وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود مطالب پایان نامه ها در رابطه ...

 
تاریخ: 29-09-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

سوم آنکه تمام کسانی که این دین جدید را پذیرفته اند باید نخست تعمید گرفته، به دین تازه داخل شوند.
کسانی که قبول دیانت مسیح را نمودند، دو دسته بودند یکی یهودیانی که به زبان عبری تکلم می کردند، دیگر هلنیستیان [۷۸]که زبانشان یونانی بود. گروه دوم خارج از فلسطین سکونت داشتند و در تحت تأثیر تمدن یونانی واقع شده اخیراً به قصد نگاهداری اعیاد مذهبی یا اقامت در فلسطین به اورشلیم مهاجرت نموده بودند. مسیحیان کلیسای اول معتقد بودند که دوازده رسول یا حواریون مسیح کشورهای روی زمین را بین خود تقسیم نمودند، مثلاً متی در حبشه، برتولما در عربستان، توما در ایران و هند، و دیگران در سایر نواحی جهان کلام مسیح را بشارت دادند[۷۹]
۳-۲-۳.شاگردان عیسی مسیح :
بسیاری از کسانیکه معجزات مسیح را دیده و تعلیمات وی را می شنیدند به وی ایمان می آوردند و از ایمان آورندگان که دوازده نفر جوان انتخاب فرمود که از همراهان وی باشند. دوازده نفر مذکور همیشه با وی بوده و هر چه می فرمود می شنیدند و هر چه عمل می کرد می دیدند و عمق محبت وی را درک نموده و به وسیله وی تربیت یافتند که درآنچه شنیده و دیده بودند دیگران را تعلیم داده و کار وی را بعد از وی ادامه دهند. این دوازده از طبقات دولتمندان و علماء نبودند، بلکه اشخاص معمولی و ساده بودند و بقدری مسیح را دوست می داشتند که حاضر شدند همه چیز را ترک نموده وی را پیروی نمایند. اینان بتوسط هوسهای خود و تیرگی روحانیت خویش اغلب باعث حزن و غم مسیح می گردیدند ولی مسیح بهتر از یک پدر آنها را دوست داشته و بزرگترین صبر و حوصله را نسبت به ایشان نشان می داد[۸۰]
۳-۲-۴. انتشار و رسمیت مسیحیت :
تا زمانی که مسیحیت فقط فرقه ای از یهودیت به شمار می رفت، دولت روم اهمیتی برای آن قایل نبود و مداخله در کار پیروان ایشان نمی کرد و آنان آزاد بودند که در امپراتوری روم معتقد به دین خود باشند زیرا حکومت روم، غیر از یهود همه رعایای خویش را موظف می دانست که در پای تندیسه های امپراتوری قربانی و ایشان را چون خدایان خود عبادت کنند. ولی چون کلیسا از کنیسه ی یهود جدا شد و بر اثر تبلیغات پولس معلوم شد که مسیحیت تنها فرقه ای از یهود نیست، بلکه دین تازه ای است که معتقد بر نجات خداوندگار خود مسیح است، دولت روم آن دین را بر خلاف قانون دانست و بر مسیحیان نیز لازم شمرد که امپراتوران روم را پرستش کنند. چون این امر برای مسیحیان امکان نداشت، گرفتاری جفای رومیان شدند و به انواع مصایب، از قبیل افتادن به زندانهای سخت و شکنجه های سهمگین و دریده شدن در چنگ شیران و جانوران گرفتار شدند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

عقاید خداپرستی مسیحیان و تعالیم معنوی حضرت عیسی کم وبیش در بین هزاران گروه از قبایل و عشایر بدوی که در طول سواحل رود دانوب و رود رِِِِِن فرود آمده و هر دقیقه آمادۀ تهاجم به درون خاک امپراتوری بودند، نفوذ کرده بود. قیصرها ناگزیر بودند قضیه را جدی بگیرند و تعبیری بیندیشند. دسیوس نخستین امپراتوری بود که رسماً دست به آزار و شکنجه مسیحیان زد.
امپراتوری روم شرقی یا بیزانس در ۳۹۵ م. از امپراتوری غرب جدا شد و مرکز آن بیزانتیوم بود. کنستانتین بزرگ یا قسطنطنین، نخستین امپراتوری بود که عقیدۀ یونانیان را رها کرد و به دین مسیحیت گروید. وی در سال ۳۱۳ م. به دنبال فرمان میلان، دین مسیحیت را به رسمیت شناخت[۸۱]
دربارۀ تعداد مسیحیان امپراتوری روم باید گفت که عدۀ مسیحیان در زمان قسطنطتین از روی تحقیق معلوم نیست. در بعضی نواحی، مانند آسیای صغیر، اکثر مردم دین مسیح را پذیرفته بودند. در نواحی دیگر، چون سوریه و یونان و مصر و افریقای شمالی و ایتالیای سفلی و اسپانیا، مسیحیان نفوذ زیادی داشتند، ولی به نصف سکنه این مناطق نمی رسیدند.
درقرن پنجم میلادی، دین مسیح مذهب رسمی امپراتوری روم و چندین قوم برابر از قبیل استروگتها، ویزیگتها، بورگندها، واندالها و لمباردها محسوب می شد. مردم اسکاتلند نیز به دین مسیح در آمدند و اهالی انگلیس نیز مدتها از همین مذهب پیروی می کردند[۸۲]
اندیشه ها و نهادها و تصویرهای مسیحی در زبانهای ادبی سرزمین های مختلف امپراتوری و نیز در شهرهای یونانی زبان پخش شد و گسترش یافت از جمله در زبانهای ارمنی در آناتولی شرقی، سریانی در سوریه و قبطی در مصر آرامگاهها و مزار قدیسان و سایر زیارتگاه های مذهبی به شکل و شیوه مسیحی تزیین یافتند و نگهداری شدند[۸۳]
۳-۲-۵. محیط رومی و ریشه های یهودی مسیحیت :
زمان و مکان خاص پیدایش مسیحیت تأثیر شگرفی بر شکل گیری عقاید گروه های مسیحی و چگونگی رشد و سرانجام کامیابی این دین داشت؛ به ویژه آن که محیط اجتماعی، سیاسی و مذهبی تولد آن آمیزه ای از تاثیرات یونانی – رومی و یهودی داشت.
البته در آغاز، یکی از اقوام مدیترانه ای یعنی یهودیان، ژرف ترین و ماندگارترین تأثیر تکوینی را بر مسیحیان اولیه گذاشتند. در واقع تاریخ مسیحیت به عنوان یک فرقۀ یهودی آغاز شد و هنوز هم در مفاهیم پایه ای مذهبی و اخلاقی متعددی، همچنان در متون مقدس، با یهودیت اشتراک دارد.
