وبلاگ

توضیح وبلاگ من

نگارش پایان نامه درباره :قواعد تفسیر در منهج الصادقین- فایل ...

 
تاریخ: 29-09-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

بحث از انواع دلالت ها و تاثیر آن در فهم متون در علوم مختلفی از جمله علم منطق، اصول و همچنین علوم قرآنی مطرح می شود و هر کدام از عالمان این علوم در بخشی از مباحث خود به این موضوع پرداخته و مطالبی را در این زمینه بیان کرده اند. ما در این جا ابتدا به تعریف و بیان انواع دلالت هایی که در فهم و تفسیر قرآن تاثیر دارند، پرداخته و سپس میزان توجه ملا فتح الله کاشانی را به این دلالت ها در تفسیر منهج الصادقین بررسی می کنیم.
۱- تعریف دلالت و اقسام آن
دلالت به معنای نشان دادن و کشف مدلول از وجود دال است؛ به سخنی دیگر دلالت عبارت است از بودن شى‏ء بر حالتى که علم به وجود آن، مستلزم انتقال به وجود شى‏ء دیگر باشد، مانند صداى کوبه در که انسان را از وجود کسى پشت در آگاه مى‏کند. در مثال یاد شده به صداى کوبه در «دالّ»، به کسى که پشت در است «مدلول» و به صفت و حالت پدید آمده براى صدا «دلالت» گویند. از دلالت به این معنا در اصول فقه، بخش الفاظ سخن گفته‏اند و مراد از آن، دلالت الفاظ بر معانی است.[۵۵۵]
دلالت از حیث یاد شده، یعنی دلالت لفظ بر معنا، به سه قسم تقسیم می شود:
دلالت مطابقى که عبارت از دلالت لفظ است بر تمام معناى خود؛ مانند دلالت لفظ حسن بر فرد مُسَمّا به این نام یا دلالت انسان بر حیوان ناطق.
دلالت تضمنّى، دلالت لفظ است بر جزئى از معنا، مانند دلالت لفظ حسن بر سر و پاى فردى که به این نام خوانده مى‏شود یا دلالت انسان بر حیوان به جهت آن که انسان جزئی از حیوانات است.
دلالت التزامى، دلالت لفظ است بر ملازم عقلى یا عرفى معناى خود، مانند دلالت لفظ خورشید بر نور یا دلالت لفظ «حاتم» بر جود و بخشندگى یا دلالت انسان بر ضاحک.[۵۵۶]
دانشمندان علم اصول انواع مختلفی برای دلالت ذکر کرده اند[۵۵۷] ولی با توجه به تقسیمات صورت گرفته در این باره می توان انواع دلالت ها را این گونه بیان نمود:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱-۱- دلالت اقتضاء:
اگر گوینده کلام معنایی را اراده کند ولی برای آن معنا لفظی را در کلام ذکر نکند، دلالت اقتضاء رخ داده است. سیوطی در الاتقان می نویسد: «اگر صحّت دلالت لفظ بر تقدیر متوقف باشد آن را «دلالت اقتضاء» نامند.‏»[۵۵۸] صاحب کتاب «اصول التفسیر و قواعده» در این باره گفته است: اقتضاء، ‌دلالت لفظ بر معنای خارج (از مدلول) است که درستی یا صحت شرعی یا عقلی سخن وابسته به آن است.[۵۵۹]
یکی از دانشمندان معاصر علوم قرآنی با در نظر گرفتن تعاریف مختلف درباره این دلالت، آن را این گونه تعریف می کند:
«دلالت اقتضاء دلالت کلام است بر معنایی که گوینده، لفظی برای آن ذکر نکرده، ولی به لحاظ این که صدق یا صحت عقلی یا شرعی یا لغوی کلام وی متوقف بر آن است، قطعا مقصود او بوده است.»[۵۶۰]
به عنوان مثال در آیه (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ…)[۵۶۱] «بر شما حرام شده است: مردار…»، به جهت آنکه این تحریم شامل نگاه کردن به مردار نمی شود، صحت عقلی آیه اقتضاء می کند که لفظی در تقدیر باشد در نتیجه باید واژه «اکل» را در تقدیر گرفت، تا این سخن، عاقلانه بوده، مفاد درستی بیابد. یعنی خوردن مردار بر شما حرام شده است.
و یا در حدیث«لَا صَلَاهَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِی‏ الْمَسْجِدِ»[۵۶۲] که از امام علی۷نقل شده است صدق کلام و صحت آن اقتضاء می کند که لفظ«کامله» در تقدیر باشد چرا که نفی در کلام معصوم۷مربوط به کمال نماز است نه اصل آن.
همچنین در آیه (فَلْیَدْعُ نَادِیَه)[۵۶۳] « [بگو] تا گروه خود را بخواند.»، به دلیل این که «نادی» مکان است و نمی تواند فرا خوانده شود، بـدون مقدر گرفتن یک لفظ، کلام عقلا نمى تواند صحیح باشد و صحت عقلی کلام ایجاب می کند که براى استوار شدن جمله بـایـد چـیـزى را در تـقـدیـر گـرفـت و آن کـلمه (اهل) است که در آن صورت معناى آیه چنین مى شود: پس هم مجلسیان یا هم انجمنان(گروه) خود را بخواند.
و یا مثل قول شاعر که می گوید:
«نحن بما عندنا و انت بما عندک راض و الرای مختلف»
یعنی ما به آنچه نزد خودمان است، راضی هستیم و تو نیز به آنچه نزد خودت است راضی هستی و نظرات مختلف می باشد.
که صحت لغوی این کلام متوقف بر آن است که لفظ«راضون» در (نحن بما عندنا راضون) در تقدیر باشد به دلیل این که «راضون» خبر برای نحن است و «راض» که مفرد است نمی تواند خبر برای نحن باشد.
با توجه به مطالب فوق می توان دلالت اقتضاء را این گونه تعریف کرد: هنگامى که صدق یک سخن یا صحت شرعى و یا عـقـلى یا لغوی آن به مفهومى خارج از لفظ بستگى داشته باشد دلالت کلام بر آن مفهوم مقدر را دلالـت اقـتـضـا نـامند, چرا که استوارى کلام چنین مفهومى را اقتضاء مى کند. در نتیجه دلالت اقتضاء، دلالتى برخاسته از خـودالـفـاظ نیست، بلکه به واسـطـه مفهومی خارجی و زاید به وجودآمده که صدق یا صحت عقلی یا شرعی یا لغوی کلام آن را اقتضا مى کند.
۱-۲- دلالت تنبیه
دلالت تنبیه که دلالت ایماء نیز نامیده می شود، همانند دلالت اقتضاء است، با این تفاوت که صحت آن نیازی به تقدیر ندارد. به عبارت دیگر هر گاه گوینده کلام غیر از معنایی که از کلام وی فهمیده می شود، معنای دیگری را نیز اراده کند، بدون این که در اراده این معنا لفظی در تقدیر باشد، دلالت کلام وی بر معنای دوم «دلالت تنبیه یا ایماء» نامیده می شود.
در هر دو نوع دلالت معنایی که از عبارت به دست می آید، مقصود گوینده است با این تفاوت که در دلالت اقتضاء این معنا با در نظر گرفتن تقدیر در کلام به دست می آید ولی در دلالت تنبیه سیاق و دیگر قراین موجود در کلام سبب فهم آن معنا می شود. به عنوان مثال اگر فردی که یکی از ارکان نماز را عمدا یا سهوا فراموش کرده است از حکم آن سوال کند و فقیه در پاسخ وی بگوید که «نمازت را اعاده کن»، دلالت تنبیه یا ایمای این پاسخ آن است که فراموش کردن عمدی یا سهوی یکی از ارکان در نماز موجب بطلان آن است. و یا وقتی گفته می شود«خورشید طلوع کرده است» دلالت تنبیه دارد براین که وقت نماز صبح گذشته است. یا مثل گفته شخصی که می گوید «من تشنه ام» که دلالت تنبیه بر این دارد که وی طلب آب می کند.
۱-۳- دلالت اشاره
هرگاه عبارت علاوه بر مدلول لفظی خود بر آنچه که مقصود گوینده نیست، دلالت کند، این دلالت را دلالت اشاره می نامند. معنای بدست آمده از طریق دلالت اشاره، مانند دلالت اقتضاء متوقف بر تقدیر، یا مانند دلالت تنبیه متوقف بر دیگر قراین موجود در کلام نیست. سیوطی در الاتقان در این باره می نویسد:« اگر صحت دلالت لفظ متوقف بر تقدیر نباشد و لفظ بر آنچه مقصود نیست دلالت نماید، آن را «دلالت اشاره» گویند، مانند دلالت فرموده خداى تعالى: (أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِکُمْ)[۵۶۴] «در شبهاى روزه، همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است.»، بر صحت روزه کسى که با حال جنابت صبح کند، چون مباح بودن جماع تا طلوع فجر مستلزم آن است که در قسمتى از روز جنب باشد و این استنباط از محمد بن کعب قرظى حکایت شده است. [۵۶۵]» [۵۶۶]
با توجه به تعریفی که از دلالت اشاره بیان کردیم در آیه شریفه (وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَهَ قُرُوءٍ)[۵۶۷] «و زنانِ طلاق داده شده، باید مدّتِ سه پاکى انتظار کشند»، که مدلول لفظی آن مدت زمان عده زن مطلقه است، دلالت اشاره بر اباحه ازدواج او بعد از اتمام زمان عده، دلالت می کند.
مدلول اشاری ممکن است از یک کلام استنباط شود مانند مثال فوق و یا این که از دو کلام استنباط شود مانند دلالت آیه ی(وَحَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا)[۵۶۸]« و بار برداشتن و از شیر گرفتنِ او سى ماه است» و آیه ی(وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْن)[۵۶۹] «و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند.»، بر اینکه‌ کمترین مدّت حمل شش ماه است؛ با این توضیح که مدلول لفظی آیه اول، به مجموع دوران حمل و رضاع که سى ماه است، دلالت دارد و مدلول لفظی آیه ی دوم، مدت کامل رضاع را دو سال مى‌داند، که با کم کردن ۲۴ ماه (دو سال) از سى ماه، اقلّ حمل- که شش ماه است- به دست مى‌آید و این مدلول اشاری است که از دو آیه به دست می آید.
در بیان تفاوت بین دلالت اشاری با دلالت اقتضاء و تنبیه باید گفت که مدلول اشاری بدست آمده با بهره گرفتن از دلالت اشاری بر خلاف معنای بدست آمده در دلالت اقتضاء و تنبیه، مقصود گوینده نیست. به علاوه این که – همان طور که قبلا اشاره شد- این مدلول وابسته به تقدیر در کلام یا دیگر موجود در کلام نمی باشد.
نکته دیگر در باره حجیت این دلالت ها است و آن این که در حجیت دلالت اقتضاء و تنبیه شکی نیست به جهت آن که حجیت آن ها از باب حجیت ظواهر کلام است؛ اما در مورد حجیت دلالت اشاری باید گفت که این نوع دلالت از باب حجیت ظواهر کلام حجت نیست، بلکه حجیت آن از باب حجیت لوازم عقلی است.[۵۷۰]
۱-۴- دلالت مفهومی کلام
مفهوم در لغت به معنای دانسته شده و آنچه به فهم و ادراک در آید، آمده است[۵۷۱] و در اصطلاح نیز تعاریف مختلفی[۵۷۲] برای آن بیان شده است؛ مظفر در اصول الفقه برای مفهوم سه معنا ذکر کرده است:
الف) معنایی که از مدلول لفظ فهمیده می شود به عبارت دیگر مدلول یا همان معنای لفظ است.
ب) آنچه که مقابل مصداق است و مراد از آن هر معنایی است که از کلام فهمیده می شود به عبارت دیگر هر چیزی که وجود ذهنی دارد در برابر آنچه وجود عینی دارد(مصداق).
ج) آنچه که مقابل منطوق است و این معنا اخص از دو معنای فوق است و مقصود بحث ما نیز همین معنا است و آن اصطلاحی اصولی است که مختص مدلولات التزامی است و معنایی است که مستقیماً از کلام فهمیده نمی شود در برابر معنایی که مستقیماً از کلام فهمیده می شود(منطوق). به عبارت دیگر معنایی که حاصل دلالت مطابقی کلام نیست، بلکه کلام التزاماً بر آن دلالت می کند.[۵۷۳]
در اصطلاحات الاصول نیز آمده است مفهوم که مدلولی است که در کلام نیست، ولی از کلام استنباط و فهمیده می‌شود، به خلاف منظوق که مدلولی که مستقیماً از لفظ و کلام فهمیده می‌شود.[۵۷۴]
با توجه به مطالب فوق می توان فهمید که مفهوم در اصطلاح اصولی ها در مقابل منطوق آمده و عبارت از معنایی است که از معنا و مدلول کلام فهمیده می شود و لفظی برای آن در کلام نیامده است. به عنوان مثال وقتی گفته می شود: «اگر فردا باران نیاید به مسافرت خواهیم رفت.» مضمون جمله منطوق آن است و مفهوم آن این است که«اگر باران بیاید به مسافرت نخواهیم رفت.» و یا در حدیثی که از امام صادق۷نقل شده، آمده است: «إِذَا کَانَ‏ الْمَاءُ قَدْرَ کُرٍّ لَمْ‏ یُنَجِّسْهُ شَیْ‏ءٌ؛ یعنی وقتی آب به اندازه کر باشد، به وسیله ملاقات دیگر نجاسات نجس نخواهد شد.»[۵۷۵] این منطوق جمله است و مفهوم آن این است که اگر آب به اندازه کر نشد، در اثر ملاقات با نجاسات، نجس می شود.
در قرآن کریم نیز جمله هایی آمده است که مفهوم دارند از جمله آیه شریفه (وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا)[۵۷۶] «و چون از احرام بیرون آمدید [مى‏توانید] شکار کنید.» و آن‏گاه که از احرام بیرون آمدید، صید کردن برایتان مجاز است.» که در اثر شرطیه بودن آن، دارای مفهوم است و علاوه بر مجاز بودن صید در هنگام محرم نبودن که منطوق جمله است، مفهومی از جمله نیز قابل برداشت است و آن این که در حال احرام، صید کردن جایز نیست.
مفهوم بر دو قسم است: اول مفهوم موافق و آن مفهومی است که حکم آن با منطوق موافق باشد به عبارت دیگر از جهت نفی و اثبات(حرمت و وجوب) موافق با ظاهر کلام باشد. مثلا در آیه (إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا)[۵۷۷] «در حقیقت، کسانى که اموال یتیمان را به ستم مى‏خورند،»، منطوق آن حرمت خوردن اموال یتیم است و مفهومی که از کلام استفاده می شود این است که سوزاندن اموال یتیمان نیز حرام است. از آن جا که مفهوم و منطوق این آیه شریفه هر دو مثبت است، به مفهوم آن مفهوم موافق اطلاق می شود. در مورد حجیت مفهوم موافق هیج نزاعی نیست و این مفهوم به دلیل حجت بودن ظاهر کلام، معتبر است.
دوم مفهوم مخالف و آن مفهومی است که حکمش با منطوق مخالف باشد به عبارت دیگر مفهومی است که از نظر نفی و اثبات مخالف با مدلول لفظی کلام باشد. مانند(إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا)[۵۷۸] که مدلول ظاهری آیه وجوب تبین در باره خبر فاسق است اما مفهوم مخالفش آن است که اگر غیر فاسق خبرى آورد واجب نیست درباره خبر او کاوش کنیم. و منطوق(مدلول ظاهری) آیه مثبت و مفهوم آن منفی است (عدم وجوب تبین در خبر غیر فاسق).‏ [۵۷۹]
مفهوم مخالف خود به شش نوع تقسیم می شود که عبارت است از: مفهوم شرط، مفهوم وصف، مفهوم غایه، مفهوم حصر، مفهوم عدد و مفهوم لقب مظفر در اصول الفقه به تفصیل به بیان عر کدام از انواع مفهوم شرط پرداخته است و در مورد حجیت آن ها گفته است که نزاع در باب حجت بودن مفهوم مخالف، نزاع صغروی است نه کبروی، یعنی بحث در این است که مثلاً آیا جمله شرطیه مفهوم دارد یا نه؟ بدیهی است که اگر دارای مفهوم باشد، حجیت مفهوم هم مانند حجیت منطوق خواهد بود. نه این که پس از ثبوت مفهوم بخواهیم در مورد حجیت آن بحث کنیم. بنابراین حجیت مفهوم همانند حجیت منطوق از راه اصاله الظهور و… قابل اثبات است و برای هر یک از متکلم و سامع قابل احتجاج می‌باشد.[۵۸۰]
نکته ای که دراین جا باید یا آور شد این است که در این که کدام سخن دارای مفهوم است و کدام یک مفهوم ندارد در بین علمای اصول اختلاف نظر وجود دارد و در کتب اصول فقه به تفصیل به این موضوع پرداخته شده است.
با توجه به مطالب فوق روشن می شود که دلالت مفهوم کلام خواه موافق یا مخالف باشد، همانند دلالت اقتضاء و تنبیه، مقصود گوینده آن است و جزء اقسام دلالت لفظی کلام به شمار می آید و معنایی که از هر یک از دو نوع دلالت لفظی و عقلی کلام به دست می آید به دلیل حجت بودن ظاهر کلام یا حجت بودن لوازم عقلی آن، معتبر و قابل اعتماد است.
۲- روش ملا فتح الله در توجه به اقسام دلالت ها
با توجه به آنچه در باب اقسام دلالت ها و اعتبار و حجیت معنای حاصل از آن ها گفته شد، روشن می شود که مفسّر هنگام تفسیر به جهت اینکه بتواند معنایی کامل تر و صحیح تر از آیات قرآن بدست آورد، باید به همه دلالت ها توجه داشته باشد. با مطالعه و بررسی تفسیر منهج الصادقین مشخص می شود که ملا فتح الله کاشانی تنها به بیان مدلول مطابقی آیات اکتفا نکرده است و در جاهای مختلفی از تفسیر خویش از انواع دلالت ها بهره برده است ولی مفسّر به نام این دلالت ها تصریح ندارد و بدون این که از دلالت نامی ببرد معنایی را که با بهره گرفتن از دلالت به دست می آید، در تفسیرش ذکر می کند. در این جا به ذکر چند نمونه از موارد کاربرد انواع دلالت ها در این تفسیر می پردازیم.
مفسّر بیش از سایر دلالت ها از دلالت اقتضاء در تفسیر خویش بهره برده است به عنوان مثال در تفسیر آیه(حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالاَتُکُمْ وَبَنَاتُ الأَخِ وَبَنَاتُ الأُخْتِ وَأُمَّهَاتُکُمُ اللاَّتِی أَرْضَعْنَکُمْ)[۵۸۱]« [نکاح اینان‏] بر شما حرام شده است: مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمّه‏هایتان و خاله هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادرهایتان که به شما شیر داده ‏اند.»، می نویسد: «در امهاتکم مضاف مقدر است اى نکاح امهاتکم بجهت قرینه استحاله تحریم ذوات چه تحریم ذوات آن غیر مقدور است پس ناچار است از تقدیر آنچه مراد است و آن نکاح است هم چنان که تقدیر اکل در کریمه (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ)[۵۸۲] «بر شما حرام شده است: مردار، و خون، و گوشت خوک»، زیرا که مراد از لحم اکل لحم است.»[۵۸۳]
مفسّر در آیه فوق به جهت آنکه تحریم افرادی که در آیه ذکر شده اند، شامل تحریم ذات آنها نمی شود - نگاه کردن به افراد مذکور در آیه حرام نیست- معتقد است که صحت عقلی و شرعی اقتضاء می کند باید لفظی در تقدیر باشد و آن لفظ، «نکاح» است چرا که مقصود از تحریم در این جا تحریم ازدواج با افراد مذکور در آیه است. و با توجه به در نظر گرفتن این تقدیر است که این سخن عاقلانه به نظر می رسد و مفاد درستی پیدا می کند. مولف در این جا عبارت دلالت اقتضاء را بیان نکرده است ولی معنایی را که آیه دلالت اقتضاء بر آن داشته است ذکر می کند.
و یا در آیه (الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ)[۵۸۴] «همان کسانى که مى‏دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت.»، لفظ (جزاء) را در آیه در تقدیر گرفته است و می گوید اصل کلام این گونه بوده است:(ملاقوا جزاء ربهم) به جهت آن که عدم رویت خداوند با دلایل قاطعه اثبات شده است وی در ادامه به آیه (فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُواْ یَکْذِبُونَ)[۵۸۵] «در نتیجه، به سزاى آنکه با خدا خلف وعده کردند و از آن روى که دروغ مى‏گفتند، در دلهایشان- تا روزى که او را دیدار مى‏کنند- پیامدهاى نفاق را باقى گذارد.»، اشاره کرده و آیه را در مورد صفت منافقان می داند و می گوید خلافی نیست که منافق نمی تواند خدای تعالی را ببیند و در این آیه نیز (یلقون جزاءه) در تقدیر است؛ وی همچنین به حدیثی که از پیامبر۹نقل شده است«‏مَنْ حَلَفَ یَمِیناً کَاذِبَهً لِیَقْطَعَ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ لَقِیَ‏ اللَّهَ‏ وَ هُوَ عَلَیْهِ‏ غَضْبَانُ‏»[۵۸۶] استناد می کند و می گوید بدون شک (لقی الله) در این جا در تقدیر (لقی جزائه) است.[۵۸۷]
مفسّر در آیه فوق به جهت این که عدم رویت خداوند با دلایل عقلی اثبات شده است، معتقد است که صحت عقلی اقتضاء می کند که لفظ(جزاء) در آیه در تقدیر باشد وی در این جا نیز نامی از دلالت نمی آورد و بدون ذکر دلالت برداشتی که با بهره گرفتن از آن از آیه داشته است بیان می کند.
همچنین در آیه (وَاسْأَلِ الْقَرْیَهَ الَّتِی کُنَّا فِیهَا)[۵۸۸] «و از [مردم‏] شهرى که در آن بودیم، جویا شو.»، لفظ (اهل) در آیه را در تقدیر گرفته است زیرا معنایى که براى این آیه بیان کرده است، معناى لفظ آیه نیست[۵۸۹]، بلکه معنایى است که صحت عقلى کلام آیه برآن متوقف است‏ وی در این آیه به دلیل صحت عقلی چون قریه نمی تواند مورد سوال واقع شود، برداشت کرده است که باید لفظی در تقدیر باشد، از این جهت لفظ قریه را در تقدیر گرفته و آیه را براساس آن معنا و تفسیر کرده است و در این جا نیز سخنی در مورد استفاده از دلالت اقتضاء نیاورده است و به آن تصریح نکرده است.
موارد استفاده ملا فتح الله از این نوع دلالت زیاد است و به جهت اختصار به ذکر برخی از آن ها اکتفا شد خواننده محترم می تواند برای مطالعه بیشتر به این تفسیر مراجعه کند.
وی در تفسیر آیه (إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَیْرٌ لُّکُمْ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیِّئَاتِکُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ)[۵۹۰] «اگر صدقه‏ها را آشکار کنید، این، کارِ خوبى است، و اگر آن را پنهان دارید و به مستمندان بدهید، این براى شما بهتر است و بخشى از گناهانتان را مى‏زداید، و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.»، می نویسد: «در آیه دلالت است بر جواز تولى مالک به مباشرت اخراج صدقه و عدم وجوب حمل آن به امام لقوله تعالى (وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراء)»[۵۹۱] با توجه به تعریفی که از دلالت تنبیه بیان کردیم، مشخص می شود که این دلالت، یعنی دلالت (تُؤْتُوهَا الْفُقَراء) بر عدم وجوب حمل صدقه به امام از نوع دلالت تنبیه کلام است؛ به عبارت دیگر (تُؤْتُوهَا الْفُقَراء) دلالت تنبیه دارد بر این که برخی صدقات مانند صدقه تطوع را واجب نیست که به طور آشکار به امام داد بلکه خود مالک نیز می تواند به طور مخفیانه آن را به فقراء ببخشد. زیرا در این آیه لفظى که داراى این معنا باشد وجود ندارد و صحت این دلالت نیازمند به تقدیر نیز نمی باشد، بلکه با این جمله قرینه‏اى است که دلالت مى‏کند خداى متعال این معنا را نیز اراده کرده است و آن جمله(تُؤْتُوهَا الْفُقَراء)‏ است که مفسّر بدان اشاره کرده است و با توجه به سیاق این معنا را از آیه برداشت کرده است.
وی در تفسیر آیه (وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ)[۵۹۲] «و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند.»، با در نظر گرفتن دو آیه (وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ)[۵۹۳]« و از شیر بازگرفتنش در دو سال است.» و (وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا)[۵۹۴] «و بار برداشتن و از شیر گرفتنِ او سى ماه است.»، کمترین مدت زمان حاملگی را شش ماه می داند و با توجه به غالب بودن نه ماه حاملگی امکان سالم متولد شدن کودک با مدت شش ماه حمل را با توجه به این آیا استدلال کرده است.[۵۹۵] وی درتفسیر این آیات از دلالت اشاری بهره برده است زیرا این معنا در هیچ‏کدام از آیات بیان نشده است، و از تصور معناى این آیات به تنهایى نیز به ذهن نمى‏آید.
در آیه نخست مدت شیر دادن فرزند دو سال کامل بیان شده، که برابر ۲۴ ماه است و در آیه دوم مدت حمل و شیر دادن کودک سی ماه مطرح شده است حال اگر مدت شیر دادن فرزند که ۲۴ ماه است را از مجموع این دو یعنی سی ماه کم کنیم کمترین مدت حاملگی که همان شش ماه است به دست می آید. در حالی که این در هیچ کدام از آیات مطرح نشده است و با بهره گرفتن از دلالت اشاری آیات می توان به آن پی برد، ملا فتح الله بدون این که نامى از دلالت اشاره ببرد مدلول اشارى این آیات را نیز بیان کرده است.
ملا فتح الله کاشانی مفهوم مخالف در آیات را حجّت نمی داند ولی ازدلالت مفهوم موافق در تفسیر خویش بهره برده است به عنوان مثال در تفسیر آیه (فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا)[۵۹۶] «به آنها [حتى‏] «اوف» مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى»، به مفهوم موافق آیه اشاره می کند و ناسزا گفتن و زدن والدین را به طریق اولی از مفهوم آیه بدست می آورد و می نویسد: «هر گاه که اف موجب عقوق باشد پس شتم و ضرب به طریق اولى به دلیل مفهوم موافقه چنان که در اصول مقرر است.»[۵۹۷]
با توجه به مطالب فوق روشن می شود که ملا فتح الله به انواع دلالت ها از جمله دلالت اقتضاء، دلالت تنبیه، دلالت اشاره و دلالت مفهومى کلام توجه داشته و مطالبى را که از این دلالت ها استفاده مى‏شود، بیان کرده است.
۳- نقد و بررسی روش ملا فتح الله در توجه به اقسام دلالت ها
۳-۱- امتیازات


فرم در حال بارگذاری ...

« نگارش پایان نامه درباره بررسی-میزان-ارتباط-بین-معیارهای-توانمندساز-و-معیارهای-نتایج-مدلEFQM- فایل ۱۶بررسی تأثیر کودهای بیولوژیک و شیمیایی (نیتروژن و ... »