وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود فایل های پایان نامه در مورد بررسی اندیشه‎ها ...

توفان جنگ می‌گذرد
پس اینانی که به جا می‌مانند زندگانند-
زنده
آلوده
گرسنه
حسرت کش مردگان. (همان،ص.۳۸۳)
زخم جنگ روح و جسم کودکان را مورد هجوم قرار داده وآنها را از میان برده است . زخمی در پیشانی و گلوله ‌ای در گلو برای کودکی که هنوز نمی‎داند نامش چیست ستمی بزرگ است:

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

کودک
با غنچه‌ی سوزانی از زخم
بر پیشانی
و گلوله تلخی در گلو
در خون تپید
این کودک نامش را هم نمی‌داند
گلوله های‌تان امّا، هزار چشمه ‎ی توفانی در رگ‌هایش گشوده است. (همان،ص.۱۷۳-۱۷۲)
در این جنگ آنچه بیش از همه ذهن شاعر را به خود مشغول می‎کند، ستمی است که بر کودکان می‎رود و باعث نابودی آن‎ها می‎شود. صحنه‎های دلخراش حاصل تألّم شاعر نسبت به این موضوع است:
آژیز آمبولانس فرو می‎خوابد
و کودک خاکستر شده
از دریچه
به کوچه
فرو می‌ریزد. (همان،ص.۳۸۷)
۴-۲-۴-۴- وطن
با چنین جو پریشانی می‌توان تصوّر کرد که شاعر وطن را چگونه در اشعارش به تصویر می‌کشد . او از عباراتی همچون«آسمان فلز»، «چینه ی سنگ»، «خاره تشویش»، «دریای گل آلود»، «آفتاب شکسته» و «درخت تگرگ زده» برای توصیف وطن استفاده می‌کند. این عبارات خود حاکی از پریشانی اوضاع دارد. وطن در این اوضاع بامی دارد که مانند چتر سوراخ در زیر هجوم بارانی از ظلم وجنگ ، امنیتی ندارد:
بامی سرشار بال سوخته قمریان
چتری ،سوراخ سوراخ
در بارانی بی امان . (همان،ص.۱۶۴)
زیبا ترین بخش این سروده‌ها جایی است که شمس وطن را با صفت «درو شده » در شعرش بکار می‌برد سرزمینی که در اثر جنگ همه چیزش را از دست داده است :
چه ناباورانه نگاهم می‌کند،
وطن درو شده‌ام. (همان،ص.۱۶۹)
شاعر در میان جریان‌های تعهّد‎گرایانه نسبت به اجتماع خود قرار گرفته است. او در همین زمینه نقشه‌ی ایران را هم بی تفاوت نمی‌داند بلکه اندوه کشور، نقشه را هم تحت تأثیر قرار داده‎است:
بر سنگ وطن می‌گرییم
و گربه‌ی اندوه بار
پنجه‌ی کاغذینش را
بر شانه‌ی دریا
جمع می‌کند. (همان،ص.۳۰۸)
و او دل نگران وطن است که آیا به آرامش می‌رسد و دوباره رنگ صلح را می بیند؟
دلی نگران
که دریای گل آلود صاف و درخشان شود
دریای نومیدوار
که خار و نمک به چهره‌ی دل می‌پاشد
دریای گلآلود وطن!…
چه چاره کنم؟ (همان،ص.۱۶۶-۱۶۵)
اوج فضاسازی شمس آنجاست که لحظه‌ی بعد را لحظه‌ی نابودی وطن می‌بیند. گویا فاصله‌ای باقی نمانده که بعد از انسانها وطن نیز دچار زوال شود.
پسرم !
چیز فراوانی از کف نداده‌ای
تا چند لحظه‌ی دیگر
وطنی نیز
در کنارت

نگارش پایان نامه درباره بررسی رابطه هوش سازمانی ...

واژه های کلیدی:هوش سازمانی ، اثر بخشی ، دانشگاه آزاد .
فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱-مقدمه
در دنیای متلاطم و پرشتاب امروز افرادی موفق و کارا هستند که از بهره هوشی بالا بهره‌مندند. چنین افرادی با بهره‌گیری از هوش خدادادی خود بر مسائل و مشکلات زندگی غلبه می‌کنند. در دنیای سازمانی نیز وضع به همین گونه است، بخصوص این که در عصر حاضر هرچه زمان به جلوتر می‌رود، با توجه به پیشرفت علوم و فنون و پیدایش نیازها و چالشهای جدید، سازمانها پیچیده‌تر و اداره آنها مشکل‌تر می‌شود. این مفهوم زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که بپذیریم علاوه بر منبع عظیم و خلاق انسانی هوشمند، ابزار مکانیکی هوشمند نیز در روند عملکرد سازمانها نقش دارند. بنابراین، در سازمانهای پیچیده امروزی، هوش سازمانی برآیند هوشِ فعّال انسانی و هوش مصنوعی است. بی‌تردید، مدیران سازمانها برای پویایی و افزایش کارایی سازمان خود راهی جز بهره‌گیری از این دو جریان هوشمند نخواهند داشت. (حیاتی، ۱۳۸۵)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-۲-عنوان و موضوع تحقیق
عنوان تحقیق ((بررسی رابطه هوش سازمانی و اثر بخشی سازمانی در دانشگاههای آزاد اسلامی استان اردبیل)) می باشد. موضوع اصلی این تحقیق، بررسی رابطه هوش سازمانی و اثر بخشی سازمانی در دانشگاههای آزاد اسلامی استان اردبیل است.
۱-۳-بیان مساله
در طول ۱۰ سال اخیر، اکثر سازمان‌ها مبالغ هنگفتی را در زمینه اتوماتیک کردن فرآیندهای سازمانی از طریق طراحی و پیاده‌سازی سیستم‌های اطلاعاتی هزینه کرده‌اند. اما اکنون توجه اصلی خود را معطوف به بهینه کردن آن فرآیندها نموده‌اند. مشکل اصلی اینست که در اکثر مواقع اطلاعاتی که به ما در مورد نحوه بهینه‌سازی فرآیندها کمک می‌کنند در پایین‌ترین لایه‌های سیستم‌های اجرایی سازمان گیر افتاده‌اند.(سایت آفتاب،۱۳۸۶). کارل آلبرخت[۱] نویسنده و طراح هوش سازمانی، هوش سازمانی را « ظرفیت قوه ی ذهنی سازمان برای انجام وظیفه یا یک اقدام مهم» (آلبرخت، ۲۰۰۲) تعریف می‌کند. وی برای موفقیت در یک کسب و کار (سازمان) به داشتن عامل انسانی هوشمند[۲] ، تیمهای هوشمند[۳]http://www.aqlibrary.org/modules/FCKEditor/pnincludes/editor/fckeditor.html?InstanceName=desc&Toolbar=Default و سازمانهای هوشمند[۴] اشاره می‌کند. آلبرخت برای پاسخگویی و جلوگیری از کُندذهنی گروهی، هوش سازمانی را در هفت بعد:۱-  تصور استراتژیک[۵] ۲- سرنوشت مشترک[۶] ۳ – تمایل به تغییر[۷] ۴- روحیه[۸] ۵- صف بندی و تجانس[۹](سیستم ها، ساختار و قوانین) ۶- گسترش دانش[۱۰] ۷- فشار عملکرد[۱۱] مطرح می نماید. او معتقد است، سازمانی که در جهت پتانسیل نهایی خویش در حرکت است برای یک توسعه ی همه جانبه باید بطور مداوم در هر هفت بعد کلیدی پیشرفت کند (آلبرخت، ۲۰۰۲، ۱۳-۱۲).
امروزه با اطمینان کامل می‌توان ادعا کرد که استفاده از راه‌حل هوش سازمانی می‌تواند قدرت رقابت‌پذیری یک سازمان را افزایش دهد و از دیگر سازمان‌ها متمایز نماید. این راه‌حل این امکان را به سازمان‌ها می‌دهد تا با بکارگیری اطلاعات موجود از مزایای رقابتی و پیشرو بودن بهره‌برداری نمایند. این راه امکان درک بهتر تقاضاها و نیازمندی‌های مشتریان و مدیریت ارتباط با آنان را میسر می‌سازد. این راه‌حل این امکان را به سازمان می‌دهد تا بتواند تغییرات مثبت یا منفی را مانیتور کنند. امروزه سازمان‌های پیشتاز صحبت از ERP و CRM و…. نمی‌کنند، رویکرد سازمان‌ها به سمت هوش سازمانی است. آنها به دنبال بهینه‌سازی فرآیندها از طریق ارزیابی و بهبود عملکرد خود و زیرمجموعه‌های وابسته به خود می‌باشند. امروزه افزایش کارایی عملکرد آنچه که سرمایه‌گذاری شده، اهمیت بیشتری پیدا کرده است (یزدی،۱۳۸۸).
کالدول و اسپینکس[۱۲] (۱۹۹۸)، اثربخشی را میزان دستیابی به اهداف برنامه دانسته‌اند. هرسی و بلانچارد[۱۳] (۱۹۹۸) معتقدند موفقیت‌ سازمان به وسیله تولیداتش اندازه‌گیری می‌شود در صورتی که معیار سنجش و اثربخشی، نگرش است (به نقل از: عیدی، ۱۳۸۶). موفقیت نتیجه رفتار اطاعت‌گونه است و اثربخشی نتیجه همکاری و علاقمندی است. با توجه به اینکه سازمان های آموزشی نقش مهم و اساسی را در تأمین نیروی انسانی متخصص و اثربخش در تمامی زمینه‌ها دارند و به تبع آن دانشگاه (به عنوان نمونه در تربیت و تأمین نیروی انسانی کارا و اثربخش کشور) نقش مهمی را ایفاء می‌کند و همینطور مقوله هوش سازمانی می‌تواند به عنوان یک عامل اثربخش برای سازمان به شمار آید. نظریات و نوشته های موجود در زمینه اثربخشی سازمانی، حکایت از این دارد که اثربخشی پدیده ای است چند بعدی، اما تالکوت پارسونز اثربخشی را دستیابی به اهداف ، حفظ و تداوم سیستم، انسجام و وحدت اجزاء، قابلیت انطباق و ایجاد تغییرات تعریف نموده که با یک یا دو عامل نمی توان آن را سنجید که در این راستا مدیران با مشکلات زیادی مواجه کرده است (شیرازی، ۱۳۷۳؛ ۴۱). در این تحقیق منظور از اثربخشی سازمانی با توجه به نظر تالکوت پاسونز سنجیده شده است. در این راستا محقق بر آن شد که به بررسی تاثیر هوش سازمانی بر اثر بخشی سازمانی دانشگاههای آزاد اسلامی استان اردبیل بپردازد، بنابراین با توجه به مطالب بیان شده فوق سؤال اصلی تحقیق این است که:
به نظر می‌رسد کارکنان یک اداره می‌توانند نقشی تعیین‌کننده در اثربخشی آن سازمان ایفاء نمایند، بنابراین سنجش آن در دانشگاه آزاد اسلامی از اهمیت خاصی می‌تواند برخوردار باشد. چراکه مسئله اثربخشی در سازمانها سالهاست که مورد توجه اکثر صاحبنظران مدیریت قرار گرفته و به عنوان یک مشکل اساسی در بهره وری سازمانها قلمداد می شود. بنابراین تحقیق حاضر به بررسی ارتباط بین هوش سازمانی و اثربخشی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل می‌پردازد.
۱-۴-اهداف تحقیق
سنجش میزان هوش سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل
سنجش میزان اثر بخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل
سنجش رابطه‌ی هوش سازمانی و اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل
۱-۵-سوال تحقیق
آیا هوش سازمانی با اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل ارتباط دارد؟
۱-۶-فرضیه ‏های تحقیق
بین هوش سازمانی و اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل رابطه وجود دارد.
بین چشم‌انداز استراتژیک و اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل رابطه وجود دارد.
بین اعتقاد سرنوشت مشترک و اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل رابطه وجود دارد.
بین میل به تغییر و اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل رابطه وجود دارد.
بین روحیه و اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل رابطه وجود دارد.
بین اتحاد و توافق و اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل رابطه وجود دارد.
بین کاربرد دانش و اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل رابطه وجود دارد.
بین برخورد مدیران در رابطه با عملکرد و اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل رابطه وجود دارد.
۱-۷-اهمیت و ضرورت تحقیق
در طی دهه‌ های اخیر، مهارت‌های بین‌فردی به عنوان یک جزء اساسی رهبری اثربخش مطرح بوده است. رهبرانی که تا به حال کار آنها، برنامه‌ریزی، کنترل، و نظارت بر کل فعالیت‌های سازمان بوده، امروز علاوه بر آن باید دیگران را برانگیزانند و تحریک کنند، عقاید مثبتی را در محیط کار رواج‌ دهند و حسن همکاری با کارکنان را در میان آنها ایجاد کنند. این الزامات جدید باعث می‌شوند که برنامه‌های آموزشی جدید برای مدیران و کارکنان طرح شود تا مهارت‌های لازم را در آنها توسعه دهند و سازمان‌هایی را که به دنبال کارکنان و مدیران خلاق و اثربخش هستند یاری رساند (پالمر[۱۴] و دیگران، ۲۰۰۱،‌ ۱۰-۵).
و از طرفی، در دنیای متلاطم و پرشتاب امروز افرادی موفق و کارا هستند که از بهره هوشی بالا بهره‌مندند. چنین افرادی با بهره‌گیری از هوش خدادادی خود بر مسائل و مشکلات زندگی غلبه می‌کنند. در دنیای سازمانی نیز وضع به همین گونه است، بخصوص این که در عصر حاضر هرچه زمان به جلوتر می‌رود، با توجه به پیشرفت علوم و فنون و پیدایش نیازها و چالشهای جدید، سازمانها پیچیده‌تر و اداره آنها مشکل‌تر می‌شود. این مفهوم زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که بپذیریم علاوه بر منبع عظیم و خلاق انسانی هوشمند، ابزار مکانیکی هوشمند نیز در روند عملکرد سازمانها نقش دارند. بنابراین، در سازمانهای پیچیده امروزی، هوش سازمانی برآیند هوشِ فعّال انسانی و هوش مصنوعی است. بی‌تردید، مدیران سازمانها برای پویایی و افزایش کارایی سازمان خود راهی جز بهره‌گیری از این دو جریان هوشمند نخواهند داشت (حیاتی، ۱۳۸۵).
۱-۸-قلمرو تحقیق
الف) قلمرو موضعی
محدوده تحقیق از نظر موضوع، هوش سازمانی با اثربخشی سازمانی دانشگاه های آزاد اسلامی استان اردبیل می‌باشد.
ب) قلمرو مکانی
قلمرو مکانی تحقیق حاضر دانشگاه‌های آزاد اسلامی استان اردبیل می‌باشد.
ج) قلمرو زمانی
از نظر زمانی قلمرو تحقیق تیر ۱۳۹۱ تا پایان بهمن ۱۳۹۱ می‌باشد. که در جدول ۱-۱ نشان داده شده است.
جدول ۱-۱: قلمرو زمانی تحقیق

