کد ۶۱۹: ماهیت افشاگر رفتارهای تبدیلخواه در دوران مدرسه: انگشتنما بودن
مشارکتکننده شماره ۵:
«من توی مدرسه مثل گاو پیشونی سفید بودم».
مشارکتکننده شماره ۴:
«وقتی (معلمها) تنبیهم میکردند من که گریه میکردم، چون همیشه ریمل میزدم و به مدرسه میرفتم، این ریملها میریخت روی صورتم و زیر چشمهامرو سیاه میکردند. معلمها میگفتند اه اه این چیه به چشات زدی؟ مگه تو دختری آخه؟ من هم برای اینکه همکلاسیهام نفهمند و بعدن سوژه نشم میگفتم که من دارم ادا درمیارم. ولی کلا تو مدرسه خیلی سوژه شده بودم».
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
مشارکتکننده شماره ۴:
«من در کلاس و مدرسه خیلی انگشتنما بودم. دوست داشتم که باهاشون دوست باشم ولی ازشون دوری میکردم چون خیلی ازشون میترسیدم. اونها متوجه تفاوت من شده بودند».
کد ۶۲۹: ماهیت افشاگر رفتارهای تبدیلخواه در دوران مدرسه: انگشتنما بودن
مشارکتکننده شماره ۱۰:
«یه معلم ادبیات داشتیم که یه خاطره از دوران دانشگاش تعریف میکرد که یه هماتاقی داشتند که مرد بوده عمل کرده و زن شده.، میگفت که پول عملشرو نداشته ما با هم جمع شدیم. پول عملشرو جور کردیم. همونجا یکی از همکلاسیهام برگشت گفت فلانی میخوای ما هم پول جمع کنیم بری عمل کنی. انقدر موضوع من علنی بود. منم اینو گفت دیگه گفتم تمومه پس منم میتونم عمل کنم».
مشارکتکننده شماره ۷:
«سال دوم راهنمایی بودم. یه روز معلم ادبیاتمون از من یه تقلب گرفت بعد مادرمرو خواست که بیاد مدرسه. مامانم بهش گفت که بابا این بچه سادهس. چرا انقدر تو مدرسه اذیتش میکنین. این که درسش خوبه. معلمه برگشت گفت این یه آدمیه، فکر میکنین که سادهس. من همش باید مواظبش باشم که ازش یه خلافی سر نزنه. اصلا یه نگاهی بهش بندازین این کجاش دختره».
تجربه زیستهی تبدیلخواهان جنسی در دوران مدرسه به گونه ای رقم میخورد که راز نارضایتی از جنسیت بر همگان افشا میگردد. به بیان دیگر ماهیت این تجربه آن چنان است که فرد تبدیلخواه را در محیطی همچون مدرسه، «رسوا» و «انگشتنما»ی خاص و عام می کند.
۴-۸ تم اصلی هفتم: تجربه روابط جنسی تبدیلخواهان: برساخت عادات و رفتارهای جنسی در «جریان کنش متقابل»
یکی از دغدغه های پر رنگ تبدیلخواهان، روابط جنسی است. این مساله در آنان از این جهت اهمیت دارد که پیش و پس از عمل تغییر جنسیت اندامهای کاملی نداشته و نخواهند داشت (FtM). مطالعه این بخش از تجربه آنان چگونگی معنایابی آنان نسبت به بدن خود را نشان می دهد. به بیان دیگر«ادراک بدنمند» تبدیلخواهان ار رفتارهای جنسی و اندامهای جنسی خود موضوعی است که در این تم بدان پرداخته شده است
شایان ذکر است در تحلیل این تم رویکرد پساساختارگرایه برساختگرایی نقشی پر رنگ دارد؛ شکل گیری آنچه لذت یا محرومیت از لذت جنسی تلقی میگردد مبتنی بر این رهیافت است که صورت میگیرد. به بیان دیگر تبدیلخواهان جنسی، سازهی میل جنسی و لذت خود را در هر تجربه، آجر به آجر میچینند تا آنکه تصویر آنان از لذت جنسی کامل می شود (برساخته می شود).
