وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی رابطه ی ساختار سازمانی با خلاقیت مدیران ...

جدول ‏۴-۴ توزیع فراوانی میزان تحصیلات ۵۱
جدول ‏۴-۵ توصیف متغیر پیجیدگی ۵۲
جدول ‏۴-۶ توصیف متغیر رسمیت ۵۳
جدول ‏۴-۷ توصیف متغیر نمرکز ۵۴
جدول ‏۴-۸ توصیف متغیر خلاقیت مدیران ۵۵
جدول ۴-۹ نتایج آزمون کولموگروف – اسمیرنوف برای بررسی نرمال بودن توزیع نمرات ۵۷

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

جدول ‏۴-۱۰ آزمون همبستگی اسپیرمن برای رابطه بین پیچیدگی با خلاقیت مدیران ۵۷
جدول۴-۱۱ آزمون همبستگی پیرسون برای رابطه بین رسمیت با خلاقیت مدیران ۵۸
جدول ‏۴-۱۲ آزمون همبستگی پیرسون برای تمرکز و خلاقیت مدیران ۵۹
فهرست نمودارها:
نمودار ‏۱-۱ مدل مفهومی تحقیق(کرامتی و جهانی،۱۳۸۸) ۸
نمودار ‏۴-۱ توزیع فراوانی تفکیک بر حسب جنسیت ۴۹
نمودار ۴-۲ توزیع فراوانی تفکیک سنی ۵۰
نمودار ‏۴-۳ توزیع فراوانی سابقه استخدام ۵۱
نمودار ‏۴-۴ توزیع فراوانی تحصیلات ۵۲
نمودار ‏۴-۵ر هیستوگرام متغیر پیچیدگی ۵۳
نمودار ‏۴-۶ نمودار هیستوگرام متغیر رسمیت ۵۴
نمودار۴-۷ هیستوگرام متغیر تمرکز ۵۵
نمودار ‏۴-۸نمودار هیستوگرام متغیر خلاقیت مدیران ۵۶
چکیده:
در این تحقیق به بررسی رابطه بین ساختار سازمانی و خلاقیت مدیران در بیمه ایران در شهرستان تهران پرداخته شد. در این تحقیق از شاخصهای(پیچیدگی، رسمیت و تمرکز) به عنوان شاخصهای نشان دهنده ساختار سازمانی استفاده شد. روش مورد استفاده در این تحقیق توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق کلیه مدیران بیمه ایران در شهرستان تهران می‌باشند. که از پرسشنامه استاندارد رندسیپ که حاوی ۵۰ سوال بود جهت اندازه گیری متغیر خلاقیت و از پرسشنامه استاندارد رابینز به نقل از مقیمی که حاوی ۱۴ سوال بود جهت اندازه گیری ساختار سازمانی استفاده گردید. جهت آزمون فرضیه ها نیز به دلیل نرمال نبودن متغیر وابسته از آزمون همبستگی اسپیرمن استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که بین پیچیدگی و خلاقیت مدیران رابطه معنی داری وجود ندارد ولی بین رسمیت و خلاقیت مدیران رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد و بین تمرکز و خلاقیت مدیران رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد.
واژگان کلیدی: خلاقیت مدیران، رسمیت ، تمرکز، پیچیدگی، ساختار سازمانی
فصل اول: کلیات تحقیق
فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱ مقدمه
همه سازمانها برای بقا نیازمند اندیشه‌های نو و نظرات بدیع و تازه اند. افکار و نظرات جدید همچون روحی در کالبد سازمان دمیده می شود و آن را از نیستی و فنا نجات می دهد . برای آنکه بتوان در دنیای متلاطم و متغیر به حیات ادامه داد ، باید به خلاقیت روی آورد و ضمن شناخت تغییرات و تحولات محیط برای رویارویی با آنها پاسخ های بدیع و تازه تدارک دید و همراه تاثیرپذیری از این تحولات بر آنها تأثیر نهاد و بدانها شکل دلخواه داد(الوانی، ۱۳۸۳).
امروزه مفاهیم ذهنی بشر مملو از طرح های تکامل یافته ای است که مدت ها پیشدر قالب های خام و ابتدایی، در ذهن بسیاری از افراد اندیشمند و خلاق جوانه زده و بتدریج توسط انسان های متوالی تکامل یافته است. خلاقیت به عنوان نیاز عالیه بشری در تمام زندگی او مطرح بوده و عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشی در فکر و اندیشه انسان، به طوری که حایز یک توانایی در ترکیب عوامل قبلی در طرح جدید می‌شود(فیشانی،۱۳۷۷). پدیده خلاقیت و نوآوری مثل انسان از خصیصه های انسانی، در آحاد نوع بشر یافت می شود و این انگیزش‌ها و شرایط محیطی و فردی است که عامل خلاقیت را آشکار می کند. خلاقیت به عنوان یک حالت روانی و ذهنی که در قلمرو علم روان شناسی است، آشکار می شود و از آن جا که عمده کار و فعالیت انسان در سازمان ها انجام می شود، عامل ایجاد و پرورش خلاقیت در محدوده علم و هنر مدیریت قرار می گیرد و مدیران می توانند پیدایش خلاقیت را در سازمان ها با ایجاد زمینه ها وبستر مناسب همچون ساختار سازمانی مناسب، تسریع یا با ایجاد فضای نامناسب آن را خنثی کنند(فیشانی، ۱۳۷۷). عوامل متعددی در درون یک سازمان بر توان خلاقیت افراد تأثیر می گذارند. یکی از مهم ترین عوامل، تسهیل و تقویت توان خلاقیت در سازمان، ساختار مناسب و تشکیلات مناسب با اهداف مورد نظر است(صمدآقایی، ۱۳۷۸).
خلاقیت در درون یک سازمان در خلاء به وجود نمی آید، بلکه ساختار سازمانی به عنوان یک بستر، زمینه را برای پیدایش خلاقیت آماده می کند. ساختار سازمان نمایانگر روابط واحدهای آن و نشان دهنده انعطاف پذیری آن است. سازمان‌هایی که دارای ساختار غیرمنعطف باشند، برای ایجاد همکاری و وحدت در دوران بحران دچار آشفتگی می شوند. در حالی که سازمان‌هایی که امکان برقرار کردن رابطه، بویژه رابطه غیررسمی و انعطاف پذیر را در ساختار خود پیشبینی می کنند، عوامل مثبت و مؤثری را برای ترغیب و رشد خلاقیت و نوآوری در سازمان خود به وجود می آورند(صمدآقایی،۱۳۷۸).
در این فصل کلیات تحقیق تدوین و ارائه شده است. در فصل حاضر ابتدا، مساله اصلی تحقیق بیان شده است. سپس فرضیات تحقیق مطرح و مطالبی در خصوص روش و قلمرو تحقیق ارائه شده است. همچنین در خصوص نحوه آزمون فرضیات توضیحاتی به صورت کلی داده شده است.
۲-۱ بیان مسئله
سـازمـان هـا بـرای بقاء و تداوم نقش مثبت و سازنده خود نیازمند افکار، اندیشه ها، نظرات تـازه و نـو هـستند تا با دریافت دیدگاه های نو مبتنی بر تحقیقات میدانی و اندیشه ها و تـئوری هـا بـتـوانـنـد پـویـایـی خـود را تـضـمـیـن کـنـنـد وگـرنـه رو بـه زوال و نابودی هستند. مقاومت سازمان‌ها در قبال تغییرات و تحولات جهانی و منطقه ای موجب حذف آنها شده و حتی قادر به حفظ وضع موجود نیز نخواهند بود.
وجود ساختار یکی از ویژگی‌های اصلی هر سازمان است که بر اساس آن فعالیت ها، متفاوت از یکدیگر تفکیک شده و بین وظایف هماهنگی ایجاد می گردد، همچنین با وجود ساختار، روند تفویض اختیار، مسئولیت، کنترل مقررات و استاندارها بین فعالیت ها و ومجریان آنها مشخص می‌شود. در تعریف دیگر، ساختار سازمانی عبارت است از الگوی ارتباطات میان بخش ها و اجزا یک سازمان. به عبارت دیگر سازمان ها به طور آگاهانه بخش ها و واحدهایی را به عنوان پاره سیستم در سیستم اصلی به وجود می آورند و میان این پاره سیستم، الگوی ارتباط و تعامل مشخص را حاکم می کنند. این تمایز درونی، بین بخش ها و الگوهای ارتباطات بیان آنها را ساختار سازمانی می نامند (مجیدی و همکاران،۱۳۹۰).
نظریهپردازان مختلف دوازده متغییر اساسی را که مورد قبول همه آنها است برای تعریف ابعاد ساختاری به کار بردهاند این ابعاد عبارتند از:
۱- اجزا اداری ۲- استقلال ۳- تمرکز ۴- پیچیدگی ۵- تفویض اختیار ۷- رسمیت ۸- ترکیب ۹- حرفهگرایی ۱۰- حیطه کنترل ۱۱- تخصصگرایی ۱۲- استاندارد کردن. بنابراین جهت سنجش و تعیین ساختار سازمان ابعاد متفاوتی را میتوان در نظر داشت که تحقیق حاضر با تاکید بر سه بعد پیچیدگی[۱]، رسمیت[۲] و تمرکز[۳]که مهمتر از بقیه هستند به سنجش ساختار سازمانها پرداخته است.
یکی از عناصر مهم ساختار سازمانی پیچیدگی می باشد پیچیدگی به میزان تفکیکی که درون سازمان وجود دارد دلالت میکند. از دیگر عناصر عمده که در این تحقیق نیز بدان اشاره گردیده رسمیت در سازمانها می باشد. رسمیت به میزان استاندارد بودن مشاغل درون سازمان اشاره دارد. مهمترین فنون رسمیت عبارتند از فرایند گزینش، الزامات نقش،رویه ها و خطیمشیها، آموزش و شعائری که کارکنان برای اثبات وفاداری و تعهد خود نسبت به سازمان از آنها تبعیت می‌کنند. از دیگر عناصر ساختار سازمانی می توان به تمرکز در سازمان اشاره کرد. تمرکز به میزان تراکم اختیار رسمی که برای اتخاذ تصمیم در فرد، واحد یا سطح سازمانی متمرکز میشود و به کارکنان حداقل اجازه مشارکت در تصمیمات را میدهد اشاره میکند.
ساختار سازمانی بر عوامل متعددی تاثیر گذار می باشد یکی از این عوامل خلاقیت مدیران شرکت‌ها می باشد.
خلاقیت بکارگیری توانایی‌های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است. هر سازمانی می تواند با اصلاح ساختار خود و افزایش خلاقیت نیروی انسانی خود باعث بالارفتن عملکرد و بهره وری شود و در جهت رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده خویش گام بردارد. خلاقیت می تواند یک منبع قدرتمند رقابتی و مزیتی در کار باشد. خلاقیت عامل رشد و بالندگی سازمان، ارتقای بهره وری، افزایش کیفیت تولیدات و خدمات و موففیت در رقابت، افزایش انگیزش کارکنان و رضایت شغلی آنها، کاهش هزینه ها، تنوع تولیدات و خدمات و کاهش بورکراسی اداری شود(اسمی، جهانی،۱۳۸۸). مطالعات متعدد نشان از این داشت که تمرکز، پیچیدگی، رسمیت از عوامل موثر بر خلاقیت مدیران می باشد. هر چه استانداردسازی امور بیشتر باشد به همان نسبت از توان خلاقیت افراد کاسته میشود. با توجه به اینکه عدم انعطاف از محدودیتهای خلاقیت است رسمیت تولید ایده را محدود میکند( اسلمی و تدین، ۱۳۸۷) به طور کلی با افزایش قوانی و مقررات، دستورالعمل ها و آیین نامه ها موجود در سازمان، خلاقیت فردی و سازمانی کاهش می یابد و برعکس(امیدی وهمکاران،۱۳۸۶) از طرفی برخی محققان بر این باورند که بالا بودن تمرکز سازمانی باعث افزایش خلاقیت مدیران می شود بدیهی است که هرچه در شرکت متمرکز تر باشند یعنی سلسله مراتب دستوردهی ازبالا به پایین حاکم باشد و تصمیمات فقط توسط یک نفر اتخاذ گردد میزان خلاقیت مدیران نیز بالاتر می رود زیرا می تواند با آزادی عمل بیشتری تصمیم گیری بکنند. از طرفی نیز بالا بودن پیچیدگی می تواند باعث کاهش خلاقیت مدیران باشد با توجه به مطالب ارائه شده در این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال هستیم که آیا ساختار سازمانی بر خلاقیت مدیران بیمه ایران تاثیر گذار می باشد یا نه؟
۳-۱سوالات پژوهش
۱-۳-۱سوال اصلی
آیا بین ساختار سازمانی و خلاقیت مدیران بیمه ایران تهران رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد؟
۲-۳-۱سوالات فرعی
آیا بین پیچیدگی(عمودی) و خلاقیت مدیران بیمه ایران تهران رایطه مثبت و معنی داری وجود دارد؟
آیا بین رسمیت و خلاقیت مدیران بیمه ایران تهران رایطه مثبت و معنی داری وجود دارد؟
آیا بین تمرکز و خلاقیت مدیران بیمه ایران تهران رایطه مثبت و معنی داری وجود دارد؟
۴-۱اهمیت و ضرورت پژوهش
می توان بیان کرد که آگاهی مدیران و کارکنان از خلاقیت الزامی است تا بتوانند با زمینه ای از آگاهیهای مورد نیاز و نو وارد عرصه کار و فعالیت شوند و در آنجا با آفرینندگی، نقش مؤثری در تحقق هدفها و پیشرفت سازمانهای خود داشته باشند. خلاقیت برای ماندگاری هر سازمانی لازم است و در طی زمان، سازمانهای غیر خلاق از صحنه محو میشوند و اگر چه چنین سازمانی ممکن است در عملیاتی که در یک مقطع از عمر خود درگیر آن است، موفق باشد ولی سرانجام مجبور به تعطیل یا تغییر سیستم خواهد شد(آگهی، ۱۳۹۱). بنابراین برای ماندگاری سازمانها و اینکه بتوانند در عصر تغییرات به رقابت بپردازند، بر طبق یافتهها، نشان میدهد که متغیرهای ساختار سازمانی مانند تمرکز ،رسمیت و پیچیدگی بر خلاقیت مدیران سازمان تاثیر میگذارند و در نهایت می‌توان ساختار سازمانی را به عنوان اصلیترین عامل تاثیر گذار بر خلاقیت سازمان ها برشمرد. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن این مهم و با اتکا به تحقیقات پیشین در مورد ساختار سازمان و خلاقیت سازمانی در پی بررسی رابطه ساختار سازمانی با خلاقیت مدیران بیمه ایران تهران میباشد.
۵-اهداف تحقیق
۱-۵-۱هدف کلی
بررسی رابطه ساختار سازمانی با خلاقیت مدیران بیمه ایران تهران هدف اصلی این پژوهش میباشد
۲-۵-۱اهداف جزئی
بررسی رابطه پیچیدگی(عمودی) با خلاقیت مدیران بیمه ایران
بررسی رابطه رسمیت با خلاقیت مدیران بیمه ایران