ردیف نوع فعالیت شروع پایان
۱ مطالعات کتابخانه‏ای ۱/۴/۹۱

سایت دانلود پایان نامه: دانلود منابع پایان نامه در رابطه با تاثیر ...

  • اصل حاکمیت قانون در مناسبات اداری: همه امور دولتی مبنای قانونی دارد و تصمیمات و اقدامات اداری کارمندان باید براساس احترام به قوانین و مقررات موجود اتخاذ و انجام گردد.
  • اصل شهروند مداری (مردم مداری): هدف غایی از تشکیل سازمانهای دولتی واستخدام کارمندان ، ارائه خدمت بهتر به مردم و شهروندان است. کارمندان باید در گفتار ، کردار و نگرشهای خود عنوان” خدمتگزار مردم” را متجلی سازند. کارمندان متعهد هستند که در تصمیم گیریها ، انجام وظایف و رفتارهای خود منافع و ترجیحات مردم و شهروندان و مصالح عمومی را درنظر گیرند و امکان دسترسی راحت تر و عام تر به خدمات دولتی را فراهم نمایند.
  • اصل احترام و اعتماد : کارمندان در تعاملات و رفتارهای خود با سایر افراد از قبیل مافوق ها ، زیردستان ، همکاران و مراجعان باید احترام آنان را حفظ نمایند. به انتظارات و احساسات دیگران اهمیت قائل شده و بر مبنای اعتماد به طرف مقابل عمل کنند.
  • اصل شفافیت : کارمندان باید تمامی اطلاعات مربوط به امور و فرآیندهای جاری دستگاه های اجرایی ( به غیر از اموری که در زمره اسناد و اطلاعات طبقه بندی شده قرار دارد) را به طور شفاف در چارچوب مقررات و ضوابط در اختیار ذینفعان قرار دهند. این اطلاعات ضمن مشخص کردن فرآیندهای سازمانی ، مبنای پاسخگویی کارمندان به مردم و مراجع ذی صلاح پاسخگو هستند.
      • اصل پاسخگویی : سازمانهای دولتی برای مردم ایجاد می شوند و باید در برابر آنان پاسخگو باشند. کارمندان مسئولیت تصمیمات و اقدامات خود را برعهده گرفته و در مورد آنهابه مردم و مراجع ذیصلاح پاسخگو هستند.

    ( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

  • اصل عدم سوء استفاده از موقعیت شغلی : کارمندان نباید از اختیارات و جایگاه شغلی و سازمانی خود در جهت منافع شخص یا گروه خاصی استفاده نمایند. اختیارات شغلی و سازمانی باید فقط برای انجام وظایف سازمانی و در جهت مصالح عمومی به کار گرفته شوند.
  • اصل تعهد و وفاداری به سازمان : کارمندان باید نسبت به دستگاه متبوع خود و اهداف، مأموریتها و ضوابط آن متعهد و وفادار باشند و با علاقه مندی و تمام توان از طریق انجام صحیح وظایف و مسئولیتهای شغلی و سازمانی در راستای تحقق اهداف و مأموریتهای سازمان تلاش نمایند.
  • اصل به کارگیری مهارت و تخصص : کارمندان باید تلاش نمایند تا مهارت ، دانش و تخصص مربوط به وظیفه شغلی و سازمانی خود را فراگرفته و تمام توان فنی ، تخصصی و حرفه ای خویش را برای انجام بهینه فعالیتهای شغلی و سازمانی به کارگیرند.

مفاد منشور :

  • انجام وظایف و مسئولیتهای شغلی و سازمانی

      • به رعایت نظم و انضباط در انجام فعالیتها و حضور به موقع در سازمان توجه نماییم.
      • در انجام وظایف و مسئولیتها پشتکار و جدیت داشته و آنها ر ابا دقت ، صحت وبه موقع انجام دهیم.
      • سعی نماییم تا دانش خود را در زمینه فعالیتهای سازمانی به روز نگه داشته و آنها را با توانمندی و ابتکار خود در انجام فعالیتهای اداری و سازمانی به کار گیریم.
      • به ایده ها و افکار جدید ارزش قائل شده و برای اجرایی کردن آنها به شکل منطقی در دستگاه اجرایی متبوع و نظام اداری تلاش کنیم.
      • برای افزایش بهره وری نظام اداری از طریق افزایش بهره وری حیطه فعالیت خود تلاش کنیم.
      • از امکانات ، تجهیزات و سرمایه های نظام اداری حفاظت نموده و در استفاده موثر و مطلوب از آنها بکوشیم.
      • در انجام فعالیتها و تعاملات ، روابط خویشاوندی ، قومی ، جنسی ، نژادی ، مذهبی و غیره تأثیری در تصمیمات و اقداماتمان نداشته باشد.
      • روحیه انتقاد پذیری داشته و انتقادات سازنده دیگران را به عنوان فرصتی برای اصلاح و بهبود خود و فعالیتهایمان بدانیم.
      • همیشه و در همه حال رضایت خدای متعال را مدنظر قرارداده وبر آنچه که خداوند امر یا از آن نهی می کند ، توجه کامل داشته و او را ناظر بر اعمال و کردار خویش بدانیم.

     

  • رفتار و برخورد با ارباب رجوع و همکاران

      • مردم و شهروندان به عنوان ذی حق برای نظام اداری هستنند، تلاش نماییم با ایجاد ارتباط مناسب و ارائه خدمت بهتر ، تصویری مثبت از دستگاه اجرایی و نظام اداری در ذهن آنان ایجاد کنیم.
      • به مراجعه کنندگان به صورت عادلانه و در چارچوب قوانین ، مقررات و ضوابط خدمت ارائه دهیم.
      • در محدوده وظایف شغلی ، اطلاعات و راهنماییهای لازم و مناسب به ارباب رجوع ارائه و در زمینه خدمات ، شفاف سازی صورت دهیم.
      • خواسته های قانونی ارباب رجوع را در چارچوب وظایف خود با صحت ، دقت و سرعت و بدون تشریفات زائد اداری و تحمیل هزینه اضافی به وی ارائه دهیم.
      • به ارباب رجوع احترام گذاشته و در استقبال و صحبت با آنان گشاده رو باشیم.
      • به نظرات ، پیشنهادها وبازخوردهای شهروندان و مراجعه کنندگان به عنوان منبعی گرانبها برای بهبود عملکرد نگاه کرده و با دید منطقی به آنها توجه کنیم.
      • به نظم و آراستگی شخصی و محل کار خود توجه کنیم.
      • سعی کنیم تا فرهنگ تکریم ارباب رجوع ، پاسخگویی و گره گشایی از مشکلات مردم و مراجعان به یک ارزش حاکم در نظام اداری تبدیل شود.
      • روحیه کار جمعی را در خود تقویت کرده و در انجام فعالیتهای گروهی مشارکت جو و مشارکت پذیر باشیم.
      • روحیه قدردانی از دیگران را در خود تقویت کرده و سعی نماییم که این امر را در بین همکاران اشاعه دهیم.
      • دانش ، تجربه و توانمندیهای خود را با سعه صدر در اختیار همکاران قرارداده و در ارتقاء توانمندیهای آنان کوشا باشیم.
      • تا حد ممکن در حل مشکلات شغلی همکاران تلاش نماییم و از تجسس در زندگی خصوصی آنان پرهیز نماییم.

     

مأموریت‌ها
بیانیه مأموریت شرکت سهامی بیمه ایران
شرکت سهامی بیمه ایران رهبر بازار صنعت بیمه و عرضه‌کننده نیازهای بیمه‌ای جامعه و اقتصاد کشور، خدمات و پوشش‌های بیمه‌ای خود را توسعه داده و علاوه بر داخل کشور در بازارهای بین‌المللی نسبت به فعالیت بیمه‌گری خود اقدام خواهد نمود. مأموریت شرکت بکارگیری توانمندی‌های کلیه کارکنان جهت بهبود مستمر خدمات بیمه‌ای، در راستای پاسخگویی به نیازهای مشتریان است تا بدین وسیله در کسب و کارخود به موفقیت رسیده و منافع کلیه ذی‌نفعان را تأمین نماید همچنین ، انواع خدمات و پوشش های بیمه ای خود را توسعه داده و علاوه بر داخل کشور در بازارهای بین المللی به فعالیت حرفه ای بیمه گری با رعایت اصل مشتری مداری در راستای افزایش ضریب نفوذ بیمه فعالیت می نماید.
مأموریت فناوری اطلاعات شرکت سهامی بیمه ایران
توانمندسازی شرکت سهامی بیمـه ایران برای حفظ رهبری بازار بیمه کشـور، با پشتیبانی مؤثر از اهـداف و سیاست‌ها، و ایجاد تحـول در عملیات بیمه‌گـری همـراه با بهبود و اصلاح فـرآیندهای کـاری از طریق برنامه‌ریـزی، تـوسعه و نگهداری زیرساخت‌ها و کاربردهای فناوری اطلاعات و محتوای اطلاعاتی
چشم انداز
حفظ پرتفو و توسعه آن و نگهداری جایگاه شماره یک در بازار صنعت بیمه کشور
این مهم در ارزش‌های سازمانی شرکت نیز بعنوان جوهره فرهنگی حاکم بر سازمان بطور مستقیم اشاعه داده شده است. برخی از ارزش‌های شرکت سهامی بیمه ایران عبارتند از:‌
۱) خلاقیت، نوآوری، توکل و سخت‌کوشی، ۲) ایجاد بالاترین مرتبه نظم و دقت ممکن، توأم با تعقل و تدبر درامور، ۳) ایجاد اعتماد و دوری جستن از اجحاف نسبت به مشتریان، کارکنان و صاحبان شرکت، ۴) پایبندی به قوانین و مقررات داخلی و بین‌المللی، ۵) نگرش به سازمان شرکت سهامی بیمه ایران بعنوان یک خانواده و ایجاد انگیزه و نشاط کاری، ۶) ترویج کارگروهی و تلاش فردی همه کارکنان در جهت دستیابی به پرتفوی مناسب،۷) استقرار و تقویت الگوی شایسته‌سالاری مطابق با شاخص‌های تخصص، تعهد، مسئولیت‌پذیری و رویکرد ارزشی، ۸) آموزش مستمر و تربیت‌نیروی انسانی با کیفیت عالی، ۹) تنوع بخشی به پوشش‌ ریسک وعرضه پوشش‌های جدید به مشتریان، ۱۰) پویایی و بهبود مستمر در امور شرکت و بازنگری مداوم سیستم‌های مدیریتی

سایت دانلود پایان نامه: نگارش پایان نامه در رابطه با نقدو بررسی روانکاوانه(فروید،لکان) بر ...

وزمانی که هدویگ قربانی می گردد:
گرگرز: میدونستم که فدیه ی گناهاروهدویگ باید بده. (۲۰۱)
ودرنهایت مسئله ی قربانی اینگونه مطرح می گردد:
گرگرز: فرض کن بخوای مرغابی وحشی رو برای بابات قربانی کنی.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

هدویگ: (درحالیکه از جایش بلند می شود) مرغابی وحشی رو!؟
گرگرز: هیچ فکرکردی بخوای عزیزترین چیزی رو که تو دنیا داری برای بابات قربانی کنی؟
هدویگ: فکر می کنین فایده ای داشته باشه؟
گرگرز: فکر می کنی شهامتشو داشته باشی؟
هدویگ: به بابا بزرگ میگم اونو با تیر بزنه. (۱۷۱)
در اینجا می خواهم قسمتی از نظریه لاکان را در باب قربانی مطرح کنم که به نظر می رسد ایبسن به شیوه ی خود قبل از لاکان آن را در ذهن داشته و از آن در نوشتن این اثر بهره برده است؛
“لاکان در برداشت خود از مسئله ی همذات پنداری مجری مراسم قربانی و بدن قربانی درکی جدید ارائه می دهد. اسّ و اساس این همذات پنداری، هم ارزی تخیلی است که در مرحله ی آینه به ابتدایی ترین طرح خود(اگو) یا «من» شکل و ساختار می بخشد. نقش این همذات پنداری تخیلی که به عالی ترین نحو به آئینی که رؤیت صحنه ی کشتن در آن نقشی بسیار محوری دارد، تسری یافته، در تک تک مراحل مراسم قربانی در یونان باستان نمایان است. برای مثال بسیار دقت می شود تا حیواناتی که از آغاز به منظور قربانی شدن پرورش داده می شوند، هیچ لکه ای بر بدن نداشته یا آسیبی ندیده باشند. مسلماً نقطه ی اوج این آیین زمانی است که این نمونه ی عالی و بی عیب و نقص در میان گونه ی خویش در معرض دم برّای چاقو قرار می گیرد. تا زمان فرا رسیدن نقطه ی اوج مراسم قربانی، چاقو در زیر سبدی مخفی نگه داشته می شود، سپس دسته ای از موی پیشانی قربانی را می برند و با این حرکت که آخرین بخش از حرکات مقدماتی مراسم است، زنان از میان جمع حاضرین «جیغ مخصوص مراسم قربانی» یا «اُلولیگ»[۵۷] سر می دهند. این جیغ نشانه ی تقدیس هیجانی این آئین است.” (بوتبی،۱۳۸۴،۲۸۲).
در اینجا به جای صدای جیغ زنان، صدای جیغ مرغابی وحشی را در لحظه ی قربانی شدن هدویگ داریم. آیا ایبسن در هنگام نوشتن این اثر از این مراسم آیینی مطلع بوده است؟ چرا اودر این مراسم حیوان را جایگزین انسان و بالعکس می کند؟ با استناد به مطالب لاکان زمانیکه هدویگ بین خود ومرغابی وحشی تمایزی قایل نبوده، در دوره ی آینه یا اِگو قرار داشته و برای هم ارزی تخیلی اش به همذات پنداری با حیوان می پرداخته، اما از نظرمن شنیدن حرفهای پدرش راهی شده برای او که مدتها قصد گذار از این دوره را داشته و تنها به وسیله افکار و رفتار اطرافیانش در مرحله ی ابتدایی اسیر شده است، اما اکنون با شنیدن این حرفها وتنها امکانی که در مقابلش قرار گرفته به مرحله ی سوپراِگو یا فرامَن دست یافته است. در اینجا نیز ایبسن خواسته یا ناخواسته به تقابل با جامعه ی آیینی گذشته پرداخته و شخصیت نمایشنامه اش (هدویگ) زمانی که به شناختی از خود دست می یابد متوجه می شود قربانی کسی نیست جز خود او و مرغابی وحشی نباید به جای او قربانی شود. در صورتیکه در آیین های گذشته حیوان قربانی میشد تا انسان به مقصود خود دست یابد.
“در مراسم آئینی زمانی که ضربت دوم به گردن حیوان وارد می شود و خون از آن فواره می زند. در این هنگام عامل قربانی دقت بسیار مبذول می دارد تا خون حیوان بر زمین نریزد، بلکه در خود محراب یا داخل گودالی که به همین منظور حفر شده جاری شود."(همان منبع).
همانگونه که از هدویگ خونی جاری نشده و او خونریزی داخلی می کند. در این منوال است که نابود کردن و محو شدن اُبژه، درِ بعدی نمادین را به روی ما می گشاید، که در آن چیزی که از میان رفته ممکن است در شکلی نو احیاء شود و به گفته ی لاکان: “کارکرد اساسی مراسم قربانی بیش از آنکه (می دهم تا باز پس گیرم)[۵۸] باشد، (می دهم تا بتوانم بخواهم)[۵۹] است.” (همان منبع،۲۹۰).
با ناکام ماندن برنامه‌های گرگرز-که نمادی از خرافات و پندارهای غلط اجتماع است- و ماندن او در شهر و با رفتن ورله به اوج،‌ دوره‌ای از تاریخ اروپا که در آن مسیحیت به نور و حقیقت بیش از این زندگی خاکی بها می‌داد، به پایان می‌رسد و با پشتیبانی مُدرنیته و روشنگری، دوره ی تازه‌ای آغاز می‌شود که در آن کسانی چون ورله، اُلمپ‌نشین این دنیای نو می‌شوند.
۴-۶) روسمرس هولم
“ایبسن در نمایشنامه های روسمرسهلم، بانوی دریایی و هداگابلروهمچنین نمایشنامه های استادمعمار، مرغابی وحشی، ایولف کوچک، جان گابریل بورکمان و وقتی ما مردگان برخیزیم، به مشکلات فردی انسان می پردازد. انسان نه به عنوان عضوی از جامعه، بلکه به عنوان فردی با ویژگی های روحی و روانی مخصوص به خود، که جامعه دنیایی است بیرون از ذهن او، که به درونش راه یافته است. ایبسن دیگرهمانند نمایشنامه های ستون های جامعه، خانه ی عروسک، اشباح و دشمن مردم به مسئولیت های اخلاقی بشر در مقابل اجتماع اطرافش نمی پردازد بلکه توان زندگی و تفکر درونی را در نظر دارد. اکنون زندگی عمومی فرد در ارتباط با اجتماعی که او را احاطه کرده است و حتی خانواده اش، به خاطر تأثیرشان بر دنیای تفکرات و تصورات و تحول معنوی انسان، مطرح است؛ تماس با چنین دنیایی مسأله ای مربوط به گذشته است و خواندن افکار و تجربه و اکتشاف آنهاست که کنش نمایشی را تشکیل میدهند."(Ibsen, 1974, 25).
بسیاری از آثارایبسن را می توان جزو آثاری روانشناسانه به حساب آورد هر چند نمی توان روان شناسانه بودن را تنها ویژگی این نمایش ها دانست. اما قطعاً در میان اینها “روسمرس هولم” بیشترین نزدیکی را به مفهوم اثر روانشناسانه دارد. اول به خاطر شخصیت های پیچیده، دوم به خاطر آن که مشهورترین روانشناس تاریخ «فروید» تحلیلی مفصل درباره ی این نمایشنامه نوشت.
” بانفوذ ترین تحلیل از این نمایش و از مخفی ترین انگیزه های شخصیت های آن توسط فروید در مقاله ی «گونه های شخصیت»[۶۰] که در طول جنگ جهانی ۱۹۱۴ نوشته، ارائه شده است. در قسمت دوم این مقاله تحت عنوان «نابودی ناشی از موفقیت»[۶۱] او با این پدیده ی مُخل و رایج روانشناسی در مردمانی برخورد می کند که وقتی آن چه را که بیش از هر چیز می خواهند، سرانجام به دست آوردند، خود را ناتوان در نگهداشتنش می بینند و فروید پس از روشن کردن این مسأله در مورد لیدی مکبث، به روسمرس هولم می پردازد و می نویسد: “ایبسن توسط جزئیات پیچیده و ماهرانه این مسأله را آشکار می کند، این که ربکا عملاً دروغ نمی گوید ولی کاملاً رُک هم نیست و علی رغم اینکه معتقد به خرافات و سنت ها نیست، سن خود را یک سال کوچکتر اعلام می کند. بنابراین اعتراف او نزد کرول و روسمر اعتراف کاملی نیست و در نتیجه ی اصرار کرول است که او به نکات مهم چیزهایی را اضافه می کند. از این رو برای ما روشن می شود که توضیحات او برای کناره گیری یا انکار نفسش که تنها نشان دهنده ی یک انگیزه است، در واقع برای آن است که انگیزه های دیگر را بپوشاند. تأثیر روسمر ممکن است تنها یک پوشش باشد تا تأثیرات دیگری رابپوشاند و نشانه های بارزی به این معنا دلالت می کند. وقتی در صحنه ی آخر، بعد از اعتراف او در مورد خودش و بئات ، روسمر دوباره از ربکا تقاضا می کند که همسر او شود و به طور ضمنی به او اظهار می کند که او را بخشیده، ربکا آنطور که باید به او جواب نمی دهد، یعنی نمی گوید هیچ گذشتی او را از احساس گناه به خاطر بد خواهی اش و فریب دادن بئات خلاص نخواهد کرد. بلکه او خود را به خاطر مسئله ی دیگری سرزنش می کند که به عنوان عملکرد این زن آزاداندیش تعجب آور است و بعید به نظر می رسد: اینکه او با مرد دیگری رابطه جنسی داشته البته این رابطه از زیر چشم ما پنهان نیست و زمانی اتفاق افتاده که او آزاد بوده و کسی در زندگیش نبوده، برای ربکا به نظر این مانع بزرگتری است، برای ملحق شدن به روسمر تا رفتار جنایتکارانه اش با همسر روسمر. اما انگیزه ی حقیقی این احساس گناه که نتیجه ی نابودی ناشی از موفقیت است، یک راز باقی می ماند. درگزارشی که«ژان لاکور نوری»از جلسات تمرین و قرائت وتحلیل نمایشنامه ی روسمرسهلم به کارگردانی«ژاک لاسال» به سال ۱۹۸۷ ارائه می دهد، نوشته شده:
” فروید می گوید ربکا قاتل بئات است که جای او را نزد پدر روسمر بگیرد.[۶۲] اما «گرودک»[۶۳]برعکس معتقد است که ربکا متهم به مرگ بئات نیست، بلکه خودش را محکوم می کند برای این که بار گناه روسمر راکم کند."(,۵۱۹۸۷. (Lacornerie,
“در اینجا آنچه را که درباره ی تحلیل شخصیت ربکا ور وسمر در روند تمرینات لاسال گفته شده، با ذکر تاریخ به خاطر حفظ لحن گزارش گونه ی نوشته به طور خلاصه ذکر می کنم، تا از این طریق خواننده را با نوعی تحلیل روانکاوانه ی شخصیت از روسمرس هولم آشنا کنم:
۱۶ژانویه: بزرگی و عظمت ربکا ساده لوحی است اما ساده لوحی در زمینه ی عقاید آرمان گرایانه اش.
۳ فوریه: روسمر همانند یک شکنجه گر تمام رنج هایی را که بئات تحمل کرده به ربکا تحمیل می کند.
۹ فوریه: صحنه ی بین ربکا و روسمر درپایان پرده ی دوم، مثل پایان پرده ی چهارم است، به این معنا که روسمر آن قدر زیر بار اتهام است که از ربکا تقاضای ازواج می کند. اما جوابی که از ربکا می شنود، جواب خود ربکا نیست. این “نه” که ربکا در پایان پرده ی دوم به روسمر می گوید، چنان به نظر روسمرغیرعقلانی می آید که از خودش می پرسد: چرا او با این قدرت و وضوح به من گفت، نه.
در این صحنه ربکا بیش از هر زمانی اثر پذیر، حساس و شکننده است.
۴ مارس: زیاد به پیشنهاد ازدواج روسمر برای فراموش کردن خاطره ی بئات بها ندهیم در عوض به حساسیت و شکنندگی ربکا توجه کنیم.
۱۲ فوریه: روسمر درپرده ی سوم عشق واقعی خود را به ربکا اعلام میکند. در اظهار عشق ملایمت هست و نوعی ویرانی درونی. گویا با این اظهارعشق، طلب مهربانی و بخشش می کند.
۱۳ فوریه: آغاز پرده ی چهارم، لحظه ای است که ربکا و روسمر نسبت به همدیگر نفرت می ورزند. لحظه ی بسیار ضروری برای پیشرفت آنچه در حال نابودی است. اینجاست که چهره ی استریندبرگی، نمایش خود را نشان می دهد. اعلام عشق در نفرت. پنج سال امیال سرکوب شده ی ربکا به شکل خود را متهم کردن، به نمایش در می آید، با چنان شدت و خشونتی که به نظر می رسد بی گناه است.
۲۳ فوریه: درآخرین صحنه ی پرده ی دوم ربکا نمی تواند روسمررا از احسا س گناهش دور کند یا بیرون بکشد.
ربکا: “دیگر به بئات فکر نکن، او مرده است. و تو هم زندگی جدیدی را شروع کرده ای.” این دو ربکا و روسمرآن قدر درگیر یکدیگر شده اند که اگر روسمر سقوط بکند، ربکا هم مضمحل و ویران است.
۲۵ فوریه: در پرده ی چهارم، قبل از ورود برندل روسمر از ربکا دلیلی برای عشق می خواهد. اما ربکا به دلیل رابطه با دکتر وست که اکنون نسبت به آن آگاهی دارد، نمی تواند توقع روسمر را برآورده کند و این در حقیقت ورشکستگی استاندالی عشق است- ناتوانی عشق.