جدول شماره ۴-۷ تم اصلی هفتم: تجربه روابط جنسی تبدیلخواهان: برساخت عادات و رفتارهای جنسی در «جریان کنش متقابل»
تمهای فرعی FtM | تمهای فرعی MtF | ||
۷۲۰ | نداشتن رابطه جنسی در دوران تحصیل با وجود تحریک جنسی، به دلیل کنترل تمایلات جنسی | ۷۱۰ | نداشتن رابطه جنسی کامل در دوران مدرسه با وجود قرارگیری در معرض پیشنهادات متعدد |
۷۲۱ | بازکشف امیال جنسی طی لمس بدن زنانه در روابط جنسی: فضای حریم زنانه به مثابهی «میدان کنش جنسی» | ۷۱۱ | وجود حس جنسی و تجربه روابط جنسی در دوران تحصیل: برساخت میل جنسی مبتنی بر زنانگی تجسمیافته |
۷۲۲ | عدم احساس کمبود در روابط جنسی | ۷۱۲ | احساس کمبود در روابط عاطفی- جنسی به دلیل تهیدگیِ روابط جنسی از احساسات عاطفی |
۷۲۳ | نداشتن رابطه جنسی ناشی از احساس نفرت نسبت به اندامهای زنانهی خود | ۷۱۳ | حسرت داشتن اندام زنانه در رابطه جنسی با یک مرد: تحمیل جسم مردانه در فرایند برساخت میل جنسی |
LOCK-X(D1)
WAIT
WAIT
شکل ۳-۳- نمونهای از نحوه رخ دادن بنبست
در شکل ۳-۴، نیز مثال دیگری از نحوه ایجاد بنبست را مشاهده مینمایید. تراکنش T1 در انتظار است زیرا درخواست قفل روی داده D2 را دارد که در اختیار تراکنش T2 است. تراکنش T2 در انتظار است زیرا درخواست قفل روی داده D3 را دارد که در اختیار تراکنش T3 است. تراکنش T3 در انتظار است زیرا درخواست قفل روی داده D4 را دارد که در اختیار تراکنش T4 است. تراکنش T4 در انتظار است زیرا درخواست قفل روی داده D1 را دارد که در اختیار تراکنش T1 است. به این ترتیب هر چهار تراکنش به حالت انتظار رفته و امکان خروج از این حالت را ندارند و مشکل بنبست رخ داده است.
زمان
T3
T4
T1
T2
LOCK-X(D1)
LOCK-X(D2)
WAIT
LOCK-X(D2)
LOCK-X(D3)
WAIT
LOCK-X(D3)
LOCK-X(D4)
WAIT
LOCK-X(D4)
LOCK-X(D1)
WAIT
شکل ۳-۴- مثال برای بنبست
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
راه حلهای مشکل بنبست
الف) الگوریتمهای کنترل همروندی که از بنبست پیشگیری میکنند:
ب) الگوریتمهای کنترل همروندی که به تشخیص یا کشف بنبست میپردازند:
تکنیکهای زمانمهر
زمانمهرِ هر تراکنش مقداری یکتا است، که سیستم به هر تراکنش میدهد. سیستم میتواند براساس این مقادیر یکتا تراکنشها را منظم کند. این مقدار معمولاً تشکیل شده است از:
مقدار زمانمهر تراکنش را با TS(T) نشان میدهیم و تراکنشها به ترتیب زمان ورودشان به سیستم مرتب میشوند. اگر تراکنش Ti پیش از تراکنش Tj به سیستم عرضه و شروع شده باشد، آنگاه آن را با TS(Ti)<TS(Tj) نشان خواهند داد. برای استفاده از تکنیک زمانمهر برای تراکنشها دو الگوریتم وجود دارد:
مهاجرانی، ۱۳۷۴
دادگر، ۱۳۸۰
پوراصغر، ۱۳۸۶
حاکمیت سند چشمانداز بر محیط زیست
سند ملّی محیط زیست
دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی
سیاستهای کلّی برنامههای توسعه
مفاد زیستمحیطی برنامههای توسعه
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام، پژوهشگاه مجلس شورای اسلامی
خط مشیهای تدوین شده
خط مشیهای متناظر با مسائل خاصّ زیستمحیطی کشور
هرچند مطالعه مفاهیم زیرمجموعه هر کدام از مقولات فوق (فصل چهارم)، تعریف دقیقتری از آنها ارائه میدهد، امّا در ادامه تعریفی مختصر از هر کدام از مقولات بدون سابقه نظری (۱۰ مقوله مشخص شده) ارائه شده است:
بازیگران «فراقوّهای» زیستمحیطی: آن دسته از بازیگرانی که فراتر از قوای سهگانه عمل کرده و حوزه نفوذ و مداخله آنها «ابرخط مشی»های حاکم بر تدوین خط مشیهای زیستمحیطی است. این دسته شامل «شورای عالی انقلاب فرهنگی» که متولّی تنظیم و تصویب «سند ملّی محیط زیست» است و نیز «مجمع تشخیص مصحلت نظام» که متولّی تنظیم و ارائه سیاستهای کلّی حاکم بر برنامههای توسعه است میباشد. طبعاً حوزه اختیارات دو بازیگر مذکور فراتر از قوای سهگانه بوده و تأثیرگذاری تصمیماتشان، خط مشیهای زیستمحیطی در هر سه قوه را تحت تأثیر قرار میدهد. در فرایند کدگذاری دادهها عنوان دو بازیگر مذکور به عنوان «مقوله فرعی» دسته بندی شد، به این شکل که ۲ مفهوم ذیل مقوله «شورای عالی انقلاب فرهنگی» و یک مفهوم ذیل مقوله «مجمع تشخیص مصلحت نظام» جای گرفت.