سایت دانلود پایان نامه : فایل ها درباره : تأثیر ابعاد کیفی خدمات بر ...

بیل گیتس مدیر شرکت مایکرو سافت می گوید : ناراضی ترین مشتریان ، مهمترین منبع عبرت و یادگیری برای سازمانها هستند . ( ماهنامه تدبیر ، شماره ۱۴۲ ، ۱۳۸۲ )

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اندرسون و سالیوان دریافتند سازمانهایی که در سطوح بالاتری از رضایت را فراهم می کنند تمایل به انعطاف پذیری و حفظ مشتری دارند در نهایت رضایت یک برونداد مثبت است و در ادبیات خدمات بیان می شود سود آوری و رشد به صورت وسیعی به وسیله وفاداری بیان می شود و رفتار وفادارانه خود نتیجه رضایت مشتری است . (Drake and Gwynn and waite 1998 )
تعداد قابل ملاحظه ای از تحقیقات این نتایج را داد که رضایت مشتری عامل تعیین کننده در وفاداری مشتری است جمال دریافت که رابطه متمایز و مثبتی بین رضایت و وفاداری وجود دارد وفادای بالاتر موجب کاهش هزینه بازاریابی می شود و ظرفیت برای سهم بازار را بالا می برد . تبلیغات دهان به دهان را افزایش می دهد و صورت برجسته ای برای ایجاد تمایز و مزیت رقابتی است .( Anderson and sullivan)
چونگ و همکاران دریافتند که رضایت مشتری و ادراک مشتری از کیفیت خدمات عامل پیش بینی کننده و مهمی در رفتار و وفاداری مشتری است . Drake and Gwynne and waite 1998) )
رضایت بالای مشتری نوعی بیمه در برابر اشتباهات احتمالی شرکت است، که درنتیجه تغییرات مرتبط با تولید خدمات وقوع آنها اجتناب پذیر است. مشتریان دائمی در مواجهه با چنین موقعیتهایی اغماض بیشتری دارند، زیرا به دلیل تجربیات خوشایند قبلی، اشتباهات اندک سازمان را به راحتی نادیده می گیرند. بنابراین، عجیب نیست که جلب رضایت مشتریان مهمترین وظیفه سازمانها و موسسات شده است (ونوس و صفائیان،۵۸:۱۳۸۱-۵۹).
برخی از محققین نظیر کرونین و تیلور (Cronin& Taylor ,1992) رضایت را به عنوان ارزیابی کلی مشتری از سازمان و محصولاتش تعریف نموده اند. همچنین محققان سعی کرده اند تا بین رضایت مشتری و کیفیت خدمات هم به لحاظ مفهومی و هم از لحاظ تجربی تمایز قائل شوند. اما به گفته زاهوریک و راست (Zahorik & Rust,1992) امروزه بر عمومیت این رابطه توافق وجود ندارد. در واقع در بسیاری از موارد واژه رضایت مشتری و کیفیت خدمت به جای یکدیگر به کار گرفته شده اند. (Iacobucci, Grayson & Ostrom, 1994) دو پژوهشگر به نام های لیجندر و استراتدویک (Liljander & Strandvik,1995) پس از مروری بر ادبیات کیفیت خدمت ورضایت مشتری پیشنهاد کردند که رضایت مشتری بیش از کیفیت خدمت با رفتارهای آتی مشتری رابطه دارد.
یی (Yi,1990) در مروری بر ادبیات رضایت مشتری، نتیجه می گیرد که رضایت مشتری معمولاً به عنوان پاسخ مشتری به ارزیابی از مغایرت ادراک شده بین برخی استانداردهای مقایسه (مثل انتظارات) و عملکرد ادراک شده محصول تعریف می گردد. بیتنر و هوبرت (Bitner & Hubbert, 1993) بین رضایت یکباره از خدمت[۹] و رضایت کلی از خدمت[۱۰] تمایز قائل شده اند. آنها رضایت یکباره از خدمت را به عنوان رضایت یا عدم رضایت مشتری از رویارویی و بهره مندی گسسته از یک خدمت تعریف کرده اند. (مثل آرایش مو، مراجعه به داندانپزشک یا تعمیر کار) در حالی که رضایت کلی از خدمت، رضایت یا عدم رضایت از یک سازمان بر مبنای کلیه تجارب و تعاملات با آن سازمان خاص می باشد.
مفهوم کلی رضایت مشتری بر ارزیابی و احساس کلی مشتری در مورد کل برخوردها و خریدهایخود از برند مربوط می‌شود. درحقیقت، می‌توان گفت که بعد کلی رضایت مشتری تابعی ازکلیه رضایتها یا نا‌رضایتی‌‌های او در مبادلات قبلی است . رضایت مشتری تجمیعی (یاکلی) ارزیابی کلی مشتری از همه تجربیات خرید و مصرف یک کالا یا خدمت در یک دورهزمانی طولانی‌مدت است. در حالی‌که رضایت مبادله‌ای، اطلاعاتی در مورد برخورد وتجربه یک فرد با کالا و خدمت خاص در یک مورد خاص به دست می‌دهد، رضایت کلی شاخصمناسب‌تری در مورد عملکرد گذشته، حال و آینده شرکت است. این اهمیت از آن جهت است کهمشتریان تصمیم خرید دوباره خود را بر اساس همه تجربیات خود با یک برند تا زمان حالانجام می‌دهند نه بر اساس یک خرید در زمان و مکانی خاص(. (Ibid,
زمانی که کیفیت مطابق با نظریه های جدید، تناسب با نیازهای مشتری تعریف می شود، مشتری دارای یک نقش محوری در هدایت فعالیتهای هر سازمان می شود. بنابراین شناخت مشتری، تعیین خواسته های مشتری و تهیه کالاها و خدمات مناسب جهت رفع نیازهای مشتری از اهمیت زیادی برخوردار است. همانطور که پیتر دراکر[۱۱] ادعا کرده، رضایت مشتری هدف تمام فعالیتهاست (Mcnealy, 1994, p: 77) . رضایت مشتری به ادراک مشتری نسبت به محصولات و خدمات ارائه شده بستگی دارد. با سنجش رضایت مشتری، مدیران قادر به درک انتظارات مشتری می شوند که بدین منظور باید بازخوردهای دریافت شده از سوی آنها را مورد توجه قرار دهند. کاتلر، رضایت مشتری را احساس مسرت[۱۲] یا دلسردی[۱۳] فرد در نتیجه مقایسه نتایج دریافت شده با انتظاراتش، تعریف می‌کند. این تعریف به این مطلب اشاره دارد که مشتریان محصولات شرکت‌های مختلف را با انتظارات خود مقایسه کرده و شرکتی را انتخاب می کنند که به بهترین نحو پاسخگوی خواسته های آنان است.
هنان و کارپ[۱۴] سه سؤال را برای سنجش رضایت مشتری مطرح می کنند :

    1. چه چیزی را شرکت باید بهبود دهد ؟
    1. چگونه و تا چه اندازه آن را بهبود دهد ؟
    1. تا چه اندازه باید نسبت به رقبای خود بهتر عمل کند ؟

این ارزیابی باید در هر زمانی که یک عامل جدید به محیط وارد می شود و یا تغییرات جدیدی رخ می دهد، انجام شود. (Sauze, 2000, p: 7)
رضایت مشتری، عاملی کلیدی برای تعیین چگونگی موفقیت سازمان در ارتباط با مشتری است. دستیابی به رضایت مشتری مستلزم فرهنگ مشتری محور[۱۵]، سازمان متمرکز بر مشتری، توانمند سازی کارکنان، تیم سازی[۱۶] و مشارکت با مشتریان و تأمین کنندگان است.
رضایت مشتری داخلی (کارکنان) و مشتری خارجی به صورت یک رابطه علت و معلولی است. رضایت کارکنان منشاء کیفیت برتر است، زیرا اگر سازمان نیازهای مشتریان داخلی را ارضا نماید، آنها نیز قادر خواهند بود در جهت رضایت مشتری خارجی گام بردارند. بنابراین رضایت مشتری داخلی یکی از شرایط اساسی برای رضایت مشتری خارجی در بازار می باشد. مدیران معمولاً به دنبال سود مالی سریع و آسان هستند و نقش رضایت زیردستان را برای نیل به رضایت مشتری خارجی و سودآوری مورد توجه قرار می دهند. (Fecikova, 2004, p: 58-59)
در رویکرد مشتری محوری، تمرکز بر رضایت مشتری است. در این حالت وقتی کارهایمان را خوب انجام داده ایم که رضایت مشتر ی حاصل شده باشد. با این رویکرد همواره به دنبال جمع آوری اطلاعات لازم از مشتریان هستیم. در شرکت‌هایی که تفکر مشتری محوری حاکم است باورها بر این است که ” مشتری پادشاه است ” و چون محیط و نیازها دائماً در حال تغییر هستند، بدیهی است که نیازها و انتظارات مشتری نیز همواره در حال تغییر است. پس بایستی نیازها و انتظارات جدید مشتری را به طور مرتب شناسایی کنیم تا بتوانیم در راستای بهبود محصول و روش های ساخت آن اقدامات لازم را انجام دهیم.