لاسال به حیله ی دراماتیک ایبسن اشاره می کند. برندل با وارد کردن ایده ی ایثار، نمایشنامه را از آن تنگنای خودش در می آورد و در یک ناامیدی متافیزیکی رهایش می کند. این یک ترفند شاعرانه ی فوق العاده قدرتمندی است که ایبسن به کار می برد: ” حالا که می گویی دوستم داری، ولی ردّم می کنی، پس با هم بمیریم.” این دلیل متافیزیکی است که روسمر از ربکا می خواهد. البته با اشاره ی برندل. برای ربکا مردن برای اینکه عشقش را به روسمر ثابت کند، راحت تر از این است که با روسمر زندگی کند.
در پایان لاسال در مورد خودکشی دونفره ی آنها نظری مخالف نظربایرنس می دهد. بایرنس می گوید:
“تنها چیزی که اکنون برای ربکا و روسمر باقی مانده، کفاره دادن گناهشان است که از طریق آن هر دو نهایتاً، لذت و خوشی را می یابند. زیرا هر دو در آن واحد هم گناهشان را پاک می کنند و هم یکی می شوند.”
۱۲ مارس: لاسال: “خودکشی دو نفره یک نوع آمرزش رومانتیک نیست، در مرگ به انتهای تونل رسیدن است.”
“مه یر” درباره ی شخصیت ربکا می گوید:
“ربکا از فینمارک آمده، قسمت شمالی نروژ، منطقه ای که برای نروژی ها یادآور جادوگری است. ربکا درپرده ی آخر خود را به یک موجود دریایی که به رشته ی زندگی روسمر آویزان هست تشبیه می کند که می خواهد آن را عقب نگه دارد. ولی نیاز روسمر به پاک و خالص بودن، آزادی او را می گیرد و ربکا را عاری از قدرت می کند همانطور که زنگ های کلیسا قدرت اجنه را می گیرند.”
ایبسن برای اجرای نقش ربکا می نویسد:
“ربکا نباید تحت هیچ شرایطی اثری از مردانگی یا لحن آمرانه داشته باشد. او روسمر را مجبور می کند که پیش برود. او را به دام می اندازد. یک قدرت کنترل کننده با تسلط کامل، اساس شخصیت اوست.""(ایبسن،۱۳۸۶،۱۲-۱۴) .
“قهرمانهای ایبسن مردمی عادی و معمولی نیستند. آنها شخصیت استثنایی وغیرمعمولند و به همین دلیل غیر قابل درک توسط جامعه ی زمانش. قاضی براک در جمله ی پایانی هداگابلر پس از آنکه خبر خودکشی هدا را می شنود، می گوید: “ولی مردم که از این کارها نمی کنند.” و این جان کلام تمام انسانهای عادی در مقابل چهره های خارق العاده ی ایبسن است. شخصیت- هایی که نمی توانند در دنیایی چنین سنتی و قراردادی دوام بیاورند و یکی باشند در میان همه، پس عاقبت آنها مرگ یا شکست است. استاد آریان پور این فرد گرایی ایبسن را متأثر از کی یر کیگارد فیلسوف دانمارکی و «نیچه»[۶۴] فیلسوف آلمانی می داند و می نویسد:
“دکتر استوکمان سخت متأثر از نیچه، به قدرت فردی و خود جویی می گراید. تنهایی را شرط توانایی یا تشخص می شمارد. می گوید: ” بشریت را افراد تک و تنها بر پاداشته اند. سیاهی لشکر، کاری از پیش نبرده و چه بسا مانع و مُخل فرهنگ انسانی شده است…” مسلماً ایبسن در این باره از تأثیر کی یر کیگارد بر کنار نمانده است. کی یر کیگارد گفته است: “فرد تک و تنها بالاترین قدرت هاست"… اندیشه ی کی یر کیگارد بر شخصیت ایبسن نقش عمیقی نهاده است. کی یر کیگارد فرد گرا می گوید: “پیوندها را بگسل و خودت باش!” ایبسن می خواهد خودش باشد. به گمان او بزرگترین خدمتی که افراد می توانند به جامعه کنند، گستردن خویشتن خویش است. محور اندیشه و انگاره ی سنجش او فرد است و ملاک حقیقت او وجدان فردی است.” (ایبسن،۱۳۸۶،۲۱).
بسیاری از معاصران ایبسن نمایشنامه روسمرس هولم را بیش از اندازه مبهم دانستند و گفتند که شخصیت‌های آن بیشتر موجوداتی انتزاعی‌اند تا انسان‌هایی آشنا یا قابل قبول. آن اظهارنظرها شاید تاحدی قابل توجیه بنماید، زیرا ایبسن در روسمرس هولم وارد عرصه‌ای بسیار حساس و خطرناک شده بود و با شخصیت‌های بسیار پیچیده‌اش به مضامین روانشناختی عمیقی پرداخت که هنوز تازگی داشت و مرموز می‌نمود.
“ایبسن در روسمرس هولم به تابوی دیگری از زنای با محارم پرداخته بود. اگر اسوالد در اشباح بی آنکه بداند رگینا خواهر ناتنی‌اش است به او دل می‌بازد و با او می‌آمیزد، ربکاوست در روسمرس هولم، زمانی که عاشق روسمر، دست پرورده افکار آزاد اندیشانه خود شده، درمی‌یابد که دکتر وست، معشوق سالیان دورش، پدر واقعی او نیز بوده است.” (اسلامیه،۱۳۸۹،۱۹۷) .
عشق آلفرد به خواهرش آستا دراییلف کوچولو نیز می تواند شاهد ضعیف تری در این قضیه باشد. همانطور که فروید از احساس جنسی نسبت به محارم به نام عقده ی ادیپ و الکترا یاد می کند، ایبسن از این نقش در بسیاری از نمایشنامه هایش بهره گرفته و شخصیت های آثار او بدون اینکه بدانند عاشق خواهر و یا پدر خود می شوند و به آنها عشق می ورزند که این عشق گاهی پنهان است و گاه آشکار می شود.
می‌توان روسمرسهولم را داستان سفر ایبسن به نروژ در تابستان ۱۸۵۵، یعنی یازده سال پس از خود – تبعیدی‌اش، دانست. درواقع، این نمایشنامه را سندی درباره ی ناخشنودی ایبسن از زندگی سیاسی – اجتماعی نروژ یا به عبارتی «تأویل او درباره ی ورود مُدرنیته به کشورش و پایگاه لرزان آن در نروژ ۱۸۶۶»دانسته‌اند.اگر از این زاویه به این اثر نگاه کنیم،روسمرسهولم نماد جامعه ی سنتی آن روزگار نروژ است.
ایبسن در نامه‌ای به براندس (دهم نوامبر ۱۸۸۶)، پس از شکوه از دیدن «ناپختگی زُمخت» در میان «خیل بی‌اراده هموطنان»اش، وعده می‌دهد که: “تجربیات این سفر… را – آنچه حس کردم، حرفهایی که زدم – همه را به درام بکشم".
“دوران گذشته از دید ایبسن نیرویی ویرانگر است که به زمان حال هجوم می‌برد و نمای آینده را در هاله ی ابهام فرو می‌برد (و همین نکته است که به مذاق کسانی چون پلخانف خوش نمی‌آمد). بیاته در روسمرسهولم و کودک فلج در ایولف کوچک (۱۸۹۴) تنها دو نمونه از چهره‌هایی‌اند که نمایانگر گذشته‌اند: هر دو حرکت زمان حال را کند می‌کنند. از اینها گذشته، آرمانشهر را بر ویرانه‌های گذشته بنا می‌کنند؛ اما در نمایشنامه‌های ایبسن چهره‌ها نمی‌توانند از زیر بار گذشته رها شوند.” (قادری،۱۳۸۶،۱۰۴).
“ربکا وست بنیانگرایی پُرشور است و این جنبه ی هستی‌اش با زمینه ی گذشته غیراخلاقی‌اش جلوه بیشتری نیز دارد – در لابلای گفتگوی کرول با او پی می‌بریم که او احتمالاً فرزند نامشروع دکتر وست است و در عین حال، با این ناپدری و آموزگارش روابط نامشروع نیز داشته است. او به امید برهم زدن فضای مرده و خاکستری روسمرآباد به آن پای گذاشته است.” (قادری،۱۳۸۶،۱۱۰) .
“یان نیگور معتقد است که ایبسن در میان راه مُدرنیته شک کرد زیرا مُدرنیته به پیدایش «طبقه ی متوسط تازه‌ای» دامن زد که هم «ابله بود و هم با بزرگمنشی و وقار»بیگانه بود.” ( Nygaard,1997،۹۶)
“همین که برندل در پرده اول نام مورتنسگار را می‌شنود، او را بی‌سر و پا و ابلهی می‌داند که حتی نامش این را داد می‌زند. هم او در پرده آخر که از شهر بازمی‌گردد، مورتنسگار را «آقا و سرور آینده» می‌داند، زیرا به گفته او، مورتنسگار می‌تواند بدون آرمان زندگی کند. و این «… خوب چشم‌هایت را باز کن… این رمز کار و موفقیت است. این لُب حکمت دنیوی است». زیرا همان‌گونه که برندل تجربه کرده است، در این دوران رمز زندگی آدمهای معاصر بی‌آرمان زیستن است.” (قادری،۱۳۸۶،۱۱۹) .
“ایبسن در این نمایشنامه به روال رُمانتی سیست‌های آغازین عمل می‌کند. برخلاف آنچه گفته‌اند، رُمانتی‌سیست‌ها موجوداتی خود – بین و خود – مدار نبودند. سنّت دیرپای آنان که در آثارشان نیز به خوبی دیده می‌شود، نقش زدن «من»های مُضحک و متضاد است. به عبارتی، این «من»ها را در آینه‌های تخت نمی‌بینیم؛ در روایت‌‌های آنان از خودشان، چهره‌های کژ و کوژ فراوانند. آنها می‌‌گفتند چنین نگرشی به «من» را برای سُست کردن نقش‌های سنگواره‌ای و تحمیلی که فرهنگ روزگارشان بر مردم تحمیل می‌کرد، ضروری می‌دانستند.” (قادری،۱۳۸۶،۱۲۲) .
“آن مَنی که روسمر در آغاز نمایشنامه از خود نشان می‌دهد. با برملا شدن زوایای این نمایشنامه در برابر دیدگان ما از هم می‌گسلد. روسمر درمی‌یابد که افکار، میهمانان ناخوانده و غریبه‌ای در کاسه ی سرهستند که از صاحب‌خانه بسی نیرومندترند. فروید می‌گفت: «منِ آدمی ارباب خانه خودش نیست».” (Frued,1917, 355). شاید این یکی از دلایلی باشد که فروید تا این اندازه به روسمر سهولم علاقه داشت و درباره آن چیز نوشت.
فروید سی سال پس از انتشار روسمرس هولم در مقاله‌ای به تحلیل این نمایشنامه می پردازد و می کوشد تا پیچیدگی‌های روانی شخصیت‌های آن، به ویژه ربکا و روسمر، را بگشاید. او از دیدگاه زنای با محارم یا همانطور که بیان شد،شاید بتوان گفت عقده ی ادیپ به تحلیل روسمرس هولم و شخصیت ربکاوست می‌پردازد، اما نگاه دقیق او به رویدادهای دراماتیک این اثر و توجه‌اش به ظرایف روانی شخصیت‌ها و گفتگو- های آنان در مقاله ای آمده است که خلاصه ای ازترجمه ی آن را با هم می خوانیم:
ربکا ، دختر یک ماما، زیردست پدر خوانده‌اش دکتر وست، آزاداندیشی بار آمده بیزار از محدودیت‌- هایی که اخلافیات مبتنی بر باورهای مذهبی بر شور و شادی زندگی تحمیل کرده است. او پس از مرگ دکتر وست کاری در روسمرس هولم پیدا می‌کند، در خانه ی چندین نسل از خانواده‌ای کهن که اعضایش چیزی از خنده نمی‌دانند و شادی‌شان را فدای انجام وظیفه محض کرده‌اند. ربکا برای عشق روسمر اشراف زاده، در پی حذف همسر او بئاته که بر سر راهش قرار گرفته برمی‌آید و در این راه از اراده ی بی پروایش کمک می گیرد. او زمینه‌ای می‌چیند تا بئاته در رابطه با درستی ازدواجش با روسمر شک کند. از طرف دیگربه اوالقا می‌کند که روسمرکشیش دارد ایمان دیرینه‌اش را از دست می دهد و به حزب روشنگری می‌پیوندد و پس از این که اعتماد زن را به پاکدامنی اخلاقی شوهرش سست می‌کند، سرانجام به او خبر می‌دهد که به زودی آن خانه را ترک می‌کند تا پیامدهای رابطه نامشروع‌اش با روسمر را پنهان نگه دارد، این دسیسه ی تبهکارانه مؤثر واقع می‌شود. زن بیچاره، افسرده و وامانده خود را موجودی بی‌ارزش می‌یابد و برای آن که مانعی در راه خوشبختی شوهردوست داشتنی اش نباشد، خود را به درون آبهای آسیاب پرت می‌کند.
ربکا و روسمر بیش از یک سال با یک رابطه دوستی خوب در کنار هم زندگی می کنند اما با ظهور اولین شایعات در جامعه روسمر به صرافت افتاده و برای فرار از عذاب وجدانی که در مورد خودکشی بئاته او را فرا گرفته از ربکا می خواهد که با او ازدواج کند تا با واقعیت شادکنونی به جنگ ناراحتی و ناشادی گذشته بروند، ربکا لحظه ای از این پیشنهاد شاد می شود. اما بعد می‌گوید که نمی‌تواند این کار را بکند، و اگر روسمر اصرار کند «به همان راهی می‌رود که بئاته رفت.» روسمر نمی‌تواند این را درک کند.
اما چرا زنی جسور و بااراده آزاد و بی‌پروا که گستاخانه راه رسیدن به هدف دلخواهش را هموار ساخته، اکنون که موفقیت‌اش در آنچه میخواسته نزدیک است از قبول آن خودداری می‌کند؟ خود او در پرده چهارم به ما چنین توضیح می‌دهد:
ربکا: می‌بینی، وحشتناک همینه که حالا، وقتی خوشبختی دو دستی تقدیمم شده – من عوض شده‌ام، آن قدر که گذشته‌ام سد راهم شده.

سایت دانلود پایان نامه : مقالات و پایان نامه ها در رابطه با طراحی برنامه ...

۵- مشارکت و وفاق: مشارکت وسیع در تصمیم‌گیری یکی از پیش‌نیازهای توسعه پایدار است و موجب مشروع بودن تصمیم‌ها، برنامه و پشتیبانی در اجرای آنها می‌شود. مشارکت به نوبه‌ی خود یک هدف است و اصل اساسی برابری را برآورده می‌سازد و می‌تواند سبب وفاق در مورد آرمان بلندمدت و حرکت به سوی پایداری شود.
۶- مردم‌محور: محور بودن انسان یک اصل اساسی است که با پارادایم پایداری و فلسفه آن و نیز با اصل مشارکت و وفاق همخوان است.
۷- برنامه جامع حرفه‌ای و تلفیق: فعالیت‌ها و برنامه‌های توسعه پایدار با گسترش مداوم همه ابعاد را دربرگرفته و یک نظام تلفیقی مناسب از همه فعالیت‌های مرتبط ضروری و نیز فعالیت‌های کوتاه‌مدت تا بلندمدت را به وجود میآورد. یک مبحث مهم دیگر در برنامه‌ریزی توسعه پایدار قبول مفهوم چرخه‌ای در برنامه‌ریزی است. این به آن معنا است که کار برنامه‌ریزی یکباره به اتمام نمی‌رسد و لذا هیچ ضرورتی برای لحاظ همه موارد ضروری از همان اول نیست و می‌توان از ساده و کم شروع کرد تا در چرخه‌های بعدی تکمیل شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۸- دید سیستمی و کل‌گرایانه: توسعه پایدار با نگرش‌های تک‌بعدی یا تک‌عاملی همخوان نیست و به لحاظ تلفیق اهداف مختلف اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و سیاسی توجهی کل‌گرایانه دارد و در بررسی پایداری درونی و بیرونی سیستم از دید سیستمی استفاده می‌کند.
۹- ساخت بر روی آنچه وجود دارد: دلیلی وجود ندارد که همه چیز از ابتدا شروع شود. خاصیت چرخه‌ای برنامه‌ریزی توسعه پایدار این است که می‌توان از پایه موجود(مثل یک برنامه‌ریزی در حال اجرا) شروع کرد و در طی چرخه‌ها آنها را کامل کرد.
۱۰- انعطاف‌پذیری: انعطاف‌پذیری، قدرت و ظرفیت یک نظام در حفظ موجودیت خود در مقابل اختلافات و تغییرات بیرونی است. این تغییرات که ممکن است اقتصادی، اجتماعی،‌ زیست محیطی یا سیاسی باشد، دو نوع اثر متفاوت دارند: فشار و ضربه یا شوک. سیستم در صورتی پایدار است که علی‌رغم وارد آمدن فشار و ضربه یا شوک، توانایی حفظ وضعیت خود را داشته باشد.
۱۱- استفاده عاقلانه از منابع: به معنای استفاده از منابع تجدیدپذیر در حد تجدیدپذیری و رعایت کارایی در مصرف منابع تجدیدناپذیر می‌باشد. کارایی مصرف منابع نیز به معنای افزایش میزان تولید به ازای واحد مصرف منابع، کاهش هزینه، کاهش مصرف و استفاده بهینه و بهره‌وری بالا است.
۱۲- تفکر جهانی و عمل محلی: جهانی اندیشه کن و محلی عمل کن، شعار اصلی توسعه پایدار است و توسعه پایدار جز با توجه واقعی و کافی به مشکلات محلی و حل آن از طریق مشارکت ذی‌نفعان از یک طرف و همکاری‌های بین‌المللی از طرف دیگر حاصل نمی‌شود(زاهدی و نجفی، ۱۳۸۵؛ یونسکو؛ کریک‌پاتریک[۲۲]، ۲۰۰۱؛سازمان همکاری و اقتصادی توسعه، ۲۰۰۱).
در حوزه توسعه پایدار به دلیل همپوشی ابعاد متفاوت حیات طبیعی، انسانی و اقتصادی اتخاذ روش تحلیل سیستمی و همه جانبه بر مبنای راهبردهای توسعه پایدار، در شناخت بهتر عناصر، رفتار و عملکرد اجزاء سیستم و همچنین نحوه تعامل آن با محیط پیرامون گریز ناپذیر است(رکن الدین افتخاری و همکاران، ۱۳۸۹). به علاوه برای پی‌ریزی اصول توسعه پایدار مبنا قرار دادن دیدگاه راهبردی به عنوان قلب تپنده در قالب فرایند برنامه‌ریزی برای نیل به جامعه آرمانی انسانی، که توان بالایی از سازگاری و انطباق با محیط به جهت درک و آگاهی از اهمیت استراتژیک آن در فرایند توسعه دارند، ضروری می‌باشد(نصیرپور، ۱۳۸۵: ۱۱).
نظام سلامت از منابع حیاتی توسعه است که به منظور توانمندسازی هر جامعه باید شرایطی فراهم نمودکه دردسترس عموم باشد باشدتاباایجادجامعه ای سالم زمینه رابرای طی نمودن سایرمراحل پیشرفت نیزفراهم نمود. در توسعه پایدار دقیقاً با توجه به جایگاه ویژه‌ برنامه ریزی استراتژی در تحلیل‌ها و پژوهش‌های سال‌های اخیر بسیاری از برنامه‌ها ی توسعه به خصوص برای قرن بیست‌ویکم به گونه‌ای بابرنامه ریزی استراتژیک درسازمانها پیوند خورده است ووزارت بهداشت ودرمان هم ازاین قاعده مستثنی نیست. پیشرفت به گونه‌ای روزافزون به خدمات ارائه شده بستگی خواهد داشت و مرورزمان وتغییرات پیش رومردم را در جوامع مختلف هشیارتر، باسوادتر، آماده‌تر، مسئول‌تر، نقادتر و اخلاقی‌تر می‌کند و از این‌رو این عوامل برترین آرمان‌های بشری است و در نتیجه حیاتی‌ترین ابزار در مسیر نیل به توسعه پایدار تلقی می‌شود. بر این اساس با توجه به تغییرات، چالشها و ضرورتها بیمارستان امام رضا(ع) نیز با توجه به این شرایط موجود، نیازمند برنامهریزیهای جامع، همه جانبه و آینده نگر است که بتواند با توجه به تغیرات به وجود آمده بهترین راهکارها و حرکت فراکنشی داشته باشند.
۲-۲ نظام بهداشت ودرمان وبیمارستان امام رضا(ع)
سیاست بخش بهداشت بطور کلی فراهم کردن بستر مناسب برای افزایش مشارکت جامعه در تصمیم گیری، اجرا و ارزشیابی خدمات بهداشتی درمانی بوده است. در راستای مهمترین هدف استراتژیک وزارت متبوع که ارتقاء سلامت و ایجاد شرایط لازم برای دسترسی عادلانه و فراگیر آحاد ملت به خدمات بهداشتی، درمانی مناسب می باشد، گامهای موثری در کنترل، ریشه کنی و حذف بیماریهای واگیر و غیرواگیر با ارتقاء سطح کیفی خدمات بهداشتی – درمانی و به منظور جلب رضایت خدمت گیرندگان صورت گرفته است. بهداشت ودرمان در قرن اخیر با ویژگیهای خاصی در محیط اجتماعی، اقتصادی، تکنولوژیکی مانند، پیچیدگی و آیندهای نامطمئن و غیر قابل پیشبینی روبهرو شده است ودر بیشتر کشورها با انبوهی از مسائل و چالشها مواجه است که سالیان متمادی افزوده و حل نشده است و لذا در یافتن مسأله اولویت‌دار از میان انبوه و گسترهای از مسائل و شرایط، منابع و مبانی به یک استراتژی کلان که محصول پیش بینی است نیاز دارد و نفوذ روز افزون علم و فناوری در زندگی فرد و جامعه چنین ایجاب میکند که انسان، جهان را از دیدگاه علوم درک کند و فنونی را به کار برد که دائما در حال تکامل هستند.
بحث تغییر و نوآوری به خصوص در دهه ۱۹۸۰ بحث روز دنیای علم و جهان بوده و دنیای امروزه، دنیای تغییرات است.بنابراین برای برنامه ریزی خیلی مهم است که سازمانها اهدافشان را مشخص کنند و با چالشهایی که در برنامه ریزی با آن مواجه میشوند، توجه کنند. وآنچه که سال‌ها کمبود آن در حوزه برنامه‌ریزی و مدیریت احساس می‌شود فقدان برنامه ریزی‌های شفاف، دقیق، قابل اندازه گیری، راهبردی، و ارزیابی برای آینده است. واضح است که اقتصاد اطلاعاتی جدید با توسعه سریع در جوامع و فناوری چالشهای زیادی برای برنامهریزان در دنیا ایجاد میکنند، چنین چالشهایی به اطلاعات گسترده که مستلزم برنامه ریزی دقیق و کامل است نیازمند میباشد.(رضایی، ۱۳۸۴).
وزارت بهداشت ودرمان نیز با توجه به وظیفهی خطیری که بر عهده دارد نیازمند داشتن برنامه‌ریزی‌های منسجم، هماهنگ و دورنگری است که تمام شرایط اجتماعی، سازمانی، فردی و تغییرات درونی و بیرونی محیطی را شناسایی کند و بر اساس آینده مطلوب که همان استفاده بهینه، کارآمد و بهره‌ور از تمام منابع و امکانات در اختیاراست حرکت کند که این نوع برنامه‌ریزی را برنامه‌ریزی استراتژیک گویند.
بیمارستان ۵۱۵ تخت خوابی امام رضا (ع)کرمانشاه نیزکه تابع سیاستهای وزارت بهداشت درمان وآموزش پزشکی می باشد بزرگترین, مجهزترین و مدرن ترین مرکز آموزشی درمانی و تحقیقاتی در منطقه غرب و شمال غرب کشور می باشد.این مرکز همواره جدیدترین و علمی ترین روش های آموزشی, درمانی, توانبخشی, تشخیصی و پژوهشی را متناسب با نیازها و انتظارات مشتریان و در راستای ارتقاء سلامت جامعه ارائه می دهد که با تکیه بر تجربه و دانش نیروی کارآمد مجرب و متعهد و مدیریت بر منابع در تشخیص و پیش بینی نیازها متناسب با شرایط ایجاد شده پیش گام بوده و مفتخر به تکریم ارزش انسان و کرامت والای اوست.
این بیمارستان دارای ۱۰ طبقه می باشد که در طبقه اول آن اورژانس ،ارولوژی سرپایی، پیوندکلیه، رختشویخانه، واحد استریل مرکزی، انبارهای بیمارستان ،بخش فیزیوپاتولوژی و کالبد شکافی, در طبقه دوم مهدکودک، پاویونهای دستیاران، آزمایشگاه، رادیولوژی، MRI ،بانک خون، داروخانه ،مددکاری، روابط عمومی، تکثیر، کارشناسان بیمه، ترخیص ,در طبقه سوم درمانگاهها ی تخصصی، مرکزمهارتهای بالینی، پذیرش، معاونت آموزشی، دفتر مدیریت پرستاری ،حراست، واحدرسیدگی به شکایات ،تغذیه ، واحد رستوران و تریا ،کتابخانه  سایت اینترنت, در طبقه چهارم اتاقهای عمل جراحی، و بخش مراقبتهای ویژه جراحی قلب و توراکس و امور اداری ،دفتر ریاست و مدیریت, در طبقه پنجم جراحی زنان NICU زایشگاه, در طبقه ششم بخشهای اطفال ۱و۲ وبخش PICU و واحد مرکزی رایانه وHIS, در طبقه هفتم بخشهای مراقبتهای ویژه بزرگسالان ICU، واحد تنفس، بخشهای جراحی عمومی،نرولوژی وارتوپدی,در طبقه هشتم بخشهای سی سی یو ،اکوکاردیوگرافی ، Post CCU ، رادیوتراپی  وشیمی درمانی وگوش وحلق و بینی وچشم,در طبقه نهم بخشهای داخلی ۱و۲ و در طبقه دهم بخشهای عفونی، ارولوژی بستری قرار دارند.
این بیمارستان شامل تجهیزات وبخش های پیشرفته می باشد که عبارتند از بخش فوق تخصصی رادیولوژی و پرتونگاری مجهز به Camera , MRI Gama ، سونوگرافی و CT scan, بخش فوق تخصصی سنگ شکن, بخش فوق تخصصی  Temperory  Pacemaker, بخش آزمایشگاه  وکلینیکال پاتولوژی مجهز به مدرنترین تجهیزات تشخیصی, بخش فوق تخصصی آندوسکوپی, بخش فوق تخصصی  اندیورولوژی  مجهز به دستگاه لیزرهلیوم, بخش فوق تخصصی اعمال جراحی چشم phacoe و لیزر, بخش فوق تخصصی اعمال  جراحی،آرتروسکوپی، مدیاستینوسکوپی, بخش فوق تخصصی  دیالیز با مدرنترین دستگاه دیالیز, بخش فوق تخصصی پیوند کلیه, بخش فوق تخصصی مراقبتهای ویژه جراحی توراکس و قلب, بخش فوق تخصصی تنفس مجهز به مدرنترین دستگاه های ونتیلاتور, انتقال آزمایشات با روش Air Transport tube, بخش مهارتهای  بالینی مجهز به انواع مانکنهای مختلف آموزشی, سایت اینترنت مجزا و مستقل و کتابخانه مجهزو سیستم HIS فعال درتمامی واحدها.سیستم های جراحی چشم Posterior Bitrectomy ,Cold phaco و سطستم آنژیوگرافی تجهیزات پیش بینی شده در این مرکز می باشند.
بنابراین باتوجه به جایگاه بیمارستان امام رضا(ع)اینمرکزنیزبانشات گرفتن ازسیاستهای وزارت بهداشت ودرمان بعنوان بزرگترین مرکزآموزشی درمانی غرب کشوربابهره گیری ازسرمایه های ارزشمندمنابع انسانی،روش های نوین علمی ،تجهیزات پیشرفته ومدیریت دانایی محورمنطبق باآخرین استانداردهای موجودروزخدمات ایمن وقابل اعتمادرادرعرصه تشخیص،درمان،آموزش وپژوهش بمنظورارتقاءسطح سلامت جامعه وجلب مشارکت ذینفعان ارائه مینمایدکه لازمه اینکارداشتن برنامه ریزی استراتژیک متناسب باتغییرات وسطح نیازهای جامعه میباشد۰
۲-۳ برنامه ریزی استراتژیک
۲-۳-۱ استراتژی[۲۳]
کلمه استراتژی که قدمتی از یونان و روم قدیم دارد، به هنر جنگ اطلاق می‌شود و عبارت است از اعمال تدابیری سرنوشت‌ساز به منظور کسب برتری و شکست دشمن. واژه استراتژی از ریشه یونانی(strategema) به معنای فرمانده ارتش،‌ مرکب از stratus به معنی ارتش و ago به معنی رهبری گرفته شده است. در ارتش اغلب به معنای به نظم درآوردن گروه‌ها و دسته‌ ها قبل از درگیری عملی به کار می‌رفته است و برای بدست آوردن اهداف جنگی که مخفی شده بود از دشمن به کار گرفته می‌شد(مگزلی[۲۴]، ۲۰۰۳: ۴۵).
مفهوم راهبرد در قرن بیستم میلادی در حیطه اقتصاد نیز وارد گردید و در نیمه دوم این قرن وارد مباحث مدیریت و سازمان‌های دیگر گردید(مراد حسینی، ۱۳۸۴: ۳-۲). یک استراتژی عبارت است از برنامه‌های جامع و همه‌جانبه که نشان می‌دهد سازمان یا موسسه چگونه به مأموریت‌ و هدف‌های خود دست می‌یابد(هانگر[۲۵]، ۲۰۰۷: ۷). دفت می‌گوید استراتژی عبارت است از یک برنامه برای ایجاد رابطه متقابل با عوامل محیطی که معمولاً ضدونقیض هستند، جهت تأمین هدف‌های سازمان. برخی از مدیران، هدف را مترادف استراتژی می‌دانند، ولی از دید وی هدف مشخص می‌کند که سازمان به کجا می‌خواهد برود و استراتژی شیوه رسیدن به آنجاست(رضوانی، ۱۳۸۹: ۱۹).
شکل(۲-۲): نظریه حرکت از «وضعیت موجود به وضعیت مناسب و در جهت نزدیک شدن به وضعیت مطلوب» مفهوم استراتژی، اعرابی،(۱۳۷۰: ۲۶؛ به نقل از رضوانی، ۱۳۸۹: ۱۹)
نگرش استراتژیک، مسائل و موضوعات را در سطح ذهنی، مفهومی یا نظری در نظر می‌گیرد. بنابراین استراتژی نیز به صورت ذهنی و مفهومی بیان می‌شود و هیچ‌گاه نمی‌تواند به صورت عینی و عملیاتی مطرح شود. بر این اساس استراتژی جهت‌گیری کلی حرکت به طرف وضعیت مطلوب در سطح ذهنی و مفهومی با نگاه به آینده می‌باشد(رضوانی، ۱۳۸۹: ۲۰).
مینزبرگ[۲۶](۱۹۸۲) تعریف کوتاهی راجع به استراتژی ارائه داده است. از نظر وی استراتژی عبارت است از الگوی به جریان انداختن تصمیمات و هم‌چنین در سال ۱۹۹۶ استراتژی را به پنج مفهوم که به ۵ P معروف است، بکار برده که عبارتند از: طرح[۲۷]، تمهید[۲۸]، الگو[۲۹]، موقعیت و جایگاه[۳۰] و دیدگاه و چشم‌انداز[۳۱](محمدزاده، ۱۳۸۹). هم‌چنین آنسف و مک‌دانل۷(۱۳۸۵) بیان می‌کند که استراتژی دارای چندین مشخصه متمایز به صورت زیر است:
۱- فرایند طراحی استراتژی به هیچ‌گونه اقدام فوری نمی‌انجامد. برعکس مجموعه‌ای از جهت‌گیری‌های عمومی را تعیین می‌کند که بر اساس آن موقعیت سازمان رشد و ارتقا می‌یابد.
۲- استراتژی از طریق فرایند تحقیق محیط، مجموعهای ‌ازطرح‌های استراتژیک را به وجود خواهد آورد. نقش این تحقیق ابتدا، یافتن دقیق زمینه‌هایی است که معیارهای آن را استراتژی تعیین کرده است و دوم کشف و غربال کردن امکاناتی است که با استراتژی طراحی شد، ناهمخوانی دارد.
۳- بر این اساس هرگاه پویاییهای تاریخی یک موسسه، آن را جهت تحقق هدف‌هایش سوق دهد. یعنی زمانی که فرایند تحقیق بر زمینه‌های مرجع متمرکز شود، داشتن استراتژی غیرضروری است.
۴- در زمان طراحی و شکل‌گیری استراتژی تعیین تمام طرح‌های امکان‌پذیر، میسر نیست. بنابراین طراحی استراتژی باید مبتنی بر اطلاعات کاملاً غیرکافی و غیرمطمئن درباره مجموعه‌ای از بدیل‌ها باشد.
۵- هنگامی که در تحقیق، بدیل‌های مشخص‌تری کشف شده،‌ اطلاعات دقیق‌تری فراهم می‌شود که ممکن است در حکمت انتخاب‌های اولیه استراتژی تردید ایجاد کند، لذا استفاده موفق از استراتژی ضرورتاً نیاز به بازیافت(بازخورد) استراتژی دارد.
۶- نظر به اینکه استراتژی و هدف‌های اساسی توأماً برای غربال کردن طرح‌های پیشنهادی مورد استفاده قرار می‌گیرد، گاهی مشابه به یکدیگر به نظر می‌رسند، ولی آن دو کاملاً از یکدیگر متمایزند. هدف‌های اساسی، مقاصدی را که موسسه در مورد نیل به آن است نشان می‌دهد، در حالی که استراتژی وسیله‌ای است برای نیل به آن، هدف‌های اساسی، قواعد تصمیم‌گیری سطح بالاتری است، ولی استراتژی که به دلیل ارتباط با مجموعه‌ای از هدف‌های اساسی اعتبار است، ممکن است با تغییر آن مجموعه از هدف‌های اعتبار خود را از دست بدهد.