بازیگران «فرانهادی» زیستمحیطی: آن دسته از بازیگرانی که ذیل قوه مجریه فعالیت داشته و در عین حال حوزه اختیارات و نفوذ تصمیماتشان در حوزه محیط زیست فراتر از وزارتخانهها و دستگاههای اجرایی زیرمجموعه قوه مجریه است. این مقوله اصلی، خود شامل سه مقوله فرعی «شورای عالی محیط زیست»، «صندوق ملی محیط زیست» و «کمیته ملی توسعه پایدار» است که پس از جریان تجزیه و تحلیل دادهها به ترتیب ۳ مفهوم، ۱و ۲ مفهوم انتزاعی ذیل آنها قرار گرفت.
کنش زیستمحیطی: همانطور که گردآوری مفاهیم ذیل این مقوله تبیین شد، «کنش زیستمحیطی» از کنار هم قرار گرفتن «دانش» و «گرایش» زیستمحیطی حاصل میشود. به طور کلّی مقوله «کنش زیستمحیطی» در سه دسته مقوله «کنش زیستمحیطی دولتمردان»، «شهروندان» و بوروکراتها طبقهبندی میشود که به ترتیب ۵، ۳ و ۳ مفهوم ذیل هر کدام از دستهه ای مذکور جای گرفت.
نظام ارزشی محیط زیست در اسلام: ارزشهای اساسی قرار گرفته ذیل این مقوله، به طور مبسوط ضمن تشریح قضیه «هنجارهای بنیادین» مورد بحث قرار گرفت. به طور کلّی و در فرایند تجزیه و تحلیل دادهها، ۹ مفهوم انتزاعی در قالب مقوله مذکور طبقهبندی شد. نکته شایان ذکر آنکه اگرچه برخی از مضامین ارزشهای اساسی اسلام در نگاه به محیط زیست در ادبیات موضوع موجود بود، امّا گردآوری، طبقهبندی و مفهومسازی از میان آنها در این پژوهش صورت گرفت. به طور کلّی مبانی اعتقادی دین اسلام، حقوق چهار گانهای را برای کلیه روابط انسان در طول دوران حیاتش در نظر میگیرد:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
حقا...: حقوق مربوط به رابطه انسان و خداوند.
حقالنّفس: حقوق مربوط به رابطه انسان و خودش.
حقالنّاس: حقوق مربوط به رابطه انسان با سایر انسانها.
حق طبیعت: حقوق مربوط به رابطه میان انسان و طبیعت (محیط زیست).
همانطور که مشاهده میشود یکی از حقوق اساسی متوجه روابط انسان، که در دین اسلام مورد توجّه جدّی است حق محیط زیست بر عهده انسان (حفاظت از محیط زیست) و در عین حق انسان در بهرهبرداری از محیط زیست (بیان دینی: تسخیر محیط زیست) است.
نظام ارزشی عمومی محیط زیست: ارزشهای مورد بحث در مقوله قبل دارای ریشه و محتوای دینی بود. امّا برخی ارزشهای حاکم بر نظام تدوین خط مشیهای زیستمحیطی فارغ از مباحث دینی قابل ارائه و بررسی است. در این مقوله مجموعاً ۴ مفهوم به عنوان ارزشهای عمومی محیط زیست شناسایی و ارائه شد. علاوه بر مقوله مذکور، مقوله «عوامل زمینهای نرم» مؤثر بر تدوین و نیز «عوامل زمینهای سخت» (شامل منابع مالی و فنّاوری و امکانات) در زمره نوآوریهای پژوهش در مقولهبندی محسوب میشود که سابقهای در ادبیات موضوع برای آن یافت نشد.
موهبت مغفول: به معنی وخامت در شرایط زیستمحیطی کشور در عین برخورداری کشور از استعدادها و موهبتهای طبیعی بسیار است. دو مفهوم ذیل این مقوله طبقهبندی شده است. این وخامت در عین موهبت، همانطور که خبرگان به دفعات به آن اشاره کردهاند نشانگر دخالت عوامل انسانی در شرایط زیستمحیطی کشور و نیز توسعه بیرویه در بخشهای مختلف (به ویژه بعد اقتصادی) است.
بلوغ ملیّتی زیستمحیطی: این مقوله خود شامل ۵ مفهوم انتزاعی است و به طور کلّی میزان توجّه، حساسیت و مراقبت آحاد شهروندان از محیط زیست را شامل میشود. طبعاً با توجه به شرایط فرهنگی و نیز سطح رفاه هر کشور، میزان بلوغ ملیتی زیستمحیطی آن کشور با جوامع دیگر متفاوت است.