بنابراین ، کلیسای اولیۀ مسیحی نتیجۀ طبیعی جریان های فرهنگی رومی، یهودی و سایر جریان هایی بود که جهان مدیترانه ای را در آن زمان می ساخت[۸۴]
رشد جامعۀ مسیحی و هویت یافتن این جامعه را بیش از هر چیز متأثر و برگرفته از یک بستر دینی و دو زمینۀ فرهنگی دانسته اند. به این ترتیب که هویت دینی مسیحیت در زمینۀ یهودی آن، هویت فلسفی آن در زمینۀ یونانی و هویت سیاسی آن در زمینۀ رومی قابل تحلیل و تبیین است[۸۵]
« مسیحیت از مکاشفات آخرالزمانی و درونی یهودی دربارۀ ملکوتی که فرا می رسد بوجود آمد؛ نیروی محرکه اش را از قدرت شخصیت و تخیل عیسی گرفت: از اعتقاد به رستاخیزعیسی و نوید زندگی جاوید قدرت یافت؛ در الاهیات پولس شکل آیینی پیدا کرد؛ با جذب اعتقاد و رسوم مشرکان رشد یافت؛ و با وارث شدن الگوهای سازماندهی و نبوغ روم تبدیل به کلیسای شکوهمند و پیروز شد.[۸۶]
هگل بر این باور است که:
«تفسیر و دگرگونی و انحراف «مسیحیت تاریخی» از «مسیحیت حقیقی» یعنی مسیحیتی که عیسی در نظر داشت، همانا به دست حواریون صورت گرفته است
ویل دورانت مورخ مشهور امریکایی، «پولس و یوحنا» را عامل عمدۀ جدایی پیروان عیسی از آئین یهودیت و بنیانگذاران کیش مسیحیت تاریخی می داند. پایان این استقلال از کیش یهود، آغاز اختلافات و تنش های داخلی بین مسیحیان سال های سده نخست میلادی بوده است[۸۷]
۳-۳.بخش سوم : شوراهای مسیحیت
۳-۳-۱. شورای دادشیوع (۴۲۴ م) :
در سال ۴۲۱ م. دادشیوع به منصب جاثلیقی انتخاب شد و در دفاع خراسان بر ضد قوام وحشی شمالی خدمات ارزشمندی به شاه کرده بود، یک فرقه از معاندان که رئیس آنها بطای[۸۸] اسقف شهر هرمزد اردشیر بود، دادشیوع[۸۹] را متهم کردند که اشیای مقدس را فروخته و مرتکب ربا خواری شده و مغان را به زجر و قتل مسیحیان تحریک کرده است. این حمله ی خائنانه با مهارت خاصی صورت گرفت و عاقبت دادشیوع به فرمان بهرام به زندان افتاد. ولی در نتیجه ی اقدامات تئودوسیوس دوم، دادشیوع آزاد شد. او به قدری از مقام خود متنفر شده بود که تقاضای استعفا داشت، لیکن پیروان او واسطه شدند و شورایی متشکل از سی اسقف در یکی از ولایات عرب نشین تشکیل دادند.
اسقفان مرو و هرات و اصفهان و عمان در این شورا حضور داشتند. در این شورا دو امر مهم به تصویب رسید: یکی اینکه کلیسای ایران به هیچ وجه در تحت تسلط کلیسای روم نباشد؛ دیگر اینکه کاتولیکوس (جاثلیق) دارای اختیارات زیادی شود: زیرا مسیحیان ایرانی تمایل داشتند با کلیسای روم در ارتباط باشند و کلیسای روم در مواقع خطر به آنان کمک کند؛ ولی در این زمان متوجه شدند که این رابطه در بیشتر مواقع برای ایشان ایجاد مزاحمت می کند، زیرا هر گاه بین ایران و روم جنگی رخ می داد، مسیحیان ایران هم تحت تعقیب قرار می گرفتند. اگر چه در این امر تا اندازه های حق با اسقفان ایرانی موظف شدند که کاتولیکوس را کاملاً اطاعت نمایند و اگر خطایی از وی سر زند کسی به غیر از مسیح نمی تواند بر او قضاوت کند، زیرا او دارای مقام مسیح است و مسیح او را برای این مقام معین کرده است. معلوم است که آنان در این مورد از تعالیم مسیح دور شدند. از این زمان به بعد کاتولیکوس پطریاخ نیز نامیده می شد.[۹۰]
در این شورا اسقفان ایرانی، با تأکید بر استقلال مسیحیت ایرانی، نخستین گام را به سوی بنیادی کردن کلیسایی ملی برداشتند. این تصمیمات به معنای آزادی قانونی بالفعل از انطاکیه بود و بدین طریق کلیسای ایرانی خود را بیرون از اتحادیه ی پنج گانه روم، قسطنطنیه، انطاکیه و اورشلیم قرار داد. انگیزه ی سیاسی این کار چندان زیاد نبوده است. دوستی با غرب گسیخته نشد و تنها چشم پوشی از تمامی مسیح می توانست تأثیر سیاسی داشته باشد.
مساله اصلی راهی برای دعوی مقتدرانه و اگر ضرورت می یافت، تحمیل کردن صلح داخلی بدون دخالت بیگانه بوده است. در عین حال چنین تحولی را باید برآیند نفوذ تدریجی آن دسته از مسیحیانی دانست که در محیطی زردشتی رشد کرده بودند. پیدا شدن نامهای ایرانی فراوان از مردم عادی و هم میهنان ساسانیان است. این پیروزی آتش خشم و بیزاری زردشتیان از مسیحیان را که در گذشته به قدر کافی نیرومند بود بار دیگر بر افروخت. از زمان تشکیل شورای سال ۴۲۴( دادشیوع) تا ۴۴۶ م. کلیسای ایران در صلح و آرامی بود. یزدگرد دوم ابتدا نسبت به مسیحیان با مهربانی رفتار می کرد ولی چیزی نگذشت که التفات وی تبدیل به تنفر گردید و مسیحیان با جفای سختی دست به گریبان شدند. این جفا در کرکوک که شهری است نزدیک موصل از همه جا سخت تر بود؛ به طوری که چند روز پی درپی مسیحیان ایرانی را روی تپه ی روی شهر می کشتند[۹۱]
رفتار وی به ویژه نسبت به مسیحیان ساکن ارمنستان که تحت تسلط و فرمان ساسانیان بود بی رحمانه قلمداد شده است.
علی رغم اعمال اینگونه سیاست های دینی خشن، شاه و مهر نرسی نتوانستند مسیحیان ارمنستان را وادار به ترک دیانت مسیح نمایند.
اگر بخواهیم دو تن از دولت مردان ساسانی که با قاطعیت و شقاوت کم نظیری سیاست دینی خشن را علیه مسیحیان اعمال کردند نام ببریم، می توانیم از «کرتیر» و «مهرنرسی» یاد کنیم. این دو چهره به عنوان برجسته ترین و آشتی ناپذیرترین دشمنان مسیحیان در منابع تاریخی ذکر شده اند.
پس از مانویان، مسیحیان بودند که از سوی قدرت زرتشتی، به علل دینی و نیز سیاسی به یک اندازه بیش از همه آزار وشکنجه می دیدند؛ به زبان دینی، مسیحیان دشمن بالقوه « اصول زرتشتی» بودند. در واقع موبدان دین خودشان را قانون می نامیدند.[۹۲]
۳-۳-۲. شورای مدائن (۴۱۰ م) :
پس از سالیان متمادی جفا تشکیلات جدیدی برای کلیسای ایران لازم بود. با حضور نماینده ای از امپراتوری روم به نام ماروتا[۹۳]، اسقف میافارقین[۹۴] که از اهالی بین النهرین بود، پیشنهاد کرد که شورایی از اسقفان تشکیل گردد تا همان نتایجی که شورای نیقیه در امپراتوری روم داشت، این شورا نیز برای کلیسای ایران داشته باشد.
یزدگرد اول با تشکیل این شورا در «مدائن» موافقت کرد و به حکام خود در نواحی مختلف دستور داد تا تمامی اسقفان را به فوریت به مدائن اعزام دارند. اسقفانی که حاضر شدند اغلب از ولایات نزدیک مدائن بودند و در ۴۱۰ میلادی این شورا در مدائن تشکیل شد. این شورا به ریاست اسقف سلوکیه و تیسفون و ماروتا منعقد شد. قوانینی که در این شورا به تصویب رسید عبارت بود از اینکه برای هر شهری یک اسقف کافی است و برای تعیین هر اسقف رأی سه اسقف لازم است. عموم مسیحیان ایران موظف هستند که اعیاد مهم را از قبیل عید میلاد و عید قیام در مواقع معینی با هم نگاه دارند. آخرین روز شورا بود، مسیحیان جشنی بی سابقه برپا کردند[۹۵].