۷- استراتژی و هدف‌های اساسی نسبت به یکدیگر قابلیت جانشینی دارند، هم در مقطع زمانی مختلف و هم در سطوح سازمانی متفاوت. به این ترتیب، بعضی از اجزای عملکرد می‌تواند هدف اساسی موسسه در مقطعی از زمان و استراتژی آن در موقع دیگر باشد. افزون بر آن با تبیین و تشریح بیشتر استراتژی و هدف اساسی، یک رابطه سلسله مراتبی بین آنها به وجود می‌آید. به این ترتیب که اجزای استراتژی در مراتب بالاتر مدیریتی هدف اساسی مراتب پایین‌تر سازمان می‌شود(صص ۹۸-۹۷). مک‌کینزی[۳۲]«استراتژی را عبارت از درک ابعاد مختلف ساختار سازمان و مبانی رقابت در آن بیان می‌کند»(غفاریان و عمادزاده۱۳۸۳: ۴۰-۳۹). هم‌چنین غفاریان و عمادزاده، انواع استراتژی‌ها را معرفی می‌کنند که عبارتند از:
الف- استراتژی فرصت‌ساز: هدف نهایی این استراتژی دست یافتن به منابع نهفته در فرصت‌هاست و اولین قدم در این راستا درک فرصت‌های استراتژیک است. فرصت‌ها را می‌بایست در محدوده‌ی مأموریت و دیدگاه سازمان جستجو کرد و بدون درک آن هدف‌گذاری و تدوین استراتژی، امری بی‌ثمر خواهد بود.
ب- استراتژی آگاهانه: در این رویکرد، سازمان اهداف تطابق هرچه بیشتر محیطی، از میان ده‌ها و بلکه صدها استراتژی شناخته شده، مناسب‌ترین را برمی‌گزیند.
ج- استراتژی آینده‌نگر: هنگامی که پارادایم تغییر می‌کند، قابلیت‌های متکی بر قواعد پارادایم قدیم از بین می‌رود و این مرحله، فرصتی استثنایی برای پیش گرفتن از رقبا به‌شمار می‌آید. برخی سازمان‌ها که به پشتیبانی می‌اندیشند، بخشی یا تمامی استراتژی خود را بر پارادایم قریب‌الوقوع استوار می‌سازند.
د- استراتژی آینده‌ساز: گاهی انسان به فرصت‌هایی پی می‌برد که تحقق آنها سبب تغییر پارادایم می‌شود. به بیان دیگر در این رویکرد این استراتژی است که پارادایم و قواعد جدید را حاکم می‌سازد. استراتژی‌های آینده‌ساز با شکستن قواعد موجود و حاکم کردن قواعد جدید، یک راه‌ میان‌بر و اختصاصی را در عرصه رقابت می‌گشاید و سازمان را در برتری مطلقی نسبت به رقبا قرار می‌دهد.
در یک جمع‌بندی می‌توان بیان نمود که «استراتژی مجموعه‌ای از اهداف اصلی، سیاست‌ها و برنامه‌های کلی به منظور نیل به این اهداف است، به گونه‌ای که قادر به تبیین این موضوعات باشد که در چه کسب و کاری و چه نوع سازمانی فعالیت می‌کنیم و یا می‌خواهیم فعالیت نماییم».
به بیان دیگر، استراتژی مجموعه تصمیم‌هایی است که یک سازمان اتخاذ می کند. از جمله تعیین اهداف و آرمان‌ها، سیاست‌ها و راهکارهای اجرایی حصول اهداف، تعیین حوزه و گستره فعالیت‌های سازمان، تعریف ساختار اقتصادی و نیروی انسانی سازمان. اما تئوری که اینجا مطرح می‌شود این است که چه زمانی طراحی استراتژی لازم است؟ یکی از شرایط طراحی استراتژی، زمانی است که تغییرات گسسته و سریع‌تر در محیط فعالیت موسسه رخ دهد که علت آن ممکن است کشف تکنولوژی‌های جدید در درون‌ یا برون‌ سازمان یا ظهور ناگهانی رقبای جدید باشد. در چنین شرایطی معیارها وتجربیات شناخته شده، در سازمان برای مواجهه با فرصت‌ها و خطرها کافی نیست. در نبود یک استراتژی هماهنگ‌کننده بسیار محتمل است که با توجه به نقش بسیار حساس بهداشت ودرمان در رشد و توسعه جامعه به موضع‌گیری‌های متفاوت و غیرموثر دست بزنند که مثال‌های عینی آن هم اکنون به صورت ملموس دیده می‌شود.
۲-۳-۲ برنامه‌ریزی استراتژیک
آنچه که سال‌ها کمبود آن در حوزه‌های مختلف مدیریت و برنامه‌ریزی احساس می‌شود، فقدان برنامه‌ریزی شفاف، دقیق، قابل اندازه‌گیری و ارزیابی برای آینده است. به نظر می‌رسد از گذشته‌های دور تاکنون همیشه آینده برای همه اقشار جامعه حتی مدیران و برنامه‌ریزان پرابهام و شدیداً ناشناخته بوده است. در صورتی که به گفته کن‌کاس می‌توان برای آینده برنامه‌ریزی کرد و خود خالق آینده بود. اگر مقصدی را که در آینده باید به آن سو حرکت کنیم با تمامی ابعاد و ویژگی‌هایش باز شناسیم و مقتضیات نقطه شروع خود را به درستی باز یابیم، می‌توان با ره‌توشه امروز و شناسایی همه موانع و ضعف‌های مسیر، راهیابی به مقصد را با گام‌های اصولی و منطقی تدوین کرد، ولی اگر ندانیم مقصد آمال ما کجاست و خرد جمعی به تفاهم و اجماع در این زمینه راه نیافته باشد باید مطمئن باشیم که جامعه‌ای تنیده با روزمرگی خواهیم داشت و در انبوهی از چه باید کردن‌ها گرفتار و اسیر خواهیم شد(سبحانی، ۱۳۸۵).
برنامه‌ریزی استراتژیک دارای تاریخ طولانی می‌باشد و ریشه‌های آن به تمدن‌های اولیه و پیشرفت‌های انقلاب صنعتی، مدیریت علمی، تئوری اداری، تئوری سازمان، تئوری رهبری و تئوری‌های روابط انسانی برمی‌گردد. انگیزه برای برنامه‌ریزی استراتژی بعد از جنگ جهانی دوم شروع شده و اغلب آنهایی که در نیروهای نظامی آمریکا خدمت می‌کردند پس از جنگ مفاهیم استراتژی و برنامه‌ریزی را برای تجارب و صنعت به کار بردند(خوبیاری، ۱۳۸۹). بنابراین یکی از چالش‌های دائمی سازمان‌ها در دنیای امروز محیط است و آنچه در محیط از همه مهم‌تر است، تغییرات و شتاب آن است. سازمان‌ها همواره با موجی از تغییرات روبه‌رو هستند که مسائل مختلفی اعم از فرصت‌ها و تهدیدها را برای آن ایجاد می‌کند. تا قبل از فرا رسیدن موج انقلاب صنعتی در جهان، شتاب و ماهیت تغییرات و تحولات آن‌گونه بود که سازمان‌ها توان همگون‌سازی و برابری با امواج تغییرات را داشتند، ولی با گذر زمان، توان سازمان‌ها در شناخت امواج تغییرات و مدیریت آنها کاهش یافت و این بعد جدید از مسئله، سازمان‌ها را وا داشت تا به جای استقبال از تغییرات و امواج پسین آن، حداقل بهانه‌ای از آن را از قبل برای خود ترسیم نموده و خود را آماده سازند و یا حتی یک گام جلوتر، تحول‌آفرین شوند و این آماده‌سازی از لحاظ نظری آکادمیک در چارچوب مباحثی از قبیل برنامه‌ریزی، برنامه‌ریزی استراتژیک و سایر مولفه‌ها نشان داد(باقری و دل‌پسند، ۱۳۸۷).
برنامه‌ریزی استراتژیک به معنای تعریف آینده بهتر و کوشش در به وجود آوردن آن از موضوع‌های مهم در سال‌های پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم به‌شمار می‌رود(کافمن و هرمن، ۱۳۸۳: ۲۳). بی‌شک تحولات به وجود آمده علمی و فناوری در سطح جهان، محصول برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری مادی و تلاش در ایجاد دانش و فناوری‌های نوین بر کسی پوشیده نیست. در جهان پیوسته و در حال تغییر و تحول کنونی، کشوری پیشرفته خواهد بود که دارای نظام کارآمد، مترقی، منعطف و پویا باشد. چالش‌ها و فرصت‌هایی که سازمان با آن مواجه است هر ساله رو به افزایش هستند. یک نیاز ثابت برای بدست آوردن زیادی از منابع در دسترس وجود دارد. هم‌چنین تصمیمات و انتخاب‌های موسسات همیشه در ارتباط با کارکنان، کارفرمایان و تغییرات جامعه پیچیده‌تر می‌شوند و همه این مراحل در برنامه‌ریزی استراتژیک مفید و سودمند اهمیت دارند(میچیل، ۲۰۰۳).
در ادبیات کلاسیک مدیریت، درباره برنامه‌ریزی استراتژیک مباحث زیادی مطرح گردیده است و از جمله مباحث مطروحه، ویژگی‌ها و خصوصیاتی است که درباره آن مطرح است که از جمله این ویژگی‌ها:
۱- برنامه‌ریزی استراتژیک، انعکاسی از ارزش‌های حاکم بر جامعه است. جهان‌بینی‌ها، اعتقادات و سنت‌های جامعه در برنامه‌ریزی استراتژیک منعکس می‌شود.
۲- برنامه‌ریزی استراتژیک، تأکید بر سوالات اصلی و مسائل اساسی سازمان است.
۳- برنامه‌ریزی جامع(استراتژیک) با مطرح ساختن اهداف بلندمدت و تعیین رسالت‌های سازمان مدیران را در انجام فعالیت‌هایشان هم‌جهت و هماهنگ می‌سازد.
۴- دارای دید بلندمدت است و افق‌های دورتری را در سازمان مطرح می‌سازد.
۵- عملیات و اقدامات سازمان را در دوره‌های بالنسبه طولانی هماهنگ نموده و به آنها پیوستگی و انسجام می‌بخشد.
۶- در سطوح عالی سازمان شکل می‌گیرد.
۷- برنامه‌ریزی استراتژیک فراگیر بوده و برنامه‌های عملیاتی سازمان‌ را دربرمی‌گیرد و به آنها جهت می‌دهد.
۸- برنامه‌ریزی استراتژیک، امکانات و محدودیت‌های درونی و بیرونی سازمانی را در نظر می‌گیرد(الوانی؛ به نقل از بختیاری، ۱۳۸۱).