خط مشیهای متناظر با مسائل زیستمحیطی خاصّکشور: بنا بر اظهارات خبرگان ۵ دسته مسائل و متناظر با آنها
، ۵ دسته خط مشی زیستمحیطی شناسایی و طبقهبندی شد. این مسائل با توجه به شرایط اقلیمی و سیاستی کشور شناسایی و طبقهبندی شده است. علاوه بر این- همانطور که در جدول شماره ۴-۶۳ ذکر شد- دستهبندی ارائه شده توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام برای دستهبندی مسائل زیستمحیطی خاصّ کشور نیز ارائه شده است.
مجدّداً ذکر این توضیح ضروری است که اگرچه عنوان مراحل فرایند تدوین خط مشیهای زیستمحیطی (راهبرد بهاری) برگرفته از ادبیات موضوع و مشابه مراحل تدوین سایر خط مشیهای عمومی است، امّا شرایط و ویژگیهای هر مرحله از آن متفاوت است. ۲۷ مفهوم انتزاعی ذیل مقولات این بخش، بیانگر تمایزات مربوط به تدوین خط مشیهای زیستمحیطی کشور با سایر حوزههای خط مشی عمومی است.
۵-۲-۳- نوآوری پژوهش در «قضایای تئوریک»
مطابق با توضیحاتی که در جدول شماره ۵-۶ د رخصوص منابع و ورودیهای شکلدهنده هر کدام از «قضایای تئوریک» تحقیق ارائه شد، نوآوریهای این بخش را میتوان در جدول زیر خلاصه نمود. مطابق با این جدول، در سطح هر ۴ قضیه تئوریک، پژوهش دارای نوآوری است و از میان ۱۱ زیرقضیه، ۲ مورد مسبوق به سابقه نظری بوده و مابقی سابقهای در ادبیات موضوع ندارد.
جدول شماره ۵-۹: نوآوری پژوهش در سطح خلق قضایای تئوریک (نظریهپردازی)
۲- حفاظت از کودکان در برابر:
بهره کشی در کار، سوء استفاده جنسی، گروگان گیری و فروش، سوء استفاده و بی توجهی در خانواده، سوء استفاده در مصرف و یا خرید و فروش مواد مخدر، بازداشت غیر قانونی، شکنجه، مجازات شدید – اعدام، جدایی غیر قابل توجیه در خانواده، سنت هایی که به سلامت کودک آسیب می رساند.
۳- تامین:
بهداشت، آموزش و پرورش، آموزش حرفه ای، تامین اجتماعی، تسهیلات تربیت بدنی و تفریحات سالم، حمایت های قانونی.
۴- تضمین حمایت های ویژه از:
کودکان با نقص عضو یا اختلال یادگیری، کودکان پناهنده و بی خانمان، کودکان اقلیت های مذهبی، کودکان بومی، قربانیان سوءاستفاده، شکنجه، تعارضات مسلحانه، کودکان بی سرپرست.
۵- حمایت از خانواده ها از طریق:
احترام به مسئولیت ها، حقوق و وظایف نگهداری از کودک، حصول اطمینان از اهمیت دادن والدین به رشد و پرورش کودک، فراهم آوردن سطح زندگی مناسب، تسهیل تماس کودک با والدین در زمان دایی آنها، افزایش تسهیلات نگهداری از کودکان.
مقدمه: کودکان آسیب پذیرترین گروه جامعه انسانی، نخستین کسانی هستند که در معرض هجوم مستقیم انواع ناگواری ها، فشارها و مشکلات ناشی از زندگی بزرگ ترها قرار می گیرند و آن را تحمل می کنند. امروزه میلیون ها کودک در سراسر جهان به خاطر بی سرپرستی، آواره گی های ناشی از جنگ و بلاهای طبیعی، تغذیه نامناسب، آلودگی به انواع بیماری های خطرناک، اعتیاد والدین و مشکلات ناشی از طلاق، یا در شرایط دشواری به سر می برند یا در چنگال افراد پلید به انواع سوءاستفاده های انسانی مانند توزیع مواد مخدر، خودفروشی و کار اجباری تن می دهند و به تعبیری بهتر، حقوق آنها نقض می شود.
