و همچنین بیت های زیر به ایثار اشاره دارند:
بر هَدف، تیرِ مُراد خود نشاند
کرد ایثار آنچه گرد، آورده بود
گرد هستی را، بکلّی بر فشاند
سُوخت هر چ آن آرزو را پرده بود
(همان، ۳۱۴)
۳-۷٫ رضا
رضا از شروط اصلی بندگی و سلوک است و مراتب متعدد دارد، عارف و سالک، در مقام تحصیل رضا در همه احوال هرچه را که خداوند برایش مقرر فرماید، موافق طبعش است و جز ذات حق چیزی را به حساب نمی آورد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
رضا نامی است برای توقف صادق و راستین، در هر حال در مقامی که بنده ایستاده است یعنی توقف بر مراد و خواستۀ خدای متعال، در حالی که بنده در مقام رضا، اختیار خود را رها کرده و در اختیار حق تعالی مستهلک ساخته و رضا، فنای اراده حق تعالی است. رضا را سه درجه است: درجه نخست آن رضای به ربوبیت خدای متعالی است و این قطب آسیا سنگ اسلام است یعنی همان گونه که سنگ آسیا را محوری است که برگرد آن می چرخد، اسلام را نیز محوری است و این محور رضای به ربوبیت بی همتای خدا است و آن با سه شرط درست می شود: اول انسان عشق و محبت خالصانه را به خدای متعال داشته باشد دوم آنکه تنها او را شایسته تعظیم بداند و سوم آنکه خدای متعال نزد بنده سزاوار طاعت و فرمانبرداری باشد. درجه دوم رضای از خدای عزوجل آن است که بنده در هر چه خدای عزوجل بدان حکم کرده و مقدر ساخته راضی و خشنود باشد در درجه سوم بنده برای خود نه خشمی می بیند و نه خشنودی، و به گونهیی محو در خداوند باشد که از خودش هیچ رضا و سخطی نمی بیند بلکه اراده او فرع و فانی بر اراده حق تعالی است (خواجه انصاری، ۱۳۷۹: ۱۱۴ – ۱۱۷ ). و در حقیقت تمثل عینی «وَ ما تَشآونَ اِلّا اَنْ یَشآءَ اللهُ » ( انسان(۷۶)، ۳۰ )؛ ( و شما چیزی را نمی خواهید مگر اینکه که خدا بخواهد) می شوند.
در مصباح الهدایه چنین آمده است که: «رضا عبارت است از رفع کرامت و استحلای مرارت احکام قضا و قدر و از این تفسیر محقق شود که مقام رضا بعد از عبور از منزل توکل باشد؛ چه لازم نیست با یقین سابقه قسمت و توکیل قسام، کرامت موجود نباشد و مرارت احکام در مذاق حلاوت نماید … ذوالنون الرحمه الله در تعریف رضا گفته است: الرضا سرور القلب بمرالقضاء. و حارث محاسبی گفته است الرضا سکون القلب تحت جریان الحکم » ( کاشانی، ۱۳۸۹: ۵۶۳ و۵۶۴ ).«و” راضی” فانی کرده است اراده خود را در اراده حق و از برای خود ختیاری نکند: چنانچه از بعض اهل سلوک پرسیدند:ما ترید؟ قال ارید ان لا ارید مطلوب او مقام “رضا بود"…هر چه حق تعالی کند موجب خشنودی و رضایت است»(امام خمینی، ۱۳۸۲: ۲۱۷، ۲۱۸).
عرفا تنها در پی تحصیل رضایت پروردگار هستند و در عرصه زندگی به مقدرات الهی راضی و خشنودند. امام حسین علیه السلام در خطبه ای که در مکه قبل از حرکت خواندند، بیان داشتند: «رِضَا الله رِضانا اَهلَ البَیتِ» (لهوف، ۱۳۷۵: ۹۰)آنچه خدای متعال می پسندد، همان مورد رضایت ما اهل بیت است.
در نگاه هر دو شاعر اگر امام و اصحابش مبتلا به مصیبتی می شدند در نظر آنان از بزرگترین عطایای الهی بود و برای رضای خالق آن را پذیرا بودند. و در همه احوال، هر چه را که خدا برایشان مقرر فرمود موافق طبع آنها بود.
از مباحث مهمی که بیانگر رضایت امام حسین بر شهادت است مکاشفه ی روحانی است که پیامبر را در خواب می بیند که به او می فرماید: «اخرج الی العراق فان الله تعالی شاء ان یراک قتیلا… تقد شاء الله ان یراهن سبایا: از مدینه به سوی عراق حرکت کن؛ چرا که معشیت خدای متعال به این تعلق گرفته است که تو را در راه خود شهید و کشته مشاهده کند…خدای متعال اراده فرموده است که خاندان تورا هم در راه خود اسیر ببیند»(مجلسی ج۴۴، ۳۶۴ به نقل از طیب، ۱۳۸۷: ۳۹ و ۴۰) عمان سامانی این روحیۀشهادت طلبی و رضایتمندی را با بهره گیری از کلام امام حسین (ع) در ابیات زیر اینگونه ترسیم کرده است:
سرخوشم، کان شهریار مَهوشان
عاشقان خویش بیند سُرخ رو
غرق خون اُفتاده بر بالای خاک
جان به کف بگرفته از بهر نیاز
کی به مقتل پا نهد دامن کشان
خون روان از چشمشان مانند جو
سُوده بر خاک مذلّت، روی پاک
چشمشان در اشتیاق دوست، باز
(عمان، ۲۹۵)
شاعر از حق تعالی به عنوان شهریار مهوشان یاد می کند و از زبان امام (ع) می گوید از این شاد و خوشحالم که حق تعالی با جلوه و تجلی های خود به قتلگاه قدم مینهد و عاشقان خود را غرق خون افتاده روی خاک در حالی که چشمشان بر اشتیاق دیدار محبوب باز است و جان خود را به کف دست گرفته اند، مشاهده می کند.
در مثنوی خطبه حضرت سید الشهدا علیه السّلام در شب عاشورا، نیّر نیز به مکاشفۀ پیامبر در رویای صادقانۀ امام که پیشتر ذکر شد اشاره می کند و با ارائه چنین تصویری مقام رضا را بیان میدارد:
فرم در حال بارگذاری ...