. d می تواند  ۰.۰۱  یا  ۰.۰۵  باشد.
۳-۴-۳- گرد آوری داده ها:
۳-۴-۳-۱- مهمترین تکنیکهای جمع آوری اطلاعات
اطلاعات را می توان به روش های گوناگون، در مکانهای مختلف و از انواع منابع گردآوری کرد. روش های گردآوری اطلاعات مشتمل است بر مصاحبه حضوری، مصاحبه تلفنی، مصاحبه رایانه ای،پرسشنامه حضوری، پستی یا الکترونیکی، مشاهده افراد یا رویدادها با ضبط(یا بدون ضبط صوتی یا تصویری)و انواع سایر فنون انگیزشی همچون آزمون های برون فکنی.
پرسشنامه:پرسشنامه مجموعه ای از سؤالات کتبی و غالباً مبتنی بر گزینه های مشخص که پاسخ دهنده جوابهای خود را بر آن درج می کند.
به هنگامی که پژوهشگر دقیقاً می داند در پی چیست و چگونه باید متغیر های خود را اندازه گیری کند پرسشنامه ابزاری کارآمد برای گردآوری اطلاعات به شمار می رود. پرسشنامه را می توان به طور حضوری یا از طریق پست میان پاسخ دهندگان توزیع کرد. همچنین می توان با اجرای آن به طور الکترونیکی داده های لازم را گردآوری کرد. (سکاران، ۱۳۹۰ :۲۴۳)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    • - پرسشنامه حضوری
    • - پرسشنامه پستی(سکاران، ۱۳۹۰ :۲۶۰)

انواع پرسشنامه ها :
- پرسشنامه باز ساخت نایافته
- پرسشنامه بسته ساخت یافته
- پرسشنامه تصویری
در پرسشنامه نوع اول سؤالات از طرف محقق ارائه می گردد و پاسخ دهندگان بایستی نظرات خود را ارائه دهند. بنابراین کمی نمودن پاسخ ها کار بسیار مشکلی می باشد و نیاز به متخصصان ورزیده در این زمینه و صرف وقت زیاد دارد.
نکته مهم دیگر آنست که برای پاسخ گو نیاز به زمان و صرف وقت زیاد می باشد و بسیار دیده شده که پرسشنامه ها به شیوه باز کمتر اعاده می گردند و اغلب محققان نیز از هر دو شیوه پرسشنامه یعنی مخلوطی از باز و بسته بهره می جویند.
در پرسشنامه بسته که گاهی منظم نیز نامیده می شود، سؤالات و پاسخ های آنها از قبل تهیه و در اختیار پاسخ دهندگان قرار می گیرد. در این روش کمی نمودن پاسخ ها بسیار آسان است. پاسخ دهندگان، پاسخ خود را از میان سه یا چهار گزینه که ارائه شده، انتخاب و با علامت ضربدر مشخص می نمایند.
پرسشنامه تصویری نوع دیگری از پرسشنامه ها که مانند دو نوع یاد شده کاربرد وسیعی ندارد، پرسشنامه تصویری می باشد در این پرسشنامه سؤالات از طریق تصاویر ارائه می شوند. چنین پرسشنامه هایی بیشتر برای کودکان و افراد بی سواد بکار می رود(علی احمدی، ۱۳۸۹: ۲۴۷-۲۴۶).
داده های لازم در پژوهش حاضر با بهره گرفتن از یک پرسشنامه بسته بر اساس پاسخ های پنج گزینه­ای طیف لیکرت صورت گرفت.
پرسشنامه مذکور شامل ۲ بخش عمده است:
الف) سوالات عمومی
در سوالات­عمومی به عنوان سوالات جامعه شناختی و دموگرافی، ­آخرین مدرک تحصیلی،­ رشته تحصیلی و سمت پاسخ ­دهندگان،­ مورد بررسی قرارگرفته است.
ب) سوالات تخصصیکه شامل۳۰ سوال می باشد که در ارتباط با شاخصهای مدل ارائه شده است.

    1. طیف لیکرت جهت سنجش وضع موجود
شکل کلی بسیار ضعیف ضعیف متوسط خوب بسیار خوب
امتیازبندی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵

دانلود پروژه های پژوهشی با موضوع اثرات پوشش های خوراکی ...

 

ردیف

 

شرح

 
 

تیمار۱

 

۲ درصد CMC، ۲/۰ درصد لسیتین، *۹/۰ درصد سوربیتول

 
 

تیمار۲

 

۲ درصد CMC، ۲/۰ درصد لسیتین، ۹/۰ درصد سوربیتول و ۲۵/۰ درصد زنیان

 
 

تیمار۳

 

۲ درصد CMC، ۲/۰ درصد لسیتین، ۹/۰ درصد سوربیتول و ۵/۰ درصد زنیان

 
 

تیمار۴

 

۲ درصد CMC، ۲/۰ درصد لسیتین، ۹/۰ درصد سوربیتول و ۱ درصد زنیان

 
 

تیمار۵

 

۳ درصد پکتین، ۲/۰ درصد لسیتین، ۹/۰ درصد سوربیتول و ۵/۰ درصد زنیان

 
 

تیمار۶
تیمار۷
تیمار۸
تیمار۹
تیمار۱۰
شاهد

 

۲ درصد CMC، ۲/۰ درصد لسیتین، ۹/۰ درصد سوربیتول
۲ درصد CMC، ۲/۰ درصد لسیتین، ۹/۰ درصد سوربیتول و ۲۵/۰ درصد آویشن
۲ درصد CMC، ۲/۰ درصد لسیتین، ۹/۰ درصد سوربیتول و ۵/۰ درصد آویشن
۲ درصد CMC، ۲/۰ درصد لسیتین، ۹/۰ درصد سوربیتول و ۱ درصد آویشن
۳ درصد پکتین، ۲/۰ درصد لسیتین، ۹/۰ درصد سوربیتول و ۵/۰ درصد آویشن
بدون پوشش

 

*مقدار به کاررفته برای سوربیتول، ۴۵ درصد وزن خشک CMC درنظر گرفته شد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بعد از آن، آزمایشات لازم در مورد کاهش وزن، درصد رطوبت، میزان روغن کل، میزان پراکسید روغن مغز، رنگ و آزمون حسی (درخشندگی، طعم و بافت) مانند آزمایش اول به عمل آمد. علاوه بر آن آنالیز اسانس زنیان و آویشن نیز انجام شد. آزمایش های فوق به مدت ۶ ماه و هر دو ماه یکبار با سه تکرار و در دمای اتاق (℃ ۲۵) انجام گردید.
۳-۶- ۱- آنالیز اسانس زنیان و آویشن
به منظور شناسایی و جداسازی ترکیب های اسانس که دارای خواص آنتی اکسیدانی هستند از دستگاه های کروماتوگرافی گازی GC و کروماتوگرافی گازی متصل به طیف سنج جرمی (GC-MS)[56] مجهز به ستون سیلیسی ( ۰٫۲۵mm×۶۰cm) استفاده گردید. ابتدا یک میکرولیتر از هر یک از نمونه های آماده شده به دستگاه کروماتوگرافی گازی تزریق گردید و با این دستگاه مناسب ترین برنامه ریزی دمایی ستون (افزایش دما از ۶۰ درجه ی سانتی گراد به ۲۵۰ درجه ی سانتی گراد با نرخ ۴ درجه ی سانتی گراد بر دقیقه) برای شناسایی و جداسازی کامل ترکیب های اسانس به دست آمد. همچنین درصد ترکیب های تشکیل دهنده ی هر نمونه اسانس و شاخص بازداری نیز تعیین گردید و پس از آن نمونه ها به دستگاه گاز کروماتوگراف متصل به طیف نگار جرمی تزریق شدند و طیف جرمی ترکیب ها به دست آمد. شناسایی ترکیب های اسانس با بهره گرفتن از شاخص بازداری و بررسی طیف های جرمی و مقایسه با طیف های جرمی پیشنهادی توسط کتابخانه های کامپیوتر دستگاه کروماتوگراف متصل به طیف سنج جرمی صورت گرفت (Adams, 2007).
۴-نتایج و بحث
۴-۱- نتایج آزمایش اول
اثر پوشش های خوراکی همراه با مواد آنتی اکسیدان بر کمیت و کیفیت مغز گردو

پژوهش های پیشین در مورد رابطه تفاوت های سود ...