۱-۱۲-۲ . رضایت مشتری و موفقیت سازمانی

امروزه سازمان هایی که خواهان موفقیت هستند در جستجوی راه ها و روش های اند که بتوانند رهبری بازار را در کنترل خود در آورند . یکی از مهمترین راه های نیل به موفقیت آنان مشتری گرایی است. در واقع باید اظهار داشت که کلید و رمز موفقیت اجرای عملی مفهوم مشتری گرایی در استراتژی سازمان نهفته است . این استراتژی باید مبتنی بر حل مشکل مشتری از طریق شناسایی نیازهای آشکار و پنهان در حال و آینده باشد . (همان منبع ،۲۶)
شرکت هایی که خدمات عالی به مشتریان ارائه می کنند دارای چند ویژگی مهم و مشترک هستند به خواسته ها و نیازها و انتظارات مشتریان توجه بسیاری دارند . استراتژی خدماتی را توسعه داده اند که به طور واضح تعریف و ابلاغ شده است . سیستمی را طراحی کرده اند که در آن در هر مرحله از مبادله با مشتریان به خوبی رفتار می شود و دیگر این که بسیاری از کارکنان این شرکت ها به خدمت گرایش دارند . ( روستا و دیگران ،۱۳۷۵ و ۳۵)
موفقیت یک سازمان همچنین به برقراری روابط بلند مدت با مشتریان بستگی دارد . تلاش یک سازمان در برقراری این ارتباط به « بازاریابی رابطه مند » مصطلح شده است که تلویحا ً به مبادله دو طرفه منافع بین سازمان و مشتریان گوناگون اشاره دارد . به همین خاطر سازمان باید مشتریان خود را از مزایای محصولات خویش آگاه کند و پاسخگوی سفارش های انبوهی از مشتریان و فقط به نیازهای گروه خاصی از مشتریان توجه نکند .

۲-۱۲-۲ . اهمیت رضایت مشتری

از آغاز دهه ۱۹۹۰یک نظریه جهانی بین صاحب نظران پدیدار شد ان این بود که سازمانهای مشتری گرا و بازار گرا در بازارهای رقابتی جهان موفق تر ند و منبع اصلی شکست سازمان ها عدم دانش و درک ناکافی از مصرف کنندگان و بازار معرفی شده است . کتاب های « در جستجوی کمال » نوشته پیترز و واترمن در سال ۱۹۸۰« مزیت رقابتی کشورها » نوشته مایکل پرتر در سال ۱۹۹۰ و « اشتباهات بازاریابی » نوشته آراف هارتلی در سال ۱۹۹۲و بسیاری کتاب های دیگر همگی بر درک مشتریان بازارها و رقبای سازمان دارند. ( ونوس ، صفائیان ، ۳۷:۱۳۸۳)
میکائیل لب یوئف درباره مشتریان چنین می گوید :
- هر مشتری ناراضی به ۸ تا ۱۰ نفر دیگر ، نارضایتی خود را اعلام می کند . ۲۰% به ۲۰ نفر دیگر نارضایتی خود را می گوید .
- هزینه جلب مشتریان جدید ، ۶برابر هزینه حفظ مشتریان موجود است .
- در سال های گذشته علت ورشکستگی ۶۸% از شرکت های ورشکسته ارائه خدمات ضعیف و نا مناسب به مشتریان بوده است . فقط ۴% از مشتریان ناراضی ، شکایت می کنند ، ۹۶% بقیه از خرید خود دست خواهند کشید و ۹۱% هرگز برنخواهند گشت . لذا می بایست علت نارضایتی مشتریان و برطرف شود .(کیوانشاهی ، ۱۳۷۹ ، شماره ۲۴ ، ۲۴ )

۳-۱۲-۲ . سنجش رضایت مشتری

چنانچه اشاره شد در بازار امروز سودآوری و رشد سازمانها ، رابطه مستقیم و تنگاتنگی با درجه رضایت مشتریان دارد یکی از مهمترین اقدامات در چرخه جلب رضایت مشتری سنجش میزان رضایت او از کالا و خدمات دریافتی است .
درجه سنجش رضایت مشتریان ، علاوه بر اینکه میزان موفقیت سازمان عرضه کننده در دست یابی ، به بخشی از هدفها را نشان می دهد امکان اصلاح و بهبود کیفیت و روشها را برای سازمان عرضه کننده فراهم می کند . به دلیل اهمیت روز افزون سنجش رضایت مشتری برخی سازمانهای عرضه کننده برنامه های دوره ای مناسبی برای این فعالیت ها طراحی کرده اند البته هنوز سازمانهای زیادی وجود دارند که به دلیل ناباوری نسبت به این موضوع مهم ، هرگونه پرداخت و تحمل هزینه را در این باره بی مورد می دانند این سازمانها باید به این نکته توجه کنند که بی توجهی به احساس مشتری می تواند در آینده ای نزدیک به وخیم شدن اوضاع منجر شود

۴-۱۲-۲ . رابطه بین کیفیت خدمت و رضایت

کیفیت خدمت و رضایت مشتری به طور غیرقابل بحثی در مفهوم مرکزی مسائل تئوری و عملی بازاریابی است. در دنیای امروزی با رقابت بالا، کلید مزیت رقابتی پایدار، تحویل خدمت با کیفیت بالا که منجر به رضایت مشتریمی شود، است. شکی در مورد اهمیت کیفیت خدمت و رضایت مشتری به عنوان هدف نهایی فراهم کننده خدمت وجود ندارد .
رضایت مشتری مقدمه ای است برای حفظ مشتری و وفاداری مشتری که منجر به رسیدن به اهداف اقتصادی مانند سوآوری سهم بازار و بازگشت سرمایه می شود.
مقدمه رضایت مشتری بر اساس نظر پاراسورامان و کرونین و تایلور، کیفیت خدمت است. کیفیت خدمت ادراک شده موجب می شود مشتری بانک احساس رضایت یا نارضایتی کند. کیفیت خدمت رابطه مثبت با حفظ مشتری دارد.
تاییدات بسیاری از این بیان عمومی که رضایت مشتری، یک متغیر شاخص برای ارزش گذاری و کنترل، در مدیریت بازاریابی بانک است وجود دارد. مشابه با آن نقش کلیدی خدمت در سازمانهای خدمات مالی مورد تأکید قرار گرفته شده است.
کیفیت نه تنها در سازمانهای حرفه ای خدمت شامل بانک به عنوان یک ناحیه مهم برای مطالعه بیان شده است بلکه رضایت مشتری یکی از موارد حیاتی برای عملکرد موفق خدمات بانکی است.
کیفیت خدمت و رضایت مشتری از هم مجزا ولی ساختار مربوطی به هم دارند. کیفیت خدمت معنای گسترده تری از رضایت مشتری دارد و رابطه میان کیفیت خدمت و وفاداری دارای عامل واسطه (میانجی) رضایت است. به طور معمول طبیعت کیفیت خدمت و رضایت به صورت خطی دیده می شود یعنی سطوح بالاتر کیفیت خدمت منجر به سطوح بالاتر رضایت می شود. ولی جریانی در ادبیات رضایت و نارضایتی بیان می دارد که رابطه غیر خطی بالقوه در نهایت میان بعضی از ویژگی های کیفیت خدمت است.
ناگائو بیان می کند که رضایت و نارضایتی به عنوان یک دو قطبی در دو سر یک پیوستار نیستند بلکه بیشتر غیرقطبی هستند و اغلب ربطی به هم ندارند. این تحقیق به طور منحنی رضایت و نارضایتی را می سنجد.
ادبیات موضوع رضایت و نارضایتی از تئوری هرزبرگ سرچشمه می گیرد. هرزبرگ بیان کرد که دو گروه مختلف و مجزا ارتباط با رضایت شغلی وجود دارد. دسته ای از ویژگی ها که اگر وجود داشته باشند، موجب سطوح بالاتر رضایت می شود را عوامل انگیزشی می نامند در غیاب این عوامل نارضایتی به وجود نمی آید بلکه عدم رضایت پیش می آید. گروه دوم عوامل بهداشتی نامیده می شوند که اساس نارضایتی هستند. سطح پایین تر این ویژگی ها موجب سطوح بالاتر نارضایتی می شود در مقابل، سطوح بالاتر این عوامل موجب عدم نارضایتیمی شود. هرزبرگ همچنین گروهی از عوامل متداخل را پیدا کرد که در دسته های بهداشتی / انگیزشی قرار نمی گرفتند ولی او توضیحات بیشتر و دقیق تری در مورد این دسته از عوامل نداد. برمبنای تئوری هرزبرگ ادبیات کیفیت محصول گسترده شد و بر پایه تکنیک وقایع بحرانی سوان و کمبس بیان کردند که دو گروه از ویژگی های کیفیت محصول وجود دارد که به آنها عوامل راضی کننده و عوامل ناراضی کننده گفتند که مشابه عوامل بهداشتی / انگیزش هرزبرگ است.
در حالیکه مطالعات هرزبرگ برپایه حضور یا غیاب ویژگی های کیفی بود، سوان و کمبس مفهوم مرحله پیوسته ارزش گذاری ویژگی کیفی توسط مشتری را بیان کردند. در اینجا عوامل راضی کننده بر مبنای اینکه برونداد برابریا بالاتر انتظارات است به جای اینکه فقط وجود داشته باشد تعریف می شود. مشابه با این عوامل ناراضی کننده بر مبنای اینکه پایین تر از سطح انتظاراتاست تعریف می شوند به جای اینکه اصلاً وجود نداشته باشد. سوان و کمبس همچنین دریافتند که ارزش گذاری مشتری از کیفیت خدمت بر مبنای ارزش گذاری بر اساس چند ویژگی است. مشابه با نظر هرزبرگ، سوان و کمبس تعدادی عوامل را دریافتند که به طور مستقیم منجر به رضایت یا نارضایتی نمی شود.

۱۳-۲ . وفاداری مشتری

موضوع وفاداری یکی از اساسی ترین مباحث در بازاریابی می باشد که با گذر زمان هرچند از اهمیت آن کاسته نشده است بلکه بر اهمیت آن در قالب بازاریابی رابطه ای و مدیریت روابط مشتری (CRM) بر ضرورت توجه ویژه به حفظ و نگهداشت مشتریان و در نتیجه وفادارسازی مشتریان افزوده است و از سوی دیگر رقابت فزاینده و مهلک ایجاد شده در عرصه کسب و کار، کسب سهم بازار جدید را بسیار دشوار نموده است. از این رو حفظ سهم بازار و نگهداشت مشتریان موضوعی چالشی و استراتژیک در نزد مدیران و دست اندرکاران بازار و صنعت گشته است.
وفاداری مشتری یکی از موضوعات چالشی در ادبیات بازاریابی می باشد که مورد توجه بسیاری از صاحبنظران می باشد. تعاریف مختلفی از وفاداری مشتری ارائه شده است. به طور کلی وفاداری از دو منظر در تعاریف مختلف تشریح شده است:
خرید مکرر یک کالا یا خدمت در یک بازه زمانی.
داشتن یک نگرش مثبت به یک کالا یا خدمت یا شرکت عرضه کننده کالا یا خدمت.
وفاداری مشتری :عبارتست از تمایل فرد برای نشان دادن رفتارهای مشابه به طور مستمر در موقعیت های مشابه ای که با آن روبرو می شود. به عنوان مثال ادامه دادن به خرید یک برند یا کالای خاص از یک فروشگاه خاص در هر زمان که به آن نیازمند است.(, ۱۹۷۴Reynolds, Darden & Martin)
وفاداری مشتری عبارت است بر یک رفتار تعمدی نسبت به خدمت یا کالا شامل تکرار خریدهای اتی و تجدید قراردادهای خدماتی یا بالعکس انتقال به دیگر برندهای یا ارائه دهندگان خدمت دلالت دارد.( سلنس:۱۹۹۳)

پایان نامه ارشد : منابع کارشناسی ارشد درباره : بررسی ...

(۶-۱) مقایسه شکاف نواری و پتانسیل یونش محاسبه شده برای مونومر­های ۳- آلکیل­تیوفن در سطح B3LYP/6-31G**……………………………………………………………………………………………………………………………..77

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

(۶-۲) شکاف نواری و پتانسیل یونش محاسبه شده برای الیگوتیوفن­ها در سطحB3LYP/6-31G** ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………94
(۶-۳) شکاف نواری و پتانسیل یونش محاسبه شده برای الیگومتیل­تیوفن­ها در سطح B3LYP/6-31G**………………………………………………………………………………………………………………………………………………….94
(۶-۴) شکاف نواری و پتانسیل یونش محاسبه شده برای الیگواتیل­تیوفن­ها در سطح B3LYP/6-31G**………………………………………………………………………………………………………………………………………………….95
(۶-۵) شکاف نواری و پتانسیل یونش محاسبه شده برای الیگوپروپیل­تیوفن­ها در سطح B3LYP/6-31G**
فصل اول
مقدمه
پلیمرها مولکولهای بزرگی هستند که از واحدهای تکراری ساده تشکیل شده ­اند. این نام از یک نام یونانی به نام پلی[۱] که به معنی چند تا و مر[۲] که به معنی قسمت می باشد مشتق شده است. ماکرومولکول[۳] مترادف با پلیمر می باشد پلیمرها از مولکول­های ساده­ای به نام مونومر[۴] به معنی قسمت واحد ساخته شده ­اند. اگر تعداد کمی از مونومرها به هم متصل شوند پلیمری با وزن مولکولی کم حاصل شده که الیگومر[۵] (کلمه یونانی oligos یعنی کم) نامیده می شود‌ [۱].
پلیمرها انواع زیاد و کاربردهای بسیار گسترده­ای دارند و بسیاری از جنبه های زندگی ما را پوشش داده­اند. از این رو علم پلیمر به صورت یک علم جذاب درآمده است و محققان فراوانی در سرتا­سر جهان در مورد روش های تولید ساده­تر اقتصادی­تر و تولید پلیمرهای جدیدتر با خواص بهتر و کاربردهای به روزتر و بهینه­تر در تلاش هستند. دسته­ای از این گروه مواد، پلیمرهای مزدوج[۶] هستند. یک پلیمر مزدوج در زنجیر خود پیوند­های یگانه و دوگانه متناوب دارد و در حقیقت از یک مونومر غیراشباع پدید آمده است. تا حدود ۴۰ سال پیش کسی تصور نمی­کرد که یک پلیمر یا پلاستیک بتواند رسانای جریان الکتریسته باشد و اساساً پلیمرها جزء مواد نارسانا یا عایق[۷] اند و حتی به عنوان پوشش های عایق الکتریکی کاربرد دارند. اما از اوایل دهه­ هفتاد میلادی که پلیمرهای مزدوج تولید شدند، این تصورات تغییر کرد. پلیمرهای مزدوج می­توانند رسانا باشند و الکترون­ها را در طول زنجیر خود جا به جا کنند. این کشف شگفت انگیز شاخه جدیدی را در دانش پلیمر به نام پلیمرهای رسانای الکتریکی[۸] ایجاد کرده است که توجه دانشمندان زیادی را به خود جلب کرده است.
اگر چه رسانایی پلیمرهای مزدوج در حد فلزاتی چون نقره، مس و حتی آهن نیست، اما تلفیقی از خواص فلزی (رسانایی) و پلیمری، این مواد را هم از فلزات و هم از پلیمرها متمایز و ممتاز کرده است. در حقیقت هر چند این مواد به عنوان پلیمرهای رسانا شناخته می­شوند اما تنها خاصیت رسانایی آنها نیست که آنها را مورد توجه قرار داده است. به عنوان مثال گفته می­ شود که هزینه محافظت از خوردگی پل گلدن گیت[۹] در سانفرانسیسکو سالانه ۲۷ میلیارد دلار است. چنین هزینه­ های گزافی توجه به روش­های نوین، کم­هزینه و کارآمد­تر به جای روش­های سنتی محافظت از خوردگی را بیشتر کرده است. یکی از این روش­ها پوشش دهی فولاد با پلی مرهای رسانا برای بهبود مقاومت به خوردگی است[۲]. پلیمرهای مزدوج مجموعه ­ای از خواص الکتریکی، خصوصیات پلیمری نظیر انعطاف پذیری، چگالی کم، بهبود پذیری آسان ساختار و خواص نوری و دیگر ویژگی­های جالب توجه را دارا هستند[۳]. چنین ویژگی­هایی است که محققان را بر آن داشته است که در جهت رفع برخی عیوب این مواد نظیر حلالیت کم و… و یا بهبود خواص مفید آنها تلاش گسترده­ای انجام دهند. امروزه به دلیل آن که پلیمرهای مزدوج رسانایی قابل ملاحظه­ای دارند به آنها فلزات آلی[۱۰] یا فلزات سنتزی[۱۱] گفته می­ شود و نقش آن­ها در صنایع، پزشکی و سایر امور زندگی غیر قابل انکار است. اهمیت این مواد تا اندازه­ای است که به آنها مواد قرن بیست و یکم گفته می­ شود[۴].
پلی­استیلن[۱۲] اولین پلیمر مزدوجی بود که رسانایی آن مورد توجه قرار گرفت و تحقیقات درباره آن آغاز شد. پژوهش­هایی که در مورد این پلیمر صورت گرفت نشان داد که سنتز آن به شکل فیلم پلیمری و همچنین تقویت[۱۳] آن با عوامل اکسنده و کاهنده­ای چون هالوژن­ها و ترکیباتی مثل FeCl3 I2 , تاثیر بسیار زیادی بر افزایش رسانایی این پلیمر دارد. در واقع این مطلب مشخص گردید که رسانایی پلیمرهای رسانا ثابت نیست و بسته به شرایط سنتزی و نوع تقویتی که روی آنها انجام می­گیرد می ­تواند متغیر باشد. این رسانایی متغیر گستره وسیعی از رسانایی شامل نیمه رساناها تا محدوده فلزاتی مثل مس و آهن را دربر می­گیرد که امتیاز دیگری برای این دسته از مواد است. پلی­استیلن ساده­ترین پلیمر رسانا­ست که شامل یک زنجیر کربنی با پیوندهای یگانه و دوگانه یک در میان است. بررسی­های انجام شده روی این پلیمر نشان داده است که پلی استیلن به رطوبت و هوا حساس است. تلاش برای رفع این نقص، پژوهشگران را به پلیمر­های مزدوجی رسانده است که شامل هترواتمها[۱۴] هستند. همچنین پلی­پیرول[۱۵]، پلی­فوران[۱۶]، پلی­تیوفن[۱۷] و پلی­آنیلین[۱۸] از این گروه­اند. کاربرد پلی­هتروسیکل[۱۹] ها از پلی­استیلن به عنوان اولین پلیمر رسانا فزونی گرفته است. هتروسیکل ها از دو موقعیت خود در حلقه (α و ´α) می­توانند به پلیمر تبدیل شوند و موقعیت های دیگر (β و ´β) خالی می ماند. قرار گرفتن استخلاف در برخی موقعیت­های هتروسیکل­ها می تواند هم بر رسانایی آن­ها موثر باشد و هم بر سایر خواص از جمله حلالیت، استحکام، خواص مکانیکی، خواص نوری و… تاثیر بگذارند زیرا استخلاف­های آلی از لحاظ الکترون دهنده[۲۰] و الکترون کشنده[۲۱] بودن و قدرت و ضعف این خاصیت متفاوت­اند.
این پدیده دریچه جدیدی را برای فعالیت­ها و پژوهش­های دانشمندان در زمینه پلیمرهای مزدوج باز کرده است؛ فعالیت­هایی که همچنان ادامه دارد. امروزه اثر استخلافهای گوناگون بر خواص پلیمرهای مزدوج، اثر حلال، اثر نوع و میزان تقویت کننده­ها[۲۲]، روش­های سنتزی متفاوت، تاثیر گونه­ های مسدود کننده زنجیر پلیمری بر پلیمرهای رسانا، زمینه­ ساز تحقیقات وسیع در این علم شده است.
این پایان نامه با هدف بررسی اثر استخلاف آلکیل بر ویژگی­های پلی تیوفن به عنوان یکی از مهم­ترین و پر کاربردترین پلیمرهای رسانا طراحی شده است. این پایان نامه یک پژوهش نظری بر روی خواص ساختاری، الکتریکی و الکترونی پلی(۳-آلکیل تیوفن) از دیدگاه شیمی کوانتومی است.
ما در این پایان نامه پس از مقدمه ای که در فصل اول ارائه می­ شود؛ در فصل دوم به بررسی انواع پلیمرهای رسانا، تاریخچه، تقویت، روش های تولید، رسانایی و کاربردها و مزایا و معایب این مواد می پردازیم. در فصل سوم بحث اختصاصی­تری در مورد پلی­تیوفن و پلی(­آلکیل تیوفن) ویژگی­ها، پیکربندی و مکانیزم الکترو پلیمر شدن[۲۳] و سایر مباحث مربوط به این ماده بیان خواهد شد. در فصل چهارم با توجه به اینکه روش­های مکانیک کوانتومی برای تحقیقات عملی این پروژه به کار گرفته شده است توضیح مختصری در باره روش­های آغازین[۲۴] و نظریه تابع چگالی[۲۵]، دو روش به کار گرفته شده در محاسبات ارائه می­گردد. فصل پنجم شامل محاسبات بهینه­سازی ساختار و خواص مولکول­های مورد مطالعه است. در فصل ششم به بحث و تحلیل نتایج بدست آمده، جمع بندی نهایی و راهبردهای آینده در مورد پلی(۳- آلکیل تیوفن ها) می پردازیم.
فصل دوم
پلیمر­های رسانا
۲-۱-تعریف
پلیمر­های رسانا به چهار دسته تقسیم ­بندی می­شوند که عبارتند از: پلیمر­های مرکب، پلیمر­های رسانای یونی، پلیمر­های اکسایشی و کاهشی، پلیمر­های رسانای الکتریکی.
پلیمر­های مرکب[۲۶]
در این دسته از مواد، یک ماده زمینه غیررسانا توسط یک ماده­ رسانا نظیر یک فلز و یا کربن به اشکال مختلف آن مثل پودر، پولک، الیاف و… به منظور افزایش رسانایی پر می­ شود. شرط رسانایی در این پلیمر­ها یکنواختی و تماس مواد رسانا با یکدیگر در کل زمینه­ نارسانا است. از این پلیمر­ها به عنوان پوشش ­های ضد بار ساکن و جایگزین لحیم در خودرو­ها و… استفاده می­ شود.
پلیمر­های رسانای یونی[۲۷]
این پلیمر­ها از نوع پلیمر­های آلی هستند که در آنها بار الکتریکی توسط یون­ها منتقل می­ شود. پلی­(اتیلن­اکساید) مثالی از این دسته پلیمر­ها­­ست. این پلیمر­ها در صنعت باتری اهمیت دارند.
پلیمر­های اکسایشی و کاهشی[۲۸]
این پلیمر­ها دارای مراکز فعال الکتریکی ثابت[۲۹] (مراکز اکسنده و کاهنده)[۳۰] هستند و با این­که این مراکز با یکدیگر در تماس نیستند، الکترون­ها را با مکانیزم پرش[۳۱] انتقال می­ دهند.
پلیمر­های رسانای الکتریکی
این گروه دارای پیوند­های یگانه و دوگانه متناوب هستند. این پیوند­های متناوب یک شبکه π وسیع و گسترده تشکیل می­ دهند. جا­به­جایی الکترون در این شبکه π منبع رسانایی است. در پلیمر­های رسانای الکتریکی، رسانایی در یک زنجیر پلیمری بر اساس ماهیت مزدوج مولکول­های پلیمر و در نتیجه تحرک الکترون­های π است، در حالی­که در پلیمر­های اکسایشی و کاهشی، این رسانایی بر اساس مراکز اکسنده و کاهنده ثابت است[۵].
در بین پلیمر­های رسانای فوق­الذکر، دسته چهارم خواص بهتر و کاربرد­های بیشتری دارند و تحقیقات وسیع­تری به منظور بهینه­سازی خواص وکاربرد­های آنها در مراکز علمی و پژوهشی سراسر جهان صورت گرفته است. در این تحقیق، منظور از پلیمر­های رسانا، پلیمر­های رسانای الکتریکی یا پلیمر­های مزدوج است.
۲-۲- تاریخچه
تاریخچه­ پلیمر­های رسانای الکتریکی به سال ۱۸۶۲ باز می­گردد. در آن سال لدبای[۳۲] در کالج بیمارستان لندن با اکسایش آندی آنیلین در اسید سولفوریک ماده رسانایی بدست آورد که شاید پلی­آنیلین بوده است. در اوایل دهه ۱۸۷۰، مشخص شد که پلیمر غیر آلی قابل انفجار پلی­نیتریدگوگرد ((SN)x) در دماهای بسیار پایین Tc = ۰٫۲۶˚ K یک ابر رساناست. اما ماده­ای که باعث تحقیقات فراوان در این زمینه شد، پلی­استیلن است. در سال ۱۹۵۸ ناتا[۳۳] و همکارانش از پلیمر کردن استیلن در هگزان با بهره گرفتن از کاتالیزورEt3Al/Ti(Opr)4 (نوعی کاتالیزور زیگلر ناتا[۳۴] ) یک پودر سیاه رنگ به شدت بلوری و با ساختار منظم، حساس به هوا، غیر قابل ذوب و نامحلول بدست آوردند؛ این ماده پلی استیلن بود[۶].
این پودر سیاه رنگ که فناوری مناسبی برای بهره ­برداری از آن وجود نداشت به فراموشی سپرده شد. در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی شیراکاوا[۳۵] دانشمند ژاپنی پلی­استیلن را به صورت یک فیلم سیاه­رنگ بدست آورد. اما آنچه امروزه به عنوان پلیمر رسانا شناخته می­ شود در اثر یک اتفاق ساده به وجود آمد. ایتو[۳۶] یکی از دانشجویان شیراکاوا در انستیتو تکنولوژی توکیو وقتی می­خواست پلی­استیلن تهیه کند در اثر یک اشتباه مقدار کاتالیزور را خیلی بیشتر از حد معمول استفاده کرد و علاوه بر این فراموش کرد که مخلوط را هم بزند. در نتیجه پلی­استیلن به صورت یک فیلم مسی ­رنگ به دست آمد. این فیلم مسی سیس پلی­استیلن بود و رسانایی در حدود Sm  ۸-۱۰- ۷-۱۰ داشت. شیراکاوا بعداً ترانس- پلی­استیلن را به صورت یک فیلم نقره­ای رنگ با رسانایی در حدودSm-1 ۲- ۱۰- ۳-۱۰ بدست آورد[۷].

الف

ب
شکل ۲-۱-الف سیس­-پلی­استیلن ، ب: ترانس –پلی­استیلن[۸].
در سال ۱۹۷۵ هیگر[۳۷] و مک دایارمید[۳۸] که در حال مطالعه خواص فلزی یک پلیمر غیر آلی کووالانس یعنی (SN)بودند، شیراکاوا را در توکیو ملاقات کردند و با یکدیگر در دانشگاه پنسیلوانیا روی پلیمر کردن استیلن کار کردند و به اصلاح ترانس- پلی­استیلن توسط اکسایش با ید پرداختند. نتیجه این بود که رسانایی به Sm-1 ۳۰۰۰ برای ایزومر ترانس- پلی­استیلن و ۱۰۷ برابر پلی­استیلن اولیه رسید. رسانایی ایزومر سیس­- پلی­استیلن نیز پس از تقویت با AsF5حدود ۱۰۱۱ برابر افزایش یافت. این رسانایی قابل ملاحظه که توسط هیگر و مک­دایارمید و شیراکاوا بدست آمد، زمینه تحقیقات گسترده­ای در زمینه پلاستیک­های رسانا شد[۸].
در سال ۲۰۰۰ جایزه نوبل شیمی به پروفسور هیدکی شیراکاوا از دانشگاه تسوکوبا[۳۹]، پروفسور الان جی هیگر از دانشگاه کالیفرنیا[۴۰] و الان جی مک دایارمید از دانشگاه پنسیلوانیا[۴۱] به خاطر کشف و توسعه پلیمر­های رسانای الکتریکی اعطا شد[۸].
از اوایل دهه ۸۰ پلیمر­های دیگری شامل پلی­­پیرول، پلی­تیوفن و پلی­آنیلین مورد مطالعه قرار گرفتند. با این حال پلی­استیلن، پلیمری رسانا با بیشترین درجه بلوری باقی ماند اما به دلیل سهولت اکسایش در هوا و حساسیت به رطوبت کاربرد تجاری نیافت. گرچه رسانایی پلیمر­های رسانا نسبتاً کم و در حدود Sm-1 ۱۰۴ است، لیکن این میزان رسانایی برای بسیاری از کاربرد­های عملی کافی است[۵]. امروزه تحقیقات در این زمینه و استفاده از مواد تقویت کننده جدید، استفاده از چندین مونومر و تهیه کوپلیمر و دستیابی به خواص بهینه الکتریکی و مکانیکی همچنان ادامه دارد.
۲-۳-تقویت پلیمر­های رسانا
۲-۳-۱- مفهوم تقویت
از ویژگی­های پلیمر­های رسانا این است که با عمل تقویت می­توان رسانایی آنها را از محدوده عایق تا فلز کنترل کرد. تقویت به معنی افزایش رسانایی پلیمر با بهره گرفتن از عناصر اکسنده و کاهنده است. اکسایش پلیمر را تقویت نوع p وکاهش آن را تقویت نوع n می­گویند. تقویت پلیمر­های رسانا ، عبارت از پخش تصادفی عوامل تقویت­کننده در ساختار منظم یک زنجیر پلیمری است[۵]. تقویت باعث تشکیل عیوب مزدوج مثل پلارون[۴۲]­ها و بای­پلارون[۴۳]­ها می­ شود (که در بخش­های آتی با آن­ها بیشتر آشنا می­شویم) و حضور این عیوب باعث کاهش شکاف نواری پلیمر اولیه شده و امکان انتقال الکترون را افزایش می­دهد. به طور کلی پلیمر­های رسانا را به روش­های شیمیایی و الکتروشیمیایی و تقویت خودی[۴۴]، تقویت ناشی از تابش[۴۵] و تقویت ناشی از تبادل یونی می­توان تقویت کرد[۹]. دو روش اول به علت سهولت روش و هزینه کم کاربرد بیشتری دارند. البته تقویت ناشی از هر روش خواص و کاربرد­های مخصوص به خود را دارد. به عنوان مثال کنترل پتانسیل شیمیایی از مزایای روش الکتروشیمیایی است ولی در روش شیمیایی می­توان رسانایی را به نزدیکی رسانایی مس رساند. تقویت الکتروشیمیایی در کاربرد­هایی ­نظیر باتری­های الکتروشیمیایی و پنجره­های الکتروکرومیک و هوشمند و سلول­های الکتروشیمیایی نوردهنده کاربرد دارد و کاربرد تقویت شیمیایی در الکترود­های شفاف و محافظ­های الکترو مغناطیس است. تقویت علاوه بر این­که موجب افزایش رسانایی می­ شود، با وارد شدن یون مقابل، تعادل بار را نیز تامین می­ کند[۱۰].
۲-۳-۲- ماهیت مواد تقویت­کننده
مواد تقویت­کننده اساساً عوامل احیاکننده و یا اکسیدکننده قوی هستند. این مواد می­توانند مولکول­های خنثی، ترکیبات و یا نمک­هایی باشند که به راحتی مواد تقویت­کننده یونی، آلی یا پلیمری تشکیل دهند. ماهیت مواد تقویت­کننده نقش مهمی را در پایداری پلیمر رسانا را بر عهده دارد؛ برای مثال پلی­استیلن تقویت­شده با سدیم فلوراید به روش الکتروشیمیایی، این پلیمر را نسبت به اکسیژن بسیار مقاوم ساخته است[۹]. لذا انتخاب ماده تقویت­کننده مناسب تاثیر به­سزایی در خواص و کاربرد پلیمر حاصل خواهد داشت. تقویت کننده­ خوب ماده­ای است که علاوه بر ایجاد پایداری شیمیایی خوب رسانایی را در حد ممکن بالا ببرد. از جمله مواد تقویت کننده پلیمر­های مزدوج می­توان به برخی مواد پذیرنده­ی الکترون نظیر I2, AsF5, FeCl3 و یا برخی از مواد دهنده الکترون نظیر سدیم و لیتیم اشاره کرد. خواص یون تقویت کننده نظیر اندازه، هندسه و بار آن به شدت بر خواص پلیمر­حاصل تاثیرگذار است. میزان یون مقابل در زنجیر پلیمر شدیداً وابسته به شرایط واکنش است[۹و۱۳].
۲-۳-۳- تقویت شیمیایی
در این روش پلیمر (P) خنثی می ­تواند با یک الکترون پذیرنده[۴۶](A) وارد واکنش اکسایش شود:
P + A → P+ + A-
و یا این­که توسط یک الکترون­دهنده (D)کاهیده شود:P + D → P- + D+
فرایند تقویت می ­تواند در محیط گازی یا محلول اتفاق بیفتد. تقویت با بهره گرفتن از منبع گازی وقتی عملی است که واکنش دهنده شامل مولکول­های خنثی باشد و فشار گاز به اندازه کافی بالا باشد. با کنترل فشار می­توان میزان رسانایی را تا اندازه دلخواه بالا برد. اما استفاده از تقویت کننده در محلول عمومی­تر است؛ در این روش پس از حل کردن تقویت­کننده در یک حلال مناسب (بر اساس قطبی و غیر قطبی بودن، تقویت­کننده قطبی در حلال قطبی و تقویت­کننده غیر قطبی در حلال غیر قطبی) پلیمر در تماس با محلول حاصل قرار می­گیرد. در تقویت با بهره گرفتن از منبع مایع نکته­ای که باید دقت شود اثر حلال است، چون ممکن است در صورتی که انرژی حلال­پوشی بین کاتیون­ها و مولکول­های حلال به اندازه کافی بالا باشد پدیده­ جایگیری هم­زمان[۴۷] اتفاق بیفتد. اثر غلظت تقویت­کننده از دیگر مواردی است که باید به آن توجه کرد. با کنترل غلظت می­توان سرعت تقویت کردن و میزان آن را تنظیم کرد(شکل ۲-۲). اگرچه تقویت شیمیایی یکی از فرایند­های موثر و ساده برای تقویت پلیمر­های رسانا به شمار می ­آید، اما کنترل این روش بسیار مشکل است. انجام فرایند تقویت به طور کامل باعث دست­یابی به کیفیت بالای پلیمر رسانا می­ شود؛ اما در صورتی که کنترل کاملی بر این فرایند اعمال نگردد؛ امکان دست­یابی به تقویت کامل و در نتیجه خواص مورد نظر نخواهد بود[۳].

شکل ۲-۲ اثر غلظت تقویت کننده بر رسانایی پلیمر (تقویت پلی­استیلن در محلول اسید سولفوریک آبی)[۱۱].
۲-۳-۴- تقویت الکتروشیمیایی

منابع کارشناسی ارشد با موضوع بررسی هوش های ...

هوش معنوی یکی از جنبه‌های کاربردی مفهوم معنویت می‌باشد. زوهر و مارشال (۲۰۰۰) هوش معنوی را هوشی تعریف می‌کنند که انسان‌ها از طریق آن مسائل مربوط به معنا و ارزش‌ها را حل می‌کنند، زندگی و فعالیت‌های خود را در زمینه‌ای وسیع‌تر، غنی‌تر، و معنادار قرار می‌دهند، و به کمک آن تشخیص می‌دهند که کدام اقدامات یا کدام مسیرها معنادارتر از دیگری می‌باشد. در این مقاله مفهوم هوش معنوی و جنبه‌های مختلف آن همچون مسیر توسعه، تطابق آن با معیارهای هوش، مزایا وکاربردهای آن، چگونگی سنجش آن، و غیره به تفصیل مورد بررسی قرار می‌گیرد. پیش‌بینی نویسنده این مقاله این است که به دلیل امکان اثرگذاری فوق‌العاده هوش معنوی بر متغیرهای مهم مدیریت همچون رهبری، انگیزش، خودکنترلی، قابلیت تغییر، ارتباطات، عملکرد و نیز ارتباطش با دیگر انواع هوش، معنویت و هوش معنوی به یک موضوع مهم و بحث‌برانگیز در حوزه مدیریت و سازمان تبدیل خواهد شد.
در دهه‌ های اخیر مفهوم معنویت و کاربردهای آن در دنیا و به خصوص در دنیای غرب اهمیت زیادی یافته‌است، طوریکه مفاهیمی همچون خدا، مذهب، معنویت و غیره که موضوعاتی خصوصی قلمداد می‌شدند، وارد تحقیقات علمی و مباحث آکادمیک در حوزه علوم انسانی شده‌اند. بویژه تعداد تحقیقات در چنین موضوعاتی در پژوهش‌های روانشناسی و مدیریت به سرعت در حال افزایش است. در این زمینه تابحال کنفرانس‌ها و کارگاه‌های زیادی تشکیل شده و می‌شود. یکی از مفاهیمی که به تدریج از درون همین جلسات و کنفرانس‌ها ظهور کرده است، هوش معنوی می‌باشد. البته به طور جدی ورود مفهوم و واژه هوش معنوی به ادبیات علمی روانشناسی و مدیریت را باید به زوهر ومارشال (۲۰۰۰) و نیز ایمونز (۲۰۰۰) نسبت بدهیم. در این مقاله با کار این نویسندگان آشنا خواهیم شد.
هدف این مقاله بررسی مفهوم هوش معنوی و کاربردهای آن می‌باشد. بدین منظور ابتدا هوش تعریف شده و سپس انواع هوش بر مبنای دو چارچوب تئوریک، اولی هوش چندگانه گاردنر و دیگری انواع هوش بر اساس کارکرد مغز بیان می‌شود. در ادامه هوش معنوی، ابعاد آن، تطابق آن با معیارهای هوش، و قابلیت آن در حل مسائل مورد بحث قرار می گیرد و سپس کاربردهای هوش معنوی بویژه در مدیریت و رهبری، سنجش آن و نیز روش‌‌های توسعه هوش معنوی در افراد ادامه می‌یابد. نهایتا توصیف خطرات با‌لقوه هوش معنوی و نتیجه‌گیری کلی پایان‌بخش این مقاله خواهد‌بود.
هوش
هوش به معنای توان بیولوژیکی برای تحلیل نوع خاصی از اطلاعات به روشی معین است (گاردنر ، ۲۰۰۰، ص ۳۲). طبق اظهار مایر (۲۰۰۰) هوش به توانایی استدلال انتزاعی و محاسبات ذهنی گفته می‌شود که طبق قواعد خاصی انجام می‌گیرد. استرنبرگ (۱۹۹۷) با در نظر گرفتن دیدگاهی متفاوت، بر جنبه‌های بیولوژیکی و تکاملی تاکید می‌کند و اظهار می‌دارد که هوش به معنای توانایی‌های ذهنی لازم برای تطابق، گزینش و شکل‌دهی در هر زمینه محیطی است و موجب انعطاف‌پذیری در موقعیت‌های چالشی می‌شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

هر تعریفی از هوش محدود به دوره زمانی و زمینه فرهنگی آن است.. با در نظر گرفتن این موضوع هوش معنوی، هوش طیف وسیعی از مهارت‌ها و توانایی‌ها را در بر می‌گیرد، که در زمینه‌های اجتماعی- تاریخی مختلف به شکل‌های متفاوتی به کار گرفته شده و ارزش نهاده شده است (ایمونز، ۲۰۰۰). البته احتمالا برخی فرایندهای ذهنی اصلی وجود دارندکه در تمام زمینه‌های اجتماعی- تاریخی ثابت می‌باشند، از قبیل تشخیص مسأله، تعیین ماهیت مسأله، ایجاد راهبرد برای حل مسأله، بازنمود ذهنی اطلاعات درباره مسأله، بکارگیری منابع ذهنی مناسب برای حل مسأله، نظارت بر اجرای راه‌حل، و ارزیابی اثربخشی راه حل (استرنبرگ، ۱۹۹۷). بنابراین، تعریف نهایی هوش که در این مقاله نیز مدنظر می‌باشد عبارت است از قابلیت تفکر، برنامه‌ریزی، خلق، تطبیق، حل‌مسأله، عکس‌العمل، تصمیم‌گیری، و یادگیری (نوبل ، ۲۰۰۰) هوش معنوی نیز از این ویژگی‌ها برخوردار است؛ و نقش هماهنگ‌کننده آن در تحلیل اطلاعات و حل مسأله امروزه بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
انواع هوش
برای مشخص کردن انواع هوش تابحال چارچوب‌های تئوریک زیادی ارائه شده است، ولی در این میان دو چارچوب از مقبولیت بیشتری برخوردار بوده اند. اولی تئوری هوش چندگانه گاردنر است و دومی مشخص‌کردن انواع هوش بر اساس کارکرد سیستم‌های عصبی مغز (بهره هوشی، هوش عاطفی و هوش معنوی) می‌باشد. برای مثال تقسیم‌بندی زوهر و مارشال (۲۰۰۰) برهمین اساس است. در ادامه این دو نوع تقسیم‌بندی را بیشتر توضیح می‌دهیم.
مفهوم هوش‌های چندگانه
در میان محققانی که انواع مختلف هوش را شناسایی کرده‌اند، کار هوارد گاردنر در دانشگاه هاروارد بر روی هوش‌های چندگانه کمک زیادی به درک این مطلب کرده است که هوش چندوجهی است. اکنون حاصل کار وی مورد قبول بسیاری از صاحبنظران می‌باشد. تحقیقات گاردنر نشان می‌دهد که انواع مختلف هوش نسبتا مستقل از یکدیگر رشد می‌کنند و مهارت در یک هوش، داشتن مهارت در هوش دیگر را تضمین نمی‌کند. این هوش‌ها عبارتند از هوش زبان‌شناسی ، منطقی-ریاضی، موسیقی، فضایی ، جسمی-حرکتی ، بین‌فردی، درونی، و اخیرا نیز هوش طبیعی که به معنی توانایی تشخیص صفات گیاهان و جانوران است (واگان ، ۲۰۰۲). همچنین وی اخیرا احتمال هوش وجودی را نیز پذیرفته است (گاردنر، ۲۰۰۰)، که می‌توان آن را به صورت جنبه‌ای از هوش معنوی در نظر گرفت. با وجود این که وی هنوز وجود هوش معنوی را تایید نکرده است، ولی اظهار می‌دارد که هوش معنوی مفهومی منطقی است و مستلزم بررسی‌های بیشتر است (ایمونز ۲۰۰۰)
سه نوع هوش: بهره هوشی، هوش عاطفی و هوش معنوی
چارچوب دیگری که برای مشخص کردن انواع هوش ارائه شده است، مبتنی بر کارکرد سیستم‌های عصبی مغز می‌باشد. زوهر و مارشال (۲۰۰۰) که ارائه‌کننده این چارچوب بودند، نتایج جالبی از مطالعات خود بر روی مغز بدست آوردند. در واقع این دو سه نوع هوش را شناسایی کرده‌اند. آنها کارکرد مغز را از دیدگاه عصب‌شناسی بررسی کردند و همه انواع هوش‌های ممکن را به سه نوع سیستم عصبی اصلی در مغز پیوند دادند. زوهر و مارشال سه نوع هوش کلی را شناسایی کردند و عقیده دارند که همه هوش‌های دیگر زیرمجموعه‌های بهره هوشی، هوش عاطفی، و هوش معنوی تلقی می‌شوند.
الف) تفکر خطی– بهره هوشی مغز:
اولین نوع همان بهره هوشی می‌باشد که مناسب حل مسائل ریاضی و منطقی می‌باشد.
ب) تفکر تعاملی – هوش عاطفی مغز:
دومین نوع نیز هوش عاطفی است که به افراد کمک می‌کند تا عواطف خود و دیگران را مدیرت کنند.
پ) تفکر متحدکننده –هوش معنوی مغز
درباره بهره هوشی بسیار نوشته شده و اخیرا نیز کارهای بسیار باارزشی در زمینه هوش عاطفی انجام شده است. ولی هوش معنوی تا امروز توجه زیادی دریافت نکرده است. زوهر و مارشال هوش معنوی را به این صورت تعریف می‌کنند:
هوشی که از طریق آن مسائل مربوط به معنا و ارزش‌ها را حل می‌کنیم، هوشی که فعالیت‌ها و زندگی ما را در زمینه‌ای وسیع‌تر، غنی‌تر، و معنادار قرار می‌دهد، هوشی که به ما کمک می‌کند بفهمیم کدام اقدامات یا کدام مسیر معنادارتر از دیگری است (۲۰۰۰، ص ۴)
هوش معنوی برای کارکرد اثربخش بهره هوشی و هوش عاطفی ضرورت دارد. زوهر آن را هوش غایی ما می‌داند. هوش معنوی افراد را خلاق می‌کند. چون به افراد کمک می‌کند قواعد را جایگزین کنند و با مرزها بازی کنند. به ما توانایی تمیز و انتخاب می‌دهد. ما را سرشار از شفقت و ادراک می‌کند، و به ما کمک می‌کند محدودیت‌ها را ببینیم. در حقیقت این ماهیت تحول‌آفرین هوش معنوی است که آن را از هوش عاطفی متمایز می‌کند.
دانیل گلمن ادعا می‌کند هوش عاطفی باعث می‌شود که شخص درباره موقعیت خود قضاوت کند و رفتار مناسب آن موقعیت بروز دهد. این هوش درون مرزها کار می‌کند و باعث می‌شود که موقعیت هدایت‌کننده رفتار باشد. در مقابل هوش معنوی در درجه اول باعث می‌شود که شخص بپرسد چرا در چنین موقعیتی قرار گرفته است. هوش معنوی با مرزها سر و کار دارد، نه درون آنها، بنابراین به جای هدایت شدن توسط موقعیت، خودش موقعیت را خلق و هدایت می‌کند. هوش معنوی تاثیری متعالی بر زندگی کسانی دارد که آن را بکار می‌برند و توسعه می‌دهند.
در عصب‌شناسی ثابت شده است که هوش معنوی خارج از مرکز مغز کار می‌کند، یعنی به عنوان کارکرد متحدکننده و یکپارچه‌کننده مغز، که سومین سیستم عصبی است، و نوسانات عصبی هماهنگ‌کننده‌ای دارد که داده‌های سرتاسر مغز را یگانه می‌کند. در واقع، هوش معنوی هر دو نوع هوش عاطفی و بهره هوشی را یکپارچه می‌کند و شکل می‌دهد. زوهر و مارشال می‌نویسند که «هوش معنوی تعامل علت و عاطفه، جسم و ذهن را تسهیل می‌کند. تکیه‌گاهی برای رشد و تحول می‌سازد. و برای نفس، مرکزی فعال، وحدت‌بخش و معنادهنده فراهم می‌کند.» (۲۰۰۰، ص ۷).
شواهد علمی زیادی وجود این هوش را تایید می‌کنند. زوهر و مارشال چهار جریان پژوهشی را که منجر به اعتقاد‌شان به وجود هوش معنوی شده است برمی‌شمارند.
اول پژوهش پرسینگر و راماچاندران درباره وجود ناحیه خدا در مغز انسان. آنها نشان داده‌اند در مغز مرکزی وجود دارد که بین اتصالات عصبی دو قسمت شقیقه‌ای مغز قرار دارد. وقتی فرد در معرض یک تجربه معنوی یا مذهبی قرار می‌گیرد، دستگاه‌های بررسی فعالیت‌های مغزیدراین ناحیه فعالیت عصبی ثبت می‌کنند. البته ناحیه خدا وجود خداوند را ثابت نمی‌کند. ولی نشان می‌دهدکه مغز انسان طوری رشد پیدا کرده است که پرسش‌هایی درباره وجود و هستی‌شناسی بپرسد.
دوم به کار ولف سینگر در دهه ۱۹۹۰ اشاره می‌شود که نشان داد که یک فرایند عصبی در مغز مسئول معنا دادن و وحدت بخشیدن به تجربیات ما است. این یک فرایند عصبی که تجربه‌های ما را بهم پیوند می‌دهد. به طور خلاصه، سینگر متوجه شد که هر گاه مغز تحریک می‌شود، اعصاب درگیر شده در آن تحریک خاص، با فرکانس ثابتی (۴۰ هرتز) نوسان می‌کنند، در حالی که عصب‌هایی که درگیر این تحریک عصبی نشده‌اند، چنین نوسانی را تکرار نمی‌کنند. در نتیجه، نوسانات وحدت‌بخش ۴۰ هرتزی مبنای هوشیاری مغز هستند؛ یعنی این نوسانات به پاسخ فرد به محرک معنا می‌دهند. آنها هوش خطی و تعاملی را یکی می‌کنند تا معنایی وسیع‌تر به یک تجربه یا محرک بدهند.سوم، زوهر و مارشال به کار ردولفو لیناس اشاره می‌کنند که با بهره گرفتن از مغزنگاری مغناطیسی که نقشه‌برداری از کل مغز را ممکن می‌کند، بر مبنای کار سینگر به مطالعه فعالیت‌های مغز پرداخت.
چهارم، به پژوهش دیکن درباره توانایی تعبیر نمادها و معنای در مغز اشاره می‌شود که با رشد غدد پشت پیشانی توسعه می‌یابد و مسئول توانایی انسان برای سخن گفتن است.
زوهر و مارشال از مجموع این مباحث و شواهد، وجود هوش معنوی به عنوان یک هوش یکپارچه‌کننده را نتیجه گرفتند. البته پژوهش‌های عصب‌شناسانه دیگری نیز احتمال وجود مبنایی عصبی برای تجربیات عرفانی یگانگی و ارتباط با هستی را در مناطق پایینی مغز را تایید کرده‌اند. البته نمی‌توان با توجه به این یافته‌ها معنویت را به چند فعالیت عصبی تقلیل داد، بله فقط می‌توان نتیجه گرفت که ممکن است معنویت مبنایی فیزیولوژیک در مغز داشته باشد.
ممکن است بتوانیم تا حدی هوش معنوی را یک قابلیت ذهنی برای بکارگیری توانایی‌ها و منابع معنوی برای حل مسائل غایی و نیز مسائل زندگی روزمره دانست. البته با وجود این که احتمالا عصب‌ها در کارکرد و کاربرد هوش معنوی نقش دارند، نمی‌توان معنویت یا تجربه معنوی را به ساختار فیزیولوژیک یا کارکردهای مغز تقلیل داد (واگان، ۲۰۰۲).
ابعاد هوش معنوی
همانطورکه در مقدمه ذکر شد یکی دیگر از محققینی که سعی در معرفی هوش معنوی داشته است، رابرت ایمونز، استاد روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا می‌باشد. او عقیده دارد تعابیر و معانی مختلف معنویت و مذهبی‌بودن سبب تمرکز تحقیقات بر روی معنای معنویت شده است. همزمان روندهای جدیدی در روانشناسی دین ظهور کرده است و به واسطه آنها اقداماتی اثر گذار ولی غیرمنسجم صورت گرفته است که به واسطه آنها باورها، تعهد و اعمال معنوی مرتبط با موفقیت در زندگی روزمره (برای مثال سلامت فیزیکی و روانی و نیز موفقیت در زندگی زناشویی) قلمداد می‌شوند. ایمونز عقیده دارد در چنین شرایطی وجود مفهومی که این پتانسیل را داشته باشد که ادبیات این موضوعات را یکپارچه کند، بسیار مهم است. او عقیده دارد این مفهوم هوش معنوی می‌باشد (۲۰۰۰).
او معتقد است اگر معنویت را به عنوان مجموعه‌ای از توانایی‌ها و قابلیت‌ها که افراد را در حل مشکلات و کسب اهداف خود توانمند می‌سازد تعریف کنیم، آنگاه می‌توانیم امکان هوش بودن معنویت را نیز درنظرگرفته و بررسی کنیم (ایمونز،۲۰۰۰).
بنابراین او هوش معنوی را متشکل از پنج جزء (توانایی) مختلف می‌داند. به نظر ایمونزحداقل پنج توانایی معرف هوش معنوی هستند. این پنج توانایی در اغلب فرهنگ‌ها مورد ستایش قرار گرفته‌اند. برخی فرهنگ‌ها به این مهارت‌ها اولویت بیشتری داده‌اند. چیز مقدسی درباره این که این توانایی‌ها پنج تا هستند وجود ندارد و هیچ ترتیب خاصی برای قرار گرفتن آنها وجود ندارد. افرادی که از هوش معنوی برخوردارند دارای ویژگی‌هایی هستند که عبارتند از:
قابلیت تعالی فیزیکی و مادی : ظرفیت انسان برای ورود به سطوح نامتعارف و متعالی هوشیاری و نیز بالاتر رفتن یا فراتر رفتن از محدودیت‌های عادی و جسمی توانایی ورود به سطح معنوی بالاتر : آگاهی از یک حقیقت غایی که ایجاد احساس یگانگی و وحدت می‌کند، در آن همه مرزها ناپدید می‌شوند و همه چیز در یک کل واحد یگانه می‌گردد.
توانایی یافتن تقدس در فعالیت‌ها رویدادها و روابط روزمره : تشخیص حضور الهی در فعالیت‌های عادی. برای مثال ایمونز، چونگ و تهرانی (۱۹۹۸) نشان دادند که تلاش‌های فردی روزمره را می‌توان از طریق فرایند تقدیس به اموری معنوی تبدیل کرد.
۴٫ توانایی بکارگیری منابع معنوی برای حل مسائل زندگی : افرادی که ذاتا مذهبی هستند راحت‌تر می‌توانند با استرس‌ها برخورد کنند، این افراد بیش از سایرین در بحران‌های روحی و مشکلات معنایی برای یاد گرفتن می‌یابند و از طریق این مشکلات رشد می‌کنند.
۵٫ توانایی انجام رفتار فاضلانه : رفتارهای درست و پسندیده‌ای همچون بخشش، نشان دادن سخاوت، انسانیت، شفقت، و عشق ایثارگرانه و … که از زمان‌های گذشته تاکنون پسندیده انگاشته شده‌اند. ایمونز اظهار می‌دارد که خودکنترلی هسته اصلی تمام این رفتارهای فاضلانه است، و برای موفقیت در تمام حوزه‌های زندگی لازم است. و خودکنترلی نیز در مقابل هفت گناه کبیره قرار می‌گیرد که عبارتند از: شکم‌پرستی، تنبلی، غرور، خشم، حرص، شهوت، و حسد.
ایمونز عقیده دارد که شناسایی این پنج جزء اولین گام طراحی ساختار هوش معنوی است. این که این ویژگی‌ها پنج تا هستند یا کمتر یا بیشتر هنوز قطعی نیست. اکنون در مراحل اولیه توسعه این مفهوم بکارگیری رویکرد مفهومی بسیار مناسب‌تر خواهد بود. (ایمونز، ۲۰۰۰، صص ۱۳-۹)
آیا هوش معنوی معیارهای هوش‌ را برآورده می‌سازد؟
تعریف معنویت به عنوان مجموعه‌ای از توانایی‌ها و مهارت‌ها اولین گام معرفی آن به عنوان یک هوش است، ولی باید دید که آیا می‌تواند معیارهای پذیرفته شده هوش که توسط دانشمندانی همچون گاردنر‌(۱۹۹۳) و مایر (۲۰۰۰) مطرح شده‌است را کسب کند یا نه. برای مثال گاردنر(۱۹۹۳) یکسری معیار مطرح کرده‌است و عقیده دارد اگر یک هوش بتواند اکثریتی از این معیارها را برآورده سازد، می‌توان آن را هوش دانست.
مبنای تکاملی: یکی از شروط گاردنر این است که هوش دارای یک نوع تاریخچه و مبنای تکاملی باشد از دیدگاه روانشناسی ایمونز (۲۰۰۰) اظهار می‌دارد که بقای جهانی سیستم‌های باور مذهبی را می‌توان از طریق برخی سازوکارهای روانی بررسی نمود، یعنی طبق نظریه انتخاب طبیعی هر سیستم باوری که بهتر توانسته طبقه خاصی از مسائل پیش روی گذشتگان را حل نماید، گسترش بیشتری یافته است. بنابراین هوش معنوی این شرط را برآورده می‌کند.
مطالعات عصب‌شناسی درباره تجربیات معنوی: مطالعات مربوط به امکان به ارث بردن باورهای مذهبی نقش بیولوژی را در مذهب بیان می‌کنند ولی درباره سازوکارهای عصبی خاص آن حرفی نمی‌زنند. پیشرفت رشته عصب‌شناسی نیز با روشن کردن طرز کار سیستم‌های عصبی به درک مبانی بیولوژیک معنویت کمک می‌کند. همانطور که پیشتر ذکر شد، پژوهش‌های عصب‌شناسی نشان داده‌اند که ممکن است برای تجربیات مذهبی، بویژه برای تجربه عرفانی یگانگی و وحدت، سیستم‌های عصبی مجزایی وجود داشته باشد. با وجود این که ماهیت این سازوکارهای عصبی هنوز مورد بحث است، ولی کشف این سیستم‌ها باعث تقویت معنویت به عنوان یک هوش می‌شود.
شواهد روان‌سنجی: یکی دیگر از معیارهای گاردنر برای هوش تایید یافته‌های روان‌سنجی است. در سال‌های اخیر تلاش زیادی برای ایجاد آزمونی وضعیت‌های معنوی و مذهبی صورت گرفته است. پیدمونت (۱۹۹۹) داده‌هایی درباره استقلال تعالی معنوی از مدل پنج عاملی شخصیت ارائه داد و مدعی شد که معنویت بیانگر بعد ششم شخصیت است که تا کنون شناسایی نشده بود. علاوه براین، پژوهش‌های روان‌سنجی نشان داده‌اند که معیارهای تعالی معنوی و گرایش‌های مذهبی از نظر آماری از هوش عمومی مستقل هستند. برای ایجاد معیاری که مورد تایید علمی باشد باید ابتدا سازه معنویت و هوش معنوی را مفهوم‌سازی نمود (به نقل از ایمونز، ۲۰۰۰).
ویژگی توسعه در طول زمان: یک هوش باید در طول زمان پیشرفت و توسعه قابل شناسایی بروز دهد. به نظر می‌رسد معنویت از این معیار برخوردار است. الگوهای سنی پیشرفت اعتقادات نشان داده‌اند که رشد معنوی و ظرفیت ورود به مسیرهای معنوی دارای دوره‌های سنی جهانشمول است. در سال‌های اخیر تحقیقات بسیاری درباره پیشرفت مذهبی بزرگسالان صورت گرفته است. اکنون درباره آمادگی سنی درک تعالی معنوی توافقی کلی حاصل شده است. توانایی‌های معنوی نیز مثل سایر سیستم‌های دانش سطوح پیشرفت و تخصص از تازه‌کار تا متخصص دارد. این ویژگی را می‌توان در آزمون روان‌سنجی معنویت که ول‌من (۲۰۰۱) طراحی کرده مشاهده نمود. در این آزمون امتیاز معنوی افراد با رشد سن افزایش می‌یابد. ول‌من مشاهده کرد که زنان و مردان مسن‌تر مورد آزمون تجربیات و رفتار معنوی بیشتری را بروز می‌دادند. بهبود هوش معنوی با گذشت زمان، افزایش تجربیات زندگی، و افزایش تمایل به پرسش‌هایی درباره معنای غایی منطقی به نظر می‌رسد. در این راستا یونگ گفته است که افراد پس از میانسالی اهمیت و علاقه بیشتری به مسائل معنوی نشان می‌دهند. (به نقل از ناسل، ۲۰۰۴)
قابلیت درک نظام نمادها: یکی دیگر از معیارهای هوش قابلیت درک نظام نمادها است. این معیار کاملا پذیرفته شده است. نظام نمادها اغلب نقش مهمی در سنت‌های مذهبی ایفا می‌کند و بیانگر حقایق و بینش‌هایی است که به زبان نمی‌آیند. کارکرد نمادهای مذهبی کمک به افراد جامعه مومنین در کسب تعالی و درک واقعیت غایی است؛ از این رو نمادها به صورت اجتماعی ساخته می‌شوند. نمادهای مذهبی قدرتی دارند که آنها را از سایر نمادها متمایز می‌کند. آنها یا موضوعاتی سر و کار دارند که عمیق‌ترین دغدغه‌های انسان است؛ «معنای غایی». گاردنر تشریفات، مراسم و اسطوره‌های مذهبی را کدهای نمادینی می‌داند که نشان دهنده جنبه‌های اساسی هوش انسان هستند.
متمایز بودن: ادواردز (۲۰۰۳) این پرسش را مطرح کرده که آیا می‌توان هوش معنوی به شکل مناسبی از سایر هوش‌ها، بویژه هوش اجتماعی متمایز کرد. استقلال هوش‌ها از یکدیگر و متفاوت بودن افراد مختلف در میزان داشتن هوش‌های مختلف یکی دیگر از معیارهای مطرح شده توسط گاردنر است. این ویژگی‌ها را می‌توان در برخی قابلیت‌های منسوب به هوش معنوی مشاهده کرد که عبارتند از توانایی ورود به حالت‌های متعالی، بکارگیری فرایندهای تفکر استعاری ، و ایجاد دیدگاهی کل‌نگر نسبت به تجربیات زندگی. این ویژگی‌ها هوش معنوی را کاملا از سایر هوش‌ها تفکیک می‌کنند.
بنابراین می‌بینیم که هوش معنوی معیارهای هوش گاردنر را کسب می‌کنند. نکته‌ای که اینجا قابل ذکر است، این است که نگرش به معنویت به عنوان هوش به معنای این نیست که معنویت چیزی بیشتر از حل مسأله نیست و یا افراد از معنویت فقط برای حل مسائل روزانه استفاده می‌کنند. معنویت در واقع یک مفهوم و یا سازه بسیار غنی و چندوجهی است، طوریکه نمی‌توان آن را به سادگی تعریف کرد یا سنجید. بنابراین هوش معنوی را می‌توان تنها یکی از جنبه‌های کاربردی معنویت دانست، نه اینکه معنویت را به نوعی هوش و یا یکسری از مهارت‌های ادراکی تقلیل دهیم.
آیا هوش معنوی تنها مناسب حل مسائل معنوی و وجودی است؟

منابع مورد نیاز برای پایان نامه : منابع کارشناسی ارشد درباره بررسی رابطه ...

  • برنامه‌ریزی استراتژیک نقش هماهنگ کننده بین برنامه‌های عملیاتی سازمان را انجام می‌دهد و اقدامات واحدهای مختلف را در یک مسیر جهت می‌بخشد.
  • با اوضاع و شرایطی که به سرعت دستخوش تغییر می‌شوند به روش کارساز برخورد کرده و کار تیمی و تخصصی کارشناسی ایجاد می‌کند.
      • برنامه‌ریزی استراتژیک با نگرش بلندمدت، به پیش‌بینی آینده می‌پردازد و از این رو اطلاعاتی را در خود دارد که برای اقدامات درازمدت مدیران مفید است.

    (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

  • برنامه‌ریزی و مدیریت استراتژیک خواهان بینش استراتژیک در سراسر واحدهای سازمانی، و از جمله همه سیستم‌های اداری است و به جای این که عملی مکانیکی باشد نقش محوری افراد، گروه‌ها و نفوذ فرهنگ سازمان را به رسمیت می‌شناسد (الوانی، ۱۳۷۰:۳۲).

۲-۲-۴-۴-۳- محدودیت‌های برنامه‌ریزی استراتژیک:
با وجود مزایای بر شمرده شده برنامه‌ریزی استراتژیک بسیاری از صاحبنظران نیز برنامه‌ریزی استراتژیک را ناکارا و گاهی اوقات زائد می‌دانند و محدودیت‌هایی را در جهت کاربرد آن بیان می‌دارند که عبارت است از:

  • بالا بودن هزینه‌هایی که جهت امر برنامه‌ریزی نیاز است و اغلب سازمان‌های کوچک امکان استفاده از آن را پیدا نمی‌کنند.
  • از نظر زمانی این نوع برنامه‌ریزی نیاز به زمانی طولانی دارد. سازمان‌ها برای برنامه‌ریزی باید مدت زمان زیادی وقت صرف کرده و مراحل مختلف این فرایند را پشت سر نهند تا سیستم برنامه‌ریزیی استراتژیک بتواند شروع به کار کند.
  • فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک بیش از آنچه هست یا می‌تواند باشد منطقی و تحلیلی ارائه شده است. طرح آن بیش از اندازه ذهنی است و نمی‌تواند پویایی‌های اجتماعی- سیاسی کار در هر سازمانی را ملحوظ دارد.
  • تصمیم‌گیری در مورد مأموریت و اهداف همواره ساده نیست و ممکن است معنایی نداشته باشد.
  • برنامه‌ریزی استراتژیکی از نظر تخصصی نیاز به نیروی انسانی متخصص دارد که در دسترس همه سازمان‌ها نیست.
  • عدم دسترسی سازمان‌ها برای رسیدن به اطلاعات جامع و به موقع در مورد محیط، تحولات و رویدادهای کلان محیطی.
  • عدم آشنایی مدیران با مباحث مدیریت استراتژیک و برنامه‌ریزی استراتژیک و عدم اعتماد آن‌ها به برنامه‌ریزی استراتژیک (الوانی، ۱۳۷۰:۳۳ ).

۲-۲-۴-۴-۴- فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک:

  • تعیین و تدوین اهداف آینده سازمان
  • شناخت اهداف و استراتژی‌های موجود سازمان
  • تجزیه و تحلیل شرایط محیطی سازمان
  • تجزیه و تحلیل امکانات و منابع سازمان
  • شناخت وضوع موجود سازمان
  • تعیین تغییرات مورد لزوم در استراتژی‌ها
  • تصمیم‌گیری در مورد استراتژی‌های مطلوب
  • اجرای استراتژی جدید
  • کنترل و سنجش استرتژی‌های جدید در عمل (الوانی، ۱۳۷۰:۱۸).

۲-۲-۴-۴-۵- ویژگی‌های برنامه‌ریزی استراتژیک:

  • انعکاسی از ارزش‌های حاکم در جامعه است.
  • معطوف به پرسش های اصلی و اساسی سازمان است.
  • به وسیله اهداف بلندمدت مدیران را در انجام فعالیت‌ها هم جهت و هماهنگ می‌کند.
  • دارای دید درازمدت است و به آینده‌های دور می‌اندیشد.
  • در سطوح عالی سازمان شکل می‌گیرد.
  • برنامه‌ریزی جامع فراگیر است و برنامه‌های عملیاتی را در بر می‌گیرد.
  • امکانات و محدودیت‌های درونی و بیرونی سازمان را مد نظر قرار می‌دهد (الوانی، ۱۳۷۰:۱۳۱).

۲-۲-۵- استراتژی:
استراتژی‌ها ابزاری هستند که شرکت می‌تواند بدان وسیله به هدف‌های بلندمدت خود دست یابد. استراتژی‌های شرکت می‌توانند به صورت گسترش دادن فعالیت در سطح جغرافیایی، تنوع بخشیدن به فعالیت‌ها، خرید شرکت‌های دیگر، تولید و عرضه محصول، رسوخ در بازار، کاهش دادن هزینه‌ها، فروش اقلامی از دارایی‌ها، تفویض بسیاری از اختیارات و تشکیل مشارکت‌های خصوصی باشند (دربندی آذر، ۱۳۷۷ :۳۴).
۲-۲-۵-۱- اجزای استراتژی:

  • قلمرو
  • اهداف کلی و اهداف عملیاتی
  • تخصیص منابع
  • شناسایی مزیت رقابتی پایدار
  • هم‌افزایی (به نقل از واکر[۲۰] و دیگران، ۱۳۸۳ :۳۳).

۲-۲-۵-۲- سطوح سه‌گانه استراتژی: