دادهها بهصورت میانگین ± انحراف معیار بیان شدهاند.
۴-۲-۱۰-۲ میزان قرمزی
تمامی سوسیسهای ماهی نگهداری شده در یخچال، کاهش مقادیر قرمزی را طی دوره نشان دادند (۰۵/۰>p). کاهش میزان قرمزی در تیمار مینس طی زمان، شدیدتر بوده و از ۵۸/۷ در ابتدای دوره به ۱۷/۵ در انتهای دوره رسید. قرمزی سوسیسهای تهیه شده از مینس شسته و سوریمی تفاوت آماری باهم نداشتند (۰۵/۰>p) درحالیکه تیمار مینس تا ۱۲ روز پس از تولیدِ سوسیسها، قرمزی بالاتر نسبت به سایر تیمارها داشته و از روز ۱۲ به بعد مقادیر قرمزی کلیه تیمارها بهم نزدیک گردید (۰۵/۰<p) (شکل ۴-۲۳).
شکل ۴-۲۳ تغییرات میزان قرمزی در سوسیسهای ماهی کپور نقرهای تیمارهای مینس، مینس شسته و سوریمی در یخچال ۴ درجه سانتیگراد
(a-c) حروف متفاوت در شکل نشان دهندهی تفاوت معنیدار شاخصهای مورد سنجش در تیمارها طی زمان، میباشد.
دادهها بهصورت میانگین ± انحراف معیار بیان شدهاند.
۴-۲-۱۰-۳ میزان زردی
مقادیر زردی بدست آمده از سوسیسهای ماهی مورد آزمایش در شکل ۴-۲۴ نمایش داده شده است. تغییرات میزان زردی طی دوره نگهداری در یخچال، در تیمارهای مینس شسته و سوریمی کند بود اما سوسیسهای تیمار مینس شسته کاهش شدید این شاخص را در طول زمان نشان دادند (۰۵/۰>p). میزان زردی سوسیسهای تیمار مینس شسته و سوریمی اختلاف معنیداری باهم نداشتند (۰۵/۰<p) اما سوسیسهای تهیه شده از تیمار مینس به استثنای زمان ۶ و ۱۵ در دیگر زمانهای نمونهبرداری زردی کمتری را نسبت به سایر تیمارهای آزمایشی نشان دادند (۰۵/۰<p).
شکل ۴-۲۴ تغییرات میزان زردی در سوسیسهای ماهی کپور نقرهای تیمارهای مینس، مینس شسته و سوریمی در یخچال ۴ درجه سانتیگراد
(a-c) حروف متفاوت در شکل نشان دهندهی تفاوت معنیدار شاخصهای مورد سنجش در تیمارها طی زمان، میباشد.
دادهها بهصورت میانگین ± انحراف معیار بیان شدهاند.
۴-۲-۱۰-۴ میزان تهرنگ
تغییرات میزان تهرنگ سوسیسهای تهیه شده از مینس، مینس شسته و سوریمی در شکل ۴-۲۵ نشان داده شده است. علیرغم روند نامنظم تغییرات میزان تهرنگ، سوسیسهای تیمار مینس مقادیر کمتری از این شاخص را طی دوره نگهداری در یخچال به نمایش گذاشتند (۰۵/۰>p). میانگین میزان تهرنگ در طول دوره برای تیمار مینس، مینس شسته و سوریمی به ترتیب ۷۷/۳۶، ۹۶/۴۳ و ۹۹/۴۴ بود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شکل ۴-۲۵ تغییرات میزان تهرنگ در سوسیسهای ماهی کپور نقرهای تیمارهای مینس، مینس شسته و سوریمی در یخچال ۴ درجه سانتیگراد
(a-c) حروف متفاوت در شکل نشان دهندهی تفاوت معنیدار شاخصهای مورد سنجش در تیمارها طی زمان، میباشد.
دادهها بهصورت میانگین ± انحراف معیار بیان شدهاند.
۴-۲-۱۰-۵ میزان فام
بررسیهای رنگسنجی سوسیسهای ماهی، بیانگر کاهش مقادیر فام تمامی تیمارهای آزمایشی بود (۰۵/۰>p). تغییرات کاهش فام در سوسیسهای تهیه شده از مینس، شدیدتر از سایر تیمارها بود. این تغییرات از ابتدا تا پایان دوره در تیمار مینس از ۱۵/۹ به ۳۸/۶، در تیمار مینس شسته از ۳۴/۸ به ۳۲/۷ و در تیمار سوریمی از ۰۸/۸ به ۳۲/۷ کاهش یافتند (شکل ۴-۲۶).
شکل ۴-۲۶ تغییرات میزان فام در سوسیسهای ماهی کپور نقرهای تیمارهای مینس، مینس شسته و سوریمی در یخچال ۴ درجه سانتیگراد
(a-c) حروف متفاوت در شکل نشان دهندهی تفاوت معنیدار شاخصهای مورد سنجش در تیمارها طی زمان، میباشد.
دادهها بهصورت میانگین ± انحراف معیار بیان شدهاند.
۴-۲-۱۰-۶ میزان سفیدی
میزان سفیدی سوسیسهای ماهی نگهداری شده در فریزر در طول مدت ۴۰ روز ذخیرهسازی، افزایش معنیدار یافت (۰۵/۰>p). میانگین میزان سفیدی سوسیسهای تهیه شده از مینس کمتر و میانگین میزان سفیدی سوسیسهای تیمار سوریمی بیشتر از سایر تیمارها بود (۰۵/۰>p). سفیدی سوسیسهای ماهی تیمار مینس شسته وضعیت بینابینی را دارا بود (شکل ۴-۲۷).
شکل ۴-۲۷ تغییرات میزان سفیدی در سوسیسهای ماهی کپور نقرهای تیمارهای مینس، مینس شسته و سوریمی در یخچال ۴ درجه سانتیگراد
(a-c) حروف متفاوت در شکل نشان دهندهی تفاوت معنیدار شاخصهای مورد سنجش در تیمارها طی زمان، میباشد.
دادهها بهصورت میانگین ± انحراف معیار بیان شدهاند.
۴-۲-۱۰-۷ شاخص قرمزی
شاخص قرمزی در سوسیسهای نگهداری شده در یخچال با مرور زمان در سوسیسهای تیمار مینس شسته و سوریمی کاهش یافت (۰۵/۰>p). هرچند روند تغییرات شاخص قرمزی فاقد نظم مشخصی بود اما در تمام طول دوره نگهداری مقدار این شاخص در تیمار مینس بیشتر از دیگر تیمارها بود (۰۵/۰>p). قابل ذکر است که در زمان ۱۵ نگهداری سوسیسها در یخچال، اختلاف آماری در شاخص قرمزی سوسیسها مشاهده نگردید (۰۵/۰<p) (شکل ۴-۲۸).
شکل ۴-۲۸ تغییرات شاخص قرمزی در سوسیسهای ماهی کپور نقرهای تیمارهای مینس، مینس شسته و سوریمی در یخچال ۴ درجه سانتیگراد
(a-c) حروف متفاوت در شکل نشان دهندهی تفاوت معنیدار شاخصهای مورد سنجش در تیمارها طی زمان، میباشد.
دادهها بهصورت میانگین ± انحراف معیار بیان شدهاند.
۴-۲-۱۱ شمارش و بررسیهای میکروبی و کپک و مخمر
آزمایشات میکروبی بهمنظور شمارش تعداد باکتریهای موجود در سوسیسها، در تمامی زمانهای نمونهبرداری و نگهداری سوسیسها در یخچال و فریزر صورت پذیرفت. نتایج آزمایشات میکروبی در کلیه سطوح و دوره آزمایش بیانگر فقدان هرگونه میکروارگانیسم، کپک و مخمر در تمامی تیمارهای سوسیسهای تولید شده بود. قابل ذکر میباشد که آزمایشات میکروبی تا پایان دوره در یخچال و فریزر همچنان ادامه یافت و تعداد میکروبها در کلیه زمانهای نمونهبرداری صفر بود.
۴-۲-۱۲ ارزیابی حسی
۴-۲-۱۲-۱ ارزیابی حسی طی مدت نگهداری سوسیسها در یخچال
بررسی مقایسهای نتایج ارزیابی حسی سوسیسهای ماهی کاهش کیفیت ظاهری سوسیسهای تولید شده را طی زمان نشان داد (۰۵/۰>p) (شکل ۴-۲۹). در زمان صفر و ۳ روز پس از تولید سوسیسها، تیمار مینس بالاترین امتیازات حسی مربوط به ظاهر را کسب نمود که با گذشت زمان از اختلافات بین تیمارها کاسته شد. میانگین امتیازات ظاهر در پایان دوره برای تیمار مینس ۳/۵ بود.
شکل ۴-۲۹ نتایج ارزیابی حسی ظاهر سوسیسهای ماهی کپور نقرهای تیمارهای مینس، مینس شسته و سوریمی در یخچال ۴ درجه سانتیگراد
(a-c) حروف متفاوت در شکل نشان دهندهی تفاوت معنیدار شاخصهای مورد سنجش، بین تیمارها در هر زمان نمونهبرداری میباشد.
دادهها بهصورت میانگین ± انحراف معیار بیان شدهاند.
رنگ حسی تمامی سوسیسهای تولید شده از ماهی در طول دوره نگهداری در یخچال تغییر مشخصی نداشت (شکل ۴-۳۰). بهعلاوه هیچ تفاوتی بین سوسیسهای تیمارهای مختلف مشاهده نشد (۰۵/۰<p). میانگین امتیازات حسی شاخص رنگ برای سوسیسهای تیمار مینس، مینس شسته و سوریمی بهترتیب ۸۶/۷، ۸۸/۷ و ۹۵/۷ بود.
۴-۲-۲- تئوری عبور جریان
در یک مدار معمولی جریان به صورت حرکت الکترونها در شبکه یونی هادی تعریف می شود. الکترونها در طول این حرکت به یونهای موجود در شبکه یونی برخورد کرده و مقداری از انرژی خود را به یونها می دهند این انرژی تلف شده بصورت گرما نمایان می شود که مقاومت الکتریکی نامیده می شود.
اما در ابررساناها وضعیت متفاوت است در یک ابررسانا جریان الکتریکی ناشی از جفت های الکترونی است. این جفت الکترونها در اثر نیروی جاذبه بین الکترونها که ناشی از تبادل فونون ها بین آنهاست به وجود می آیند وجود اختلاف انرژی (EΔ ) در طیف انرژی این جفت الکترونها حاکی از آن است که برای تحریک کردن آنها حداقل به انرژی EΔ نیاز است حال اگر انرژی گرمایی شبکه یونی KT ( T دما و K ثابت بولتزمان ) کمتر از EΔ باشد آنگاه جفت های الکترونی دچار پراکندگی و تلفات انرژی نمی شوند و در نتیجه مقاومت الکتریکی صفر خواهد بود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در نزدیک دمای بحرانی، مواد HTS در برابر عبور جریان الکتریکی به واسطه وجود میدان مغناطیسی ناشی از جریانهای الکتریکی از خود مقاومت نشان می دهد دلیل این امر وجود جریانهای گردابی است. در صورتی که دما به اندازه کافی کاهش یابد این گردابها منجمد شده و مقاومت کاملا صفر می شود.
مشخصات ابررسانایی هنگامی ظاهر می شود که دمای آن کمتر از دمای بحرانی Tc گردد. مقدار این دما در مواد مختلف متفاوت می باشد ۰حیدری و شریفی،۱۳۸۸).
قبل از کشف ابررساناها با دمای بحرانی بالا یا HTS مواد LTS (ابررسانایی با دمای بحرانی پائین) مورد استفاده قرار میگرفت. دمای بحرانی در ابررساناهای LTS معمولا زیر ۲۰ درجه کلوین می باشد. از سویی دمای بحرانی در HTS ها در حدود ۷۷ درجه کلوین، دمای نیتروژن مایع است.
از تعداد مواد HTS که تا به حال شناخته شده اند تنها دو گروه به لحاظ اقتصادی مورد استفاده قرار گرفته اند. این دو گروه شامل BSCCO (هادیهای نسل اول) و YBCO (هادیهای نسل دوم) می باشند. یک ابررسانای HTS حدودا قادر به حمل جریان تا ۱۴۰ برابر یک هادی معمولی است(وجدا و همکاران، ۲۰۰۷)
۴-۲-۳- برخی اصطلاحات ابررساناها
جریان بحرانی (Ic): به جریانی گفته می شود که افت ولتاژ آن در سیم بیش از یک مقدار از پیش تعریف شده باشد این مقدار برای سیمهای HTS معمولا می باشد.
دمای بحرانی (Tc): مقدار دمایی است که اگر دمای HTS کمتر از آن باشد خاصیت ابررسانایی حفظ میشود.
چگالی جریان بحرانی ( Jc ): برابر مقدار جریان بحرانی تقسیم بر سطح مقطع عرضی سیم می باشد و معمولا برای سنجش کیفیت مواد سیم HTS به کار می رود.
منحنی مشخصه V-I : این منحنی در واقع افت ولتاژ در سیم ابررسانا را به صورت تابعی از جریان عبوری نشان می دهد و برای بدست اوردن پارامترهای فیزیکی سیم مانند جریان بحرانی به کار میرود(جانوسکی و همکاران، ۲۰۱۱).
۴-۳- انواع محدود سازها
در مرجع (حیدری و شریفی، ۱۳۸۸) در این بخش انواع محدود سازهای جریان خطا به صورت مختصر مورد بررسی قرار می گیرد.
۴-۳-۱- محدود سازی امپدانسی با کلید مکانیکی
در محدود سازی امپدانس بوسیله یک کلید با عملکرد بسیار سریع در موقع خطا یک امپدانس (مقاومت یا سلف) جهت کاهش جریان به صورت سری وارد مدار می شود. این محدود سازها به تشخیص دهنده خطا نیاز داشته و به علت وجود کلیدهای مکانیکی نمی توانند خیلی سریع عمل کنند و اغلب در محدود کردن جریان قبل از اولین پیک ناموفق هستند.
۴-۳-۲- فیوزهای محدود ساز جریان
در این نوع محدود کننده ها به محض اتصال کوتاه در شبکه فیوز در مدت زمان معین ذوب شده و با قطع خود عنصر محدود ساز را وارد مدار میکند به دلیل اینکه فیوز قابل بازیابی نیست با سوختن فیوز تعویض آن ضروری است و درنتیجه قابلیت اطمینان این محدود سازها پائین است
۴-۳-۳- محدود سازهای امپدانسی با ادوات نیمه هادی
در این محدود سازها از نیمه هادیها نظیر تریستور استفاده شده است یکی از مشخصه های مهم این محدود کننده ها سرعت بالای آن در هنگام نیاز می باشد. در این محدود کننده ها عموما از یک سلف و خازن به صورتهای سری و موازی و یا ترکیبی استفاده می کنند. شکل کلی بگونه ای است که در حالت عادی سیستم امپدانس خیلی کمی را دارا می باشد
برخی از این محدود کننده ها عبارتند از :
الف – محدودسازهای امپدانسی با کنترل سوئیچ تریستوری
ب – محدودسازها با مدار تشدید موازری سلف و خازن (LC)
ج – محدود سازها با تشدید سری- موازی
د- محدودسازهای پل تریستوری
ه - محدود سازهای جریان با خازن سری کنترل شده با تریستور (TCSC)
۴-۳-۴- محدود سازهای ابررسانایی
با ساخت سیم های ابر رسانا از نوع NbTi ، YBCO، BSCCO با درجه حرارت بحرانی بالا استفاده از این عناصر به عنوان محدود ساز جریان خطا بیشتر مورد تحقیق قرار گرفت. آشکار ساز خطا در این محدود کننده ها جریان بحرانی سیم پیچ ابررسانا می باشد با طراحی یک محدود ساز ابررسانای می توان مقدار جریان خطا را به ۲ تا ۵ برابر میزان جریان نامی تجهیز محدود کرد.
انواع محدود سازهای جریان خطا ابررسانایی به شرح زیل می باشند:
۴-۳-۴-۱- محدود ساز ابررسانایی نوع مقاومتی
همانطور که در شکل زیر نشان داده شده است این محدود کننده ها به صورت سری در مدار قرار می گیرند و مانند یک مقاومت متغیر عمل می کنند
شکل ۴-۲: محدود ساز ابررسانایی نوع مقاومتی
در شکلهای زیر تغییرات اندازه مقاومت ابررسانا با تغییرات دما و تغییرات مقاومت ابررسانا با تغییرات چگالی جریان نشان داده شده است. که بسته به نوع، شدت خطا و … مقدار مقاومت نیز تغییر می کند.
شکل۴-۳: تغییرات اندازه مقاومت ابررسانا با تغییرات دما و تغییرات مقاومت ابررسانا با تغییرات چگالی جریان
۴-۳-۴-۲- محدود ساز ابررسانایی نوع القایی
محدود ساز ابررسانایی نوع القایی بصورت سری در مدار قرار گرفته و بر اساس خاصیت ترانسفورماتوری عمل میکند که این موضوع در بخش بعد به طور کامل توضیح داده می شود.
۴-۳-۴-۳ محدود سازهای ابررسانایی نوع پل دیودی ( نوع راکتور DC)
در این ترکیب از یک پل دیودی یا تریستوری که به یک سیم پیچ ابر رسانا به عنوان اندوکتانس محدود کننده متصل شده استفاده می شود.
همانطور که در شکل زیر نشان داده شده است در این نوع از محدود کننده ها از چهار دیود و یک راکتور ابررسانا در حالت تکفاز تشکیل شده است که به صورت سری در مدار قرار می گیرد. راکتور DC به خاطر عبور دادن جریان DC از خود در کار عادی شبکه هیچ گونه افت ولتاژی در دو سر خود نخواهد داشت. همانگونه که در قسمت (b) و © دیده می شود در این محدود کننده ها می توان جهت قطع جریان اتصال کوتاه از تریستور در یک شاخه و برای برگرداندن انرژی جذب شده در زمان اتصال کوتاه به شبکه از دو شاخه تریستوری استفاده کرد. همچنین جهت استفاده موثر از راکتور dc در زمان عیب می توان از ترانسفورماتور کوپلینگ استفاده کرد که در قسمت (d) نشان داده شده است(شول و همکاران، ۲۰۰۴).
شکل ۴-۴: محدود سازهای ابررسانایی نوع پل دیودی
در شکل زیر چیدمان مختلف این نوع محدود کننده ابررسانا در حالت سه فاز نشان داده شده است(ژانگ و همکاران،۲۰۱۰).
شکل ۴-۵: محدود سازهای ابررسانایی نوع پل دیودی سه فاز
در شکل زیر نحوه اتصال نوع سه فاز این محدود کننده به شبکه نشان داده شده است
شکل ۴-۶: نحوه اتصال نوع سه فاز این محدود کننده به شبکه
۴-۳-۴-۴- محدود ساز ابر رسانایی نوع قفل شار:
این مدار شامل یک راکتور قفل شار و یک مدار سیم پیچ میدان مغناطیسی است. راکتور قفل شار از دو سیم پیچ ۱ و ۲ که به وسیله یک عنصر ابر رسانایی دمای بالا به طور موازی قرار گرفته اند و مدار سیم پیچ مغناطیسی از سیم پیچ ۳ ، ۷سیم پیچ میدان مغناطیسی ویک مقاومت سری با خازن تقسیم کننده اختلاف فاز تشکیل شده است. سیم پیچهای ۱، ۲ و ۳ برای کاهش شار پراکندگی به صورت فشرده روی یک هسته آهنی پیچیده شده اند(حیدری و شریفی، ۱۳۸۸).
۴-۳-۴-۵- محدود ساز ابر رسانایی نوع راکتور هسته آهنی اشباع شده
شکل زیر ساختار تکفاز این محدود کننده را نشان می دهد. در این نوع به دو هسته مغناطیسی برای هر نیم سیکل نیاز است. برای هر فاز از سیستم نیاز به دو راکتور اشباع شده است جریان نیم سیکل مثبت از یک سیم پیچ و نیم سیکل منفی از سیم پیچ دیگر عبورمی کند. طرف ثانویه خط خاصیت ابررسانایی دارد که با یک جریان DC بایاس می شود و هسته آهنی را به اشباع می برد تا اندوکتانس دیده شده از دو سر محدود کننده کوچک باشد.
شکل ۴-۷: ساختار تکفاز محدود ساز ابر رسانایی نوع راکتور هسته آهنی اشباع شده
همانگونه که در شکل زیر دیده می شود نقطه کار هسته ها در حالت کار عادی شبکه انتخاب می شود.
شکل ۴-۸: منحنی B-H هسته
زمانی که خطا رخ می دهد جریان عیب از داخل سیم پیچها عبور کرده و هر کدام از سیم پیچ ها در یک نیم سیکل از اشباع خارج شده و اندوکتانس معادل محدود کننده افزایش می یابد.
محقق
چارچوب
مدل طبقهبندی
مچلاپ[۴۴] (۱۹۶۲)
نقش (وظیفه) تولید دانش
- سرمایهگذاری در سرمایه دانشی
- هزینههای تولید
- رشد اقتصادی
اسوبی[۴۵] (۱۹۸۸، ۱۹۹۷)
پایش دارایی ناملموس
- ساختار داخلی
- ساختار خارجی
- شایستگی
کاپلان و نورتون (۱۹۹۲)
کارت امتیازی متوازن
- رویکرد فرآیندهای داخلی
- رویکرد مشتری
- رویکرد رشد و یادگیری
- رویکرد مالی
ادوینسون و مالون[۴۶] (۱۹۹۷)
طرح ارزش اسکاندیا
- سرمایه انسانی
- سرمایه ساختاری
لو[۴۷] (۲۰۰۰)
کارت امتیازی سرمایه دانشی
- درآمدهای کلی، دارایی ملموس،درامدهای سرمایه دانشی
۲-۱-۹ مدلهای اندازهگیری سرمایه فکری
۲-۱-۹-۱ روش Q توبین[۴۸]
روش Qتوبین، توسط جیمز توبین برنده نوبل اقتصاد در سال ۱۹۸۱ توسعه دادهشد (زبون، ۲۰۰۳). بهطور سنتیQ توبین بهعنوان یک روش پیشبینی تصمیمهای سرمایهگذاری مورد استفاده قرار میگیرد. این نسبت، ارتباط بین ارزش بازار یک شرکت و ارزش جایگزینی آن شرکت (هزینه جایگزینی داراییهای آن شرکت) را اندازهگیری میکند. بهصورت تئوری در بلندمدت این نسبت به سمت واحد میل میکند، اما شواهد تجربی نشان میدهد که در همین زمان این نسبت میتواند بهطور معناداری با عدد یک متفاوت باشد. نسبت کیوی بالا اغلب در سازمانهایی با درجه بالایی از دانش و فناوری و همچنین شرکتهایی که سرمایه انسانی آنها منبع اغلب دانشهای تولید شدهاست مشاهده میشود. برای مثال شرکتهای نرمافزاری که به میزان زیادی از سرمایه فکری بهره میجویند، نسبتی در حدود هفت یا بالاتر دارند در حالیکه شرکتهای با سرمایه فیزیکی زیاد نسبتی در حدود یک دارند. نسبت Q توبین در اصل بسیار شبیه به نسبت بازار به دفتر میباشد با این تفاوت که توبین در هنگام محاسبه، هزینه جایگزینی داراییهای فیزیکی را به جای ارزش دفتری داراییهای فیزیکی به کار میگیرد (جعفری، رضائی نور و حسنوی، ۱۳۸۵). نسبت حاصله به این شکل بهکار میرود که چنانچه نسبت Q یک شرکت، بزرگتر از مقدار واحد و نیز بزرگتر از مقدار Q رقابتی باشد، شرکت مزبور توانائی کسب سود بیشتر از شرکتهای مشابه را داراست. بهعبارتی دیگر، زمانی که Q مثبت باشد (هزینه جایگزینى داراییهای ناملموس کمتر از ارزش بازاری شرکت باشد)، شرکت از سودهای انحصار فروش یا بازگشت سرمایه بالاتر از میانگین برخوردار است .بالاتر بودن نسبت Q نشاندهنده بالاتر بودن ارزش سرمایه فکری شرکت میباشد (سرمایه فکری، اختلاف بین ارزش بازاری شرکت و ارزش داراییهای ملموس است). ( رمضان ، مجید،۱۳۹۰،۱۰۲)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۱-۹-۲ برگه متوازن نامحسوس[۴۹]
برگه متوازن نامحسوس بهعنوان یکی از روشهای پیشتاز در حوزه داراییهای ناملموس، در سال ۱۹۸۹ با هدف ارائه روشی برای نشان دادن داراییهای شرکتهای دانش محور، توسط سویبی معرفی گردید (رودو[۵۰] و للیارت[۵۱]، ۲۰۰۲). این روش که توسعه یافته روش حسابداری منابع انسانی است، سرمایه فکری شرکت را به سرمایه فردی و ساختاری تقسیم می کند. شاخصهای سرمایه فردی شامل صلاحیتهای حرفهای و نظرات فنی کارمندان کلیدی که توصیف کننده استراتژی شرکت است میباشد. این سرمایه همچنین شامل تحصیلات، تجربه، تعداد افراد شرکت با پیشینه مرتبط و تقسیم مسؤلیتهای مرتبط با مشتریان و پروژهها میشود. سرمایه ساختاری به وسیله مزیتهای رقابتی شرکت بعلاوه تواناییهای کارکنان مانند اعتبار، تجربه و محصولات خاص، روشهای تولید و خدمات دهی نشان داده میشود. هدف کتابی که تحت همین عنوان به چاپ رسید، نشان دادن روشی عملی جهت گزارشدهی در زمینه کارکنان بهعنوان مهمترین منبع و نخستین مولد درآمد برای شرکتهای فنی بود. برای این منظور، ۳۵ شاخص غیرمالی با هدف کامل کردن گزارش مالی با اطلاعات مرتبط با کارکنان از قبیل پایداری، دانش، توانائی، بهرهوری و پتانسیل ایجاد درآمد پیشنهاد گردید (ریلاندر[۵۲]، جاکوبسن[۵۳] و روز[۵۴]، ۲۰۰۰). این شاخصها در جدول شماره ۲-۸ آورده شدهاست.
جدول شماره ۲-۸: شاخصهای مدل برگه متوازن نامحسوس( رمضان ، مجید،۱۳۹۰،۱۰۳)
در جریان یک فرایند تفسیری که هر فرد در برخورد با نشانهها بهکار میگیرد، این معانی جرح و تعدیل میشوند (به نقل از ریتزر، ۱۳۷۶).
در رویکرد کنش متقابل نمادین بر خلاف دیدگاه های رفتارگرایانه انسان تنها به صورت مکانیستی به محرکهای بیرونی واکنش نشان نمیدهد، بلکه برمبنای معنایی که امور برای او دارند، دست بهعمل میزند. در واقع، انسان در تعامل با سایر افراد خود را جای آنها می گذارد تا رفتار آنها را درک کند و این درک با نمادهای معنادار امکانپذیر است. همینطور، مطابق دیدگاه اصحاب این مکتب، معنا بهتنهایی وجود ندارد، بلکه انسانها در ارتباط با یکدیگر خواهان رسیدن به مقاصد عملی هستند و معنا نیز در همین کنشهای متقابل و برای رسیدن به نتایج عملی مشترک تکوین مییابد(کرایب،۱۳۸۱: ۱۰۹).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
مهمترین تمثیل از جامعه در این مکتب «جامعه به مثابۀ گفتوگو» است. موارد اول و دوم در سطور بالا بر گفتوگوی بیرونی تأکید می کند؛ یعنی فرایندهایی از کنش متقابل که انسانها به وسیلۀ آن و با کمک هم جهان مشترک خلق می کنند. مورد سوم بر گفتوگوی درونی فرد با خودش تأکید می کند، کرایب در اینمورد میگوید: «فرایند تفسیری درونی نیز نوعی گفتوگو میان دو بخش (یا به گفتۀ مید[۶۴] دو مرحله) از خود است. به یاد داشته باشید که نماد معنادار در خودِ من همان واکنشی را ایجاد می کند که در دیگران؛ به من امکان میدهد که به خودم نگاه کنم، همانطور که دیگران به من نگاه می کنند. «خود شناسنده»، (Me) آن بخشی است که به خودم نگاه می کند (من در بارۀ خودم فکر میکنم) و مید آن را منشأ اصالت، خودانگیختگی میداند. گفتوگوی درونی مجرایی فراهم می آورد که همۀ گفتوگوهای بیرونی یا انگارههای کنش متقابل باید از آن عبور کنند» (همان: ۱۱۱). آنچه گفته شد شامل مبانی نظری مکتب کنش متقابل نمادین بود. جورج هربرت مید از بنیانگذاران این مکتب است که به طور مختصر نظریۀ مید در ذیل اشاره می شود.
مید بر رفتار و عمل، تأکید میورزد؛ مقصود وی از کنش متقابل افراد با خود همان فرایند تفکر است که به نوعی گفتوگوی خصوصی فرد با خودش محسوب می شود. این گفتوگو همان گفتوگوی میان «من» و «در من» یا «خودم» یا «من را» است(همان).
«من و من را، در من یا خودم، فراگردهایی در خود هستند. در من، بخشی از خود است که کنشگر از آن آگاهی دارد و همان رویکردهای درونی شدۀ دیگران را شامل می شود و نشان دهندۀ نیروهای سازشگری و نظارت اجتماعی است. من بخش ناآگاهانه، آزاد و خلاق خود است و واکنش فرد را در برابر رویکرد سازمانیافتۀ اجتماعی بههمانسان که در تجربۀ شخص نمایان می شود، نشان میدهد و می تواند به دگرگونی این رویکرد بینجامد»(ریتزر،۱۳۸۲: ۴۵۰). «به عقیدۀ مید، خود، آنچنان که در تجربۀ اجتماعی متجلی میشود ترکیبی است از بازتابهای تثبیت شدۀ دیگری در خودم و خودانگیختگی محاسبهناپذیر من. پس این خود، خودی باز است و قادر است ضمن واکنش در برابر جهان اجتماعی آنرا دگرگون کند» (کوزر، ۱۳۸۲: ۴۵۰). ویژگی تعاملگرایان نمادین، اهمیتی است که برای محیط اجتماعی در شکل گیری خود قائلند. لیکن رویکردهای تعاملگرا به هویت، درتأکیدشان بر ساخت هویت و فرایندها و تعاملاتی که طی آنها هویتها ساخته میشوند، متفاوت است و به دو دسته: تعاملگرایان ساختی[۶۵] و تعاملگرایان فرایندی تقسیم میشوند(هاوارد، ۲۰۰۰).
۲-۵-۲- ریچارد جنگینز و دیالکتیک درونی – بیرونی هویت
جنگینز در پرورش نظریۀ هویت اجتماعیاش تحت تأثیر اندیشه های کسانی چون هربرت مید، اروینگ گافمن و فردریک بارث مردم شناس است. او هویت را محصول فرآیندی مستمر میان خود و دیگری میداند و معتقد است این دیالکتیک درونی- بیرونی بدین معناست که در شکل گیری هویت علاوه بر شناخت فرد از خود، میزان پذیرش این شناخت از سوی دیگران نیز به اندازۀ خود این شناخت ضروری و حائز اهمیت است مید به عنوان پیشقراول ریچارد جنگینز میان «من فاعلی» یا هویت فردی و «من مفعولی» یا هویت اجتماعی تفاوت قایل می شود. هردوی این «من»ها در جریان تجارب و فعالیتهای اجتماعی شکل میگیرند. «من فاعلی» نشاندهندۀ حساسیت اندام به وجهه نظر دیگران است و «من مفعولی» مجموعه ای سازمان یافته از نظرات متظاهر دیگران است. «من مفعولی» حاصل مجموعه ای از رفتارهای شکل گرفته است که فرد آن را آموخته است. بر این اساس «منِ اجتماعی» تبلور ارزشها، هنجارها و اخلاقیات جامعه است که مورد پذیرش قرار میگیرد(توسلی، ۱۳۶۹: ۲۸۱).
بدین ترتیب فرد در عرصۀ مواجهه و رویارویی با دیگران بهلحاظ برخورداری از شباهت یا تفاوت با آنان، نسبت به هویت خاص خود واکنش نشان میدهد و به طور دائم و در رفتوبرگشتهای مکرر به تولید و بازتولید آن می پردازد. بنابراین «هر خود منفرد مرکز تجسم یافتۀ سپهری اجتماعی از خود و دیگران است؛ کانون آمد و شدهای درونی – بیرونی و داده – ستاندههای تبادلی که برخی از آنها در خود حک میشوند و برخی نیز نمیشوند»(جنگینز، ۱۳۸۱).
دیالکتیک درونی- بیرونی، که توأمان سبب شناخت خود و دیگران می شود، بیان کننده رابطۀ دوسویه میان هویت و اجتماع است. به طوری که هویت از الزامات تعامل اجتماعی و شرط ضروری برای حیات و تعامل اجتماعی محسوب می شود و نیز بدون مشارکت در تعاملات اجتماعی، هویتیابی امری ناممکن است و هویت جدا از سپهر اجتماعی دیگران اصولاً معنا ندارد. خویشتنی به طور کامل در اجتماع ساخته می شود و بر این اساس هویت، چه فردی و چه جمعی، اجتماعی است. افراد با کسب هویت زندگی را قابل پیش بینی می کنند؛ بهصورتیکه فرد در ارتباط با دیگران تا حدودی می تواند رفتار آنان را در قبال خود برمبنای شباهتها و تفاوتها و حد و مرزهای هویتی خود و آنان پیش بینی کند. هویت اجتماعی در قالب عمل اجتماعی تجسمیمییابد؛ چون افراد به طور آگاهانهای اهداف خود را دنبال می کند و درصدد هستند چیزی یا کسی باشند و یا به نظرآیند تا بتوانند با موفقیت هویتهای اجتماعی خاصی را بهدستآورند. الگوی دیالکتیکی درونی – بیرونی، ما را به این نتیجه گیری میرساند که آنچه مردم دربارۀ ما میاندیشند، از آنچه ما دربارۀ خودمان میاندیشیم اهمیت کمتری ندارد. جنگینز معتقد است زمان و مکان هم از منابع ساخته شدن هویت در اجتماع قلمداد میشوند. «شناسایی یک چیز به معنای این است که آن را در زمان و مکان جای دهیم» (همان: ۴۶).
هویت یک فرایند مستمر است که در طی زمان تولید و بازتولید می شود. بهطورکلی هویت جمعی- اجتماعی – ترکیب مضمونهای درهمآمیخته و جداییناپذیر شباهت و تفاوت انسانی در خلال اعمال اجتماعی است که دائماً ساخته می شود و عملی فرایندی است و از طریق دیالکتیک درونی و بیرونی شناسایی حاصل می شود. شکل گیری هویت هر فرد از طریق سازماندهی نگرشهای فردی دیگران در غالب نگرشهای قالب سازمان یافته اجتماعی شکل میگیرد. بهعبارتیدیگر تصویری که فرد از خود میسازد و احساسی که نسبت به خود پیدا می کند بازتاب نگرشی است که دیگران نسبت به او دارند(همان).
۲-۵-۳- آنتونی گیدنز و هویت بازاندیشانه
دیدگاه بازاندیشی در مورد هویت از نظر گیدنز منحصر به دوران مدرن است. در دوره پیشمدرن زمان و فضا همواره با مکان و موقعیت بازیگران اجتماعی پیوند داشت؛ مکان تابع زمان بود و کنشگران اجتماعی با توجه به موقعیتی که داشتند در زمان محدود و محبوس بودند، اما در دوره مدرن و با توجه به رشد تکنولوژیهای ارتباطی، زمان و فضا خصلتی انتزاعی و در نقشهها و ساعتها نمود یافتند و مستقل از هرگونه موقعیت اجتماعی مورد استفاده قرار گرفتند. فاصلهگذاری زمان- فضا امکان توسعه روابط اجتماعی را از «قید و بند ویژگیهای محلی میرهاند و آنها از نو در فواصل زمانی – فضایی دوردست با زمینه های اجتماعی دیگری ترکیب می کند»(گیدنز، ۱۳۷۸: ۱۷).
جهان مدرن دو خصوصیت بسیار مهم دارد: «پایان طبیعت و پایان سنت. هم سنت و هم طبیعت در گذشته چشمانداز و ساختاردهنده فعالیت انسان بوده اند. درجهان مدرن انسان کمتر متوجه و نگران طبیعت بیرونی (زمینلرزه و سیل) است و بیشتر نگران پیامد کنشهای خود بر طبیعت است. در واقع، چیزهای بکر در طبیعت که از فعالیت بشر تأثیر نگرفته باشند، اندکاند و طبیعت برساخته دست بشر است و چیزی نیست که آنجا در محیط بیرونی افتاده باشد. سنتها را نیز محیط بازتابیِ ایجاد شده از طریق دگرگونی بنیانی در ارتباطات مورد چالش قرار می دهند، دگرگون می کنند و دیگر حجیتی برای انسان امروز ندارند. پایان طبیعت و سنت به معنای خاتمه یافتن آنها نیست، بلکه مبیّن این است که انسان به طور بیسابقهای در آنها تأثیر گذاشته و آنها را تغییر داده است.»(گیدنز، ۱۳۸۳).
گیدنز، هویت شخصی را اینگونه تعریف می کند: «هویت شخصی نوعی خصیصه متمایز و یا حتی مجموعه ای خصیصه های متمایز نیست که در اختیار فرد قرار گرفته باشد. هویت شخصی در حقیقت همان “خود” است که شخص آن را بهمنزله بازتابی از زندگینامهاش میپذیرد. در اینجا نیز هویت به معنای تداوم فرد در زمان و مکان است. هویت شخصی عبارت است از این تداوم، اما به صورت بازتابِ تفسیری که شخص از آن بهعمل آورده است» (گیدنز، ۱۳۸۳: ۸۲). در این تعریف عناصر مهم هویت شخصی عبارتند از: تفسیر فرد، بازاندیشانه بودن و تأملی بودن این تفسیر، احساس تداوم از سرگذشت یا همان زندگینامه خویش (همان:۸۳).
۲-۵-۴- تئوری هویت تاجفل )شناختی– احساسی - رفتاری)
هویت، شامل هویتهای پیشمدرن (هویتهایذاتی، طبیعی و غیر اجتماعی) و همچنین هویتهای پستمدرن (پارهپاره، بسیارسیَال، گفتمانی و ناپیوسته) نمی شود، بلکه در این رویکرد هویت امری فرایندی و مبتنی بر فرایند «معناسازی» و مبنایمعنا نیز «تمایز و تشابه با دیگران» است که در تعامل با دیگران در اجتماع ساخته می شود. “تاجفل"، «هویت اجتماعی» را با «عضویت گروهی» پیوند میزند و عضویت گروه را متشکل از سه عنصر میداند:
«عنصر شناختی: آگاهی از اینکه فرد به یک گروه تعلق دارد؛
عنصر ارزشی: فرضهایی در باره پیامدهای ارزشی مثبت یا منفی عضویت گروهی؛
عنصر احساسی: احساسات نسبت به گروه و نسبت به افراد دیگری که رابطهای خاص با آن گروه دارند» (تاجفل، ۱۹۷۸، ۶۳).
همچنین قادی و خلیلی کاشانی نیز این سه عنصر را در عضویت گروه موجب پیوند میدانند:
«عنصر شناختی: میزان شناخت و آگاهی فرد از تعلق و ارتباطش نسبت به سرزمین ایران
عنصر ارزشی: پیامدهای ارزشی مثبتی که فرد برای تعلق و ارتباطش نسبت به سرزمین ایران قائل است
عنصر احساسی: احساسات خاص فرد نسبت به سرزمین ایران و نسبت به دیگرانی که مثل او رابطهای مشابه با سرزمین ایران دارند»(قادی، کاشانی، ۱۳۸۹: ۵۷).
مجموع این عناصر(شناختی، ارزشی و احساسی) به شکل گیری یک مقولهبندی از عضویت گروهی منجر می شود. بعد از اینکه عضویت در یک گروه مقولهبندی شد، افراد از طریق تفاوتگذاری قاطعانه، درون گروهشان را در مقایسه با بیرون گروه نسبت به یک سری ابعاد ارزشی متمایز می کنند و به اعتماد به نفس مثبت دست مییابند. این تلاش برای تمایزگذاری مثبت بدین معنی است که احساس مردم در خصوص اینکه «چه کسی هستند» با کلمۀ «ما» تعریف می شود تا با کلمۀ «من»(همان).
فرضیۀ اصلی تئوری مقولهبندی این است که هویت اجتماعی در بسیاری موارد قادر است فرد را از سوگیری به هویت شخصی بازدارد. بنابراین، تأکید می کند که افراد در بسیاری مواقع سعی می کنند خود را با مشخصههای اجتماعی مقولهبندی کنند و نه شخصی؛ این- امر مقولهبندی فرد با مشخصههای اجتماعی باعث ایجاد درون گروه مشابه و برون گروه متفاوت می شود(تاجفل وترنر، ۱۹۸۶).
گروه یا مقوله[۶۶] طی فرایندی ساخته می شود که در آن، این فرایند سه عامل مهم را میتوان دخیل دانست؛ نخست، این که افرادی که اعضای آن را تشکیل می دهند از تعلق به گروه، نوعی رضایت یا احساس عاطفی دارند. دوم، این که اعضای گروه در مورد خاستگاه خود و تاریخ گروه اعتقادی مشترک دارند و این اعتقاد مرزبندیهای گروه را مشخص می کند. نکته سوم، این است که اعضای گروه روابط اجتماعی را که در چارچوب آن زندگی می کنند «مقدس» تلقی می کنند وآن را نه تنها دربرگیرندی افراد زنده، بلکه مردگان نیز میدانند(همان).
فرضیۀ تاجفل و همکاران او این بود که ما مقوله هایی را که در ذهن خود به وجود میآوریم، با مرتب کردن موضوعات در آنها، تفاوتها را در بین مقولهها افزایش (افزایش تفاوتهای بین مقولهای) و داخل گروه آنها را کاهش میدهیم. به عبارت دیگر آنها میگویند ما تمایل داریم بر شباهت بین اعضای یک مقوله و تفاوت بین مقولهها در بین اینگروه ها، فرد آنهایی را که بدان تعلق خاطر دارد (درون گروه) میشناسد و آنهایی را که بدان متعلق نیست (برون گرون) نیز تمیز میدهد(تاجفل و ویلکز، ۱۹۶۳).
۲-۷- بخش پنجم: چیستی رسانه ها و اثرات آنها
در این بخش ضمن بیان چیستی رسانه ها و کارکرد آن به ماهواره و تاثیرات آن به عنوان مصرف رسانهای و نظریه های مرتبط با رسانه ها میپردازیم.
۲-۷-۱- تعریف رسانههای جمعی و کارکردهای آن
هنگامیکه از رسانه جمعی سخن به میان میآید، عمدتاً ناظر به وسایل ارتباط جمعی[۶۷] یا تکنولوژیهای ارتباطی است که انتقال پیامها از فرستنده یا فرستندگان را به مخاطب یا مخاطبان ناهمگون ممکن میسازند؛ این وسایل شامل روزنامه، کتاب، رادیو، فیلم، سینما،تلویزیون، تلویزیونهای مبتنی بر فناوری ماهواره و نظایر است. مفهوم رسانههای جمعی با مفهوم رسانههای اجتماعی نوین که بر اثر رشد و همگرایی فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات یعنی وبلاگها، وب سایتهای خبری، شبکههای اجتماعی انلاین و نظایر آن تفاوت دارد. زیرا در رسانههای اجتماعی نوین مخاطبان خود بخشی ازمشارکت گران، خالقان و تولید کنندگان محتوا هستند در حالی که محتوای رسانههای جمعی را عده ای از ارتباط گران حرفه ای و سازمان یافته تدوین وتوزیع میکنند.
رسانههای ارتباط جمعی دارای ویژگیهای گوناگونی هستند.چارلز رایت[۶۸]، جامعه شناس آمریکایی در سال ۱۹۵۹ ارتباط جمعی را با سه ویژگی تعریف کرد؛۱- ماهیت مخاطبان: ارتباط جمعی معطوف به مخاطبان نسبتاً زیاد، ناهمگون و ناشناس است.۲- ماهیت پیام پیام و رویدادهای ارتباطی : پیامها به طور عمومیانتقال پیدا میکنند، اغلب برنامه ریزی شده اند تا همزمان به بیشتر افراد مخاطب برسند؛خصلتی گذرا دارند.۳- ماهیت ارتباط گر : ارتباط گرخود سازمان پیچیده ای است یا در سازمان پیچیده ای عمل میکند که هزینه زیادی رادربرمیگیرد(Wright, 1959: 15).
سید محمد دادگران، استادعلوم ارتباطات در ایران در کتاب «مبانی ارتباط جمعی» در تعریف ارتباط جمعی چنین نوشته است که«ارتباط جمعی انتقال اطلاعات با وسایلی مانند روزنامه، کتاب، امواج رادیو، تلویزیون و غیره برای گروهی از مردم با سرعتی زیاد است.وی ویژگیهای این نوع ارتباط را چنین برشمرده است:
الف- پیامگیران ناآشنا، پراکنده
ب- بازگشت پیام یا بازخورد با تاخیر
ج- سرعت عمل زیاد
د- تکثیر پیام
ه-ارتباط سطحی و ناپایدار»(دادگران، ۱۳۸۴: ۳۰ ).
در واقع میتوان گفت، رسانههای ارتباط جمعی به معنای ابزارهایی هستند که از طریق آنها میتوان به افراد بلکه جماعتی کثیر یا تودهای ناهمگون، پراکنده دسترسی پیدا کرد. به عبارتی وسایلی هستند که پیامهای یکسانی را به مخاطبان انبوه در یک جامعه یا در سطح اجتماعات محلی، ملی وجهانی منتشر و توزیع میکنند
مارشال مک لوهان[۶۹] جامعه شناس امریکایی وسایل ارتباطی را به سرد[۷۰] و گرم[۷۱] تقسیم میکند. به نظر وی رسانههای سرد همه حسی هستند و همه حواس ما(مانند بینایی، شنوایی و…) را در یک لحظه درگیر میکنند اما رسانههای گرم تک حسی هستند و تنها یکی ازحواس ما را درگیر میکنند. در این نگاه، وسایل ارتباطی گرم، شامل آن ابزار یا وسایلی است که موجبات مشارکت ذهنی و فکری گروه بیشتری را فراهم میسازد؛ مانند کتاب، سینما، مطبوعات و رادیو در این رسانهها مخاطب موضوع یا پیام را با یک حس در یافت میکند و با کمک دیگر حواس خود به تخیل، بازسازی و تحلیل آن میپردازد. اما مک لوهان، تلویزیون در زمره وسایل ارتباطی سرد به حساب میآورد که زمینه مشارکت ذهنی کمتری را فراهم میآورد وبا درگیر ساختن تمام حواس انسان در یک لحظه قدرت تفکر و تخیل را از وی سلب میکند(به تقل از ساروخانی، ۱۳۸۳: ۴۵)
در یک تقسیمبندی جامع، جان وایوین[۷۲] استاد ارتباطات معتقد است که رسانههای جمعی سه دستهاند: چاپی[۷۳]، الکترونیکی[۷۴] و تصویری[۷۵]. وی رسانههای جمعی چاپی را شامل کتاب، مجله و روزنامه و رسانههای الکترونیکی را شامل تلویزیون، رادیو و ضبط صوت و به تازگی فضای وب (web) میداند. رسانه جمعی تصویری نیز شامل صنعت فیلم(movi) میباشد (Vivian, 2003: 5). به نظر میرسد که هر زمان نام رسانه به میان میآید، ناخودآگاه رادیو و به ویژه تلویزیون به عنوان فراگیرترین رسانه به ذهن متبادر میشود. این رسانهها، یعنی رادیو و سپس تلویزیون، ویدئو، تلویزیونهای ماهوارهای و دیگر رسانههای همگانی، زمان و مکان را در زندگی روزمره ما تسخیر کرده است.
کارکردهای رسانهها متنوع و متکثر هستند. در نخستین تلاش برای تبیین کارکردهای رسانههای جمعی،هارولد لاسول[۷۶] نظریه پرداز امریکایی ارتباطات در سال ۱۹۴۸، سه کارکرد اصلی را برای رسانهها ارائه داد: ۱- نظارت بر محیط،۲- ایجاد همبستگی اجتماعی در واکنش به محیط و۳- انتقال میراث فرهنگی (مک کوئیل، ۱۳۸۲: ۱۰۹).
هارولد لاسول و چارلز رایت از پژوهشگران آمریکایی هستند که به طور جدی به نقش و کار کرد رسانهها در جامعه توجه کرده اند. لاسول محقق ارتباطات و استاد دانشگاه ییل سه کار کرد را برای مطبوعات ذکر کرده است:۱- نظارت بر محیط، ۲-همبستگی در واکنش به محیط و۳- انتقال میراث اجتماعی و فرهنگی از نسلی به نسل دیگر. رایت به این سه کارکرد، «تفریح وسرگرمی» را نیز اضافه میکند. البته باید عنوان کرد که رسانهها همانند تیغه دولبه هستند؛ هم میتوانند کارکرد مثبت داشته باشند و هم کارکرد منفی یا کژکارکرد(به نقل از سورین و تانکارد،۱۳۸۱: ۴۵۰).
در نخستین کارکردکه نظارت، مراقبت، تهیه و رساندن اخبار است، رسانهها اغلب خطرات احتمالی نظیر شرایط هوایی خطرناک و موقعیتهای پرخطر نظامی را به ما هشدار میدهند.کارکرد نظارت شامل اخباری است که رسانهها فراهم میکنند و برای اعضای جامعه ضروری هستند(مثل گزارش وضعیت سهام،ترافیک، آب و هوا، اطلاع رسانی در زمینههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و…). کارکرد نظارت میتواند دچار کژکارکرد هم بشود.مانند ایجاد اضطراب و وحشت عمومی، احتمالاً از تاکید بیش از حد بر خطرات و نابسامانیها و تهدیدها در جامعه ناشی میشود.لازارسفلد و مرتن[۷۷] از کژکارکرد «تخدیری» نام میبرند که در اثر جذب بیش از حد اطلاعات، افراد دچار بی اعتنایی و رخوت میشوند(مهرداد،۱۳۸۰: ۷۷ و ۷۸).
دومین کارکرد، انتخاب و تفسیر اطلاعات در محیط است. رسانهها با انتخاب سوژهها، مسائل و تفسیر اطلاعاتی میپردازند که از محیط اجتماعی دریافت میکنند.رسانهها به تحلیل، نقد و ارزیابی میپردازند و گاهی پیشنهادهای آنها جنبه آمرانه دارد. مانند اینکه شخص چگونه باید در برابر حوادث از خود واکنش نشان دهد. این کارکرد از یک طرف با افشای انحرافات سبب تقویت هنجارهای اجتماعی و وفاق جمعی میشود و از طرف دیگر با انتخاب افراد و بزرگ جلوه دادن آنها به آنان منزلت و پرستیز اجتماعی داده و در عین حال به عنوان یک عامل کنترل کننده بر اعمال دولت عمل میکند. رسانهها در انجام کارکرد همبستگی اجتماعی، غالبا عوامل تهدیدکنندۀ ثبات اجتماعی را به عقب میرانند و یا ازبین میبرند و به طور کلی مدام درحال اندازه گیری افکارعمومیو اداره کردن این افکار هستند (همان: ۷۸) کارکرد همبستگی وقتی به کژکارکرد تبدیل شود، نقد به حداقل میشد و دیدگاه اکثریت به حدی تقویت میشود که اقلیت راهی برای بیان عقاید خود ندارد و از قدرت به حدی محافظت و پشتیبانی میشود که ممکن است نیاز به نظارت و کنترل باشد. یکی از آثار کارکردهای اصلی همبستگی رسانهها که اغلب نقل میشود، چیزی است که دانیل بورشتاین آن را شبه رویداد[۷۸] یا ساختن تصاویر یا «شخصیتها» نامیده است. همان چیزی که کالای اصلی صنعت روابط عمومیاست. محصولات و شرکت تصاویری دارند و اشخاص نیز شخصیتهایی عمومیدارند که همه اینها از طریق ایجاد حوادث کلیشه ای برای نمایش رسانه ای تولید شده اند(سوین و تانکارد،۱۳۸۱: ۴۵۱).
کارکرد سوم رسانهها انتقال فرهنگ است. رسانهها در حکم انتقال دهنده فرهنگ، برای انتقال اطلاعات، ارزشها و هنجارها از یک نسل به نسل دیگر و از افراد جامعه به تازه واردها، کاربرد دارند.آنها از این راه با گسترش بنیان تجربه مشترک، انسجام اجتماعی را افزایش میدهند. رسانهها با استمرار اجتماعی شدن پس از اتمام دوره آموزش رسمی و نیز با شروع آن در طول سالیان پیش از مدرسه، به جذب افراد در جامعه کمک میکنند. در و اقع رسانهها با نمایش و عرضه جامعه، میتواند هویت فرد را ساخته و از احساس بیگانگی و بی ریشه بودن او بکاهند.البته باید عنوان کرد که رسانهها به دلیل ماهیت غیرشخصی شان، میانجی میان واقیعت بیرونی و افراد شده و تماس شخصی بین افراد را در ارتباطات از بین میبرند.همچنین باعث یکدست شدن افکار و توده وار شدن جامعه میگردد(همان: ۴۵۲ و ۴۵۳).
دنیس مک کوئیل نظریه پرداز ارتباطات جمعی، معتقد است «نهاد رسانه به کار تولید، بازتولید و توزیع معرفت به معنای وسیع آن، یعنی نمادهایی یا مرجعهایی معنی دار و قابل تجربه در جهان اجتماعی اشتغال دارند. این معرفتها ما را توانا میسازد تا به تجربه خود معنا ببخشیم، به دریافتهای ما از این تجربه نظم و نسق میدهد و یاریمان میکند تابتوانیم معرفتهای گذشته را محفوظ نگه داریم و به درک امروزین خود استمرار بخشیم»(مک کوئیل،۱۳۸۲: ۸۱ و۸۲). مک کوئیل برآنست که مفهوم Media یا رسانهها میانجی میان واقعیت عینی اجتماعی و تجربه فردی را ایفا میکنند. رسانههای جمعی از چند لحاظ میانجی هستند: «یکی اینکه غالباً میان ما و آن بخش از تجربه بالقوه ای که خارج از ادارک یا تماس مستقیم ماست قرار میگیرند؛دوم ممکن است میان ما و سایر نهادهایی که با آنها سروکار داریم(قانون، صنعت،دولت و سازمانها و…) قرار گیرند و پیوندی میان این نهادها ایجاد کنند؛ چهارم اینکه مجراهایی هستند که توسط آن دیگران با ما و ما با دیگران تماس میگیریم و پنجم اینکه غالباً این رسانهها هستند که با فراهم آوردن اسباب و لوازم به ادراک ما از سایر گروهها، سازمانها و رویدادها شکل میدهند. دریافت ما از گروههای موجود در جامعه، دولت و رهبران سیاسی غالباً براساس شناختی است که از رسانهها گرفته ایم»(همان:۸۳). با در نظر گرفتن میانجی بودن رسانهها، مک کوئیل نقشهای اطلاع رسانی، ایجاد همبستگی و پیوستگی و تداوم و تفریح و سرگرمیو بسیج را برای رسانهها قائل شده است. مک کوئیل بر این باور است که «رسانهها هم میتوانند آیینه ای باشند که تصویری از جامعه بازمیتابانند و هم میتوانند حجابی بر حقیقت بکشند و در خدمت مقاصد تبلیغاتی یا واقع گریزی باشند»(همان:۸۴). دکتر کاظم معتمدنژاد که وی را پدر ارتباطات نوین ایران میدانند، در کتاب وسایل ارتباط جمعی سه کارکرد و وظیفه عمده را «کارکرد خبری و آموزشی»،«کارکرد راهنمایی و رهبری» و «کارکردتفریحی وتبلیغی» برای رسانههای جمعی در نظر گرفته است(معتمدنژاد، ۱۳۷۹: ۳ تا ۹).
α=همبستگی در سطح ۰۱/۰ معنی دار است
نتایج جدول شماره ۵- ۴ نشان میدهد که بین نمرات سرمایه اجتماعی ساختاری و رفتار شهروندی سازمانی مدیران و کارکنان بیمارستان شهید بهشتی کاشان رابطه مثبت و معناداری دیده میشود. چرا که میزان ضریب همبستگی (۵۵۲/. =r) بدست آمده با فراوانی ۱۵۰ نفر در سطح آلفای ۰۱/۰ معنادار است. همچنین با توجه به نتایج جدول سطح معنیداری (۰۰۰/۰ = Sig) از سطح آلفای ۰۱/۰ کمتر است، پس با ۹۹درصد اطمینان میتوان گفت: فرض پژوهشگر (H1) تایید و فرض صفر (H0) رد میشود. بنابراین میتوان گفت که؛ میان سرمایه اجتماعی ساختاری رفتار شهروندی سازمانی مدیران و کارکنان بیمارستان شهید بهشتی کاشان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
فرضیه فرعی دوم پژوهش: ارتباط معنی دار و مثبتی بین سرمایه اجتماعی شناختی و رفتار شهروندی سازمانی مدیران و کارکنان بیمارستان شهید بهشتی کاشان وجود دارد.
برای آزمون فرضیه فرعی دوم پژوهش ، از آزمون آماری ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شد. برای این منظور بین نمرات کل میزان سرمایه اجتماعی شناختی مدیران و کارکنان و نمرات رفتار شهروندی سازمانی ضریب همبستگی محاسبه گردید که نتایج این محاسبات از طریق خروجی نرم افزار SPSS در جدول شماره ۵- ۴ ملاحظه میشود.
جدول شماره ۵- ۴ : نتایج ضریب همبستگی فرضیه فرعی دوم
متغیرها | شاخصههای آماری | مرتبه سرمایه اجتماعی |
میزان سرمایه اجتماعی شناختی |
همبستگی اسپیرمن | ۱ |
سطح معنیداری (Sig) | ۱۴۸/۰ | |
تعداد | ۱۵۰ | |
رفتار شهروندی سازمانی | همبستگی اسپیرمن | a ۱۱۹/. |
سطح معنیداری (Sig) | ۱۴۸/۰ | |
تعداد | ۱۵۰ |
α=همبستگی در سطح ۰۱/۰ معنی دار است
نتایج جدول شماره ۵- ۴ نشان میدهد که بین نمرات سرمایه اجتماعی ساختاری و رفتار شهروندی سازمانی مدیران و کارکنان بیمارستان شهید بهشتی کاشان رابطه مثبت و معناداری وجود ندارد. چرا که میزان ضریب همبستگی (۱۴۹/. =r) بدست آمده با فراوانی ۱۵۰ نفر در سطح آلفای ۰۱/۰ معنادار نمی باشد. همچنین با توجه به نتایج جدول سطح معنیداری (۱۴۸/۰ = Sig) از سطح آلفای ۰۱/۰ بیشتر است، پس میتوان گفت: فرض پژوهشگر (H1) رد و فرض صفر (H0) تایید میشود. بنابراین میتوان گفت که؛ میان سرمایه اجتماعی ساختاری رفتار شهروندی سازمانی مدیران و کارکنان بیمارستان شهید بهشتی کاشان رابطه مثبت و معناداری وجود ندارد.
فرضیه فرعی سوم پژوهش: ارتباط معنی دار و مثبتی بین سرمایه اجتماعی رابطه ای و رفتار شهروندی سازمانی مدیران و کارکنان بیمارستان شهید بهشتی کاشان وجود دارد.
برای آزمون فرضیه فرعی سوم پژوهش، از آزمون آماری ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شد. برای این منظور بین نمرات کل میزان سرمایه اجتماعی رابطه ای ساختاری مدیران و کارکنان و نمرات رفتار شهروندی سازمانی ضریب همبستگی محاسبه گردید که نتایج این محاسبات از طریق خروجی نرم افزار SPSS در جدول شماره ۵- ۴ ملاحظه میشود.
جدول شماره ۵-۴ : نتایج ضریب همبستگی فرضیه فرعی سوم