 

ارزش دفتری هر سهم
(BV)

 

۶۹۳

 

۶۰۹/۰

 

۴۲۷/۰

 

۰۲۳/۰

 

۳۵۰/۲

 

۱۴۲/۱

 

۱۸۳/۴

 
 

اهرم مالی
(LEV)

 

۶۹۳

 

۶۴۲/۰

 

۱۳۹/۰

 

۱۸۰/۰

 

۹۲۷/۰

 

۵۴۳/۰-

 

۹۸۶/۲

 

با توجه به نگاره ۴-۱، میانگین سود هر سهم شرکت های نمونه که با بهره گرفتن از قیمت پایانی سهام همگن سازی شده برابر با ۱۸۳/۰ بوده و گویای آن است که متوسط سود هر سهم شرکت ها نسبت به قیمت آن ها ۳/۱۸ درصد می باشد. کمترین و بیشترین میزان این متغیر نیز در کل بازه زمانی مورد مطالعه به ترتیب برابر با ۰۰۹/۰ و ۷۱۱/۰ می باشد. بررسی چولگی و کشیدگی متغیر سود هر سهم حاکی از آن است که این متغیر از توزیع نرمال برخوردار نمی باشد[۸۳]. نمودار ۴-۱ روند سالانه متوسط سود هر سهم شرکت‌های نمونه را طی بازه زمانی تحقیق به تصویر کشیده است. همانطور که مشهود می باشد این متغیر تا سال ۱۳۸۷ سیر سعودی داشته اما در سال های ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ کاهش محسوسی را تجربه کرده و از سال ۱۳۹۰ دوباره روند صعودی به خود گرفته است.

نمودار ۴-۱) روند سالانه متوسط سود هر سهم شرکت های نمونه

بر اساس آمار توصیفی ارائه شده در نگاره ۴-۱، میانگین بازده غیرعادی انباشته شرکت های نمونه برابر ۶/۸ درصد بوده و کمترین و بیشترین میزان آن به ترتیب برابر با ۱۲۳- درصد و ۳۲۷ درصد می باشد. در نمودار ۴-۲ روند سالانه این متغیر نیز ارائه شده است.

نمودار ۴-۲) روند متوسط بازده غیرعادی انباشته شرکت های نمونه

همچنین میانگین تفاوت سود حسابداری و مالیاتی شرکت های نمونه که با بهره گرفتن از جمع کل دارایی ها همگن سازی شده برابر با ۰۰۶/۰ بوده و کمترین و بیشترین آن به ترتیب ۰۰۹/۰- و ۰۵۲/۰ می باشد. نمودار ۴-۳ روند سالانه این متغیر را به تصویر کشیده که حاکی از سیر صعودی آن است.

نمودار ۴-۳) روند متوسط تفاوت سود حسابداری و مالیاتی شرکت های نمونه

با توجه به آمار توصیفی ارائه شده در نگاره ۴-۱ متوسط نسبت سود خالص شرکت ها به جمع کل دارایی های آن ها ۱۵ درصد بوده و میانگین اهرم مالی آن ها ۶۴ درصد می باشد.

۴-۳ ) آزمون نرمال بودن توزیع متغیرهای وابسته تحقیق

در انجام این تحقیق به منظور تخمین پارامترهای مدل از روش حداقل مربعات معمولی استفاده می گردد. روش حداقل مربعات معمولی بر این فرض استوار است که متغیر وابسته تحقیق دارای توزیع نرمال می باشد و توزیع غیرنرمال آن منجر به تخطی از مفروضات این روش برای تخمین پارامترها می شود. لذا لازم است نرمال بودن توزیع متغیرهای وابسته تحقیق مورد آزمون قرار گیرد. در این مطالعه این موضوع از طریق آماره جارکیو- برا[۸۴] مورد بررسی قرار می گیرد. فرض صفر و فرض مقابل در این آزمون به صورت زیر می باشد:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اگر سطح اهمیت آماره این آزمون بیشتر از ۰۵/۰ باشد (Prob>.05) فرضیه  مبنی بر نرمال بودن توزیع متغیر پذیرفته می‏شود. نتایج آزمون جارکیو – برا برای متغیرهای وابسته تحقیق در نگاره ۴-۲ ارائه شده است.

نگاره ۴-۲) نتایج آزمون نرمال بودن توزیع متغیرهای وابسته تحقیق

 

متغیر

 

آماره جارکیو -برا

 

سطح اهمیت

 
 

سود هر سهم
(EPS)

 

۶۱/۵۴۴

منابع مورد نیاز برای پایان نامه : راهنمای نگارش مقاله با موضوع ابطال اسناد رسمی در ...

متن ماده واحده سال۶۳ عنوان می کند «از تاریخ تصویب این قانون کلیه موقوفاتی که بدون مجوز شرعی به فروش رسیده یا به صورتی به ملکیت در آمده باشد به وقفیت خود برمیگردد و اسناد مالکیت صادر شده باطل واز درجه اعتبار ساقط است».
وقف از جمله عقودی است که آثار خاص و منحصر به فردی دارد از جمله اینکه مال موقوفه شخصیت حقوقی پیدا می کند و از ملکیت واقف خارج می شود. لذا پس از وقوع، واقف مالکیتی نسبت به آن ندارد و اداره مال موقوفه حسب مورد بر عهده متولی و یا اداره اوقاف خواهد بود.
فروش مال موقوفه نیز در شرایط استثنائی تجویز شده است از قبیل اینکه بیم خراب شدن به طوری که انتفاع از آن ممکن نبوده و عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود و همچنین در صورتی که بیم سفک دماء برود. لذا با وجود این شرایط بیع مال موقوفه محکوم به بطلان خواهد بود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

لذا بعضی از افراد بدون ملاحظه و دقت در این موضوع نسبت به فروش مال موقوفه اقدام نموده و خریداران نیز نسبت به دریافت سند مالکیت اقدام نموده اند و همچنین بعضاً در قوانین قبل از انقلاب مشاهده گردید که قانون، اجازه انتقال اراضی موقوفه را به افراد اعطاء کرده است. لذا بعد از انقلاب اسلامی و پیرو شرایط دینی حاکم بر قوانین، قوانینی که مغایرت با شرع داشتند به گونه ای برچیده شده و قوانین جدیدی جایگزین آنها شده اند.
به عنوان مثال «قانون اجازه تبدیل به احسن و واگذاری دهات و مزارع موقوفه عام به زارعین صاحب نسق» مصوب ۲۱/۱/۱۳۵۰ که به صورت ماده واحده تصویب شده اعلام می کند که «وزارت تعاون وامور روستاها مکلف است دهات و مزارع موقوفه عام مشمول مقررات ماده ۲ قانون مواد الحاقی به قانون اصلاحات اراضی مصوب۲۷/۱۰/۴۱ را طبق قوانین و مقررات مرحله اول اصلاحات ارضی خریداری و بین زارعین صاحب نسق تقسیم و به آنها منتقل نمایند» ولی بعد از انقلاب قانون ابطال اسناد فروش رقبات مقرراتی مغایر با قانون قبلی مقرر کرده و حکم به ابطال اسناد فروش رقبات مقرراتی مغایر با قانون قبلی مقرر کرده و حکم به ابطال اسناد منتقل شده به وسیله قانون مذکور را می دهد.
به موجب تبصره ۲ قانون ابطال اسناد فروش رقبات «کلیه املاک مزروعی که در اجرای قانون اجاره تبدیل به احسن و واگذاری دهات و مزارع موقوفات عام مصوب۲/۲/۱۳۵۰ به زارعین صاحب نسق انتقال و بین آنان تقسیم شده با حفظ مصلحت وقف با متصرفین و زارعان صاحب نسق با رعایت حقوق اکتسابی آنان اجاره نامه تنظیم می شود»
۴-۲-۱ تعاریف
ماده یک آیین نامه تعاریف مربوط به قانون را به شرح ذیل تعریف کرده است:
۴-۲-۱-۱ مصلحت وقف
عبارتست از تأمین نظر واقف، تأمین منافع موقوفه وموقوف علیهم و کلاً رعایت غبطه وقف. از عبارت اخیر مشخص می گردد که قانونگذار مصلحت وقف را منحصر با تأمین نظر واقف و تأمین منافع موقوفه ندانسته و با عبارت« کلاً رعایت غبطه وقف» هر گونه اقدامی که بر خلاف رعایت غبطه وقف باشد را بر خلاف مصلحت وقف دانسته است. امری که هر چند روشن بود ولی با تصریح قانونگذار هر گونه تفسیر محدود شده است.
۴-۲-۱-۲ متصرف
از نظر مقررات این آیین نامه به اختلاف مورد عبارت خواهد بود از زارعین صاحب نسق یا قائم مقام آنان، مالکین اعیان و یا اشخاصی که به نحوی از انحاء عرصه و یا عرصه و اعیان موقوفه تبدیل و یا فروخته شده را در ید و تحت اختیار دارند. از عبارت قائم مقام مشخص می شود که منتقل الیه نیز مشمول این تعریف خواهد شد. چرا که یکی از مصادیق بارز قائم مقام، منتقل الیه می باشد.
۴-۲-۱-۳ حقوق مکتسبه متصرف
عبارتست از هر نوع حقی که به نحوی از انحاء برای متصرف تحت شرایط معینی حاصل شده باشد از قبیل مالکیت اعیان، تحجیر، حقوق کسب و پیشه، حق نسق زارعانه، حفرچاه، غرس اشجار و غیره. از عبارت «از قبیل» در ابتدای مثالها و «غیره» در انتهای عبارت به خوبی بر می آید که حقوق نام برده شده در قانون من باب مثال و شاید حقوقی است که معمول و متداول است ولی هرگونه حقوق دیگر که بتوان برای متصرف تصور نمود داخل در تعریف فوق خواهد بود.
۴-۲-۱-۴ مجوز شرعی
عبارتست از گواهی که براساس ضوابط شرع مقدس اسلام در مورد تبدیل به احسن و فروش اموال موقوفه که توسط مجتهد جامع الشرایط صادر شده یا بشود.
۴-۲-۱-۵ زارع صاحب نسق
کسی است که مالک زمین نبوده و با دارا بودن یک یا چند عامل زراعتی شخصاً و یا با کمک خانوار خود در اراضی معینی از موقوفه زراعت می نماید و مقداری از محصول را به صورت نقدی یا جنسی به موقوفه می دهد. البته این تعریف در آیین نامه قانون سال۷۱ نیز تکرار وعبارت «ونسق مورد زراعت وی مشمول قوانین اصلاحات ارضی بوده است» نیز به آن اضافه شده است.
۴-۲-۲ نظام رسیدگی
۴-۲-۲-۱ نحوه ابطال اسناد
نحوه اقدام ادارات اوقاف در ماده۲ آیین نامه مشخص گردیده، البته در آیین نامه مذکور، ترکیب کمیسیون و نحوه تصمیم گیری به وضوح مشخص نگردیده ولی این نواقص در قانون سال۷۱ مرتفع شده و به نحوی که در ماده۲ آیین نامه قانون مذکور می خوانیم «ادارات اوقاف و امور خیریه و متولیان موقوفات مکلفند با توجه به سوابق ثبتی، موقوفات عامه ای را که به فروش رسیده یا به صورتی به ملکیت اشخاص درآمده است، صورت برداری و همراه با مستندات و دلایل به سازمان اوقاف و امور خیریه ارسال نمایند.
سازمان اوقاف ضمن مطلع نمودن متصرف یا متصرفین این موقوفات و یا اشخاص ذینفع دیگر، موضوع را به کمیسیون ارجاع می کند، کمیسیون مذکور نظر خود را در مورد جواز شرعی فروش یا تبدیل رقبات، با توجه به اسناد و مدارک ارائه شده اداره اوقاف و متولی ذیربط و همچنین اشخاص ذینفع در موقوفه اعلام می نماید.
در صورتی که تبدیل و فروش رقبه موقوفه به نظر کمیسیون با مجوز شرعی انجام شده باشد معامله تأیید می شود و در غیر این صورت نظر نماینده ولی فقیه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خیریه دایر بر بطلان سند فروش یا تبدیل موقوفه همزمان با سازمان ثبت اسناد و املاک کشور و متصرف یا متصرفین و یا اشخاص ذینفع در موقوفه ابلاغ می شود.
ادارات ثبت براساس این تصمیم نسبت به بطلان سند در سوابق ثبتی و دفاتر مربوط و صدور سند جدید به نام موقوفه اقدام خواهند نمود.
همانگونه که ملاحظه می گردد، نظر نماینده ولی فقیه و سرپرست سازمان اوقاف برای بطلان سند کافی بوده و قانون، ادارات ثبت را مکلف کرده است تا براساس این تصمیم نسبت به ابطال سند اقدام نمایند.
در مورد اراضی واگذار شده مستند به قانون اجازه تبدیل به احسن نیز به شرح ذیل تعیین تکلیف شده است: در صورتی که موقوفات مذکور به دولت (وزارت کشاورزی) واگذار شده ولی تاکنون اسناد فروش آن با زارعین تنظیم نگردیده نمایندگان اداره اوقاف و اداره کشاورزی محل و متولیان مربوط در دفتر تنظیم کننده سند حاضر و بطلان سند را اعلام و مراتب را در دفاتر و هامش سند قید و به وسیله دفترخانه موضوع به اداره ثبت محل اعلام خواهد شد.
هرگاه موقوفه مزروعی پس از انتقال به دولت با تنظیم سند رسمی به زارعین مربوطه واگذار شده باشد ادارات اوقاف و متولیان صورت مشخصات و مستندات اینگونه موقوفات مزروعی را به ادارات ثبت محل ارسال و درخواست می نمایند که انتقالات مذکور کان لم یکن تلقی و پس از اصلاح دفاتر و سوابق ثبتی نسبت به صدور اسناد مالکیت به نام موقوفه اقدام و مراتب را به کلیه دفاتر اسناد رسمی اعلام دارند.
۴-۲-۲-۲ ترکیب کمیسیون
به موجب ماده ۲ آیین نامه قانون سال ۷۱ که در تاریخ ۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۴ به تصویب رسیده است کمیسیون مرکب از سه نفر فقیه صاحب نظر است که با انتخاب و زیر نظر نماینده ولی فقیه در سازمان اوقاف تشکیل می شود البته در ماده ۲ آیین نامه سال ۶۳ عنوان شده بود که کمیسیون مرکب از افراد صاحب نظر در این مورد تصمیم گیری خواهند کرد و تعداد اعضای کمیسیون مشخص نبود و این نقص در آیین نامه موخر مرتفع شد ولی همچنان اکثریت لازم برای تشکیل جلسات و اتخاذ تصمیم مشخص نگردیده که نیازمند تصویب مقررات کاملتر می باشد.
۴-۲-۲-۳ مستثنیات قانون
همانگونه که ذکر گردید، در تاریخ ۱۹/۱۲/۸۰ قانونی تحت عنوان قانون الحاق دو تبصره به ماده واحده قانون ابطال اسناد و فروش رقبات آب و اراضی موقوفه و مستثنیات قانون قبلی را مشخص کرد.
به موجب تبصره ۵ قانون مذکور اراضی و املاکی که در تصرف و مالکیت کشاورزان و مالکین محلی بوده و در اثر اجرای سیاست های غلط و یا زورمندانه سلاطین بدون مجوز شرعی از مالکیت آنان خارج شده ولی اراضی کماکان در تصرف مالکین مذکور می باشد و سپس من غیر حق در مالکیت موقوفات و آستان قدس رضوی در آمده و توسط مالکین هیچگونه سند وقفیت اعم از عادی و رسمی تنظیم نشده و یا هر دلیل معتبر شرعی و قانونی وجود نداشته باشد و همچنین املاکی که در تصرف اشخاص بوده و سند رسمی دارند ولی ادعای وقفیت نسبت به آنها شده است در صورتی که دلایل معتبری دال بر صحت وقف وجود نداشته باشد از شمول حکم ماده واحده خارج و هر گونه تصمیم و اقدامی که در مورد اراضی فوق الذکر انجام شده از درجه اعتبار ساقط و کان لم یکن می گردد و در صورت بروز اختلاف، در هر دو مورد دادگاه صالح رسیدگی خواهد نمود.
همانگونه که ملاحظه می شود، در تبصره مذکور، دو استثناء به چشم می خورد یکی مربوط به املاکی که در تصرف یا مالکیت اشخاص بود و شرایط ذیل را دارا باشند ۱) بدون مجوز شرعی از مالکیت آن خارج شده باشد ۲) من غیر حق در مالکیت موقوفات و اسناد قدس رضوی قرار گرفته باشد ۳) توسط مالکین هیچ گونه سند وقفیت اعم از عادی و رسمی تنظیم نشده باشد. ۴) هیچ دلیل معتبر شرعی و قانونی مبنی بر وقفیت وجود نداشته باشد.
و استثنای دیگر املاکی هستند که دارای متصرف بوده و شرایط ذیل را دارا باشند: ۱) دارای سند رسمی باشند ۲) دلایل معتبری دال بر صحت وقف وجود نداشته باشد.
لازم به ذکر است در صورت بروز اختلاف در دو مورد فوق دادگاه صالح رسیدگی کرده و تصمیم قطعی صادر می کند و به موجب قانون استفساریه تبصره ۵ الحاقی به قانون فوق در صورتی که ذوالید با مدعی اختلاف داشته باشد، مدعی باید به دادگاه مراجعه کند و بدون حکم دادگاه نمی تواند از ید متصرف خارج و یا سند مالکیت را باطل کند.
استثنای دیگر مربوط به تبصره ۶ قانون الحاقی می باشد. به موجب تبصره ۶ قانون مذکور « آن دسته از اراضی و املاک و جنگلها و مراتع و اراضی منابع ملی که مشمول ماده ۱ قانون حفاظت و بهره برداری از جنگها و مراتع مصوب ۲۵/۵/۱۳۴۶ و اصلاحات بعدی آن و قانون حفظ و حمایت از منابع طبیعی و ذخایر جنگلی مصوب ۵/۷/۱۳۷۱ قرار گیرد مشمول ماده واحده مذکور نبوده و موقوفه تلقی نمی شود…»
۴-۲-۲-۴ تغییرات ایجاد شده در قانون موخر
همانگونه ذکر شد بارزترین تغییری که در قانون سال ۷۱ نسبت به سال ۶۳ انجام گردیده اضافه کردن عبارت « عام » به « کلیه موقوفات » می باشد: علاوه بر آن قانون سال ۷۱ در تبصره ۴ اجازه تنظیم قرارداد اجاره با اشخاص داوطلب در صورت عدم تمایل متصرف را داده است. در تبصره ۴ این قانون می خوانیم «.. در کلیه موارد مذکور در تبصره های فوق در صورتی که متصرف و یا زارع صاحب نسق در مواعدی که به وسیله واحد های اوقافی تعیین و کتباً به آنان ابلاغ می نمایند ظرف مدت ۳۰ روز از تاریخ رویت نامه اوقاف از تنظیم سند اجاره با موقوفه خودداری نمایند سازمان می تواند موقوفه را به اشخاص داوطلب اجاره دهد. بدیهی است در این صورت متولی و اوقاف باید چنانچه متصرف و یا زارع صاحب نسق حقوق مکتسبه داشته باشد بهای آن را به متصرف و یا زارع صاحب نسق با نظر کارشناس پرداخت نمایند در صورت بروز اختلاف فیمابین طرفین، موضوع به مراجع قضائی احاله و محاکم مکلفند اینگونه موارد را خارج از نوبت رسیدگی و تعیین تکلیف نمایند.»
۴-۲-۲-۵ حقوق در نظر گرفته شده برای متصرف
به موجب تبصره ۱ ماده واحده پس از ابطال سند مالکیت در مواردی که موقوفه قابل اجاره باشد و متصرف تقاضای اجاره کند با رعایت مصلحت وقف و حقوق مکتسبه متصرف قرار داد اجاره با متصرف تنظیم خواهد شد. و همچنین به موجب ذیل تبصره ۲ وجوهی که قبلاً از طرف دولت بابت املاک مزبور مطابق ماده واحده پرداخت شده بابت اهدائی دولت به موقوفه محسوب و از تاریخ تحویل زمین به متصرف اجرت المثل زمین توسط کارشناس رسمی یا خبره محلی تعیین و با محاسبه وجوه پرداختی قبلی متصرف تهاتر و کسر یا اضافه آن محاسبه خواهد گردید.
در مورد کسانی نیز که ملک را بدون اطلاع از وقفیت خریداری کرده اند، در تبصره ۳ تعیین تکلیف شده است بدین صورت که کسانی که زمین یا خانه موقوفه ای را بدون اطلاع از وقفیت از اشخاص حقیقی یا حقوقی خریداری نموده و به موجب این قانون اسناد مالکیت آن باطل می شود می توانند برای دریافت خسارت وارده به فروشنده رجوع نمایند. در صورتی که متصرف طبق ماده ۱ این قانون تقاضای اجاره نماید سازمان اوقاف می تواند از تاریخ تصویب این قانون با متصرف تنظیم اجاره نماید.
همانگونه که ذکر شد موقوفه مالی است که قبلاً ملک بوده و با انجام وقف از سوی واقف از ملکیت وی خارج شده و شخصیت حقوقی جدا گانه ای می یابد با این وجود عده ای بدون توجه به این امر اقدام به فروش موقوفات نموده بودند که قانونگذار در اقدامی به جا اسناد مالکیت صادر شده در این خصوص را باطل اعلام نمود.
بخش پنجم: نتیجه گیری
۵-۱ نتیجه گیری
علیرغم آنچه که در مواد ۲۲ و ۲۴ قانون ثبت عنوان شده، قانونگذار در مواردی ابطال سند رسمی را تجویز کرده است. در حد توان این موارد بررسی شد. پس از بررسی های به عمل آمده می توان سه وجه مشترک برای تمام موارد مذکور ذکر کرد:
اول آنکه کلیه موارد بررسی شده مربوط به اسناد مربوط به اراضی است و در خصوص سایر اسناد رسمی به صراحت ذکری از ابطال اسناد رسمی نشده است. هر چند که در رویه قضایی کنونی، ابطال این اسناد نیز غیر ممکن نیست.
دوم آنکه تجویز ابطال اسناد رسمی توسط قانونگذار، صرفاً نه به دلیل بطلان قرارداد بین اشخاص بلکه به دلیل وضعیت خاص زمین می باشد. چه بسا در مواردی ابطال این اسناد تجویز شده که قراردادی بین اشخاص منعقد نشده و شخص، بلا واسطه نسبت به دریافت سند زمینی که موات یا ملی بوده اقدام نموده است. و قانونگذار به دلیل عدم امکان تملک چنین زمینهایی ابطال اسناد آنها را تجویز نموده است. با این حال قانونگذار در بعضی از موارد از جدیت خود در مورد ماده ۲۴ قانون ثبت عدول کرده است.
سوم آنکه ابطال این اسناد در تمام قوانین بررسی شده بدون حکم دادگاه (در معنای خاص آن به معنای دادگاههای موجود در دستگاه قضایی) و حتی الامکان با حضور یک قاضی دادگستری در هیاتها و کمیسیونهای بررسی شده صورت می گیرد. که به نظر می رسد تخصیص هیاتها و کمیسیونهای خاص، اول به دلیل سرعت بخشیدن به امور و دوم به خاطر تخصصی بودن موضوع می باشد و حضور قاضی دادگستری نیز بدین معنی است که قانونگذار در ابطال اسناد رسمی جانب احتیاط را رعایت کرده و این امور حساس را به اشخاص غیر حقوقدان واگذار نکرده است.
اما علی رغم وجوه مشترک فوق، به طور خاص در مورد قوانین بررسی شده می توان گفت: همانگونه که ملاحظه شد،قانونگذار از اوایل دهه چهل شمسی با سیاست حفاظت از منابع طبیعی نسبت به تصویب قانون در این زمینه اقدام نمود. ولی به نظر می رسد تصمیم اولیه قانونگذار جدی نبود. چرا که نه قانون و آیین نامه اولیه کامل بود و نه اقدام خاصی در این خصوص صورت گرفت و به مرور مقررات بعدی تکمیل تر شد و اقدامات جدی نیز به تبع این مقررات آغاز گردید. در این زمینه تاکنون پنج مرحله قانونگذاری صورت گرفته که در هر مرحله نواقص قوانین قبلی مرتفع گردیده است و این امر از نکات مثبت قانونگذار در این زمینه می باشد. با این حال این موضوع بدان معنی نیست که قوانین تصویب شده کامل می باشد. به عنوان مثال موضوع مهلت لازم برای قطعیت رأی هیأت ماده واحده هنوز مشخص نشده است و با توجه به اینکه رای هیات مذکور قابل اعتراض در دادگاه بدوی و تجدید نظر می باشد، مشخص نیست مهلت اعتراض به رأی هیأت چند روز می باشد همچنین در خصوص اراضی جنگلی، از آنجاییکه مهلتی جهت تقدیم اعتراض به دادگستری تعیین نشده است و از آنجا که رأی قاضی، به صورت سابق لازم الاجرا نیست، مشخص نیست در صورتی که شخص ذینفع به دادگستری مراجعه نکند، رأی هیأت پس از چه زمانی قابل اجرا خواهد بود. این سوال از ابهامات موجود در قانون می باشد که باید نسبت به آن تعیین تکلیف شود تا دولت نیز در مقام اجرای قانون، دچار وقفه نگردد. همانگونه که در مورد تشخیص و مهلت اعتراض به آن در قانون حفظ و حمایت تعیین تکلیف گردید. ولی برای اینکه بتوان راهی عملی برای این موضوع پیدا کرد می توان عنوان نمود که رأی هیأت قابل اجرا باشد مگر اینکه اعتراضی به دادگستری تقدیم گردد. هر چند که این نظر با نص قانون و حذف عبارت “لازم الاجرا بودن” مغایرت دارد ولی نمی توان منابع ملی را بدلیل نقص قانون بلاتکلیف گذاشت. به هر حال این موضوع امری است که نیازمند قانونگذاری مجدد می باشد.
در خصوص اراضی موات،علی رغم اهدافی که در ماده یک قانون زمین شهری به آنها اشاره شد ملاحظه می کنیم که به علت تغییرات ایجاد شده در قانون و بعضاً ایراداتی در اجرای قانون آنگونه که باید، نظر قانونگذار تامین نگردید.
ضمن تاکید بر این موضوع که اصل ماده واحده مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد انتقاد می باشد، به نظر می رسد بهتر بود، دست کم بین مالکینی که دسترسی به آنها ممکن نبود و مالکینی که در دسترس بودند تفاوت قائل می شدند. بدین صورت که برای دسته اول که نظریه مذکور را به صورت حضوری دریافت ننموده و غایب بودند مهلتی مشخص نمی کردند. زیرا بدیهی است وقتی مالکی در دسترس نمی باشد. در غالب موارد می توانیم بگوئیم غایب است و برای اشخاص غایب نیز باید طبق اصول دادرسی حق دفاع قائل شد تا به هنگام مراجعه به اعتراضشان رسیدگی بشود. دسته دوم نیز خود به دو گروه تقسیم می شدند:گروه اول کسانی که وزارت مسکن و شهرسازی نظریه خود را در مورد تشخیص نوع زمین به آنها اعلام می کند و آنها هم نظریه را دریافت می نمایند. و گروه دوم اشخاصی هستند که از دریافت نظریه مذکور استنکاف می ورزند. امری که در قانون مرجع تشخیص اراضی موات و ابطال اسناد آن تا حدودی رعایت گردیده است.
هر چند در تمام مطالب این گفتار تاکید شد که مالکیت خصوصی نباید نادیده گرفته شود، ولی ذکر این موضوع نیز ضروری است که مصالح عمومی نباید فدای مصالح خصوصی شخص یا اشخاص شود. بنابراین باید پذیرفت که گروه اول که نظریه را دریافت نموده اند اگر در مهلت سه ماهه مذکور اعتراضی ننمایند بعد از گذشتن مهلت، حق اعتراض ندارند. البته به شرطی که عواقب عدم اعتراض به مالک، گوشزد شود.
در مورد گروه دوم نیز باید عنوان نمائیم که این گروه نیز بعد از گذشتن سه ماه مهلت مذکور حق اعتراض ندارند با این تفاوت که، سازمان مسکن و شهر سازی باید اثبات نماید که اولاً شخص مذکور در محل حضور داشته و ثانیاً علی رغم حضور در محل، از دریافت نظریه خودداری نموده است.