اسقف سلوکیه تیسفون، که خلیفه اعظم یا جاثلیق کل مسیحیان ایران به شمار می رفت، اسقف کشکر[۹۶] را پیشکار مذهبی خود خواند و پنج مطران در بلاد ذیل نصب کرد؛ از این قرار:
۱ . بیت لاپات[۹۷]، (گندی شاپور) واقع در خوزستان
۲ . نصیبین

    1. پرات[۹۸]میشان

۴ . اربل[۹۹]

    1. کرخای بیت سلوخ[۱۰۰](کرکوک)

قریب سی اسقف مطیع اوامر مطران ها بودند.[۱۰۱]
۳-۳-۳. شوراهای سال ۴۸۴-۴۸۵-۴۸۶ (جدایی عقیدتی از غرب) :
پس از انتصاب بارصوما به جاثلیقی، او شورایی را در سال ۴۸۴ میلادی در بیت لاپات (جندی شاپور) برگزار کرد، در این شورا آرای تئودوروس موپسئوستیایی معروف به مفسر بزرگ تایید شد وتعلیمات کلیسا در امپراتوری روم محکوم شد. این شورا کاملاً در راستای نسطوری شدن بود، اما در همان سال پیروز از دنیا رفت و بلادش (۴۸۴-۴۸۸ م) به حکومت رسید[۱۰۲]
در آغاز پادشاهی بلاش، نسطوریان از سوی ساسانیان تنها فرقه ی مسیحی رسمی شناخته شدند و این امر مایۀ آسان شدن روابط ساسانیان با مسیحیان شد؛ گو اینکه این پدیده به کشاکش میان مسیحیان و بویژه میان نسطوریان و یعقوبیان یا منوفیزیت ها پایان نداد.[۱۰۳]
بلاش آکاسیوس (اقاق) را به اسقفی برگزید، اما بارصوما این انتساب را نپذیرفت. آکاسیوس به واسطه نفوذ و احترامی که در میان مردم داشت، بارصوما را به تسلیم واداشت. آکاسیوس در سال ۴۸۵ میلادی در بیت اداری شورایی برگزار کرد و مصوبات شورای ۴۸۴ را در بیت لاپات ملغی کرد وبی اعتبار خواند. از این رو این شورا در گزارش های مربوط به شوراهای اصلی نیامده است. شایان ذکر است در شورای مذکور ازدواج برای همه از جمله کشیشان و اسقف ها جایز اعلام شده بود و پس از آن نیز بارصوما تأهل اختیار کرده بود، اما در شورای بیت اداری این حکم الغا شد. با این همه، شورایی که در سلوکیه برگزار شد مذهب منوفیزیتی محکوم شد، اما نه به سبب اینکه در غرب محکوم شده بود، بلکه به جهت رقابت های میان این دو گروه[۱۰۴]
بلاش آکاسیوس (اقاق) را به اسقفی برگزید، اما بارصوما این انتساب را نپذیرفت. آکاسیوس به واسطه نفوذ و احترامی که در میان مردم داشت، بارصوما را به تسلیم واداشت. آکاسیوس در سال ۴۸۵ میلادی در بیت اداری شورایی برگزار کرد و مصوبات شورای ۴۸۴ را در بیت لاپات ملغی کرد وبی اعتبار خواند. از این رو این شورا در گزارش های مربوط به شوراهای اصلی نیامده است. شایان ذکر است در شورای مذکور ازدواج برای همه از جمله کشیشان و اسقف ها جایز اعلام شده بود و پس از آن نیز بارصوما تأهل اختیار کرده بود، اما در شورای بیت اداری این حکم الغا شد. با این همه، شورایی که در سلوکیه برگزار شد مذهب منوفیزیتی محکوم شد، اما نه به سبب اینکه در غرب محکوم شده بود، بلکه به جهت رقابت های میان این دو گروه .
در این شوراها سیاست بارصوم به وضع قوانین کلیسایی انجامید از جمله اینکه راهبان حق ندارند در کارهای دینی شهرهایی که روحانی مخصوص به أبرشیه* دارند دخالت کنند، بلکه باید در دیرهای خود یا صومعه های دور افتاده بمانند. تنها راهبان و راهبه ها باید غرب بمانند نه سایر کارمندان کلیسا؛ کسانی که تا آن زمان به رتبه ی شماسی رسیده اند می توانند ازدواج کنند و پس از آن تا کسی متأهل و صاحب فرزند نباشد به این مقام نخواهد رسید، کشیش نیز مانند هر فرد مسیحی دیگر حق دارد پس از مرگ همسر اول خود ازدواج کند. از ۴۸۶ میلادی تا آن زمان که این قوانین لغوشد، کلیسای ایرانی (نسطوری) بی شک رنگ شرقی پیدا کرده بود و مسیحیان آن را همچون شعبه ی انحطاط یافته یی از مسیحیت تصور می کردند. پس از این شورا معلوم می شود که بارصوما به چه منظور می خواسته است مذهب نسطوری را مذهب رسمی کلیسای ایران قرار دهد. همه این کارها ظاهراً و کنشی در مقابل توسعه ی نهضت ضد نسطوری گری امپراتوری روم در زمان زنون بوده است. اهمیت خاص مصوبه شورای اخیر در این است که نخستین عبارات مسیح شناختی (کلیسای شرق) را پس از شورای افسوس و کالسدون داراست[۱۰۵]
اقدامات بعدی اکاسیوس حکایت از این داشت که وی بر اساس ملاحظات سیاسی تغییر موضع داده است. وی هنگامی که به قسطنطنیه رفت، اعلام کرد که نسطوری نیست و تنها قصد وی محکوم ساختن منوفیزیت ها بوده و سعی در طرد و رد بارصوما داشته است. این ادعای آخر فرصتی برای آزمودن نیافت، زیرا هنگامی که آکاسیوس از قسطنطنیه بازگشت، بارصوما به دست راهبان به قتل رسیده بود. بنا به گزارش ابن العبری (بارهبراوس) قتل بارصوما در سال ۴۹۶ میلادی اتفاق افتاد[۱۰۶]
در دوره ساسانیان اگر متون دینی به آسانی در اختیار همگان قرار می گرفت، روحانیون از یکسو و دربار از سوی دیگر هر یک دلایلی داشته اند که کل مجموعۀ دین و جامعه را در خطر بدانند. اگر چه مفهوم محدود کردن حقایق دین در یهودیت و مسیحیت بیگانه است، ولی این اقدامات پیشگیرانه نمونه جالبی هم در تاریخ کلیسای ایرانی مسیحی در عصر ساسانی دارد. در دوره اسقفی آکاسیوس وی دستور داد که راهبان و پارسایان نه در شهرها و روستاها بلکه باید دور از مردم زندگی کنند، مبادا که رسوم کلیسا ضایع شود و میان جماعت شقاق و دودستگی افتد[۱۰۷]
جانشین آکاسیوس، بابای (۴۹۷-۵۰۲ م) در دو شورای سال های ۴۹۸ و ۴۹۹ میلادی به همان سنت و سیاست بارصوما در شورای بیت لاپات در سال ۴۸۴ میلادی بازگشت، او الهیات نسطوری را آموزه ی رسمی کلیسای ایران خواند و ضمن اعلام استقلال کامل کلیسای ایران تاکید کرد که به کلیساهای امپراتوری روم و کلاً جهان مسیحیت هیچ وابستگی ندارد. بنابراین می توان کلیسای ایران را نسطوری خواند.


فرم در حال بارگذاری ...

« ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در رابطه با ارتباط پایداری ...پایان نامه های کارشناسی ارشد درباره :تبیین نقش شبکه ... »