البته چگونگی نقض حقوق کودکان، در نقاط مختلف جهان متفاوت است. در کشورهای در حال توسعه، کودکان، بیشتر با فقر و پی آمدهای ناشی از آن مانند سوءتغذیه، کمبود امکانات بهداشتی، درمانی و تحصیلی درگیرند. در حالی که در کشورهای توسعه یافته، مشکلات اخلاقی و ضعف بنیاد خانواده گریبان گیر کودکان است. خوشبختانه در کشورهای مسلمان، به سبب وجود استحکام در بنیاد خانواده و گرایش های دینی و اعتقادی و آشنایی بیشتر با احکام اسلامی، وضعیت حقوقی کودکان جایگاه نسبی مناسب تری دارد. بنابراین، بهتر است دیدگاه دین اسلام درباره حقوق کودک را بررسی کنیم و دستورهای پیشرفته آن را در این زمینه در نظر بگیریم و البته هیچ مکتب و آیینی به اندازه دین مقدس اسلام، به حقوق کودکان توجه نکرده و سفارش های لازم را نداده است. که به جهت نقض حقوق کودکان اعلامیه حقوق کودک اطفال را مورد حمایت قرار داده که به مقایسه برخی از حقوق آنها در اسلام می پردازیم.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
والدین، مسئول اصلی رعایت حقوق کودک
در کنوانسیون حقوق کودک، بیشترین مسئولیت در رعایت حقوق کودک بر دوش والدین نهاده شده است، چنان که در ماده ۱۸ کشورهای طرف کنوانسیون متعهد شده اند: «بیشترین تلاش خود را برای تضمین به رسمیت شناختن این اصل که پدر و مادر کودک، مسئولیت مشترکی در زمینه رشد و پیشرفت کودک دارند، به عمل آورند. والدین یا قیم قانونی، مسئولیت عمده را در رشد و پیشرفت کودک به عهده دارند و اساسی ترین مسئله آنان، (حفظ) منافع عالیه کودک است».
در آموزه های آسمانی اسلام نیز بیشترین مسئولیت در قبال کودک، بر دوش والدین است که به آن «حق الوَلَدِ عَلَی الوالِد» می گویند؛ زیرا کودک، برکت خانه و نعمت و حسنه ای است که خداوند به پدر و مادر ارزانی کرده است. ازاین رو، قدر و جایگاه آن را باید بدانیم و به وظایف خود در برخورد با این نعمت الهی عمل کنیم.
پیام متن:
سزاوارترین افراد به رعایت حقوق کودک، پدر و مادر هستند؛ زیرا آنها دل سوزترین افراد در حق او هستند.
اسلام و سفارش به رعایت حقوق کودکان
در آموزه های آسمانی اسلام، همه کودکان از دختر و پسر، حقوق و مزایای معیّنی دارند و همگان از اِعمال هرگونه خشونت و بی رحمی در حق آنان باز داشته شده اند. این در حالی است که پیش از اسلام، میان اعراب و دیگر قوم ها، کودکان در وضع نامناسبی قرار داشتند و از کمترین حقوق عادی نیز بهره مند نبودند. آنان با هر بهانه کوچکی از جمله رهایی از فقر و هزینه زندگی، آنها را از میان بر می داشتند. در این میان، شرایط دختران بسیار دردناک تر بود. بزرگان عرب و افراد سرشناس، داشتن دختر را برای خود ننگ و عار می دانستند. آنها را زنده به گور می کردند، چنان که خداوند در قرآن می فرماید:
و هرگاه یکی از آنان را به دختر مژده دهند، چهره اش سیاه می شود، در حالی که خشم [و اندوه] خود را فرو می خورد و از بدی آنچه بدو بشارت داده شده، از قبیله [خود] روی می پوشانند که آیا او را با خواری نگاه دارد، یا در خاک پنهانش کند؟ و چه بد داوری می کنند. (نحل: ۵۸ و ۵۹)
اسلام با آمدن خود، در قالب تعبیرهای زیبا در این باره، نه تنها مردم را از آن عادت های زشت باز داشت، ارزش کودکان را در جامعه افزایش داد و از آن پدران و مادران خواست که به بهانه های واهی فرزندان خود را نکشند و با آنها دل سوز باشند، آنجا که در قرآن آمده است:
و از بیم تنگ دستی فرزندان خود را نکشید، ماییم که به آنها و شما روزی می بخشیم. آری، کشتن آنان همواره خطایی بزرگ است». (اسراء، : ۳۱)
همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از ما نیست، کسی که به خردسالان رحم نکند».
جالب اینکه این حمایت ها از حقوق کودکان، زمانی مطرح شده که هیچ نهاد، سازمان یا کنوانسیون بین المللی برای دفاع از حقوق کودکان وجود نداشته است. اسلام با در نظر گرفتن همه نیازهای اولیه جسمی، روحی و روانی کودکان و دفاع از آن، زمینه را برای رشد و پیشرفت آنان در همه جنبه ها فراهم آورده است.
برخی از حقوق کودکان
بنا بر بند ۱ ماده ۷ کنوانسیون حقوق کودک: «تولد کودک، بلافاصله پس از تولد باید ثبت شود و از حقوقی مانند داشتن نام، کسب تابعیت و در صورت امکان، شناسایی والدین بهره مند باشد. » در اسلام نیز یکی از نخستین وظایفی که بر عهده والدین، پس از تولد نوزاد نهاده شده، انتخاب نام نیکو و مناسب برای کودک است. امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید:
نخستین امری که پدر از آن راه به فرزندش احسان و نیکی می کند، انتخاب نام نیکوست. پس هر یک از شما برای فرزند خود نام نیکو قرار دهید.