احتضار و حقیقت مرگ در اندیشه امام ...

آنچه تاکنون در ارتباط با علت فلسفی مرگ بدان اشاره نمودیم، در حقیقت، شرحی بود بر قاعده حرکت جوهری صدرالحکماء، با رویکرد به موضوع مورد بحث –یعنی مرگ-، در ادامه نیز قصد داریم از دریچه آیات کریمه قرآن، نگاهی به حرکت جوهری انسان در نظام هستی، بیاندازیم. تا از این طریق به بیان این نکته دقیق بپردازیم که، قرآن کریم و نظام هستی شناسانه آن، دنیا و هستی مادی را گذرگاهی می داند، که همه موجودات و البته انسان، در آن در یک سیر تکاملی به سوی مبدأ هستی در حرکتند و مرگ مرحله ای از این مراحل سیلان و حرکت است و عبور از آن، برای تمامی موجودات از جمله انسان ناگزیر و اجتناب ناپذیر می باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در ابتدا ذکر این نکته خالی از لطف نیست که، طبق فرموده جناب صدرالمتألهین در باب موضوع حرکت جوهری در آیات کریمه قرآن، چه بسا بتوان این آیات را به دو دسته تقسیم نمود، یکم آیاتی که به حرکت عام موجودات عالم اشاره دارند و به طور کلی حرکت را در تمام عالم به اثبات می رسانند، و دوم آن دسته آیاتی که جوهره انسان یا همان نفس انسانی را دارای مراتب متدرج وجودی و حرکت جوهری می دانند.[۳۵۳]
لکن بررسی حرکت عامه جوهریه و مأخذ قرآنی آن، خارج از مجال بحث می باشد، به همین جهت، به تناسب این مرحله، تنها به بررسی آن دسته از آیاتی می پردازیم که اشاره به حرکت جوهری ذاتی خاصه انسان دارند.[۳۵۴]
روشن ترین و راهبردی ترین آیه در این رابطه، آیات ۱۲ تا ۱۶ سوره مبارکه مؤمنون است. در یک نگاه گذرا و اجمالی به این آیات، می توان دریافت که، چگونه خداوند متعال، به زیبایی، سیر حرکت و تکامل انسان را در یک امتداد از ابتدا تا انتها به تصویر می کشد و می فرماید ما انسان را از خاک برآوردیم و او را اینچنین متکامل کردیم، سپس میراندیم و دوباره او را مبعوث خواهیم کرد. البته مفسرین پیرامون این آیات سخن بسیار رانده اند، لکن ما به اقتضای بحث، اندکی از آن همه را ذکر می نماییم و تکمیل و پیگیری بحث را به عهده خواننده می گذاریم.
آنچه در این جا حائز اهمیت است، بیان سیر تکامل انسان از حذیذ خاک به عزیز افلاک است، که مرگ به عنوان مرحله ای از این فرایند تکاملی، به جهت اهمیت و ارزش آن، توسط خالق و برنامه ریز عالم هستی، به صورت مجزا مطرح می شود و این امر با تکیه بر این آیات شریفه، قابل عرض است. خداوند در سوره مبارکه مؤمنون می فرماید:
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَنَ مِن سُلَالَهٍ مِّن طِینٍ* ثمُ‏َّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فىِ قَرَارٍ مَّکِینٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لحَْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخَْالِقِینَ* ثمُ‏َّ إِنَّکمُ بَعْدَ ذَالِکَ لَمَیِّتُونَ* ثُمَّ إِنَّکمُ‏ْ یَوْمَ الْقِیَمَهِ تُبْعَثُون»[۳۵۵]
ملاحظه می شود که در این آیات از ابتدای وجود انسان و خلقت اولیه و کلی او ذکر می گردد تا هنگام برانگیخته شدنش در روز قیامت، و همانطور که اشاره نمودیم مرگ نیز به عنوان یکی از مهمترین مراحل سیر وجودی و تکاملی انسان، بر آن تأکید می شود. مفسرین، بالاجماع پذیرفته اند که این آیات همان سیر انسان از ابتدای خلقت تا روز حشر است و بر این مطلب نیز تواقف دارند که آیه چهاردهم این سوره مبارکه، به نحوه شکل گیری و تکامل انسان در عالم رحم و دمیده شدن روح اشاره می کند و این روح انسانی، در فرایند تکاملی وجودی اش، همان وجه تمایز انسان از حیوان است.
مراد از «خلق» خلق ابتدایى است که در آن آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) را از گل آفریده و آن گاه نسل او را از نطفه قرار داده است این آیه و آیه بعدش در معنى این آیه است که فرموده: «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ»[۳۵۶] و مؤید این ظاهر، قول خداى تعالى بعد از این جمله است که مى‏فرماید: «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَهً». کلمه «خلق» در اصل به معناى تقدیر و اندازه گیرى بوده، پس، معناى آیه این مى‏شود که: ما انسان را در آغاز از چکیده و خلاصه‏اى از اجزاى زمین که با آب آمیخته بود اندازه‏گیرى کردیم.[۳۵۷]
«طین» در لغت به معنای خاک آمیخته با آب است،[۳۵۸] و صدرالمتألهین (علیه الرحمه) آن را، همان هیولای اولی می داند؛ چرا که جزء غالب موجود در عناصر است و همه قوا را داراست. و «سلاله» آن ماده ثانیه ای است که در مرتبه معدنیات و عناصر قرار دارد و حافظ همه صورت های طبیعی است. [۳۵۹]
پس از این دو مرتبه وجودی انسان (طین و سلاله)، در آیه سوم مراتب و مراحل تکامل خلقت انسان، یک به یک بیان می شود، و تا به آنجا که می فرماید «فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً»، که اشاره دارد به مراتب قبل از شکل گرفتن انسان، لذا این مراتب همه مشترک بین انسان و حیوان است. پس از بیان این مراتب وجودی و مراتب تکاملی جنین در عالم رحم، به طی مرتبه جنین از حیوانیت به انسانیت، اشاره و پس از آن بلافاصله می فرماید: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخَْالِقِینَ».
نکته ای که در این جا بیان آن لازم می آید، این است که در ارتباط با مراحل قبل از انسانیت،‌ لفظ «خلق» را استعمال نمود و هنگامی که اراده فرمود تا مرتبت انسانی او را عرضه بدارد، از لفظ «أنشاء» استفاده نمود. حضرت علامه طباطبایی (قدس سره الشریف) می فرماید، از لفظ «خلق» استفاده نمود تا بیان نماید که ما طریق خلقت انسان را از آن شکل به این شکل مبدل نمودیم.
کلمه «انشاء» به معناى ایجاد چیزى و تربیت آن است، در این جمله سیاق را از خلقت، به انشاء تغییر داده و فرموده: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» با اینکه ممکن بود بفرماید: «ثم خلقناه …» و این به خاطر آن است که دلالت کند بر اینکه آنچه به وجود آوردیم چیز دیگرى، و حقیقت دیگرى است غیر از آنچه در مراحل قبلى بود.[۳۶۰]
۳-۶-۳-۱ مرگ مرحله ای از حرکت جوهری
پس از بیان سیر تکاملی جسم و نفس در عالم رحم، مرحله بعد، عبور از عالم ملک است، ” ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ” این جمله بیان آخرین مراحل تدبیر الهى است و مى‏رساند که مرگ از مراحلى است که در مسیر تقدیر به طور وجوب و حتم باید باشد و همه باید آن را طى کنند. و همان طور که قبلا گذشت مرگ یکى از حقایق است.[۳۶۱]
در حقیقت، پس از آنکه خلقت اولیّه شما تمام شد و نشو و ارتقاء هر فردى بقدرى که در عالم قضاء الهى و دستگاه آفرینش مقرر گردیده بپایان رسید آماده می گردید براى تحول یافتن و منتقل گردیدن بعالم دیگرى آن وقت مرگ شما را می گیرد و منتقل می گردید بعالم برزخ و آن یک نحو حیات دیگرى است که نتیجه حیات دنیوى خواهد بود.[۳۶۲]
ابن عربی در توضیح این آیه شریفه به نکته بسیار ظریفی اشاره می نماید، ایشان در تفسیر خود اینگونه می فرماید که برای تمام مراتب سیر تکاملی انسان خلق آورد، اما برای مرگ از خلق استفاده نکرد، چرا که مرگ، یک امر طبیعی است؛[۳۶۳] توضیح اینکه مرگ، در طول حیات انسان، خودبخود رخ می دهد و امری است اجتناب ناپذیر، اما همانطور که مسلم است، مراتب دیگر وجود و مراحل رشد ابتدایی انسان در عالم رحم، قبل و بعد از آن، همه قوایی هستند که در خمیره انسان وجود دارند، و البته بدون خلق یا انشاء خداوند متعال، به فعلیت نمی رسند.
مرگ با وجود اینکه امری است که بدست خداوند موجود شده است و هر موجود زنده به امر خدای تعالی می میرد، لکن تنها این مرتبه از سیر الی الله است که حتمی و قطعی بر پیشانی تمام ما سوی الله نوشته شده و هیچ گریزی از آن نیست، به عبارت دیگر به صورت طبیعی بر هر موجودی، علی الخصوص انسان، عارض می شود؛ و این مسأله قطعی و حتمی بودن، نسبت به هیچ یک از مراتب دیگر وجود از ابتدا تا انتها برای همه کائنات، وجود ندارد. فتأمل
۳-۶-۴ نگاهی کوتاه به معنا و جایگاه أجل در حکمت و قرآن
در این مرحله تا به انتهای بحث در این بخش برآنیم تا نگاهی به انواع و تقسیمات مرگ بیاندازیم، و در این مجال اقسام مرگ را از نظر حکمت، عرفان و قرآن به بحث خواهیم نشست. –إن شاء الله-. لذا آنچه در اینجا ذکر آن ضروری به نظر می رسد، بیان تشابه معنایی میان «أجل» و «مرگ» است. هرچند که این دو کلمه در لغت معنایی متفاوت دارند، لکن در اصطلاح و کابرد آن در حکمت و قرآن، وضعیتی مشابه می یابند.
«أجل» در لغت به معنای وقت معین و وعده داده شده است، و در همین تناسب در معانی مشابه نیز استعمال می گردد،[۳۶۴] علاوه بر این «أجل» به معنای وقت مردن نیز می باشد،[۳۶۵] مفردات آن را مدّت معیّن براى چیزى می داند،‏ و همچنین آورده است که، زمان حیات هر انسانى را هم أجل گفته‏اند، و اگر بگویند- دَنَا أَجَلُهُ- به این‏ معنى است که مرگش سر رسیده و نزدیک شده است که در حقیقت اصلش دریافت أجل است یعنى مدّت زندگانى را گذارنده و دریافت کرده است‏.[۳۶۶]
جناب صدرالمتألهین (رحمه الله) در بیان بحث مرگ، اجل را در معنای سر رسید و مرگ استعمال می کند، بطور مثال در اشاره به آیه شریفه «لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ، فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ»[۳۶۷] می فرماید: برای همه نفوس و همه امم و همه خلائق سررسیدی در ولادت و مرگ است.[۳۶۸] حضرت امام نیز اجل را در همین معنا استعمال نموده اند، بطور مثال می فرمایند: موت اخترامى است که در اخبار از آن به موت و اجل معلّق تعبیر آورده اند.[۳۶۹]
حضرت علامه طباطبایی (قدس سره الشریف) در بیان معنای «أجل» می فرمایند تسمیه «اجل» بمعنى تعیین آن است، چون خود مردم نیز عادتشان بر این است که در معاهدات و قرضها و سایر معاملات اجل را که همان مدت مقرر در معامله و یا سر رسیدن آن است ذکر مى‏کنند و به همین دو معناى عرفى در کلام خداى تعالى نیز آمده است. مثلا در آیه شریفه: «إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ»،[۳۷۰] اجل به معناى آخر مدت است، و همچنین در آیه شریفه: «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ».[۳۷۱]
و لیکن در آیه شریفه: «قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ- تا آنجا که مى‏فرماید- قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ»،[۳۷۲] أجل به معنى تمامى مدت مقرر آمده است.
و ظاهرا استعمال اجل در تمامى مدت، استعمال اصلى و استعمال آن در سررسید، فرع آن است، چون بیشتر اوقات در همان معناى اول به کار مى‏رود، حتى در اثر کثرت استعمال در آن گاهى مى‏شود که احتیاجى به ذکر وصف (مقضى) ندیده و به ذکر موصوف (اجل) به تنهایى اکتفاء مى‏کنند، بنابراین هر جا که این کلمه استعمال شده باشد باید گفت به معنى اجل مقضى و تمام مدت است مگر قرینه‏اى در کلام باشد و دلالت کند بر اینکه به معناى سررسید است.[۳۷۳]
با این بیان روشن شد که نسبت «أجل» و «مرگ» در معنا و استعمال آن، عموم خصوص من وجه است، به این معنا که أجل در دو معنا بکار ی رود که یک معنای آن همان مرگ است. این بیان بدین جهت اهمیت دارد که در بیان انواع مرگ و اقسام آن در حقیقت از أجل سخن به میان می آید، لکن أجل در معنای فرعی.
۳-۷ انواع مرگ
تا به اینجا بیان شد که حقیقت مرگ، نفسِ انتقال است، انتقال از عالمی به عالم دیگر. به عبارتی، طبق مبنای حرکت جوهری عالم رو به تکامل دارد؛ و نفس، به عنوان جزئی از این عالم در سیر خود، به جهت رسیدن به فعلیت محض در حرکت است، که آخرین مرحله آن، همان انتقال از دنیای فانی به سرای باقی است. منتها این انتقال لوازمی دارد؛ چنانکه پیش از این ذکر شد، انقطاع از بدن مادی برای نفس لازمه انتقال به عالم برزخ است؛ چراکه ماده محل نقص و قوه و استعداد است و عالم برزخ، دار فعلیت محض است.
لکن آنچه در اینجا مهم است، نحوه این انقطاع است. در حقیقت، اینکه نفس چگونه و به چه کیفیت، بدن را رها می کند، معیاری است برای معین نمودن نحوه مرگ. این انحاء یا به تعبیری انواع مرگ، از منظر اکثر حکما با معیار مذکور سنجیده شده است.
ملاصدرا که مرگ را در دستگاه عظیم هستی بر کشتی حرکت جوهری سوار نموده است، به روشنی آن را تبیین می نماید، دو نوع مرگ را برای انسان بیان می کند، یکی مرگ آن به آن و لحظه به لحظه، دوم مرگی که به علت استکمال نفس و خروج او از این جسم و از این دنیا صورت می گیرد.[۳۷۴] ایشان همچنین قایل به موت اختیاری نیز هستند، که با تعبیر مرگ پیش از مرگ از آن یاد می کنند.[۳۷۵] در نتیجه موت طبیعی در کلام صدرالمتألهین به دو وجه بیان شده است. یک در مقابل موت اختیاری است و دوم در مقابل موت اخترامی قرار دارد.
۳-۷-۱ مرگ آن به آن در بستر قوه و فعل
۳-۷-۱-۱ نظر صدرالمتألهین
همانطور که بیان شد، لازمه مرگ و در این تقسیم بندی، معیار تقسیم، نحوه و کیفیت انقطاع نفس از بدن است. معنای مرگ در حقیقت بستگی به این دارد که، نفس بکارگیری جسد را ترک کند و قبل از خرابی بدن بازگردد. «النفس تتحول فی ذاتها من طور إلى طور و تشتد فی تجوهرها من ضعف‏إلى قوه… و ذبل ذبولا طبیعیا حتى إذا بلغت غایتها فی الجوهر و مبلغها من الاستقلال ینقطع تعلقها عن البدن بالکلیه و تدبیرها إیاه فعرض موت البدن‏».[۳۷۶]
لیکن این انقطاع گاه اختیاری و گاه اجباری است، و اما هنگامی که اجباری است، گاه به دلیل استکمال تام و به فعلیت رسیدن قوای نفس است (مرگ طبیعی)، و گاه به علت خرابی مرکب نفس یا همان بدن (مرگ انخرامی). نوع دیگری هم از انقطاع وجود دارد که برخاسته از دل حرکت جوهری است و آن موت لحظه به لحظه و آن به آن است.
در حقیقت آنچه در مرگ اتفاق می افتد، همان رسیدن از قوه به فعلیت است، با وجود این معنی، حرکت جوهری چیزی نیست، جز مرگ های پی در پی. به عبارتی آنچه در کل عالم در سریان است، حرکت است و حرکت همان رها نمودن قوه و تبدیل شدن به فعلیت است، و متحرک دائما در بین دو حالت قوه و فعل قرار دارد، «إنّ المتحرّک- بما هو متحرّک- یجب أن یکون حاله ما بین صرافه الفعل و محوضه القوّه»[۳۷۷] و این همان معنای مرگ است.
واجب الوجود، فیاض علی الاطلاق است و وجودات را، آن به آن افاضه می نماید و اگر آنی عین عنایت خویش را از کائنات برگیرد، صفحه عالم معدوم خواهد شد. لذا افاضه پی در پی به موجود نشان از نیاز لحظه به لحظه دارد و این فیض، قطعا آنچه که موجود، اکنون دارد نخواهد بود، چرا که تحصیل حاصل محال است، و قطعا ناقص تر از آن نیز نیست، بدین علت که حرکت از فعل به قوه و از کمال به سوی نقص باطل است، چراکه وجود (فعلیت) هیچ گاه عدم (قوه) نمی شود.
لذا به ناچار یک حالت می ماند و آن اینکه، فیض -یا در واقع وجودِ- افاضه شده به موجود، در هر لحظه مرتبه ای بالاتر و وجودی برتر از وجود و مرتبه کنونی را به او اهدا کند و او را به رتبه ای بالاتر و فعلیتی برتر سوق دهد.
به تعبیری آنچه واجب الوجود در هر لحظه به موجودات افاضه می کند، فعلیت است. و رسیدن از قوه به فعل، یعنی انتقال از یک مرتبه پایین تر و پست تر به مرتبه بالاتر و عالی تر البته مرگ هم نفسِ انتقال است، انتقال از مرتبه ای پست به رتبه ای بالاتر، «إنّ الموت عن کلّ نشأه یوجب الحیوه فی نشأه ثانیه فوقها»[۳۷۸]. لذا بر مبنای حرکت جوهری و با نظر به آیه شریفه «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید»[۳۷۹] تمامی کائنات دائما در مرگ و اخذ حیات هستند.
۳-۷-۱-۲ نظر حضرت امام (رحمه الله علیه)
اگر کسى ملتفت و ناظر به امورات عالم هستی و حرکت جوهریه عامه و خاصه انسان باشد، خواهد فهمید که چنانکه اجزاء بدن به تحلیل مى‏رود و عوض ما یتحلّل مى‏آید، همچنین عالم برزخ عوض ما یتحلّل عالم طبیعت است؛ چون اصل طبیعت به تدریج به تحلیل مى‏رود و اگر چشم حقیقت‏بین داشتیم، به آسانى تبدیل شدن جوهره خود را به عالم برزخ به واسطه حرکت جوهریه، مشاهده مى‏نمودیم که چگونه طبیعت را به تدریج رها نموده و چگونه باطن ذات، به تدریج برزخى‏تر مى‏شود.
به عبارت دیگر، مشاهده مى‏نمودیم که چگونه اصل هویت و شخصیت از نقص طبیعت، رو به تجرد و کمال برزخیت مى‏رود؛ یعنى طبیعت بعد از مدتى با سیر کمالى، به برزخیت متحلّل مى‏شود و اصل طبیعت رو به ضعف مى‏گذارد، که منشأ و ریشه همه این امور، همان تبدل طبیعت به تجرد برزخى و رها شدن نفس از عالم طبیعت است.
اگر انسان در آخرین لحظه حیات طبیعى، خوب متوجه باشد و موت را با مشاهده عینى درک کند، خواهد دید که موت از آغاز به طور تدریج بوده است و عمّال عزرائیلیه از روز نخست، در صدد نزع نفس از طبیعت بودند و در آخرین لحظه از حیات طبیعى، مختصر پیوندى که با عالم طبیعت دارد هم قطع شده و به عالم برزخ منتقل مى‏شود؛ مثل میوه‏اى که رابطه‏اش را به تدریج از درخت کم کرده باشند و فقط رابطه ضعیفى با ساقه درخت داشته باشد که با یک حرکت مختصرى آن اتصال و رابطه هم بریده خواهد شد، و موت همان حرکت مختصرى است که با آن، رابطه با عالم طبیعت به طور کلى قطع مى‏گردد.
به عبارت دیگر، یک شخصیت و هویت واحده و وجود وحدانى که با حرکت جوهریه، پیوسته رو به کمال دارد، به تدریج قصد رها شدن از طبیعت را دارد و در طول عمر در حال ضعیف شدن مى‏باشد و در حالت احتضار، آخرین علقه طبیعى را رها کرده و از آن منقطع خواهد شد و در آن وقت است که از عالم طبیعت بیگانه مى‏شود. پس حالت احتضار، آخرین وداع و تودیع عالم است که قصد دارد با تمام ذات و جوهر، از طبیعت بیرون رود.[۳۸۰]
۳-۷-۱-۳ بیان آیات و روایات
همانطور که عرض شد اصولا مرگ یعنی رها کردن یک حالت پست تر و پایین تر و پیوستن به حالتی بالاتر و بهتر، و حرکت نیز یعنی رفتن از قوه به سوی فعلیت. از این رو اساسا مرگ همان حرکت در قوه و فعل معنا می شود، که در این صورت در ذره ذره زندگی و حیات تمام موجودات مادی جاری و ساری است. و نفس انسانی نیز به دلیل تعلقش به ماده و برآمدن از دل خاک، در حرکتی که به سوی کمال دارد، دائما در حال تبدل قوه هایش به فعلیت است و این مسئله همان مرگی است که پیش از این از آن به مرگ آن به آن تعبیر نمودیم.
لذا چون عالم طبیعت، عالم استعداد و قوه و ظرف تزاحم است و مصون از حرکت و تکاپو نیست، استعداد مبناى حرکت است و حرکت، خروج تدریجى شى‏ء از قوه به فعل مى‏باشد. انسان نیز که از ماده برمی خیزد، مستثنى از این قاعده کلى نیست و در یک حرکت و «شدن» به سر مى‏برد و اساسا جهان، در حال جهش، حرکت از قوه به فعل و یا به عبارتی همان مرگ آن به آن است، همانطور که فرمود: «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَهً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب».[۳۸۱]