وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود مطالب پایان نامه ها در مورد بررسی ارتباط ...

در این رابطه اولسن و همکاران[۷۵] (۲۰۰۷) در پژوهش خود در زمینه ی “ارتباط مصرف شیر در دوران بارداری با افزایش اندازه های بدن نوزاد در زمان تولد” بیان داشتند که مصرف شیر در دوران بارداری با کاهش خطر تولد نوزاد SGA[76] و افزایش خطر تولد نوزاد LGA [۷۷]ارتباط دارد و میانگین وزن زمان تولد نوزاد را افزایش می دهد به طوری که مادرانی که در دوران بارداری ۵-۴ لیوان شیر مصرف می کنند نسبت به مادرانی که اصلا شیر مصرف نمی کنند ، میانگین وزن زمان تولد نوزادان آنان تقریبا ۱۰۰ گرم بیشتر است که این ارتباط از نظر آماری معنی دار بود (۰۰۱/۰>P) (46). عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) نیز بیان کردند که تغذیه ی مادر عامل مؤثری در تندرستی نوزاد می باشد و در میان عوامل تغذیه ای ، مصرف کم میوه در دوران بارداری با کم وزن شدن نوزاد ارتباط دارد و مادرانی که در دوران بارداری میوه در حد ضعیف مصرف کرده بودند ۱۹/۱۹ بار بیشتر از مادران دیگران در خطر زایمان نوزاد کم وزن بودند (۱۹/۱۹=OR و ۰۰۰۱/۰>P) (2). همچنین رامون و همکاران (۲۰۰۹) با مطالعه ای روی ۷۸۷ مادر باردار نشان دادند که وزن زمان تولد نوزاد با مصرف میوه (۰۱/۰>P) و سبزیجات (۰۰۱/۰>P) در دوران بارداری ارتباط وجود دارد. آنان با بررسی عوامل چندگانه ی مؤثر در کم وزن شدن نوزاد دریافتند مادرانی که در سه ماهه ی اول بارداری سبزیجات را به میزان کم مصرف می کنند ۷/۳ برابر نسبت به مادرانی که سبزیجات را زیاد مصرف می کنند ، وزن زمان تولد نوزادان آنان کاهش می یابد (۷/۳=OR و ۰۰۱/۰>P) ، مصرف کم سبزیجات در سه ماهه ی سوم بارداری نیز نتایج مشابه را به دنبال دارد (۱/۲=OR و ۰۱/۰>P) اما بین مصرف میوه در دوران بارداری در سه ماهه اول و سوم بارداری با کم وزن شدن نوزاد ارتباط معنی داری را نیافتند (۴۰). رامون (۲۰۰۹) نیز بیان داشت که سبک زندگی سالم با مصرف میوه و سبزیجات ارتباط دارد و فواید مصرف این مواد در دوران بارداری ، روی رشد جنین به خاصیت مواد سازنده بیولوژیکی موجود در این مواد برمی گردد (۴۰) طوری که لاجیو و همکاران[۷۸] (۲۰۰۵) در تحقیقی که تحت عنوان “ارتباط دریافت تغذیه کم در طول بارداری با اندازه نوزاد در هنگام تولد” انجام دادند اظهار داشتند که فولات و آنتی اکسیدان موجود در میوه و سبزیجات می تواند روی پیامدهای بارداری مؤثر باشد (۴۷). در ارتباط با معنی دار شدن عوامل تغذیه ای شاید بتوان گفت ، مادرانی که لبنیات ، میوه و سبزیجات در دوران بارداری بیشتر مصرف می کنند در واقع از مواد غذایی استفاده کرده اند که حاوی مواد معدنی و ویتامین های مورد نیاز برای رشد جنین می باشد. در ارتباط با معنی دار شدن توجه به برچسب مواد غذایی بسته بندی شده در دوران بارداری نیز مسلم است مادرانی که به نوع ماده مصرفی در تغذیه خود توجه دارند ، سعی دارند ماده ای را مصرف کنند که هر چه بیشتر سلامت خود و جنین آنان را به دنبال داشته باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

جداول شماره ۶ و ۷ در مورد ارتباط وضعیت فعالیت و استراحت مادران در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد می باشد. که جدول شماره (۶) نشان می دهد درصد کم وزن شدن نوزاد در میان مادرانی که بیان داشتند در دوران بارداری هرگز برنامه ورزشی منظمی نداشتند نسبت به مادرانی که اغلب برنامه ورزشی منظمی را در دوران بارداری دنبال می کردند (۱/۱% در مقابل ۹/۸%) بیشتر است. همچنین مادرانی که بیان داشتند هنگامی که به فعالیت جسمانی پرداخته ، وقتی با افزایش ضربان قلب روبه رو می شدند ، به فعالیت خود ادامه می دادند نسبت به مادرانی که همیشه در این زمان ، فعالیت خود را متوقف و استراحت می کردند درصد کم وزنی در نوزادان آنان بیشتر بوده است (۵% در مقابل ۴/۱۰%). و درصد کم وزن به دنیا آمدن نوزادانی که مادران آنان بیان داشتند در دوران بارداری در طول شب خواب خوبی نداشتند نسبت به مادرانی که در دوران بارداری اغلب به اندازه کافی (حداقل ۸-۷ ساعت) در طول شب می خوابیدند بیشتر است (۳/۷% در مقابل ۳/۱۷%). آزمون کای دو نیز نشان داد که بین وزن زمان تولد نوزاد با دنبال کردن برنامه ورزشی منظم (۰۱۴/۰>P) ، متوقف کردن فعالیت جسمانی در زمان افزایش ضربان قلب (۰۰۸/۰>P) و خوابیدن به اندازه کافی در طول شب (حداقل۸-۷ ساعت) (۰۰۵/۰>P) در دوران بارداری ارتباط آماری معنی داری وجود دارد.
جدول شماره (۷) نیز نشان می دهد مادرانی که در دوران بارداری به دنبال انجام فعالیت جسمانی ، ضربان قلب آنان افزایش می یابد گاهی فعالیت جسمانی را متوقف می کردند نسبت به مادرانی که همیشه به افزایش ضربان قلب خود در زمان فعالیت جسمانی توجه داشتند شانس تولد نوزاد کم وزن در آنان ۳۱/۲ بار افزایش می یابد (۳۱/۲=OR و ۰۰۹/۰>P). مادرانی که برنامه ورزشی خاصی در دوران بارداری نداشتند نسبت به مادرانی که در دوران بارداری ورزش می کردند احتمال تولد نوزاد کم وزن در آنان ۰۴/۲ بار افزایش می یابد (۰۴/۲=OR و ۰۱/۰>P). در این زمینه ماری اوو و همکاران[۷۹] (۲۰۰۹) در تحقیقی تحت عنوان “ارتباط بین ورزش منظم در دوران بارداری با افزایش وزن زمان تولد نوزاد” که روی ۳۶۸۶۹ مادر با حاملگی تک قلویی انجام دادند دریافتند که دنبال کردن فعالیت جسمانی منظم در حاملگی ارتباط مثبت با افزایش وزن زمان تولد نوزاد دارد (۱۶/۱=OR و ۰۰۱/۰>P) (48). همچنین قرایبه و همکاران (۲۰۰۵) بیان می دارند که فعالیت بدنی نه تنها باعث سلامت جسمی می شود بلکه سلامت روانی- اجتماعی و احساس قدرت را در زنان باردار ارتقاء می دهد (۱۰). درحالی که فلتین و همکاران (۲۰۱۰) دریافتند که ورزش کردن سه بار در هفته یا بیشتر در دوران بارداری با کم وزن شدن نوزاد ارتباط دارد و به ازای هر مرتبه ورزش کردن در ماه ، در دوران بارداری ، ۹/۳ گرم ، وزن زمان تولد نوزاد کاهش پیدا می کند (۹/۳=r و ۰۰۱/۰>P) (41). فعالیت زیاد در دوران بارداری و افزایش زیاد ضربان قلب در مادر ، در گردش خون رحمی- جفتی اختلال ایجاد می کند (۳۴). در ارتباط با معنی دار شدن دنبال کردن یک برنامه ی ورزشی منظم در دوران بارداری و متوقف کردن فعالیت جسمانی در زمان افزایش ضربان قلب با وزن زمان تولد شاید بتوان گفت که فعالیت مناسب در دوران بارداری باعث بهبود خون رسانی و تسریع گردش خون مادر به جفت شده و همچنین ورزش باعث کاهش اضطراب و استرس می شود و به رشد و تکامل جنین کمک می کند. همان طورکه مشاهده می شود انجام ورزش ، همیشه با نتایج مطلوب حاملگی همراه نیست و فعالیت خیلی شدید ، به طوری که باعث خستگی مادر شود ، می تواند در روند رشد جنین تأثیرگذار باشد. بنابراین مادران باردار بایستی به مدت و شدت ورزش توجه نمایند.
همچنین در جدول شماره (۷) مشاهده می شود مادرانی که در دوران بارداری شب ها به اندازه کافی نمی خوابیدند نسبت به مادرانی که شب ها خواب کافی داشتند شانس تولد نوزاد کم وزن در آنان ۳۳/۲ بار افزایش می یابد (۳۳/۲=OR و ۰۳۷/۰>P). در رابطه با معنی دار شدن وزن زمان تولد نوزاد با خواب کافی مادر در طول شب شارما و همکاران[۸۰] (۲۰۰۴) در تحقیق مروری خود تحت عنوان “خواب و اختلالات آن در دوران بارداری” بیان کردند که در سه ماهه سوم بارداری ۹۷% از زنان اختلال خواب دارند که این اختلال می تواند به دلیل عوامل جسمی و هورمونی باشد همچنین این محققین عنوان کردند که طبق تحقیقات بعمل آمده اختلالات خواب مادران باردار شیوع کم وزنی نوزادان ترم را ۲ برابر افزایش می دهد (۴۹). شاید بتوان گفت که خواب کافی در طول شب باعث رفع خستگی و تجدید قوای جسمی و تسکین اعصاب در طول روز می شود در حالی که مادرانی که نمی توانند استراحت کافی در طول شب داشته باشند در طول روز از خستگی و اضطراب رنج می برند ، از طرف دیگر ، وقتی مادر به مدت ۸-۷ ساعت در حال استراحت مداوم باشد به علت کاهش نیازهای مادر ، خون رسانی بیشتری به جفت و جنین صورت گرفته و جنین می تواند رشد بیشتری داشته باشد.
جداول شماره ۸ و ۹ در مورد ارتباط وضعیت مراقبت از خود مادران در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد می باشد. که جدول شماره (۸) نشان می دهد درصد کم وزن شدن نوزاد در میان مادرانی که بیان داشتند از تماس با مواد شیمیایی آسیب رسان در دوران بارداری پرهیز نمی کردند نسبت به مادرانی که اغلب اوقات سعی می کردند در دوران بارداری در تماس با مواد شیمیایی آسیب رسان نباشند (۳/۴% در مقابل ۷/۱۱%) بیشتر است. آزمون کای دو نیز بین پرهیز از تماس با مواد شیمیایی آسیب رسان پوستی و استنشاقی با وزن زمان تولد ارتباط معنی داری را نشان داد(۰۳۱/۰>P). همچنین مادرانی که بیان داشتند در دوران بارداری در تماس با بیماری های واگیر دار بوده اند نسبت به مادرانی که اغلب اوقات از تماس با بیماری های واگیردار خودداری می کردند درصد نوزاد کم وزن در آنان بیشتر است (۲/۴% در مقابل ۳/۱۶%). مادرانی که بیان داشتند در دوران بارداری به توصیه های پزشک جهت اصلاح روش های اشتباه توجه نداشتند نسبت به مادرانی که به این مهم اغلب اوقات در دوران بارداری توجه داشتند ، درصد کم وزن شدن نوزاد آنان بیشتر است (۵/۴% در مقابل ۳/۱۴%). درصد کم وزنی زمان تولد نوزاد در مادرانی که بیان داشتند در دوران بارداری مکمل های دارویی مانند قرص آهن ، مولتی ویتامین و اسید فولیک را مصرف نمی کردند نسبت به مادرانی که اغلب اوقات این مکمل ها را در دوران بارداری مصرف کرده اند بیشتر است (۷/۴% در مقابل ۵/۳۷%). با بهره گرفتن از آزمون دقیق فیشر نیز ارتباط معنی داری را بین وزن زمان تولد نوزاد با مصرف مکمل های دارویی مانند قرص آهن ، مولتی ویتامین و اسید فولیک (۰۳۶/۰>P) ، خودداری از تماس با بیماران مبتلا به بیماری های واگیردار (۰۲۱/۰>P) و اصلاح روش های اشتباه پس از مشورت با پزشک (۰۲۸/۰>P) در دوران بارداری نشان داد. وین گساخون (۲۰۱۰) در این رابطه می نویسد که مادران به وسیله بالا بردن آگاهی های خود و حفظ سلامت در دوران بارداری می توانند در حل مشکلات دوران بارداری و کاهش تولد نوزاد کم وزن گامی بزرگ بردارند (۱۹). اصلاح روش های اشتباه در دوران بارداری و توجه به آموزش های پزشک و پرسنل بهداشتی در دوران بارداری مسلما باعث خواهد شد که مادر از انجام عواملی که باعث اختلال در روند بارداری شده و ممکن است در رشد جنین اختلال ایجاد کند خودداری نماید .
جدول شماره (۹) نیز نشان می دهد که در میان عوامل مراقبت از خود در دوران بارداری مرتبط با کم وزنی زمان تولد نوزاد ، مادرانی که در دوران بارداری از تماس با مواد شیمیایی پرهیز می کردند نسبت به مادرانی که هرگز از تماس با مواد شیمیایی در دوران بارداری پرهیز نمی کردند شانس تولد نوزاد کم وزن در آنان ۷/۳ بار کاهش می یابد (۷/۳=OR و ۰۰۲/۰>P). کاریلو و همکاران[۸۱] (۲۰۰۳) با مطالعه روی ۳۷۱ مادر باردار که در دوران بارداری در مزارع کار می کردند دریافتند که تماس با حشره کش ها در دوران بارداری ۳۳/۲ برابر شانس تولد نوزاد IUGR را افزایش می دهد (۳۳/۲ =OR و ۰۴/۰>P) (50) همچنین فنستر و همکاران[۸۲] (۲۰۰۶) در مطالعه ای روی میزان سطح خونی حشره کش های مورد استفاده در دوران بارداری ۳۸۵ زن کشاورز ، دریافتند که مادران کشاورزی که در دوران بارداری در تماس با حشره کش های حاوی کلرو دی فنیل دی کلرو اتیلن بوده اند ، وزن نوزادان آنان نسبت به مادران دیگر کاهش یافته است (۷۸- =   و ۰۹/۰>P) ولی ارتباط معنی داری بین تماس با این حشره کش و حشره کش های دیگر در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد نیافتند (۵۱) ، احمد و جاکولا[۸۳] (۲۰۰۷) در مطالعه ای روی ۱۶۷۰ مادر باردار که در تماس با محلول های شیمیایی[۸۴] بودند ، نشان دادند مادرانی که در تماس با محلول های شیمیایی سه ماه قبل از بارداری و در دوران بارداری بوده اند ، خطر تولد نوزاد SGA در آنان افزایش می یابد (۶۷/۱ =OR و ۰۵/۰>P) همچنین شانس تولد نوزاد با وزن کمتر از ۳۰۰۰ گرم در مادرانی که در دوران بارداری با این مواد تماس دارند افزایش می یابد اما ارتباط آماری معنی داری مشاهده نکردند (۱۷/۱=OR) (52). شاید بتوان گفت که مواد شیمیایی ممکن است با اختلالی که در گردش خون جفت و جنین ایجاد می کنند باعث کم شدن وزن زمان تولد نوزاد شوند. اختلاف نظر در این زمینه مبنی بر ارتباط تماس با مواد شیمیایی در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد ، ممکن است به علت تفاوت در مدت ، میزان و شدت تماس با این مواد در دوران بارداری ناشی شود ، مانند مطالعه حاضر که مشاهده می شود ، مادرانی که گاهی (۸/۸%) ، اغلب (۳/۴%) و همیشه (۳/۷%) سعی می کردند در دوران بارداری از تماس با مواد شیمیایی پرهیز کنند ، درصد کم وزنی زمان تولد نوزادان آنان نسبت به مادرانی که هرگز (۷/۱۱%) از تماس با این مواد در دوران بارداری پرهیز نمی کردند ، کمتر بوده است.
همچنین در جدول شماره (۹) مشاهده می شود ، مادرانی که در دوران بارداری مکمل های دارویی مصرف نمی کنند نسبت به مادرانی که به طور منظم مکمل های دارویی مصرف می کنند شانس تولد نوزاد کم وزن در آنان ۱۶/۱۳ بار افزایش می یابد(۱۶/۱۳=OR و ۰۰۱/۰>P). در این رابطه والت (۲۰۰۵) در پایان نامه خود تحت عنوان “ارتباط رژیم غذایی زنان حامله با پیامدهای بارداری” که روی ۹۸ زن باردار انجام داده بود دریافت که بین مصرف مکمل های آهن در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط معنی داری وجود دارد (۰۵/۰>P) (11) در دوران بارداری نیاز به مکمل های آهن ، اسید فولیک و مولتی ویتامین به علت افزایش گلبول سازی در این دوران و تشکیل جفت و رشد جنین افزایش می یابد (۳۴) ، حال اگر این مکمل ها به میزان کافی به مادر در دوران بارداری نرسد گلبول سازی به خوبی انجام نمی شود و در نتیجه اکسیژن و مواد غذایی کافی به جنین نمی رسد و رشد جنین دچار اختلال می شود.
جداول شماره ۱۰ و ۱۱ در مورد ارتباط وضعیت روابط اجتماعی مادران در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد می باشد. که جدول شماره (۱۰) نشان می دهد درصد کم وزنی زمان تولد نوزاد در مادرانی که در دوران بارداری هرگز از دوستان یا نزدیکان صمیمی در مسائل شخصی یا در هنگام نیاز کمک نمی گیرند ، نسبت به مادرانی که این کار را همیشه در زمان روبه رو شدن با مشکل انجام می دهند (۵/۵% در مقابل ۶/۱۲%) بیشتر است. همچنین مادرانی که در دوران بارداری هرگز با همسر و خانواده خود از منزل بیرون نمی رفتند نسبت به مادرانی که همیشه از منزل بیرون می رفتند درصد کم وزن به دنیا آمدن نوزادان آنان ، بیشتر است (۴/۳% در مقابل ۴/۱۵%). مادرانی که در دوران بارداری ارتباط مداوم با اطرافیان نداشته اند نسبت به مادرانی که همیشه در دوران بارداری با اطرافیان ارتباط مداوم داشته اند درصد کم وزن شدن نوزاد آنان (۷% در مقابل ۲/۱۶%) بیشتر است. و درصد کم وزنی نوزاد در مادرانی که با خانم های هم شرایط خود در دوران بارداری معاشرت نداشته اند نسبت به مادرانی که همیشه سعی می کردند با خانم های حامله دیگر ، در دوران بارداری معاشرت داشته باشند (۷/۴% در مقابل ۵/۱۵%) بیشتر است. آزمون کای دو نیز ارتباط معنی داری را بین وزن زمان تولد نوزاد با کمک خواستن از دوستان یا نزدیکان صمیمی (۰۰۹/۰>P) ، بیرون رفتن از منزل با همسر و خانواده خود (۰۰۰۱/۰>P) ، ارتباط مداوم داشتن با اطرافیان (۰۱۱/۰>P) و معاشرت با خانم های حامله هم شرایط خود (۰۰۷/۰>P) در دوران بارداری نشان داد.
جدول شماره (۱۱) نیز نشان می دهد در میان عوامل روابط اجتماعی در دوران بارداری مرتبط با کم وزنی زمان تولد نوزاد ، مادرانی که در دوران بارداری هرگز با خانواده ی خود در دوران بارداری بیرون از منزل نمی رفتند و یا گاهی با خانواده در دوران بارداری به بیرون از منزل می رفتند نسبت به مادرانی که همیشه با خانواده ی خود در دوران بارداری به بیرون از منزل می رفتند شانس تولد نوزاد کم وزن در آنان به ترتیب ۵۱/۵ بار و ۱۵/۵ بار افزایش می یابد (۵۱/۵=OR و ۰۰۰۱/۰>P) و (۱۵/۵=OR و ۰۰۰۱/۰>P). و مادرانی که در دوران بارداری هرگز با اطرافیان ارتباط مداوم نداشتند نسبت به مادرانی که همیشه با اطرافیان ارتباط مداوم داشتند ۴۴/۲ بار شانس کم وزن شدن نوزاد آنان افزایش می یابد (۴۴/۲=OR و ۰۰۶/۰>P). همچنین مادرانی که در دوران بارداری با خانم های حامله هم شرایط خود ارتباطی نداشتند نسب به مادرانی که همیشه با خانم های حامله هم شرایط خود در دوران بارداری معاشرت می کردند شانس تولد نوزاد کم وزن در آنان ۶۷۱/۳ برابر بیشتر است (۶۷۱/۳=OR و ۰۰۲/۰>P).
در این رابطه بوردرز و همکاران (۲۰۰۷) در مطالعه ای تحت عنوان “استرس های مزمن در زنان کم درآمد و تولد نوزاد کم وزن” که روی ۱۳۶۳ زن باردار انجام دادند ، بیان داشتند که شانس تولد نوزاد کم وزن در مادرانی که در دوران بارداری از نظر مهارت های برقراری روابط اجتماعی ضعیف بودند و کمتر با اطرافیان ارتباط برقرار می کردند ۸/۳ برابر نسبت به مادران دیگر بیشتر بود (۸/۳=OR و ۰۱/۰>P) و ارتباط آماری معنی داری را بین داشتن استرس های روانی- اجتماعی در دوران بارداری و تولد نوزاد کم وزن پیدا کردند (۰۱/۰>P) (20). فلدمن و همکاران[۸۵] (۲۰۰۰) نیز با بررسی حمایت های اجتماعی دوران بارداری در ۲۴۷ مادر دارای حاملگی تک قلویی و ارتباط آن با وزن زمان تولد نوزادان ، بیان کردند که وزن زمان تولد با حمایت های اطرافیان و خانواده از مادر باردار و همچنین داشتن روابط بین فردی در دوران بارداری ارتباط مستقیم دارد (۱۷/۰=   و ۰۱/۰>P) (53). شاید بتوان گفت مادرانی که در دوران بارداری بیشتر با اطرافیان و دوستان خود ارتباط دارند ، با خانم های هم شرایط خود معاشرت می کنند و از دیگران در حل مسائل زندگی خود یاری می جویند ، به طور کلی روابط اجتماعی خود را در دوران بارداری حفظ می کنند بهتر می توانند مسائل زندگی روزمره و مشکلات دوران بارداری را حل کرده ، در نتیجه اضطراب و استرس آنان کاهش می یابد و از سلامت روانی در دوران بارداری برخوردار خواهند بود و به تبع آن سلامتی جنین آنان نیز تضمین می شود.
جداول شماره ۱۲ و ۱۳ در مورد ارتباط نحوه ی مقابله با عوامل تنش زا در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد می باشد. که جدول شماره (۱۲) نشان می دهد که درصد کم وزنی زمان تولد نوزاد ، در مادرانی که بیان داشتند در دوران بارداری هرگز با کسب اطلاعات از پرسنل بهداشتی در زمینه ی فرایند بارداری و زایمان استرس خود را کاهش نمی دهند ، نسبت به مادرانی که همیشه با کسب اطلاعات از پرسنل بهداشتی در زمینه ی بارداری به خود آرامش می بخشیدند (۴% در مقابل ۵/۱۲%) بیشتر است. همچنین مادرانی که بیان داشتند در دوران بارداری برای کاهش استرس خود هرگز از روش های تن آرامی استفاده نمی کردند نسبت به مادرانی که اغلب اوقات از این روش برای کاهش استرس خود استفاده می کردند درصد کم وزن به دنیا آمدن نوزادان آنان (۴/۴% در مقابل ۱/۹%) ، بیشتر است. آزمون کای دو نیز ارتباط آماری معنی داری را بین وزن زمان تولد نوزاد و استفاده ی مادر از روش های تن آرامی (۰۰۰۱/۰>P) و کسب اطلاعات در زمینه ی فرایند بارداری و زایمان (۰۳۲/۰>P) در دوران بارداری ، جهت کاهش استرس های این دوران نشان داد.
جدول شماره (۱۳) نیز نشان می دهد که در میان این روش ها ، مادرانی که در دوران بارداری با کسب اطلاعات از پرسنل بهداشتی در زمینه ی فرایند بارداری و زایمان آرامش پیدا نمی کردند و یا گاهی از این روش برای آرامش خود استفاده می کردند نسبت به مادرانی که همیشه با این روش به خود آرامش می دادند شانس تولد نوزاد کم وزن در آنان به ترتیب ۴۶/۳ بار و ۰۷/۳ بار بیشتر است (۴۶/۳=OR و ۰۰۰۱/۰>P) و (۰۷/۳=OR و ۰۰۳/۰>P).
در ارتباط با معنی دار شدن روش های مورد استفاده جهت مقابله با عوامل تنش زا با وزن زمان تولد نوزاد ، باستانی و همکاران (۲۰۰۶) در مطالعه ای با عنوان “آموزش تن آرامی در کاهش اضطراب زنان ایرانی و تأثیر آن در پیامدهای بد بارداری” که روی ۱۱۰ زن باردار انجام دادند ، دریافتند مادرانی که علاوه بر دریافت مراقبت های دوران بارداری ، کاربرد روش های آرام سازی نیز به آنها آموزش داده می شد نسبت به مادرانی که فقط مراقبت های دوران بارداری را دریافت می کردند ، درصد تولد نوزاد کم وزن در آنان کمتر است (۵۴). افزایش کاتیکول آمین ها در زمان استرس ، باعث انقباض عروق و اختلال در خون رسانی به جفت و جنین می شود (۲۶). مادرانی که سعی می کنند استرس های موجود در زندگی خود را به هر روشی مانند استفاده از روش های تن آرامی و کسب اطلاعات از پرسنل بهداشتی در دوران بارداری ، کم کنند در آرامش بخشیدن به خود موفق تر هستند و جنین آنان نیز از مشکلات ناشی از افزایش اضطراب و استرس در مادر ، کمتر آسیب می بیند.
جداول شماره ۱۶-۱۴ در ارتباط با مشخصات فردی- اجتماعی واحدهای مورد پژوهش در دو گروه نوزادان با وزن طبیعی و نوزادان کم وزن می باشد.
جدول شماره (۱۴) نشان می دهد که میانگین سن حاملگی در نوزادان با وزن طبیعی (۶۷/۰±۵/۳۸ در مقابل ۸۵/۰±۸/۳۸) بیشتر از نوزادان کم وزن می باشد به طوری که مدت حاملگی در نوزادان با وزن طبیعی ۵/۳-۵/۱ روز بیشتر از نوزادان کم وزن می باشد و با آزمون من ویتنی بین دو متغیر سن حاملگی و وزن زمان تولد ، ارتباط آماری معنی دار به دست آمد (۰۰۳/۰>P). در تحلیل رگرسیونی نیز مشاهده می شود که با افزایش یک هفته سن حاملگی شانس تولد نوزاد کم وزن ۶/۱ بار کاهش می یابد که این ارتباط از نظر آماری معنی دار می باشد(۰۰۹/۰>P) (نتایج جدول شماره ۱۶). در این رابطه سیدسجو و همکاران[۸۶] (۲۰۰۶) با تحقیقی تحت عنوان “تأثیر استراحت در دوران بارداری در زنان شاغل روی وزن زمان تولد نوزاد” روی ۷۴۵۹ مادر تازه زایمان کرده و باتیست (۲۰۰۳) ، ایلشیبلی و اسمالیش[۸۷] (۲۰۰۸) نیز دریافتند که طول مدت حاملگی با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط آماری معنی داری دارد (۰۵/۰>P) (18،۵۵و۵۶). همچنین فلدمن و همکاران (۲۰۰۰) در یک مطالعه ی آینده نگر روی ۲۴۷ زن باردار که جهت مراقبت های دوران بارداری به درمانگاه وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مراجعه می کردند ، دریافتند که افزایش سن حاملگی ارتباط مستقیم با وزن زمان تولد نوزاد دارد (۴۶/۰=   و ۰۱/۰>P) (53). مسلما هرچه مدت حاملگی طولانی تر شود جنین مواد غذایی بیشتری را از مادر دریافت کرده و به تبع آن وزن گیری مطلوب تر و بیشتری خواهد داشت.
یافته های پژوهش نشانگرآن است که میانگین وزن مادر در شروع بارداری در نوزادان با وزن طبیعی (۲۵/۱۳± ۱۶/۶۱ در مقابل ۷۹/۱۲± ۷۱/۶۵) بیشتر از نوزادان کم وزن می باشد به طوری که وزن مادر در شروع بارداری در مادران نوزادان با وزن طبیعی ۲۱/۸-۴۲/۲ کیلوگرم بیشتر از مادران نوزادان کم وزن می باشد. آزمون من ویتنی نیز بین وزن مادر در شروع بارداری با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط آماری معنی داری را نشان داد (۰۰۳/۰>P). در این رابطه رامون و همکاران (۲۰۰۹) دریافتند مادرانی که قبل از بارداری وزن کمتر از ۵۰ کیلوگرم دارند نوزادان کم وزن تری به دنیا می آورند که این ارتباط از نظر آماری معنی دار بوده است (۰۵/۰>p) (40) اما تورس آرئولا و همکاران[۸۸] (۲۰۰۵) در تحقیقی تحت عنوان “عوامل اجتماعی- اقتصادی مرتبط با کم وزنی زمان تولد نوزاد” که روی ۱۵۰ مادر دارای نوزاد کم وزن در مکزیک انجام دادند ، بیان کردند مادرانی که قبل از بارداری وزن کمتر از ۴۸ کیلوگرم دارند ، ۶۱/۱ برابر بیشتر از مادران دیگر مستعد تولد نوزاد کم وزن هستند (۶۱/۱ =OR و ۰۵/۰ >p) (57). ولی وین گساخون و همکاران (۲۰۱۰) نشان دادند که مادران با وزن بالای ۷۰ کیلوگرم بیشتر مستعد زایمان نوزاد کم وزن هستند (۹/۳۶=OR و ۰۰۱/۰>p)(21). همچنین ایلشیبلی و اسمالیش (۲۰۰۸) با پژوهشی تحت عنوان “اثر شاخص های بدنی مادر و عوامل اجتماعی روی سن حاملگی و وزن زمان تولد نوزاد” روی ۱۰۰۰ مادر و نوزاد ، همچنین نهار و همکاران[۸۹] (۲۰۰۷) با مطالعه ای روی ۱۱۰۴ مادر نوزاد طبیعی در زمینه “شاخص های بدنی مادر برای پیش بینی وزن نوزادان” ، همچنین نعمتی و همکاران (۱۳۸۶) با پژوهشی در همین زمینه ، بیان کردند که بین وزن مادر با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط آماری معنی داری وجود دارد (۰۰۱/۰>p) (3،۵۶و۵۸) اما باتیست (۲۰۰۳) بین وزن مادر قبل از بارداری با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط معنی دار آماری پیدا نکرد (۱۸). از آنجائیکه در پژوهش حاضر ، حداقل وزن مادر در شروع بارداری در مادران گروه نوزادان کم وزن ۹۱/۴۷ کیلوگرم بوده شاید بتوان گفت ، مادرانی که وزن آنان در شروع بارداری ، کم باشد ذخایر مواد غذایی کمتری دارند تا بتوانند در اختیار جنین قرار دهند و در نتیجه جنین از رشد کاملی برخوردار نخواهد شد.
یافته های پژوهش نشان می دهد که میانگین قد مادران نوزادان با وزن طبیعی بیشتر از مادران نوزادان کم وزن می باشد (۸۶/۵± ۵۱/۱۵۷ در مقابل ۲۶/۶± ۶۸/۱۶۰) به طوری که قد مادران دارای نوزادان با وزن طبیعی ۸۵/۴-۲۶/۲ سانتی متر بیشتر از قد مادران نوزادان کم وزن می باشد. با بهره گرفتن از آزمون من ویتنی نیز ارتباط معنی داری بین دو متغیر قد مادر و وزن زمان تولد نوزاد به دست آمد (۰۰۱/۰>P). در تحلیل رگرسیونی نیز مشاهده می شود که بعنوان مثال به ازای ۱۰ سانتی متر بیشتر بودن قد مادر شانس تولد نوزاد کم وزن ۰۹/۲ بار کاهش می یابد که این ارتباط از نظر آماری معنی دار می باشد (۰۰۰۱/۰>P) (نتایج جدول شماره ۱۶). در این رابطه ایلشیبلی و اسمالیش (۲۰۰۸) نیز بیان کردند که هرچه ، قد مادر بلندتر باشد ، وزن نوزاد بیشتر خواهد بود (۰۰۱/۰>p) (56). همچنین فلتین و همکاران (۲۰۱۰) (۰۰۱/۰>p) ، میرسلیمی و همکاران (۱۳۸۵) (۰۱۲/۰ >P) ، هاشیم و موأود[۹۰] (۲۰۰۰) (۰۵/۰>p) نیز بیان داشتند که کوتاه قدی مادر با کم وزنی نوزاد ارتباط معنی دار دارد (۱،۴۱و۵۹). رامون و همکاران نیز ارتباط معنی داری را بین قد پدر و مادر با وزن زمان تولد نوزاد پیدا کردند (۰۵/۰>p) (40). ولی وین گساخون و همکاران (۲۰۱۰) در مطالعه خود ، که مادران را به دو گروه ، قد بالاتر از ۱۵۰ سانتی متر و کمتر از ۱۵۰ سانتی متر تقسیم کرده بودند ارتباط معنی داری بین قد مادر و وزن زمان تولد نوزاد نیافتند(۲۱). نعمتی و همکاران (۱۳۸۶) نیز برخلاف نتایج پژوهش ، ارتباط معنی داری را بین این دو متغیر پیدا نکردند (۳). افرادی که قد کوتاهی دارند نسبت به افراد قد بلندتر با افزایش اندکی در وزن آنان به نظر چاق تر می رسند ، شاید مادرانی که قد کوتاه تری دارند از ترس اینکه مبادا بعد از دوران بارداری ظاهر آنان به همین صورت باقی بماند از مصرف مواد غذایی حاوی کالری زیاد خودداری می کنند و تا حدی سعی دارند جلوی افزایش وزن خود را در دوران بارداری بگیرند که به تبع آن کالری کافی نیز به جنین نرسیده و این مادران ، نوزادان کم وزن تری را به دنیا خواهند آورد.
یافته های پژوهش نشانگر آن است که میانگین افزایش وزن مادر در دوران بارداری در مادران نوزادان با وزن طبیعی (۸۵/۴±۶۵/۱۰ در مقابل ۳۸/۵±۵۹/۱۲) بیشتر از مادران نوزادان کم وزن می باشد به طوری که افزایش وزن مادران نوزادان با وزن طبیعی ۳/۳-۲/۱ کیلوگرم بیشتر از مادران نوزادان کم وزن می باشد. آزمون آماری من ویتنی نیز نشان داد که بین افزایش وزن مادر در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط معنی داری وجود دارد (۰۰۲/۰>P). در تحلیل رگرسیونی نیز مشاهده می شود که بعنوان مثال به ازای ۵ کیلوگرم افزایش وزن مادر در دوران بارداری شانس تولد نوزاد کم وزن ۵۶/۱ بار کاهش می یابد که این ارتباط از نظر آماری معنی دار می باشد (۰۰۱/۰>P) (نتایج جدول شماره ۱۶). یافته های پژوهش با نتایج رامون و همکاران (۲۰۰۹) ، نهار و همکاران (۲۰۰۷) همخوانی دارد (۰۵/۰>P) (40و۵۸). همچنین چینگ و همکاران[۹۱] (۲۰۰۸) ، عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) نیز بیان کردند که مادران نوزادان کم وزن نسبت به مادران نوزادان با وزن طبیعی ، اضافه وزن زیر ۷ کیلوگرم در دوران بارداری داشته اند (۰۰۱/۰>P) (1و۶۰). براون و همکاران[۹۲] (۲۰۰۸) در مطالعه ای روی مادران باردار ایالات متحده ، اذعان داشتند که عدم وزن گیری مادر در دوران بارداری ۹۱/۷ بار احتمال کم وزنی زمان تولد نوزاد را افزایش می دهد (۹۱/۷=OR و ۰۵/۰>p) (61) همچنین استاتلند و همکاران[۹۳] (۲۰۰۶) در مطالعه ای با عنوان ” وزن گیری مادر در دوران بارداری و پیامدهای آن روی نوزادان ترم” روی ۲۰۴۶۵ مادر با نوزاد تک قلویی ، نشان دادند که بین وزن گیری مادر در دوران بارداری با تولد نوزاد SGA ارتباط وجود دارد به طوری که احتمال تولد این نوزادان در مادرانی که در دوران بارداری اضافه وزن کمتر از ۷ کیلوگرم و بیشتر از ۱۸ کیلوگرم دارند بیشتر است (۰۰۱/۰>P) (62). ولی میرسلیمی و همکاران (۱۳۸۵) ، والت (۲۰۰۵) بین میزان وزن گیری مادر در دوران بارداری با کم وزنی نوزاد ارتباط معنی داری را پیدا نکردند (۱و۱۱). اضافه وزن مادر در طی بارداری نشانگر وضعیت تغذیه ای وی در این دوران است که می تواند بر رشد جنین مؤثر باشد و مسلما زنانی که وضعیت تغذیه ای مطلوب تری در دوران بارداری داشته باشند ، وزن گیری مناسب تری در طی دوران بارداری خواهند داشت و جنین آنان نیز از رشد بهتری برخوردار خواهد بود (۲). وزن اولیه و مقدار وزن اضافه شده به همراه یکدیگر بر تأخیر رشد داخل رحمی تأثیر می گذارند (۱۲). وزن گیری در دوران بارداری برای زنان در محدوده BMI طبیعی به میزان ۷ تا ۱۵ کیلوگرم می باشد (۱۱) ، ولی اضافه وزن مطلوب برای یک نوجوان کم وزن با حاملگی تک قلویی ۲/۱۸ کیلوگرم می باشد از طرف دیگر ، یک زن چاق ممکن است به وزن گیری بیش از ۸/۶ کیلوگرم نیاز نداشته باشد (۱۲). با توجه به اینکه حداقل وزن اولیه ی مادران نوزادان کم وزن حدود ۹۱/۴۷ بوده و افزایش وزن مادران کم وزن ، در طول بارداری بایستی حدود ۲/۱۸ کیلوگرم باشد در حالی که حداکثر افزایش وزن مادران نوزادان کم وزن ۵/۱۵ کیلوگرم بوده شاید بتوان گفت ، افزایش وزن مادر لاغر در دوران بارداری نشان دهنده ی وضعیت مطلوب مادر در دوران بارداری می باشد و هرچه مادر در این دوران از شرایط مطلوب تری برخوردار باشد رشد جنین نیز بهتر خواهد بود.
یافته های پژوهش نشان می دهد که میانگین تعداد حاملگی در مادران نوزادان با وزن طبیعی (۷۹/۰±۵۳/۱ در مقابل ۹۱/۰± ۷۵/۱) بیشتر از مادران نوزادان کم وزن می باشد به طوری که مادران نوزادان با وزن طبیعی تقریبا یک بارداری بیشتر از مادران نوزادان کم وزن داشته اند. آزمون آماری من ویتنی نیز بین دو متغیر تعداد حاملگی مادر با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط آماری معنی داری را نشان داد (۰۲۳/۰>P). در این رابطه ایلشیبلی و اسمالیش (۲۰۰۸) نیز بیان داشتند که تولد نوزاد کم وزن ترم در بارداری اول بیشتر دیده می شود و ارتباط معنی داری بین این دو پیدا کردند (۰۰۹/۰>P) (56). در حالی که برخلاف نتایج پژوهش ، عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) بیان می کنند که تعداد حاملگی مادر یکی از عوامل پیش بینی کننده ی تولد نوزاد کم وزن می باشد و مادرانی که تعداد حاملگی بیشتر از ۴ بار داشته اند احتمال کم وزنی نوزاد بیشتر است (۲). باتیست (۲۰۰۳) نیز بین تعداد حاملگی مادر با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط معنی داری را نیافت (۱۸). در این رابطه شاید بتوان گفت ، تجربه و اطلاعات مادر در زمینه ی بارداری با افزایش تعداد حاملگی بیشتر می شود و می آموزد که انجام چه کارهایی در دوران بارداری صحیح و یا غلط می باشد و یا چه مواد غذایی را بهتر است در دوران بارداری مصرف کند که تأثیر مفیدی روی وزن نوزاد داشته باشد. همان طور که بیان شد نتایج بعضی از مطالعات بیان گر این بود که با افزایش بیش از ۴ بارداری ، احتمال کم وزن شدن نوزادان افزایش می یابد شاید به این دلیل باشد که اکثر واحدهای مورد پژوهش حاضر ، بارداری اول بوده اند و تعداد نمونه هایی که تعداد بیشتری بارداری و زایمان داشته باشند کم بوده است و در این صورت ممکن بود نتایج متفاوتی به دست می آمد.
همچنین جدول شماره (۱۴) نشان می دهد که میانگین تعداد زایمان در مادران نوزادان با وزن طبیعی (۶/۰±۳۷/۱ در مقابل ۷۲/۰± ۵۸/۱) بیشتر از مادران نوزادان کم وزن می باشد به طوری که مادران نوزادان با وزن طبیعی تقریبا یک زایمان بیشتر از مادران نوزادان کم وزن داشته اند. با بهره گرفتن از آزمون آماری من ویتنی بین دو متغیر تعداد زایمان مادر با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط معنی داری به دست آمد (۰۰۸/۰>P). در این رابطه رامون و همکاران (۲۰۰۹) (۰۵/۰>P) ، ریمی و همکاران (۲۰۰۶) (۰۵/۰>P) نیز بیان داشتند که تولد نوزاد کم وزن ترم در زایمان اول بیشتر دیده می شود و ارتباط معنی داری بین این دو متغیر پیدا کردند (۱۷و ۴۰). براون و همکاران (۲۰۰۸) در پژوهشی تحت عنوان “سابقه سقط قبلی و خطر تولد نوزاد کم وزن و نارس” روی ۴۵۶۱۷ مادر و نوزاد نیز بیان داشتند که در زنان با زایمان اول احتمال کم وزن به دنیا آمدن نوزاد ۲ برابر افزایش می یابد (۲=OR و ۰۵/۰>p) (61) ولی نعمتی و همکاران (۱۳۸۶) ، بوردرز و همکاران (۲۰۰۶) ، باتیست (۲۰۰۳) ، هاشیم و موأود (۲۰۰۰) ارتباط معنی داری بین تعداد زایمان با وزن زمان تولد نوزاد پیدا نکردند (۳،۱۸،۵۲و۵۹). در رابطه با احتمال کم وزنی بدو تولد نوزادان در نخست زایی شاید بتوان گفت حاملگی یک بحران است و مادری که برای اول بار ، باردار می شود تجربه چنین بحرانی را تا کنون نداشته و نمی داند در مقابل این بحران چه کاری باید انجام دهد ، چه مواد غذایی مصرف کند ، چگونه از خود مراقبت کند و ممکن است نتوانند مراقبت های همه جانبه از خود را داشته باشند بنابراین نوزاد ، وزن گیری مطلوبی نخواهد داشت.
یافته های پژوهش نشان می دهد که میانگین تعداد فرزندان زنده در مادران نوزادان با وزن طبیعی (۵۲/۰±۳۴/۱ در مقابل ۷/۰± ۵۶/۱) بیشتر از مادران نوزادان کم وزن می باشد به طوری که مادران نوزادان با وزن طبیعی تقریبأ یک فرزند بیشتر از مادران نوزادان کم وزن داشته اند و آزمون آماری من ویتنی نیز بین دو متغیر تعداد فرزندان زنده مادر و وزن زمان تولد نوزاد ارتباط آماری معنی داری را نشان داد (۰۰۶/۰>P). در تحلیل رگرسیونی نیز مشاهده می شود که به ازای داشتن یک فرزند زنده ی بیشتر شانس تولد نوزاد کم وزن ۲۳/۲ بار کاهش می یابد که این ارتباط از نظر آماری معنی دار می باشد (۰۰۱/۰>P) (نتایج جدول شماره۱۶). در این رابطه وین گساخون و همکاران (۲۰۱۰) طی تحقیقی با عنوان عوامل مؤثر در تولد نوزادان کم وزن ، ارتباط معنی داری بین تولد نوزاد کم وزن و فرزند اول خانواده بودن پیدا کردند (۰۰۱/۰>P) و بیان داشتند که شانس تولد نوزاد کم وزن در فرزندان اول خانواده ۲/۲ بار (۲/۲=OR) بیشتر از سایرفرزندان می باشد(۲۱). ایلشیبلی و اسمالیش (۲۰۰۸) نیز به نتایج مشابه دست یافتند (۲=OR و ۰۰۰۱/۰>P) (56). در رابطه با معنی دار شدن تعداد فرزندان زنده با وزن زمان تولد شاید بتوان گفت که اگر مادر فرزند سالم تری به دنیا آورده و بزرگ نماید بیانگر داشتن اطلاعات و تجربه کافی در زمینه ی مراقبت های دوران بارداری و کودکی می باشد. و همان طور که مشاهده شد معمولا در فرزندان اول احتمال کم وزن بودن بیشتر از نوزادان دیگر می باشد.
همچنین جدول شماره (۱۴) نشان می دهد که میانگین سن مادر در هر دو گروه نوزادان با وزن طبیعی و نوزادان کم وزن تقریبا برابر و ۲۷ سال می باشد و آزمون آماری من ویتنی نیز بین سن مادر با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط آماری معنی داری را نشان نداد. نعمتی و همکاران (۱۳۸۶) ، میرسلیمی و همکاران (۱۳۸۵) ، والت (۲۰۰۵) ، تورس آرئولا و همکاران (۲۰۰۵) ، باتیست (۲۰۰۳) نیز در مطالعه ی خود اختلاف معنی داری بین میانگین سنی در دو گروه مادران با نوزادان کم وزن و طبیعی پیدا نکردند(۱،۳،۱۱،۱۸و۵۷). ولی وین گساخون و همکاران (۲۰۱۰) دریافتند که مادران با سن کمتر از ۱۸ سال ، هشت برابر بیشتر مستعد زایمان نوزاد کم وزن هستند (۶/۸ =OR و ۰۰۱/۰>p) (21). در حالی که بوردرز و همکاران (۲۰۰۷) بیان داشتند که میانگین سن مادران نوزادان کم وزن بالاتر از میانگین سن مادران نوزادان با وزن طبیعی می باشد (۰۱/۰>p) (52). عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) نیز بیان داشتند که مادران زیر ۲۰ سال و بالای ۳۵ سال ، شانزده برابر بیشتر ، مستعد داشتن نوزاد کم وزن هستند (۴۹/۱۶=OR و۰۰۰۱/۰>p) (2). شاید بتوان گفت که چون اکثر مادران مورد پژوهش در محدوده سنی ۲۷ سال بوده اند و مادران با سن کم یا خیلی بالا در دو گروه نوزادان با وزن طبیعی و کم وزن مشاهده نشد ، احتمالا سبب شد تا بین سن مادر با وزن نوزاد در هنگام تولد ارتباط معنی دار نشان ندهد.
همچنین جدول شماره (۱۴) نشان می دهد که فاصله ی حاملگی قبلی با حاملگی اخیر در دو گروه مادران دارای نوزادان طبیعی و کم وزن تقریبا ۵/۶ سال می باشد و با بهره گرفتن از آزمون من ویتنی بین دو متغیر فاصله حاملگی قبلی با حاملگی اخیر و وزن زمان تولد نوزاد ارتباط معنی داری پیدا نشد. در این رابطه میرسلیمی و همکاران (۱۳۸۵) نیز بین فاصله حاملگی قبلی با حاملگی اخیر و وزن نوزاد ارتباط معنی داری پیدا نکردند (۱). در حالی که عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) دریافتند که مادرانی که فاصله بین دو حاملگی کمتر از ۳۶ ماه دارند نوزادان کم وزن تری را به دنیا می آورند (۲). ریمی و همکاران (۲۰۰۶) نیز برخلاف یافته های پژوهش بین فاصله کم بین حاملگی با تولد نوزاد کم وزن ارتباط معنی داری را پیدا کردند (۰۵/۰>P) (17). شاید بتوان گفت که چون فاصله حاملگی قبلی با حاملگی اخیر اکثر مادران مورد پژوهش در دو گروه نوزادان با وزن طبیعی و کم وزن در محدود ۵/۶ سال بوده ، احتمالا سبب شده تا بین فاصله ی حاملگی قبلی تا حاملگی اخیر با وزن نوزاد ارتباط معنی داری پیدا نشود.
همچنین این جدول نشان می دهد که میانگین تعداد مراجعات جهت دریافت مراقبت های دوران بارداری در دو گروه مادران دارای نوزادان با وزن طبیعی و نوزادان کم وزن تقریبا ۱۱ بار می باشد. آزمون من ویتنی بین دو متغیر تعداد مراجعات جهت دریافت مراقبت های دوران بارداری مادر و وزن زمان تولد نوزاد ارتباط معنی داری را نشان نداد. در این رابطه میرسلیمی و همکاران (۱۳۸۵) ، هاشیم و موأود (۲۰۰۰) نیز بین تعداد انجام مراقبت های دوران بارداری با کم وزنی نوزاد ارتباط معنی داری را پیدا نکردند (۱و۵۹). در حالی که سینگ (۲۰۰۹) دریافت که مراجعات کمتر از سه بار برای مراقبت های دوران بارداری ۷ برابر و براون و همکاران (۲۰۰۸) نیز دریافتند که مراجعات کمتر از ۱۰ بار ، ۲۰ برابر (۲۰=OR و ۰۵/۰>P) احتمال کم وزن شدن نوزاد را افزایش می دهد (۸و۶۱). همچنین عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) بیان کردند که زمانی که دفعات مراقبت های دوران بارداری کمتر از ۴ بار باشد ، احتمال کم وزن شدن نوزاد بیشتر است (۲). شاید بتوان گفت که چون تعداد مراجعات جهت دریافت مراقبت های دوران بارداری اکثر مادران مورد پژوهش در دو گروه نوزادان با وزن طبیعی و کم وزن تقریبا ۱۱ بار بوده است و مراجعات خیلی کم در دو گروه وجود نداشت ، ارتباط معنی دار بین این دو متغیر یافت نشد و همچنین از آنجایی که جهت همسان سازی مادران مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهری ، مورد نمونه گیری قرار گرفتند ، نتایج به دور از انتظار نیست.
همچنین این جدول نشان می دهد که مقدار هموگلوبین مادر در دوران بارداری در دو گروه مادران دارای نوزاد با وزن طبیعی و کم وزن تقریبا gr/dl 12 می باشد و آزمون من ویتنی ارتباط معنی داری را بین مقدار هموگلوبین مادر در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد نشان نداد. در این رابطه سینگ (۲۰۰۹) با مطالعه ای که روی ۶۵۰ زایمان انجام داد ، دریافت که با اینکه آنمی (Hb<11gr/dl) در مادران دارای نوزادان کم وزن دیده می شود اما با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط آماری معنی داری ندارد (۸) و میرسلیمی و همکاران (۱۳۸۵) نیز به نتایج مشابه دست یافتند (۱). همچنین عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) ، والت (۲۰۰۵) بیان کردند بین میزان هموگلوبین در دوران بارداری با وزن نوزاد ارتباطی وجود ندارد (۲و۱۱). باتیست (۲۰۰۳) نیز در مطالعه خود دریافت که میانگین هموگلوبین مادر در دو گروه نوزادان کم وزن و با وزن طبیعی ۱۱ می باشد و ارتباطی با کم وزن به دنیا آمدن نوزاد ندارد (۱۸). ولی لون و همکاران[۹۴] (۲۰۰۴) بیان کردند که آنمی در دوران بارداری ۹/۱ بار احتمال تولد نوزاد کم وزن را افزایش می دهد (۹/۱=OR و ۰۵/۰>P) (63). شاید بتوان گفت که چون مقدار هموگلوبین مادر در دوران بارداری در دو گروه مادران دارای نوزاد با وزن طبیعی و کم وزن تقریبا gr/dl 12 می باشد و تعداد مادرانی که آنمی در دوران بارداری در دو گروه داشته باشند کم بوده است ، احتمالا سبب شده تا بین مقدار هموگلوبین در دوران بارداری با وزن نوزاد ارتباط معنی داری پیدا نشود.
جدول شماره (۱۵) نشان می دهد که درصد تولد نوزاد کم وزن در دختران بیشتر از پسران است (۳/۵% در مقابل ۸/۸%) به طوری که در دختران درصد کم وزنی در زمان تولد ۵/۳ درصد بیشتر از پسران می باشد و آزمون کای دو نیز بین دو متغیر جنسیت نوزاد و وزن زمان تولد ارتباط آماری معنی داری را نشان داد (۰۲۹/۰>P). در تحلیل رگرسیونی نیز مشاهده می شود که شانس تولد نوزاد کم وزن در نوزادان دختر نسبت به نوزادان پسر ۶۶/۱ بار بیشتر است که این ارتباط از نظر آماری معنی دار می باشد (۰۴۳/۰>P) (نتایج جدول شماره ۱۶). در این رابطه رامون و همکاران (۲۰۰۹) و براون و همکاران (۲۰۰۸) نیز بیان داشتند که جنسیت نوزاد با کم وزنی زمان تولد ارتباط دارد و احتمال کم وزنی زمان تولد در نوزادان دختر بیشتر می باشد (۰۵/۰>P) (40و۶۱). ولی نعمتی و همکاران (۱۳۸۶) ، هاشیم و موأود (۲۰۰۰) ارتباط معنی داری را بین وزن زمان تولد با جنسیت نوزاد پیدا نکردند (۳و۵۹). به طور کلی وزن زمان تولد نوزاد پسر ۱۵۰ گرم بیشتر از نوزاد دختر می باشد (۱۶) .
همچنین این جدول نشان می دهد که درصد تولد نوزاد کم وزن در مادران با شاخص توده بدنی لاغر بیشتر (۹/۱۴%) می باشد و با بهره گرفتن از آزمون آماری کای دو نیز بین دو متغیر شاخص توده بدنی مادر و وزن زمان تولد نوزاد ارتباط آماری معنی داری به دست آمد (۰۴۲/۰>P). در تحلیل رگرسیونی نیز مشاهده می شود ، مادران لاغر نسبت به مادران چاق ، شانس تولد نوزاد کم وزن در آنان ۱۳/۳ بار افزایش می یابد که این ارتباط از نظر آماری معنی دار می باشد (۰۱۹/۰>P) (نتایج جدول شماره ۱۶). در این رابطه سینگ (۲۰۰۹) نیز در مطالعه ی خود بر روی عوامل مادری مؤثر در تولد نوزاد کم وزن اذعان داشت که مادران با BMI کمتر از ۲۰ ، دو برابر بیشتر از مادران دیگر ، مستعد زایمان نوزاد کم وزن هستند (۶/۲=OR و ۰۰۹/۰=p) (8). همچنین فلتین و همکاران (۲۰۱۰) نیز در مطالعه ای روی ۴۳۷۰۵ زن باردار مراجعه کننده به سازمان بهداشت نروژ[۹۵] که در رابطه با بارداری و وزن زمان تولد نوزادان انجام دادند ، دریافتند که میانگین وزن نوزاد با افزایش BMI مادر افزایش می یابد به طوری که به ازای یک واحد بالا بودن BMI مادر ، ۶/۲۰ گرم وزن زمان تولد نوزاد ، افزایش می یابد (۶/۲۰=r و۰۰۱/۰>p) (41). همچنین نتایج پژوهش های ایلشیبلی و اسمالیش (۲۰۰۸) ، براون و همکاران (۲۰۰۸) رد و همکاران[۹۶] (۲۰۰۷) ، نهار و همکاران (۲۰۰۷) ، یکتا و همکاران[۹۷] (۲۰۰۶) ، نعمتی و همکاران (۱۳۸۶) ، میرسلیمی و همکاران (۱۳۸۵) ارتباط معنی داری را بین شاخص توده بدنی مادر با وزن زمان تولد نوزاد نشان دادند (۰۵/۰>p) که با نتایج پژوهش حاضر همخوانی دارد (۱،۳،۵۶،۵۸،۶۱،۶۴و۶۵). مادرانی که شاخص توده بدنی پایین تر از محدوده ی طبیعی دارند ، افراد لاغری هستند که ذخایر بدن آنان برای سوخت و ساز معمول ، کافی نیست. این افراد در دوران بارداری که متابولیسم بدن و نیاز به مواد غذایی جهت تأمین نیازهای تغذیه ای جنین افزایش می یابد توانایی تأمین این نیازهای افزایش یافته را نخواهند داشت (۲). در ارتباط با معنی دار شدن متغیر فوق شاید بتوان گفت که افراد لاغر در مقدار و کیفیت دریافت موادغذایی یا در جذب و ذخیره آن دچار مشکل هستند و از طرف دیگر ذخایر بدنی کافی نیز برای تأمین نیازهای تغذیه ای جنین خود ندارند ، در نتیجه مواد غذایی کمتری در اختیار جنین قرار گرفته و جنین وزن گیری کافی را نخواهد داشت.
همچنین این جدول نشان می دهد که در میان مادرانی که جهت دریافت مراقبت های دوران بارداری به مرکز بهداشت مراجعه کرده اند نسبت به مادرانی که به بیمارستان دولتی یا مطب و مراکز خصوصی مراجعه کرده اند درصد کم وزن به دنیا آمدن نوزادان آنان کمتر بوده است و آزمون کای دو نیز بین محل مراجعه جهت دریافت مراقبت های دوران بارداری مادران با وزن زمان تولد نوزادان آنان ارتباط معنی داری را نشان داد (۰۰۲/۰ >P). در تحلیل رگرسیونی نیز مشاهده می شود که مادرانی که جهت مراقبت های دوران بارداری به مرکز بهداشت مراجعه می کنند نسب به مادرانی که به مراکز خصوصی مراجعه می کنند ۷/۱ بار شانس تولد نوزاد کم وزن در آنان کاهش می یابد ولی این ارتباط از نظر آماری معنی دار نبود (۰۵۷/۰>P نزدیک به معنی داری) (نتایج جدول شماره ۱۶). در حالی که تورس آرئولا و همکاران (۲۰۰۵) ارتباط معنی داری را بین دسترسی به خدمات بهداشتی عمومی در دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد پیدا نکردند (۵۷). شاید بتوان گفت اولا مراکز بهداشتی به علت پایش مادر در دوران بارداری ، مراقبت های دوران بارداری و آموزش های لازم در مورد تغذیه ، استراحت و نحوه ی مراقبت از خود را به مادر باردار نسبت به بیمارستان های دولتی یا مطب و مراکز خصوصی بهتر ارائه می دهند. ثانیا مادران با بارداری غیرطبیعی به مراکز دولتی ارجاع داده می شوند و شاید این علت بالا بودن درصد کم وزنی نوزادان در مراکز دولتی باشد.
همچنین جدول شماره (۱۵) نشان می دهد که درصد تولد نوزاد کم وزن در فرزندان اول بیشتر (۸/۸%) از سایر فرزندان می باشد و با افزایش رتبه تولد درصد کم وزنی زمان تولد کاهش می یابد ولی با بهره گرفتن از آزمون کای دو بین رتبه تولد نوزاد و وزن زمان تولد ارتباط آماری معنی داری مشاهده نشد (۰۵۴/۰>p ، نزدیک به معنی داری). در این زمینه میرسلیمی و همکاران (۱۳۸۵) (۰۰۶/۰>P)، ماری اوو و همکاران (۲۰۰۹) (۰۰۱/۰>P) طی مطالعه ای در همین زمینه اذعان داشتند که نخست زایی با کم وزنی نوزاد ارتباط معنی داری دارد و شانس تولد نوزاد کم وزن در فرزند اول خانواده بیشتر از سایر فرزندان می باشد (۱و۴۷). آنچه مسلم است حاملگی یک بحران است و مادری که برای اولین بار ، باردار می شود تجربه چنین بحرانی را تا کنون نداشته است ، استرس و اضطراب از فرایند بارداری و زایمان را دارند ، همه این موارد ممکن است باعث شوند که نوزاد وزن گیری کافی را در دوران بارداری نداشته باشد.
همچنین این جدول نشان می دهد که درصد کم وزنی درخانواده های گسترده بیشتر (۳/۸%) از خانواده های هسته ای و تک والدی می باشد ولی آزمون کای دو ارتباط معنی داری را بین نوع خانواده و وزن زمان تولد نوزاد نشان نداد. باتیست (۲۰۰۳) نیز بیان کرد که تنها زندگی کردن ، یا زندگی همراه با پدر و مادر با وزن زمان تولد نوزاد ارتباطی ندارد (۱۸). شاید بتوان گفت مشاهده ی بالا بودن درصد کم وزنی نوزاد در خانواده های گسترده ممکن است به دلیل استرس های حاصل از زندگی مشترک با فامیل حاصل شود.
جدول شماره (۱۵) نشان می دهد که با افزایش درآمد خانواده ، درصد کم وزنی کاهش می یابد و خانواده هایی که درآمد ماهیانه کمتر از ۳۰۰ هزار تومان دارند نسبت به سایر خانواده ها درصد تولد نوزاد کم وزن در آنان بیشتر است ولی با بهره گرفتن از آزمون کای دو ارتباط معنی داری بین درآمد خانواده و وزن زمان تولد نوزاد یافت نشد. یافته های بوردرز و همکاران (۲۰۰۷) ، والت (۲۰۰۵) ، باتیست (۲۰۰۳) ، هاشیم و موأود (۲۰۰۰) نیز نشان دادند که بین وضعیت اقتصادی و درآمد خانواده با کم وزن به دنیا آمدن نوزاد ارتباط معنی داری وجود ندارد (۱۱،۱۸،۵۲و۵۹). ولی وین گساخون و همکاران (۲۰۱۰) (۹/۱۳=OR و ۰۰۱/۰>p) ، دیکات و همکاران[۹۸] (۲۰۰۴) (۷/۱=OR و ۰۰۱/۰>p) دریافتند که درآمد خانوادگی مادر یکی از موثرترین شاخص ها بر کم وزنی نوزادان می باشد و این حقیقت را منعکس می کند که مادران با سطح درآمد پایین ، بیشتر در معرض داشتن نوزاد کم وزن می باشند (۲۱و۶۶). همچنین عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) بیان کردند که خانواده های نوزادان کم وزن ، درآمد ماهیانه زیر ۱۰۰ هزار تومان دارند و این خانواده ها قدرت مالی کافی برای خرید مواد غذایی و مراقبت های بهداشتی لازم برای مادر باردار را ندارند (۲). از آنجایی که اکثریت واحدهای مورد پژوهش در دو گروه مادران دارای نوزاد طبیعی و کم وزن در خانواده هایی با درآمد ماهیانه کمتر از ۳۰۰ هزار تومان زندگی می کنند ، احتمالا سبب شده تا بین درآمد خانواده در دوران بارداری با وزن نوزاد ارتباط معنی داری پیدا نشود.
جدول شماره (۱۵) نشان می دهد که با افزایش سطح تحصیلات مادر درصد کم وزنی نوزاد در میان این مادران افزایش می یابد به طوری که مادران با تحصیلات دانشگاهی با درصد بیشتری نوزاد کم وزن خواهند داشت در حالی که این قضیه در مادران بیسواد برعکس می باشد که شاید به این دلیل باشد که مادران با سطح تحصیلات عالی به علت درگیر شدن در فعالیت های اجتماعی کمتر به نیازهای مراقبتی ، تغذیه و استراحت خود توجه دارند. اما آزمون آماری کای دو ارتباط آماری معنی داری بین سطح تحصیلات مادر باردار و وزن تولد نوزاد وی نشان نداد. یافته های تورس آرئولا و همکاران (۲۰۰۵) با یافته های پژوهش حاضر همخوانی دارد (۵۷). بالا بودن درصد کم وزنی نوزاد در مادران تحصیل کرده شاید به این خاطر باشد که زنان تحصیل کرده معمولا شاغل هستند و کار کردن در دوران بارداری ، مادر را با عواملی از قبیل استرس های شغلی و فشار کاری مواجه می سازد و روی پیامدهای بارداری تأثیر می گذارد.
همچنین جدول شماره (۱۵) نشان می دهد مادرانی که در دوران بارداری شاغل بوده اند نسبت به مادرانی که خانه دار بوده اند درصد کم وزن شدن نوزادان آنان بیشتر است (۹/۶% در مقابل ۱/۱۰%) و در میان مادران شاغل ، مادرانی که شغل پویا داشته اند نسبت به مادرانی که شغل ایستا یا نشسته داشته اند ، درصد کم وزن شدن نوزاد آنان بیشتر (۷/۱۶%) بوده است. اما آزمون دقیق فیشر بین شغل مادر و نوع شغل (ایستا ، پویا و نشسته) با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط معنی داری را نشان نداد. عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) نیز بیان می کنند که احتمال کم وزن شدن نوزاد در مادرانی که در زمان بارداری شاغل بوده اند بیشتر است (۲) ، که می تواند بدین دلیل باشد که این مادران فرصت کمتری برای استراحت و تجدید انرژی و کالری از دست رفته ناشی از فعالیت زیاد را دارند.
همچنین این جدول نشان می دهد که درصد کم وزن شدن نوزاد در مادرانی که همسران آنان در دوران بارداری بیکار بوده اند بیشتر (۴/۱۷%) است. اما با بهره گرفتن از آزمون دقیق فیشر ارتباط معنی داری بین دو متغیر شغل همسر و وزن نوزاد یافت نشد. عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) نیز بیان می دارند که شیوع کم وزنی نوزاد در مادرانی که در زمان بارداری ، همسر آنان بیکار بوده اند ، بیشتر است (۲). در این رابطه بوردرز و همکاران (۲۰۰۷) بیان کردند با اینکه وضعیت سخت اقتصادی در دوران بارداری احتمال کم وزن به دنیا آمدن نوزاد را تا ۲ برابر افزایش می دهد ولی ارتباط آماری معنی داری را بین زندگی در شرایط سخت اقتصادی با تولد نوزاد کم وزن پیدا نکردند (۱/۲=OR) (52). در حالی که عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) نشان می دهند که بیکار بودن پدر در دوران بارداری تقریبا ۲۹ بار احتمال کم وزن شدن نوزاد را افزایش می دهد (۹۸/۲۸=OR و ۰۰۲/۰ >p) (2). از آنجایی که واحدهای مورد پژوهش در دو گروه مادران دارای نوزاد طبیعی و کم وزن تقریبا در یک طبقه اقتصادی قرار دارند احتمالا باعث شده است که ارتباط معنی داری بین دو متغیر شغل همسران واحدهای مورد پژوهش و وزن زمان تولد نوزاد یافت نشود.
همچنین یافته های پژوهش بیانگر آن است که با بهره گرفتن از آزمون کای دو بین وجود مشکلات دوران بارداری با وزن زمان تولد نوزاد ارتباط معنی داری وجود ندارد. عدل شعار و همکاران (۱۳۸۴) نیز بین ابتلاء به بیماری های مادر در طول بارداری با وزن زمان تولد نوزاد ارتباطی نیافتند (۲). سینگ (۲۰۰۹) نیز بیان داشت که پیامدهای بد بارداری با اینکه در گروه نوزادان کم وزن بیشتر مشاهده می شود ، اما هیچ یک از آنها به طور آماری با وزن زمان تولد نوزاد معنی دار نبودند (۸). ولی فریدلندر و همکاران[۹۹] (۲۰۰۹) (۰۱/۰>p) ، باتیست (۲۰۰۳) (۳۳/۳=OR و ۰۰۰۱/۰>p) بین مشکلات

دانلود فایل پایان نامه : پژوهش های کارشناسی ارشد درباره : بررسی-مسائل-استراتژیک-و-ترسیم-نقشه-استراتژی-برای-دفاتر-پیشخوان-دولت-با-استفاده-از-مدل-های-SWOT-و-BSC- فایل ۱۷

در راستای تحقق این هدف، در گام پنجم مدل مفهومی و با بهره گیری از تکنیک سوات، مسائل و موضوعات استراتژیک دفاتر مورد مطالعه و شناسایی گردید که نتایج تفصیلی حاصل پیشتر در فصل چهارم ارائه گردیده است. در مجموع، نتایج تحلیل سوات حاکی از آن است که وضعیت سازمان از حیث قرار گیری در موقعیت استراتژیک، در ناحیه محافظه کارانه می باشد. این بدان معناست که سازمان می بایست با بهره گیری از مزیت های بالقوه ای که در فرصت های محیطی نهفته است، حداکثر تلاش خود را برای جبران نقاط ضعف موجود بکارگیرد. به عبارتی سازمان هایی که در موقعیت محافظه کارانه قرار دارند از وضعیت خارجی مناسبی برخوردارند ولی وضع داخلی خوبی ندارند. لذا در اینجا استراتژی هایی باید اولویت یابند که در راستای تحقق این هدف قرار داشته باشند. استراتژی هایی که در این وضعیت توصیه می شوند عبارتند از : رسوخ در بازار، توسعه بازار، توسعه محصول، تنوع همگون. بر این اساس به منظور شناسایی بهترین استراتژی ها از نقاط ضعف و فرصت های موجود استفاده می شود. در این تحقیق تعداد ۱۵ موضوع به عنوان نقاط ضعف، و نیز ۱۰ مسئله به عنوان فرصت های سازمان پیشخوان شناسایی شد. لذا به همین منظور در ادامه استراتژی هایی با هدف بهره گیری از این فرصت ها و تقویت نقاط ضعف پیشنهاد و ارائه می گردد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

WEAKNESS

جدول ۳ – ماتریس خلق گزینه های
استراتژیک سازمان
OPPORTUNITY
وجود فاصله تاآرمان دست یابی به…
عدم برخورداری برخی خدمات از ….
عدم وجودفرهنگ سازمانی قوی، هم …
عدم ساماندهی و اجرای برنامه های….
عدم استفاده ازسیستم جامع پیشنهاد…
عدم استفاده از سیستم ها و ابزارهای …
گمرنگ بودن اعتماد بدنه تشکیلات .…
پائین بودن سطح حقوق و دستمزد….
نداشتن طرح آمایش جغرافیایی جامع ….
پائین بودن سطح تحصیلات کارکنان….
عدم اجراوپیاده سازی سیستم مدیریت ….
عدم وجود سیستم ارزیابی عملکرد ….
عدم توجه کافی به موضوع مدیریت ….
استانداردنبودن محیط کسب وکاردر ….
نبودسیستم مدیریت مالی وحسابداری….
برخورداری از حمایت های …..
توسعه فعالیت های پیشخوان به سایر ……
ورود به فعالیت های اقتصادی و ……
ورود به بورس اوراق بهادار و عرضه ……
همکاری و مساعدت سازمانها در ارائه ……
شناسایی وامکان سنجی ارائه سایر ……
توسعه شرکت های تابعه زیر مجموعه ……
تاسیس بانک، موسسه مالی و یا ……
ارائه خدمات بیمه ای دردفاتر پیشخوا ……
ایجادوگسترش دفاتر پیشخوان در ……
استراتژی توسعه سطح کمی و کیفی فعالیت ها و توسعه گستره فعالیتها (O1-O2-O5-O6-W2)
استراتژی استفاده از ظرفیتهای مالی و فرصتهای سرمایه گذاری جدید (O3-O4-O7-O8-O9-O10-W8)
استراتژی پیاده سازی سیستم های مهندسی مجدد فرایندها، مدیریت کیفیت جامع و مهندسی ارزش
(W2-W3-W4-W5-W6-W7-W9-W10-W11-W12-W13-W14-W15)

WEAKNESS

STRENGTH وجود فاصله تاآرمان دست یابی به…
عدم برخورداری برخی خدمات از….
عدم وجودفرهنگ سازمانی قوی، هم …

دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد بررسی نگرش ...

رویکرد ما در این مطالعه بیشتر به رویکرد بازاریابی نزدیک می باشد. در این راستا با مرور ادبیات مربوطه در حوزه ی بازاریابی، مقیاسهای مناسب را برای سنجش متغیرهای مطالعه استخراج کرده و به شرح و پیش بینی رفتار مصرف کننده می پردازیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

موون و مینور[۲۳] (۲۰۰۱) از یک نگاه دیگر، سه دیدگاه را برای بررسی هر تصمیم خرید، معرفی می کنند:
دیدگاه تصمیم گیری : در این دیدگاه مصرف کنندگان، تصمیم گیرندگانی عقلایی هستند. یعنی در پی حل مسئله اند: تشخیص مسأله، تحقیق، ارزیابی بدیل، انتخاب و ارزیابی بعد از اکتساب.
دیدگاه تجربی : خرید بر مبنای هیجانات و احساسات، بدون رویکرد عقلایی.
دیدگاه تأثیر رفتاری : مربوط به رفتاری است که نیروهای قوی محیطی، مصرف کننده را به سمتی سوق می دهند که او بدون احساسات و یا باورهای قوی از پیش ساخته شده اقدام به خرید محصول می کند. این نیروهای محیطی می توانند ابزارهای ارتقای فروش، هنجارهای فرهنگی، محیط و یا فشارهای اقتصادی باشند.
البته همانطور که در قسمتهای آتی مشاهده خواهد شد رویکرد ما در این مطالعه مطابق با دیدگاه سه بخشی بوده، که ترکیبی از هر سه رویکرد ذکر شده در بالاست. به بیان دیگر آنچه که در این تحقیق مورد نظر ماست، خریدهایی است که دارای عناصری از هر سه دیدگاه مطرح شده هستند.
عوامل تأثیر گذار بر رفتار مصرف کننده
اکثر مؤلفان در این زمینه، عوامل اثر گذار بر رفتار مصرف کننده را به دو دسته ی عوامل بیرونی و درونی تقسیم می کنند (موون و مینور ۲۰۰۱، Hawkins et al 2004، Solomon 2006، Schiffman and Kanuk 2008،Peter and Olson 2010). هاوکینز[۲۴] و دیگران (۲۰۰۴) در یک مدل جامع، عوامل تأثیر گذار بر رفتار مصرف کننده را مانند شکل ۲-۴ ارائه می دهند. در این مدل عوامل مؤثر درونی و بیرونی در تعاملی دوسویه با یکدیگر، بر روی برداشت از خود و سبک زندگی تأثیر گذاشته و با ایجاد نیازهای متناسب، فرایند تصمیم گیری خریدار را رقم می زنند. یکی از عوامل مؤثر درونی، نگرش مصرف کننده می باشد.
فرایند تصمیم گیری
تجارب و آموخته ها
عوامل مؤثر درونی: ادراک و یادگیری
حافظه
انگیزه ها و شخصیت
احساسات
نگرشها و باورها
نیازها و تمایلات
تجارب و آموخته ها
عوامل مؤثر بیرونی: فرهنگ
خرده فرهنگ
عوامل جمعیت شناختی
موقعیت اجتماعی
گروه های مرجع
خانواده
فعالیت های بازاریابی
برداشت از خود و سبک زندگی
مدل جامع رفتار مصرف کننده (هاوکینز و دیگران ۲۰۰۴)
هدف ما در این مطالعه این است که ببینیم چگونه نگرش مصرف کننده، خود با تأثیر گرفتن از عوامل درونی مانند باورها، احساسات و شخصیت مصرف کننده و همچنین عوامل بیرونی که بطور مشخص بر روی کشور محل ساخت (COO) محصول تمرکز دارد بر روی تصمیم گیری خرید مصرف کننده تأثیر می گذارد. بنابراین در قسمتهای بعدی، بطور مشخص به مطالعه و بررسی دو مبحث نگرش و کشور محل ساخت محصول می پردازیم و ادبیات موضوع را در این دو زمینه مرور می کنیم. در این راستا ابتدا به شرح و توصیف مفهوم نگرش پرداخته و اجزاء، ابعاد و کارکردهای آنرا مورد بررسی قرار می دهیم. سپس چگونگی شکل گیری و تغییر نگرش را در نظریات مختلف مورد بحث قرار داده و در نهایت نقش COO را در این زمینه به میان می آوریم. پس چنانکه از نگاه اجمالی به این فصل بر می آید، یک قسمت شامل بررسی ادبیات مربوطه در حوزه ی نگرش بوده و قسمت دیگر آن، که بخش عمده ی این فصل را تشکیل می دهد، به مرور ادبیات COO می پردازد.
نگرش
عوامل بسیاری بر روی رفتار فرد تأثیر می گذارند که یکی از آنها نگرش است (Hini et al 1995). اکثر مدلهای رفتاری، نگرش را به عنوان یکی از اجزای تأثیر گذار خود به حساب آورده اند (Thurstone 1928، Katz 1960، Lutz 1978، Ajzen and Fishbein 1980). نگرش یک مفهوم روانشناختی است و مطالعات زیادی در این حوزه از علوم رفتاری انجام گرفته است. در این زمینه دانیل کتز[۲۵] (۱۹۶۰) پایه گذار رویکرد جدید نسبت به مفهوم نگرش بوده است. وی در مقاله ی خود با عنوان « رویکرد کارکردی به مطالعه ی نگرشها» ابتدا با معرفی دو دیدگاه که تا آن زمان نسبت به نگرشها وجود داشته اند، آنها را مورد نقد قرار داده و سپس رویکرد تکمیلی خود را ارائه می دهد. کتز (۱۹۶۰) در این زمینه چنین بیان می کند :
« دو جریان فکری عمده درباره ی تعیین نگرشهای افراد وجود دارد: اولی بطور سنتی یک مدل غیر منطقی از انسان ارائه می دهد. یعنی بطور مشخص فرض می کند که توان انسانها برای تعقل و تأمل بسیار محدود بوده، ظرفیت آنها برای تمایز قائل شدن ضعیف، ابتدایی ترین درکِ از خود را دارند و حافظه آنها بسیار کوتاه مدت است. بنابراین هر آنچه که مردم ظرفیت روانی دارند، به راحتی توسط نیروهای عاطفی و رفتن به سمت منافع شخصی و خودبینی، تحت الشعاع قرار می گیرد. مطالعات ابتدایی در زمینه ی روانشناسی تبلیغات و تأکید بر قدرت هیپنوتیزم و آموزه های تلقین از این نمونه اند.
اما رویکرد دوم معتقد به یک مدل منطقی از انسان است. این رویکرد چنین فرض می کند که انسان دارای یک قشر مغزی است که به دنبال فهمیدن است و بطور مداوم برای معنا دادن به جهان اطراف خودش تلاش می کند. همچنین دارای قدرت تمایز و استدلال بوده و توان انتقاد از خود و بصیرت نسبت به خود را دارا می باشد.»
در ادامه، کتز (۱۹۶۰) به برطرف کردن تعارض بین این دو رویکرد پرداخته و رویکرد تکمیلی خود را ارائه می دهد. یافته های تحقیق کتز (۱۹۶۰) حقایقی از هر دو رویکرد را مد نظر قرار داده و شرایطی را نشان می دهد که تحت هر یک از این شرایط، یکی از این مدلها می تواند به خوبی پیش بینی مناسب را انجام دهد. به عبارت دیگر وی مدل غیر منطقی را زمانی مناسب می داند که محدودیت ها زیاد بوده و گزینه ها بسیار کم است و فرد باید بدون داشتن فرصت کافی برای بررسی بیشتر ماهیت مسأله، به سرعت به آن جواب دهد. در مقابل وقتی فرد می تواند با در اختیار داشتن زمان کافی برای کسب بازخورد و گزینه های واقع بینانه با مسأله روبرو شود، رفتار وی بیانگر استفاده از قوای منطقی خواهد بود.
تعریف نگرش
به منظور ارزیابی عبارت نگرش (Attitude) در چارچوب رفتار مصرف کننده، تعریف نگرش و شناسایی اهمیت آن در فرایند شکل گیری و تغییر رفتار ضروری است. محققان رفتار مصرف کننده در مورد تفسیر دقیق و قاطع از مفهوم نگرش به اجماع نرسیده اند (Banyt et al 2007). با این حال بیشتر پژوهشگران در زمینه ی روانشناختی روی این موضوع توافق نظر دارند که نگرش، یک ارزیابی خلاصه را از یک موضوع روانشناختی ارائه می دهد که در قالب برخی صفات مانند خوب/ بد، مضر/ مفید، خوشایند/ ناخوشایند و دوست داشتنی/ دوست نداشتنی منتقل می شود (Ajzen 2001، Ajzen and Fishbein 2000 ، Eagly and Chaiken 1993، Petty et al 1997، Tesser and Martin 1996،Brendl and Higgins 1996 ).
در زمینه ی رفتار مصرف کننده، لادن و دلابیتا[۲۶] (۱۹۹۳) یادآور می شوند که نگرش چگونگی موافقت یا مخالفت مثبت یا منفی مطلوب یا نامطلوب یک فرد در مورد یک موضوع مشخص است. این تعریف، احساسات و ارزیابی های مصرف کننده را نسبت به یک موضوع مشخص، در نگرش وی آشکار می کند. سالومون[۲۷] و دیگران (۲۰۰۲)، نظریه ی پیشین را تأیید کرده و نگرش را یک ارزیابی کلی و پایدار از افراد، اشیاء، آگهی های تبلیغاتی و مسائل مشخص می دانند. سیکورد و بکمن[۲۸] (۱۹۶۴) نیز معتقدند که نگرش، یک سیستم مشخص از انگیزه ها، عواطف و فرآیندهای شناختی و ادراکی است که به جنبه های معینی از محیط اطراف یک فرد واکنش نشان می دهد. در این زمینه شیفمن و کانوک[۲۹] (۲۰۰۸) نیز یک تعریف جامع را از نگرش، بدین شکل ارائه می دهند :
« نگرش مصرف کننده[۳۰]، تمایل آموخته شده ای[۳۱] است به رفتار کردن به یک روش سازگار مطلوب یا نامطلوب، نسبت به موضوعی مشخص، مانند یک دسته از محصولات، برند، خدمت، تبلیغ، وب سایت و یا یک خرده فروشی». آنها هر کدام از اجزای این تعریف را نیز به نوبه ی خود، بدین شکل تعریف کرده اند:
موضوع نگرش : نگرش می تواند به عنوان یک ارزیابی کلی از یک موضوع تصور شود. محققان تمایل دارند که دامنه این موضوع تا حد ممکن مشخص باشد.
تمایل آموخته شده : یعنی اینکه نگرشها یادگرفتنی هستند و از تجربه ی مستقیم موضوع نگرش حاصل می شوند. اگر چه نگرشها ممکن است که از رفتار نتیجه شوند ولی مترادف با رفتار نیستند.
سازگاری : نگرشها نسبتاً با رفتار منعکس کننده ی آنها سازگارند. البته علی رغم سازگاری نگرشها با رفتار، نگرشها ضرورتاً پایدار نیستند و ممکن است که تغییر کنند.
نگرشها در یک موقعیت شکل می گیرند : یعنی اینکه رویدادها و شرایط محیطی بر روی روابط بین یک نگرش و رفتار تأثیر می گذارد. در نتیجه هنگام اندازه گیری نگرشها باید موقعیتی را که رفتار در آن رخ داده، مد نظر قرار دهیم.
در واقع یک نگرش، فرآیندهای انگیزشی، احساسی، ادراکی و شناختی فرد را با توجه به محیطی که در آن قرار گرفته، سازماندهی می کند. بنابراین نگرش یک فرد بیانگر شیوه ی تفکر، احساس و واکنشهایی است که وی نسبت به محیط اطراف خود دارد (Hawkins et al 2004). این واکنشها میزان انفعال یا احساس موافق یا مخالف فرد، نسبت به یک محرک را در پی دارد (Thurstone 1928,1931 ).
کارکردهای نگرش
مصرف کنندگان می توانند به فراخور موقعیت های مخصوص و کاربردهایی که برایشان دارد، نگرشهای متفاوتی نسبت به یک موضوع خاص داشته باشند (Schiffman and Kanuk 2008). برای مثال یک فرد ممکن است برای صحرا نوردی به ماشینهای اسپرت علاقه داشته باشد ولی برای رفتن به محل کار خود، این ماشینها را دوست نداشته باشد. همانطور که در بخشهای پیشین نیز گفته شد، دانیل کتز (۱۹۶۰)، تئوری کارکردی نگرشها را تدوین کرده است که مرتبط با همین موضوع می باشد. بر اساس این رویکرد عمل گرا، نگرشها وجود دارند، زیرا دارای کارکردهای مشخصی برای هر فرد می باشند. به عبارت دیگر آنها توسط انگیزه های فرد تعیین می شوند. بنابراین برای یک بازاریاب، مفیدتر این است که چرایی اتخاذ یک نگرش توسط فرد را بداند تا اینکه بخواهد در آینده آنرا تغییر دهد (Solomon 2006 ). بنا بر نظر کتز (۱۹۶۰) این کارکردها عبارتند از :
کارکرد سودگرایانه[۳۲] : مبتنی بر اصول پاداش و تنبیه است، یعنی اگر یک محصول برای ما خوشایند باشد در نتیجه نگرش مثبتی نسبت به آن پیدا می کنیم و اگر مضر باشد نگرش منفی. بر پایه ی اصل شرطی شدن کنش گر می باشد.
کارکرد بیانگر ارزش[۳۳] : یعنی نگرشها ارزشهای محوری و خود پنداری مصرف کننده را بیان می کنند. به عبارت دیگر مصرف کننده نه به خاطر منافع محصول بلکه به خاطر آنچه که محصول درباره ی وی بروز می دهد، آنرا مصرف می کند.
کارکرد دفاع از خود[۳۴] : مربوط است به نگرشهایی که ما برای دفاع از خود، هم در برابر تهدیدهای بیرونی و هم احساسات درونی بوجود می آوریم. برای مثال ممکن است که یک خانم نگرشی منفی نسبت به چای ساز داشته باشد زیرا فکر می کند که صلاحیتش را در خانه داری مورد تهدید قرار می دهد.
کارکرد دانشی یا معرفتی[۳۵] : ما برخی نگرشها را به خاطر نیازمان به چارچوب، ساختار و معنی ایجاد می کنیم. این نیاز وقتی بروز پیدا می کند که شخص در موقعیتی مبهم قرار گرفته باشد یا زمانی که با یک کالای جدید مواجه شود. در واقع نگرش به عنوان دستورالعملی در جهت ساده کردن عمل تصمیم سازی ایفای نقش می کند.
اصلی ترین فایده مندی نگرشها این است که تطبیق با محیط را آسانتر می کنند (Eagly and Chaiken 1998). ممکن است که یک نگرش دارای بیش از یک کارکرد باشد ولی در بیشتر موارد یک کارکرد، بر بقیه ی کارکردها غالب می گردد (Solomon 2006 ). موری[۳۶] و دیگران (۱۹۹۶) همه ی کارکردهای کتز را نام برده و کارکرد همرنگی با جماعت[۳۷] را نیز به آنان اضافه می کنند (Ajzen 2001). مطالعات دیگری نیز در زمینه ی کارکردهای نگرش انجام شده است. اسمیت[۳۸] (۱۹۴۷) ضمن اینکه ادعا می کند که بین نگرشها و شخصیت رابطه وجود دارد، پنج کارکرد را که نگرشها می توانند برای شخصیت داشته باشند، چنین بیان می کند:

دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : پژوهش های کارشناسی ارشد درباره بررسی تأثیر قدرت ...

تحلیل داده‌ها فرآیندی فرض چند مرحله‌ای است که طی آن داده‌هایی که از طریق بکارگیری ابزارهای جمع‌ آوری در نمونه (جامعه) آماری فراهم آمده‌اند، خلاصه، کدبندی و دسته‌بندی و در نهایت پردازش می‌شوند تا زمینه برقراری انواع تحلیل‌ها و ارتباط‌ها بین این داده‌ها به منظور آزمون فرضیه‌ها فراهم آید. در واقع تحلیل اطلاعات شامل سه عملیات اصلی می‌باشد.
۱- ابتدا شرح و آماده‌سازی داده‌های لازم برای آزمون فرضیه‌ها، ۲- تحلیل روابط میان متغیرها و نهایتاً مقایسه نتایج مشاهده شده با نتایجی که فرضیه‌ها انتظار داشتند (در این فرایند داده‌ها هم از لحاظ مفهومی و هم از لحاظ تجربی پالایش می‌شوند) و ۳- تکنیک‌های گوناگون آماری که نقش بسزایی در استنتاج‌ها و تعمیم‌ها به عهده دارند. تحلیل داده‌ها برای بررسی صحت و سقم فرضیه‌ها برای هر نوع پژوهش از اهمیت خاصی برخوردار است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

امروزه در بیشتر پژوهش‌هایی که متکی بر اطلاعات جمع‌ آوری شده از موضوع مورد پژوهش است، تحلیل اطلاعات از اصلی‌ترین و مهمترین بخش‌های پژوهش محسوب می‌شود. داده‌های خام با بهره گرفتن از نرم‌افزار آماری مورد تحلیل قرار می‌گیرند و پس از پردازش به شکل اطلاعات در اختیار استفاده کنندگان قرار می‌گیرند. برای تحلیل داده‌های جمع‌ آوری شده آمار تحلیلی به دو صورت آمار توصیفی و استنباطی مطرح می‌گردد. در ابتدا با بهره گرفتن از آمار توصیفی، شناختی از وضعیت و ویژگیهای جمعیت‌شناختی پاسخ‌دهندگان حاصل می‌شود و در ادامه در آمار استنباطی این پژوهش به بررسی روابط علی بین متغیرهای موجود در مدل مفهومی پژوهش می‌پردازیم. در این پژوهش آماره‌های توصیفی شامل جداول فراوانی، نمودارها، میانگین و انحراف معیار می‌باشد و در سطح استنباطی نیز از آزمون فرضیه ( ضریب همبستگی، و مدل معادلات ساختاری شامل تحلیل عاملی تأییدی و تحلیل مسیر) استفاده شده است. نرم افزار‌های مورد استفاده جهت تحلیل داده‌ها بسته نرم افزاری SPSS نسخه ۲۱ و بسته نرم‌افزاری LISREL نسخه ۷/۸ تحت ویندوز می‌باشند.

آمار توصیفی
در این قسمت به ارائه آماره‌های توصیفی و جداول مربوط به ویژگی‌های جمعیت‌شناختی نمونه می‌پردازیم. شناخت ویژگی‌های جمعیت‌شناختی نمونه، از این جهت مفید است که به کمک آن مشخصات کلی جامعه مورد بررسی و ویژگی‌های عمومی آن برای سایر پژوهشگران مشخص می‌شود. بعلاوه، این شناخت باعث می‌شود در تعمیم نتایج به جوامع دیگر، یا در طراحی سؤالات پژوهش‌های آتی برای جوامع دیگر استفاده کنیم.

ویژگی‌های جمعیت‌شناختی پاسخگویان
۱) متغیر جنسیت : با توجه به جدول زیر می‌بینیم که از ۳۱۱ پاسخ دهنده به پرسشنامه تعداد ۲۸۷ نفر با درصد فراوانی ۳/۹۲% مرد و تعداد ۲۴ نفر با درصد فراوانی ۷/۷% زن می‌باشند.
جدول ۴- ۱- توزیع افراد پاسخ دهنده به پرسشنامه‌ها بر اساس جنسیت

جنسیت
  فراوانی درصد فراوانی
مرد ۲۸۷ ۹۲٫۳
زن ۲۴ ۷٫۷
جمع کل ۳۱۱ ۱۰۰

همچنین در نمودار زیر می‌بینیم که بیشترین درصد فراوانی مربوط به مردان با ۳/۹۲ درصد و درصد فراوانی متعلق به زنان با ۷/۷ درصد می‌باشد.
نمودار۴- ۱- نمودار درصد فراوانی افراد پاسخ دهنده به پرسشنامه‌ها بر اساس جنسیت
۲) متغیر سطح تحصیلات : با توجه به جدول زیر می‌بینیم که از ۳۱۱ پاسخ دهنده به پرسشنامه، سطح تحصیلات ۵۳ نفر معادل ۱۷ درصد دیپلم، ۴۶ نفر معادل ۸/۱۴ درصد فوق دیپلم، ۱۷۵ نفر معادل ۳/۵۶ درصد لیسانس و ۳۷ نفر معادل ۹/۱۱ درصد فوق‌لیسانس و بالاتر می‌باشد.
جدول ۴- ۲- توزیع افراد پاسخ دهنده به پرسشنامه‌ها بر اساس سطح تحصیلات

سن

نگاهی به پژوهش‌های انجام‌شده درباره اعراب و بلاغت حکمت‌های ۱۵۱ ...

معانی: از یک جمله انشایی طلبی تشکیل شده که بر حدوث دلالت دارد، ایجاز حذف به کار رفته است. غرض فایدهٔ خبر و ارشاد و تأدیب مخاطب است.
بیان: کلمهٔ «ثواب» مجاز عقلی از اثابه (پاداش دادن) است.
بدیع: بین الفاظ «المُسیء و المُحسن» صنعت طباق به کاررفته است. این که شخص بدکار ببیند نیکوکارى را پاداش داده ‏اند وادار به نیکوکارى شده و ازکار بد دست بر مى‏دارد، پس پاداش دادن به شخص نیکوکار همچون تنبیهى است براى بدکار چون تنبیه و ادب او را در پى دارد.

    1. ۲۷٫ ۶٫ ترجمه حکمت

امام (×) فرمود: «بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار آزار بده.»

    1. ۲۷٫ ۶٫ شرح

ابوالعتاهیه همین مضمون را درشعرش با کمال فصاحت گنجانده است: هنگامی که با نیکی کردن گروهی را پاداش دهی گنهکاران را از گناه باز میداری، چرا هنگامی که رسیدن به چیزی از راه نزدیک برای تو ممکن است میخواهی از راه دور به آن برسی.[۱۷۴]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

    1. ۶٫ حکمت شماره ۱۷۸: روش نابود کردن بدى‌ها (اخلاقى، سیاسى، اجتماعى)

    1. ۲۸٫ ۶٫ متن حکمت

«اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیْرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ.»

    1. ۲۸٫ ۶٫ لغت

اُحصُدْ: حَصدَ ـ یحصِدُ، حَصْداً و حَصاداً: به معنای محصود و حصید: درو کرد.[۱۷۵]

    1. ۲۸٫ ۶٫ توضیحات صرفی

اُحصدْ: فعل، امر، مخاطب، ثلاثی مجرد، صحیح، مبنی، متعدی.

    1. ۲۸٫ ۶٫ توضیحات نحوی

اُحصدْ: فعل و فاعل آن ضمیر مستتر«انتَ.» الشرَّ: مفعول به ومنصوب با اعراب ظاهری. غیرِ: مضاف الیه مجرور با اعراب ظاهری. من صدرِ: جار و مجرور با اعراب ظاهری.

    1. ۲۸٫ ۶٫ توضیحات بلاغی

معانی: از یک جمله انشایی طلبی و فعلیه که بر حدوث دلالت دارد تشکیل شده است. هدف فایدهٔ خبر، ارشاد مخاطب است.
بیان: «اُحصُد» استعارهٔ تبعیه از برطرف کردن و نابود کردن به کار رفته است.
بدیع: درعبارات «صدرِکَ و غیرِک َ» سجع به کاررفته است.

    1. ۲۸٫ ۶٫ ترجمه حکمت

امام (×) فرمود: «بدى را از سینهٔ دیگران، با کندن آن از سینهٔ خود، ریشه کن نما.»

    1. ۲۸٫ ۶٫ شرح

بیشتر مواردى که بدى در دل دشمن پیدا مى‏شود به دلیل این تصور و گمان است که دشمن بدى او را در دل پنهان ساخته و همین تصوّر و گمان ناگزیر برخاسته از ظاهر حرکات دشمن و سخنانى است که گاه و بى‏گاه از زبان او در باره خود شنیده، تا وقتى که دشمنى و بدخواهى او را در دل دارد، اما وقتى که دشمنى و بدخواهى پنهانى را از دل محو کرد، نشانه‏هاى زبانى و ظاهری آن نیز از بین مى‏رود و بدین وسیله تصور دشمنى کم‏ رنگ شده و بدبینى دشمن نسبت به کار او کاهش مى‏یابد و همواره به نبودن چنان نشانه‏هایی که از او بروز مى‏کرد، پایدارى مى‏کند تا این که آن بدگمانى به طور کامل از بین مى‏رود.[۱۷۶] پس چنین برداشت میشود که این حکمت دو معنی میرساند: یکی آنکه در دل نباید قصد بدی برای مردم کرد تا آنها نیز چنین نیتی نداشته باشند ودیگر آنکه اگر بخواهیم نهی از منکر ما در مردم اثر کند و دست از شر و عمل بد بر دارند اول درون خود را بنگریم اگر همانند آن عمل در وجودمان باشد باید از ریشه بکنیم و از خود دور کنیم تا موعظهٔ ما تاثیر کند و مردم آن کار بد را ترک کنند.

    1. ۶٫ حکمت شماره ۱۷۹: لجاجت و سستى اراده (اخلاقى، اجتماعى)

    1. ۲۹٫ ۶٫ متن حکمت

«اللَّجَاجَهُ تَسُلُّ الرَّأْیَ.»