همچنین رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «حق فرزند بر والدین، آن است که نام او را نیکو انتخاب کند. » در واقع، انتخاب نام نیکو برای فرزند، در اسلام نوعی احسان و نیکی خوانده می شود که والدین به او روا می دارند، زیرا هم بخشی از نیازهای روحی و روانی کودک برآورده می شود و به او شخصیت و اعتبار می بخشد و هم او را از توهین و استهزای دیگران در حق وی دور می کند. از نگاه اسلام، نام زیبا و نیک حتی می تواند، برای کودک امنیت و آسایش روانی پدید آورد. چنان که در روایت است: وقتی امام صادق علیه السلام شنید کسی نام فرزندش را محمد گذاشته است، فرمود: «به کودک خود دشنام مده، او را کتک نزن و به او بدی نکن!»
بهره مندی از تغذیه و خوراک مناسب، از حقوق مسلم کودک و برطرف کننده نیاز جسمی اوست. براساس بند «ج» ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک، کشورهای طرف کنوانسیون متعهد شده اند: «مبارزه با بیماری ها و سوء تغذیه را از راه فراهم کردن مواد غذایی مقوی و آب آشامیدنی سالم دنبال کنند».
در اسلام، بنا به فرموده رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله: «هیچ کاری بهتر از سیر کردن شکم گرسنه نیست» و اگر این شکم گرسنه از آنِ فرزندان و کودکان او باشد، از وظایف و حقوق اوست، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از حقوق فرزند بر پدر، آن است که جز غذای پاک و خوب به او ندهد».
البته اگر والدین توانایی تأمین مواد غذایی مناسب را نداشته باشند، این وظیفه دینی افراد جامعه است که نیازهای غذایی آنان را تأمین کنند، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
«هر کس سیر بخوابد و همسایه او در کنارش گرسنه باشد و او بداند، به من ایمان ندارد».
در اسلام، فراگیری دانش یک فریضه است، به گونه ای که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مردم سفارش می کند: «از گهواره تا گور دانش بجویند» و آموختن دانش (خواندن و نوشتن) را از جمله حقوق فرزندان بر والدین می داند و می فرماید: «از جمله حقوق فرزند بر پدر، آموختن نوشتن است».
در واقع، پدر و مادر زمانی فرزند خود را احترام می کنند که به او سواد خواندن و نوشتن و آداب معاشرت بیاموزند و از آنجا که شخصیت کودک در مراحل نخستین زندگی، در خانواده شکل می گیرد، آموختن دانش (خواندن و نوشتن) به کودکان، بر عهده والدین نهاده شده است تا در ابتدای زندگی، آنها را به سلاح دانش مسلح کنند تا به وسیله آن بر مشکلات آینده چیره شوند و این، کوچک ترین وظیفه ای است که از والدین انتظار می رود تا در حق فرزند و پاره تن خود روا دارند. امروزه در جهان توسعه یافته، مراحل نخستین سوادآموزی، امری اجباری است و در این راه، گام های مؤثری نیز برداشته شده است و در کنوانسیون حقوق کودک، بر اساس بند ماده ۲۸، کشورهای طرف کنوانسیون متعهد شده اند: «حق کودک را در قبال آموزش و پروش به رسمیت بشناسند و برای دست یابی تدریجی به این حق و بر اساس ایجاد فرصت های برابر اقدام هایی مانند: اجباری و رایگان کردن تحصیلات ابتدایی برای همگان، تشویق شکل های گوناگون آموزشی متوسطه و در دست رس قرار دادن آموزش عالی برای همگان براساس توانایی ها و به شیوه مناسب را معمول دارند».
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز حقوق تحصیلی برای کودکان و عموم مردم به رسمیت شناخته شده است، چنان که بنا بر اصل سی ام قانون اساسی: «دولت موظف است، وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد».
گر مسلمانی ازین است که حافظ دارد آه اگر از پی امروز بود فردایی (همان: ۳۱۸)
دکتر غنی معتقدند که حافظ به سبب گفتن این بیت « گر مسلمانی… » تکفیر شد و به همین خاطر بیت ماقبل را سروده است تا گناه کفرگویی خود و شک آوردن در وقوع قیامت را به گردن ترسا بیندازد؛ و خود دکتر غنی نیز این قول را از صاحب « حبیب السیر » نقل می کند.
محمّد دارابی نیز معتقد است که این فنّی از فنون بلاغت است که برای تفهیم آن مثالی نیز آورده است به شرح زیر:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
به کسی که پدر خود را اذیّت می کند، می گویند اگر او پدر توست، با او چنین نکن یعنی نباید پدرت را اذیّت کنی و قول غنی و صاحب « حبیب السیر » را قبول ندارد.
« معاداندیشی خیّامی که بوی انکار می دهد یعنی تلویحاً معاد یا لوازم معاد را دست کم می گیرد، یا بدبینانه و نیست انگارانه انکار می کند، یا به طنز برگزار می کند.
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد آه اگر از پی امروز بود فردائی »
(خرّمشاهی، ۱۳۶۸: ۸۴)
با التفات به واژه « خوش » و « گر » به راحتی می توان تمام شبهات این دو بیت را برطرف کرد. به قطع و یقین حافظ بیت ماقبل را بعد از تکفیر نسروده است و این ماجرا افسانه ای بیش نیست. حافظ در مورد خود می گوید:
حافظ از معتقدانست گرامی دارش زانکه بخشایش بس روح مکرّم با اوست
(دیوان حافظ، ۱۳۸۹ : ۴۲)
با التفات به واژه های « گر » و « خوش » می توان دریافت که این دو بیت یعنی: « این حدیثم چه خوش آمد که… » همیشه بوده اند و حافظ بیت ماقبل را پس از تکفیر نسروده است چرا که تمام تأکید بیت روی مصرع « گر مسلمانی… » است. و مصراع اوّل بیت یعنی « این حدیثم…» نیز همین نظر را تأیید می کند. زیرا حافظ با هنرمندی هر چه تمام تر واژه « خوش » را در آن گنجانده است. حافظ می گوید خوشم آمده است که ترسا می گوید اگر مسلمانی این است که حافظ دارد. تمام حرف دل حافظ همین است. و اگر کسانی که معتقدند از آغاز بیت ماقبل نبوده است و تأکید بیت روی مصرع « آه اگر از پی… » بوده است و حافظ به دلیل تبرئه خویش به جهت گناه کفرگویی و شک آوردن در قیامت، بیت ماقبل را سروده است، پس چرا بیت ماقبل هم، مصرع « گر مسلمانی… » را تأکید می کند. آیا قابل باور است که قرار شده حافظ بیتی بسراید و گناه خویش به گردن غیری چون ترسا بیندازد و حال آن که بیتی می سراید و می گوید از حرف ترسا خیلی خوشم آمده است که می گوید اگر مسلمانی از این نوعی است که حافظ دارد پس وای و آه اگر وقوع قیامت حتمی و قطعی باشد. حافظ می گوید، ترسا مسلمانی هایی دیده که به مسلمانی حافظ شبیه نیست و از قرار معلوم مسلمانی ترسا هم شبیه حافظ نیست و ترسا با دیدن نوع مسلمانی حافظ برای خودش احساس خطر کرده است که اگر مسلمانی این باشد، پس وای بر من که اگر قیامتی بر پا شد، من چه کنم؟ تمام حرف دل حافظ از زبان ترسا درآمده است. اسلام و مسلمانی مدعیان دروغین عصر حافظ که از اسلام ناب فرسنگ ها فاصله دارد و فقط مسلمانی بر سر زبان های آن هاست و حال که حافظ با خود همراه و هم عقیده ای چون ترسا پیدا نموده است که این را درک کرده است، خوشحال است.
نتیجه کلام این که شبهه بیت زمانی ایجاد می شود که تأکید بیت را روی « آه اگر از پی امروز… » بگذاریم. در حالی که هر انسان منصفی می داند که در صورت اعتقاد به وجود هر دو بیت در آغاز، تأکید و تکیه بیت روی مصرع « گر مسلمانی از… » است، می باشد و این مصرع، یعنی شهادت ایمان ناب حافظ که حتّی ترسا را نگران از عاقبت خویش کرده است و در صورت نبودن بیت ماقبل از آغاز، باز هیچ انسان منصفی نمی تواند قبول کند که شخصی چون حافظ هم شک در قیامت دارد و هم نگرانی از مسلمانی خود دارد. نگرانی از مسلمانی یعنی تعارف و شکسته نفسی. چرا که افراد بی نماز و بی اعتقاد و حتّی سست ایمان خود را مسلمان واقعی می دانند و حتّی برخی که نماز نمی خوانند و از دین خارج شده اند، توجیهشان این است که قلب پاکی داریم و فتوا صادر می کنند که نماز نیاز نداریم.
بنابراین نگرانی از مسلمانی و نگرانی از وقوع قیامت با هم نمی تواند نشانه ی بی اعتقادی و شک در قیامت باشد. حال اگر حافظ چنین کاری کرد. گفت در قیامت شک دارم به او می گویند برای نجات جانت بیتی بگو، بیتی می گوید و قرار است، حرفِ زدهِ خود را به گردن ترسا بیندازد، آیا عقل سلیم قبول می کند که بعد از این همه جنجال بیاید و ادعا کند که ترسا چه حرف قشنگی زده است که نوع مسلمانی من او را نگران قیامت کرده است؟!
۳ـ رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
۴ـ در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
(همان: ۱۳۶)
در شب قدر شراب نوشیده ام و دلیل آن آمدن معشوق و آماده بودن جام شراب بود و تسبیحم به علت کشمکش شیرینی که با ساقی داشتم پاره شد. مرا به خاطر شراب نوشی سرزنش مکنید و عذرم را به خاطر پاره شدن تسبیح بپذیرید. حافظ شناسان بدون توجّه به خواسته ی حافظ، هم از او عیب گرفته اند و هم سرزنشش کرده اند :
« طنز این بیت بر پایه ی عذر بدتر از گناه است. می گوید ببخشید که تسبیحم پاره شد، تقصیر من نبود، کشمکش شیرینی در پیش بود که سر رشته ی کار از دست من به در رفته بود ». (خرّمشاهی، ۱۳۷۱: ۷۵۳)
« ]حافظ[ بارها از بی اعتنایی و یا ناپای بندی خویش به برخی از اجزا و عناصر دین نیز سخن میگوید؛ و گاه عمده ترین بنیادهای اندیشه ی دینی را در شعر خود مورد طنز و تردید و انکار قرار میدهد:
در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود »
(درگاهی، ۱۳۸۵: ۶۷)
« یکی از نمونه های باریک و ممتاز طنز حافظ، شوخی او با مقدّسات است. … رشته ی تسبیح او نه از شدت ذکر گفتن و نه بی مقدمه و بی جهت پاره می شود، بلکه از گیر و دار دست به دامان ساقی شدن؛ و… » (خرّمشاهی، ۱۳۷۲: ۲۳۵)
حافظ شناسان بدون توجّه به حروف شرطی « ار » و « اگر » او را متهم ساخته اند که عذر بدتر از گناه آورده و عناصر دین را مورد طنز و تردید و انکار قرار داده است.حافظ نمی داند که در شب قدر شراب نوشیده است یا نه ؟ تسبیحش هم هنوز پاره نشده است بلکه می گوید اگر شراب نوشیدم و اگر تسبیحم پاره شد، از من عیب جویی نکنید .
حافظی که نگران عیب جویی و ملامت است، چرا چنین اعترافاتی می کند؟! چرا گناه کار نکرده ای را به گردن می گیرد و در حین حال می گوید، مرا سرزنش نکنید ؟!
دلیل محکمی که حافظ را این گونه بی پروا ساخته است « یار » و « ساقی » است. او در شب قدر به یار خویش پیوسته است. او که همیشه از یار دور افتاده بود :
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که از روزگار هجران گفت
(دیوان حافظ ،۶۱:۱۳۸۹)
در شب قدر به وصال معشوق می رسد :
شب قدر است و طی شد نامه ی هجر سلامٌ فیه حتّی مَطلعِ الفَجر
(دیوان حافظ، ۱۶۴:۱۳۸۹)
حافظ نگران از طعن حسودان و ملامتگران است زیـرا می دانـد که او را نمـی فهمنـد و بـه او
تهمت ها می زنند، چرا که عاشق نیستند:
ملامت گو چه دریابد میان عاشق و معشوق نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی
(همان: ۳۰۶)
چون نشانی هایی که حافظ از یار می دهد جزو « اسرار مگوی » عارفانه است و هر کس جنس حرف هایش را نمی شناسد:
سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنید
(همان: ۱۵۹)
و حافظ چون می داند ملامتش خواهند کرد، گله پیش دلدار می برد که:
از خونِ دل نوشتم نزدیک دوست نامه انی رأیت ذهراً من هجرکَ القیامه
(همان: ۲۷۳)
و در آخر غزل می گوید:
گفتم ملامت آید گَر گِرد دوست گردم و الله ما رَأینا حبّاً بِلا مَلامَه
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین حتّی یُذوقُ مِنهُ کأساً من الکرامَه
(همان: ۲۷۳)
حافظ در این غزل ۶ بیتی به یار نامه می نویسد که از دوریت قیامتی بر پا شده است و می گوید که در چشمانم از این فراق صد نشانه دارم که یکی از آن ها خشک شدن اشک چشمانم است. طبیب به او می گوید، در دوری از او عذاب است و در قربتش سلامت. و او به طبیب می گوید در نزدیک شدن به او، سرزنشِ ملامت گران است و قسم یاد می کند که به خدا قسم ما عشقی را بدون ملامت و سرزنش ندیدیم. و در آخر بیت می گوید حافظ عاشقِ تو شد تا جان شیرین خود را در عوض باده ای بدهد تا با دادن جان بتواند از کرامت عشق تو کاسه ای بچشد و نوش کند. و به راستی که:
هر که را اسرار حق آموختند مُهر کردند و دهانش دوختند
و درست به همین دلیل است که از پیامبر و معصوم شطحی نمی شنویم و اگر کار خارق العاده ای به دست آن ها صورت گیرد، آن را معجزه نامیده و به خدا نسبت می دهند. هر چند در این زمینه نیز ملامت گویان حتّی به پیامبر تهمت ساحر و جادوگر می زنند. بنابراین گفتن اسرار حق برای گوینده اش مشکلاتی به بار می آورد. یکی از مراجع بزرگ مثال زیبایی در مورد پنهان نمودن اسرار حق به شرح زیر دارند: