مدیریت دانش هنر خلق ارزش از داراییهای نامحسوس سازمانهاست.
Sveiby(1997)
مدیریت دانش مجموعهای از رویه ها، زیرساختها، ابزارهای مدیریتی و تاکتیکی که درجهت ایجاد، اشاعه و نفوذ دانش درسازمانهاست.
Bounfour(2003)
مدیریت دانش استراتژی است برای انتقال دانش به افراد مقتضی در زمان مطلوب و مورد نظربه نحوی که افراد در نشر و استفاده از اطلاعات برای بهبود عملکرد سازمان بکوشند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
O`Dell & Grayson
(۱۹۹۸)
۴.۲. روابط داده، اطلاعات و دانش
۱.۴.۲ روابط داده، اطلاعات و دانش از نظر باجاریا
روابط میان داده، اطلاعات و دانش، سلسله مراتبی و مطلق نیست. افراد و موقعیتها تعیین کننده داده، اطلاعات و یا دانش بودن این عوامل هستند. صاحب نظرانی نظیر داونپورت و پروساک، استیو هالس و کارل ویگ متفق القولاند که سطح تکامل دانش از اطلاعات و داده ها بیشتر بوده و دربرگیرندهی هردوی آنهاست. همچنین سطح تکامل اطلاعات ازداده بیشتر بوده و دربرگیرندهی آن نیز میباشد. وجود داده برای شکل گیری اطلاعات و وجود اطلاعات برای شکلگیری دانش ضروری است.
شکل(۲-۱). روابط داده واطلاعات و دانش، (باجاریا،۲۰۰۰، برگرفته از کتاب برگرن، برایان،۱۳۸۵)
سازمانها هم به داده و هم به اطلاعات وهم به دانش نیازمندند. صاحب نظری به نام سوکنانان[۱۸] معتقد است که با وجود نیاز سازمان به داده، اطلاعات و دانش، دانش از جایگاهی والاتر برخوردار است؛ زیرا دانش نزدیک ترین لایه به تصمیم گیری است.
شکل(۲-۲). تعامل داده، اطلاعات، دانش و تصمیم، (سوکنانان، ۲۰۰۰،برگرفته از کتاب برگرن، برایان،۱۳۸۵)
۵.۲. ﻣﺪﻳﺮﻳﺖدادهﻫﺎ،ﻣﺪﻳﺮﻳﺖاﻃﻼﻋﺎتوﻣﺪﻳﺮﻳﺖداﻧﺶ
ﻣﺪﻳﺮﻳﺖداﻧﺶراﻧﺒﺎﻳﺪﺑﺎﻣﺪﻳﺮﻳﺖدادهﻫﺎاﺷﺘﺒﺎهﻛﺮد. ﻣﺪﻳﺮﻳﺖدادهﻫﺎﺑﺮﻓﺮاﻳﻨﺪوﻓﻨﺎوریﻣﺘﻤﺮﻛﺰاﺳﺖ،درﺣﺎﻟﻲﻛﻪارﻛﺎنﻣﺪﻳﺮﻳﺖداﻧﺶ،اﻓﺮادوﺗﻮاﻧﺎﻳﻲﺟﻤﻌﻲآﻧﺎنﺑﺮایﺗﺸﺮﻳﻚﻣﺴﺎﻋﻲﺳﺮﻳﻊواﺛﺮﺑﺨﺶﻣﻲﺑﺎﺷﺪ(اِمین وهمکاران، ۲۰۰۱).
آنچه که مسلم است اﻳﻦاﺳﺖﻛﻪﺑﺪونﻣﺪﻳﺮﻳﺖدادهﻫﺎ،ﻣﺪﻳﺮﻳﺖداﻧﺶﻣﻮﻓﻖﻧﺨﻮاﻫﺪﺑﻮد. ﭘﻴﻮﻧﺪدادنﻓﺎﺻﻠﻪاﻳﻦدو،ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪﺗﻌﻬﺪﺑﻪﻳﻚﻓﺮﻫﻨﮓﺗﺴﻬﻴﻢداﻧﺶاﺳﺖ. ﺳﺎزﻣﺎنﺑﺮایرﺳﻴﺪنﺑﻪاﻳﻦﻣﻨﻈﻮرﭼﺎره ایﺟﺰﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاریوﺗﻌﻬﺪﺑﻪاﻳﺠﺎدﻓﺮﻫﻨﮓداﻧﺎﻳﻲﻧﺪارد.
شکل (۲-۳). پیوند مدیریت دانش با مدیریت داده ها، (امین و همکاران،۲۰۰۱)
(پیوند مدیریت دانش با مدیریت داده ها، امین و همکاران،۲۰۰۱)
(پیوند مدیریت دانش با مدیریت داده ها، امین و همکاران،۲۰۰۱)
ﺑﺪونآﻧﻜﻪاﻓﺮادﻧﺴﺒﺖﺑﻪداﻧﺶﺗﻌﻬﺪداﺷﺘﻪﺑﺎﺷﻨﺪوﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎیﻓﻌﻠﻲداﻧﺶراﺑﭙﺬﻳﺮﻧﺪ،زﻳﺮﺳﺎﺧﺖداﻧﺶﻣﻮﻓﻖﻧﺨﻮاﻫﺪﺑﻮد. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦﺑﺪونداﺷﺘﻦﻳﻚزﻳﺮﺳﺎﺧﺖﻓﻨﺎوریﻛﻪﺑﻪاﻧﺪازهﻛﺎﻓﻲﺑﺮایﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎیداﻧﺶﻗﻮیﺑﺎﺷﺪ،زﻳﺮﺳﺎﺧﺖداﻧﺶﻋﻤﻞﻧﻤﻲﻛﻨﺪ. وﺗﺎزﻣﺎﻧﻲﻛﻪﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎیﻛﺎریﻣﺒﺘﻨﻲﺑﺮداﻧﺶﻧﺒﺎﺷﻨﺪ،ﻣﺪﻳﺮﻳﺖداﻧﺶدارایزﻳﺮﺳﺎﺧﺖﻣﻨﺎﺳﺒﻲﺑﺮایﻋﻤﻞﻧﺨﻮاﻫﺪﺑﻮد.
ﻓﻨﺎوری،ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎوﻓﺮﻫﻨﮓﺳﺎزﻣﺎﻧﻲﻛﺎرﺑﺮدﻛﺎﻣﻞداﻧﺶراﻣﻤﻜﻦﻣﻲﺳﺎزﻧﺪ. اﻣﺎﺗﻨﻬﺎﺑﺎوﺟﻮدﻛﺎرﺑﺮانﻣﺎﻫﺮداﻧﺶ،ﻛﻪﻣﺰﻳﺖﻛﺎﻣﻞﺧﺪﻣﺎتداﻧﺶراﺑﻪﻃﻮراﺛﺮﺑﺨﺶدرکﻣﻲﻛﻨﻨﺪ،ﻣﻮﻓﻘﻴﺖاﻳﻦزﻳﺮﺳﺎﺧﺖﻗﺎﺑﻞدﺳﺘﺮساﺳﺖ. ﻓﺮﻫﻨﮓداﻧﺎﻳﻲﺑﻪﻋﻨﻮانﭘﻠﻲﻣﻴﺎناﻓﺮاد،ﻓﻨﺎوریوﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ،اﻣﻜﺎنﭘﻴﻮﻧﺪوﻧﺰدﻳﻜﻲﻣﺪﻳﺮﻳﺖداﻧﺶوﻣﺪﻳﺮﻳﺖدادهﻫﺎراﻓﺮاﻫﻢﻣﻲﺳﺎزد. ﻫﺮﭼﻨﺪﻛﻪﻫﺮﻳﻚازاﻳﻦﻣﺒﺎﻧﻲزﻳﺮﺳﺎﺧﺖداﻧﺶ،ﻧﻘﺸﻲﺑﺴﻴﺎرﻣﻬﻢدرزﻳﺮﺳﺎﺧﺖداﻧﺶاﻳﻔﺎﻣﻲﻛﻨﻨﺪ،اﻣﺎدراﻳﻦﻣﻴﺎن،ﻓﺮﻫﻨﮓ،ﻧﻘﺶاﺻﻠﻲﺗﺮواﺳﺎﺳﻲﺗﺮیراﺑﺎزیﻣﻲﻛﻨﺪ. ﻫﻤﺎنﮔﻮﻧﻪﻛﻪﺗﺤﻘﻴﻘﺎتﺑﺴﻴﺎریﻧﺸﺎندادهاﺳﺖ،ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦﻣﺎﻧﻊدرﺟﻬﺖﻣﻮﻓﻘﻴﺖﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎیﻣﺪﻳﺮﻳﺖداﻧﺶ،ﻓﺮﻫﻨﮓاﺳﺖ(زاﻫﺪیواﻧﺘﻈﺎری،۱۳۸۶).
ازاﻳﻦروﺳﺖﻛﻪﻧﮕﺮشﻫﺎ،ﺑﺎورﻫﺎوارزشﻫﺎیاﻓﺮاداﺳﺖﻛﻪﺣﺮفآﺧﺮراﻣﻲزﻧﺪ. اﻳﻦﻣﺎﻧﻊآنﻗﺪرﺳﺨﺖوﻣﻘﺎوماﺳﺖﻛﻪ “اﺳﺘﻴﻮاﻟﻴﺲ[۱۹] ” ازآنﺑﻪﻋﻨﻮانﻧﺎﺑﻮدﮔﺮواﻗﻌﻲﻧﺎمﻣﻲﺑﺮد.درﻛﻨﺎردرکﻣﻔﻬﻮمﻣﺪﻳﺮﻳﺖدادهﻫﺎوﻣﺪﻳﺮﻳﺖداﻧﺶ،ﺷﻨﺎﺧﺖﻣﺮزﺑﻴﻦﻣﺪﻳﺮﻳﺖاﻃﻼﻋﺎتوﻣﺪﻳﺮﻳﺖداﻧﺶﻧﻴﺰﺿﺮوریاﺳﺖ. ﻣﺮزﻫﺎیﻣﺪﻳﺮﻳﺖاﻃﻼﻋﺎتوﻣﺪﻳﺮﻳﺖداﻧﺶراﻣﻲﺗﻮانازﻫﻢﻣﺘﻤﺎﻳﺰﻧﻤﻮد،اﻃﻼﻋﺎتﺑﻴﺸﺘﺮﺟﻨﺒﺔﻋﻤﻮﻣﻲداﺷﺘﻪوآﮔﺎﻫﻲﭘﻴﺪاﻛﺮدندرﺑﺎرهﻧﺸﺎﻧﻲﭼﻴﺰیﻳﺎآدرسﻓﺮدیﻳﺎﺟﺎﺋﻲﻣﻲﺑﺎﺷﺪ،وﺣﺎلآنﻛﻪداﻧﺶﻋﺒﺎرتاﺳﺖازدرکوﺳﺎزﻣﺎﻧﺪﻫﻲﻣﻮﺿﻮعداﻧﺴﺘﻨﻲﻫﺎﻛﻪﻣﻤﻜﻦاﺳﺖدراﺛﺮﺑﺮرﺳﻲوﺗﺠﺮﺑﻪﺗﺤﺼﻴﻞﺷﻮد. ﻗﻠﻤﺮوداﻧﺶوﺳﻴﻊوﻧﺎﻣﺤﺪودﺑﻮده،رﺷﺘﻪﻫﺎیﻋﻠﻤﻲﻣﺨﺘﻠﻒرادرﺑﺮﻣﻲﮔﻴﺮد. ازاﻳﻦروداﻧﺶﻋﻤﻮﻣﻲ،ﺗﺨﺼﺼﻲوﺣﺮﻓﻪایراﺷﺎﻣﻞﻣﻲﺷﻮد،اﻣﺎاﻃﻼﻋﺎتﻧﺴﺒﺘﺎًﻣﺤﺪوداﺳﺖ،اﻃﻼﻋﺎتﺟﻨﺒﺔﻋﻤﻮﻣﻲدارد،اﻣﺎداﻧﺶﺟﻨﺒﺔﻋﻠﻤﻲدارد،اﻃﻼﻋﺎتدرﺳﻄﺢﻛﺎرﺑﺮدیوﻣﻮﻗﺖﺑﺎﻗﻲﻣﻲﻣﺎﻧﺪ،اﻣﺎداﻧﺶﺟﻨﺒﻪﺟﺎوداﻧﻲدارد.
۶.۲. ساختار سلسله مراتبی دانش
۱.۶.۲ سلسله مراتب دانش رادینگ[۲۰]
دانش از کجا نشأت میگیرد؟ اگر سازمان بر روی گنجینه انبوه و بکر دانش نشسته است، آن گنجینه کجاست؟ نظریه پردازان و دست اندرکاران مدیریت دانش، به طور معمول بحث درباره دانش چیست را با هرم دانش باز میکنند و جهان دانش را به صورت هرمی شامل دادههای مراودهای خام در سطح پایین تا فرزانگی در رأس آن به تصویر میکشند (شکل۴.۲). برخی اختلاف نظرها در بین طرفهای گوناگون در خصوص جزئیات وجود دارد ولی در کل وفاق عمومی در خصوص حرکت و ترکیب کلی هرم دانش وجود دارد.
دادههایمراودهایودادههایضمنیدرقاعدهزیرینهرمدانشجایدارند. دادههایمراودهایدرپایگاههایدادههاوسایرانبارهایدادههاذخیرهشده،بهطرقمختلفیبهکارمیروند. دادههایضمنیرا،بجزدرذهنافراد،نمیتواندرجاییذخیرهکرد. همهبراینباورندکهدادههایاینسطح،دانشنیستندوحتیاطلاعاتهمتلقینمیشوند.
درحقیقت،ایندادههااصلاًاطلاعاتزیادیراارائهنمیدهند؛زیرافقطبخشیازمراودهوتعاملراتحتپوششقرارمیدهند. دربهترین حالتایندادههاتکههایکوچکیکمعماهستند. دادههایمراودهاینوعاًیکصورتسادهالفباشماربهخودمیگیرند.
شکل(۲-۴). ساختار سلسله مراتبی دانش(رادینگ،۱۳۸۳)
مرتبه بعدی دادههای عملیاتی است. دادههای عملیاتی منعکس کننده تعاملات و مبادلات کامل و واحد منسجمی هستند که تحت عنوان جزء ناچیز بدانها اشاره میشود. این جزء نیز در پایگاه دادهها ذخیره و مدیریت میشود. دادهها حداقل متن را دارند، و بهتنهایی مفهوم بزرگتری را افاده نمیکنند. هر عنصر فقط جزء کوچکی از داده تلقی میشود و نحوه ارتباط آن با سایر دادهها در این مرحله مشخص نیست. داده ها در این مرحله فقط تکه کوچکی از معما میباشند و نمیتوان آن را به عنوان اطلاعات معنی دار در نظر گرفت. شکل الفباشمار آنها مشابه دادههای مراودهای است، اگرچه کلمات قابل شناسایی هم ممکن است جزئی از آنها باشد.
در سطح اطلاعات مدیریت، تغییرات عمدهای صورت میگیرد. این سطح دادههای کمی خلاصه شده را در بر میگیرد که گروهبندی، ذخیره، پالایش و سازماندهی شده است تا بتواند زمینه را روشن سازد. این دادهها هم دانش را نشان نمیدهند؛ ولی تا حدی آغاز مدیریت اطلاعات به شمار میروند، اطلاعاتی که مدیر میتواند به کار گیرد تا کاری بیش از پردازش مراوده فردی انجام دهد. مدیران میتوانند اطلاعات (دادهها در برخی متنها) رابررسی کنند و شروع به اتخاذ تصمیم کرده، اقداماتی را براساس اطلاعاتی که از این دادهها به دست آمدهاند صورت دهند(رادینگ، ۱۳۸۳).
در سطح هوش سازمانی توانایی حاصل میشود که تمام توان فکری سازمان را به حرکت وا میدارد و این توان فکری را بر دستیابی به رسالت و مأموریت خود متمرکز میکند.
در سطح دانش سازمانی ترکیب سیالی از تجربیات، ارزشها، اطلاعات موجود و نگرشهای کارشناسی نظام یافته است که به فرایندهای کاری و حل مسایل یک سازمان کمک میکند. دانش سازمانی شامل تواناییهای سازمانی برای درک و فهم و تفسیر است که سازمان را قادر میسازد بر اصول و مبانی خود متمرکز شود.
دانش سازمانی به اطلاعات پردازش شده از جریانهای عادی و مراحلی که قابلیت اقدام دارند و نیز دانش به دست آمدهی سیستمهای سازمانی، مراحل، تولیدات، قوانین و فرهنگ اطلاق میشود(لیو، ۱۹۹۶).
سطح فرزانگی به عنوان نتیجه یک فرایند یا حالت، بیانگر کلیت و جامعیت قسمتها و بخشهای ساختار یافته و جهت دار اطلاعات است. هوش سازمانی که در چنین وضعیتی تولید شود باید برای توانمند شدن تواناییهای سامانههای اطلاعاتی حل مسائل سازمانی به شکل مناسب مورد استفاده قرار گیرد.
یکی از خصوصیات عمدهی مترتب بر دانش، انتزاع است که برخی از اندیشمندان مدیریت دانش، آن را «سرکوب جزئیات» مینامند. دانش، به حداقل رساندن جمعآوری وخواندن اطلاعات است، نه افزایش دسترسی به اطلاعات. دانش کارآمد کمک میکند تا اطلاعات و دادهای ناخواسته حذف شوند. دانش نوعاٌ پیچیده است و هدف دانش کشف علت و چگونگی موقعیتهاست. دانش، صورت اقلام واقعیتها یا انباشت داده ها ویا توصیف محصولات نیست وبیشتر وابسته به درک این واقعیت است جستجو کنندهی دانش به چه چیزهایی نیاز دارد یا چه چیزهایی را میخواهد بداند.
درنهایت در راس هرم دانش، فرزانگی قرار دارد. برای نظریهپردازانی که هرم دانش را تا این نقطه دنبال میکنند، فرزانگی دانشی است که جذب شده و کاملا به صورت ضمنی درآمده است، بطوریکه خود را تقریبا درهر عمل و تصمیمی متجلی میسازد.(رادینگ، ۱۳۸۳)
۲.۶.۲ سلسله مراتب دانش برایان برگرن[۲۱]
برایان برگرن سلسله مراتب دانش را اینچنین معرفی میکند:
(شکل۲-۵). سلسله مراتب دانش، (برایان برگرن،۱۳۸۶)
بطورکلی سطوح بالای سلسله مراتب ازغنای محتوایی بیشتری برخوردار هستند. بهعنوان مثال درپزشکی، سلسله مراتب میتواند چنین باشد:
نگرش اقتضایی به توانمندسازی منجر به شکلگیری مدلهایی مانند مدل فورد و فوتلر، شده است. با توجه به دو بُعد، محتوای شغل شامل وظایف و روشهای لازم برای انجام یک شغل خاص میشود، ولی زمینه شغل وسیعتر از این است و در ارتباط با وظایف و محیط خارجی سازمان نیز قرار دارد. هر دو بعد متشکل بر گامهای عمده فرایند تصمیمگیری میباشند. بعد افقی افزایش اختیار تصمیمگیری درباره زمینههای شغلی را همزمان با افزایش مشارکت در تصمیمگیری، نشان میدهند. حاصل ترکیب این دو بعد پنج نقطه است که از نظر میزان درجه توانمندسازی متفاوت هستند . (Andrews & et al, 1997, 70)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۲-۲-۸- مدل توانمندسازی کانگر و کاننگو[۲۸]
از دیدگاه کانگر و کاننگو (۱۹۹۸م) گرایش زیادی به مفهوم توانمندسازی در بین نظریههای سازمانی و شاغلان به وجود آمده است. این افزایش تمایل تا حدودی ممکن است مربوط به یافتههای مطالعاتی باشد که بر روی مهارتهای رهبری و مدیریتی انجام شده است. اعتقاد آنها بر این است که توانمندسازی، ساختاری محرک و فرایندی است که در آن به افراد اختیار داده میشود و این فرایند شامل ایجاد شرایطی برای افزایش انگیزه جهت انجام دادن وظیفه به منظور افزایش حس خود کارآمدی در بین اعضای سازمان و نیز شناسایی شرایطی است که موجب عدم توانمندی در فرد میشود. فرایند توانمندسازی کانگرو کاننگو به صورت ذیل میباشد conger&kanungo,1988,476) ).
مرحله پنجم ایجاد آثار رفتار
مرحله چهارم نتایج فعالیتهای توانمند شده کارکنان
مرحله سوم فراهم آوردن خود اثر بخشی اطلاعاتی از طریق چهار منبع
مرحله دوم استفاده از فنون و راهبردهای مدیریتی
مرحله اول شرایطی که به حالت ناتوانی کارکنان منجر میشود
- پیشقدمی و پافشاری رفتاری در انجام دادن
- موفق وظایف و اهداف
- تقویت انتظار
- تلاش-عملکرد
- تقویت انتظار عملکرد-نتیجه
- اعتقاد به اثر بخشی
- برانگیختگی روحی وعاطفی
- در اختیار گذاشتن تجربه دیگران
- اکتساب غیر فعال
- تشویق شفاهی
- عوامل سازمانی
- نظام پاداش
- سرپرستان
- ماهیت کار
- مدیریت مشارکت
نظام بازخورد
- الگوسازی
- غنی سازی شغلی
- نظم پاداش برمبنای شایستگی و اقتضائات
نمودار شماره ۲-۶: مدل توانمندسازی کانگر و کاننگو
۲-۳- پیشینه تحقیق
۲-۳-۱- پیشینه داخلی
الف) عنوان: “تأثیر فرهنگ سازمانی بر توانمندسازی کارکنان”
محقق: محمد صادق حسنزاده استاد راهنما: محمد مردانی
دانشگاه تربیت مدرس تهران- ۱۳۸۳
فرضیات تحقیق:
- نوآوری بر توانمندسازی کارکنان تأثیر دارد.
- سیستم پاداش بر توانمندسازی کارکنان تأثیر دارد.
- حمایت مدیریت بر توانمندسازی کارکنان تأثیر دارد.
- جهتدهی بر توانمندسازی کارکنان تأثیر دارد.
- تمرکز بر نتایج بر توانمندسازی کارکنان تأثیر دارد.
- تیمسازی بر توانمندسازی کارکنان تأثیر دارد.
نتیجهگیری:
در این تحقیق توصیفی پیمایشی، تأثیر مولفههای فرهنگ سازمانی شامل نوآوری، سیستم پاداش، حمایت مدیریت، جهتدهی، تمرکز بر نتایج و تیمسازی بر توانمندسازی کارکنان مورد بررسی قرار گرفت که تأثیر تمام مولفههای یاد شده بر افزایش توانمندی کارکنان تأیید شد و در این میان، سیستم پاداش بیشترین تأثیر را داشته است.
ب) عنوان: “بررسی عوامل مؤثر بر توانمندسازی نیروی انسانی در وزارت جهاد کشاورزی“
محقق: احمد پاریا استاد راهنما: جعفر مومنی
دانشگاه تربیت مدرس تهران- ۱۳۸۳
مبحث سوم- دعوای قائممقامی ۱۲۴
گفتار اول- دادگاه صالح در رسیدگی به دعوای قائممقامی ۱۲۷
بند اول- صلاحیت دادگاه مدنی ۱۲۸
بند دوم- صلاحیت دادگاه کیفری ۱۲۹
(طرح دعوای قائممقامی ضمن دعوای کیفری توسط بیمهگر) ۱۲۹
گفتار دوم- دعوای پیش از پرداخت ۱۳۱
بند اول- جلب مسئول حادثه به دادرسی توسط بیمهگر ۱۳۱
بند دوم- طرح دعوای قائممقامی (اصلی) پیش از پرداخت غرامت ۱۳۶
گفتار سوم- دعوای پس از پرداخت ۱۳۶
بند اول- امکان وصول طلب از عاملزیان ۱۳۶
بند دوم- تقصیر مشترک عاملزیان با بیمهگذار ۱۳۷
گفتار چهارم- اشخاص مورد رجوع ۱۳۹
بند اول- امکان رجوع به بیمهگر مسئولیت ۱۳۹
بند دوم- رجوع بیمهگر به ضامن در بیمه اعتباری ۱۴۲
بند سوم- رجوع بیمهگر به مسئول فعل غیر ۱۴۳
گفتار پنجم- حق تقدم زیاندیده و بیمهگذار بر بیمهگر ۱۴۴
گفتار ششم- اشخاصی که بیمهگر قائممقام آنها میشود ۱۴۹
گفتار هفتم- اقدامهای معارض با دعوای قائممقامی ۱۵۲
گفتار هشتم- حدود قابلیت استناد به ایرادات ۱۵۳
بند اول- ایراد تهاتر ۱۵۴
بند دوم- ایراد ابراء یا صلح ۱۵۵
بند سوم- ایراد مرورزمان ۱۵۶
بند چهارم- ایراد فسخ ۱۵۸
بند پنجم- ایراد سقوط حق ۱۵۹
بند ششم- ایراد مالکیتمافیالذمه ۱۵۹
بند هفتم- ایراد تعلیق تأمین ۱۶۰
نتیجهگیری و ارائه پیشنهادها ۱۶۱
فهرست منابع و مآخذ ۱۶۹
مقدمه
از آغاز بیمه های خصوصی با هدف تأمین خاطر و تضمین مال و جان افراد اجتماع و سرمایهگذاری پدید آمدهاند. این بیمه ها از جانب شرکتهای بیمهی دولتی و خصوصی و در کنار سایر نهادهای تأمینی دولتی (مانند تأمیناجتماعی)، نقش مهمی در جبران خسارات ایفاء مینمایند. بیمه های خصوصی و عمومی وسیله جبران بخش مهمی از خسارات هستند و این در حالی است که نهاد مسئولیتمدنی علیرغم اهمیت و گستردگی مباحث حقوقی آن، به اصطلاح در عمل از متن به حاشیه کشیده شده است که باید در موضوع فلسفه بیمه و مسئولیتمدنی به این سؤال پاسخ داد که هستها و نیستها و بایدها و نبایدهای این دو نهاد در تعامل با یکدیگر و با توجه به نقش بنیادین هریک کداماند؟
اصولاً مسئولیتمدنی به عنوان منبع اصلی جبران خسارت بوده و بیمه ها در این بین به عنوان منابع فرعی جبران خسارت نقش ایفا میکنند؛ با این حال بیمه ها در عمل به لحاظ فراگیری و اجباری بودن برخی از آنها و قطعیالوصول بودن مبلغ خسارت و نداشتن تشریفات و فقدان زمینهی اطاله دادرسی، نهاد مهمی در نظام جبران خسارت به شمار میروند.
قائممقامی بیمهگر وسیله احیا و زندهنگهداشتن نهاد مسئولیتمدنی در کنار بیمه ها است. این که قراردادهای خصوصی تضمینکننده جبران خسارت اشخاص بوده نباید سبب شود تا عاملان خسارات واردشده در پناه این قراردادها به هر دلیلی رهایی یابند. شاید از انتقادهای جدی بر مکانیزم صنعت بیمه این موضوع باشد که چرا در پناه حمایت قراردادی بیمهای برخی عاملان زیان از وظیفهی قانونی جبرانخسارت مدنی خود – به دلیل بهصرفهنبودن دعوای قائممقامی برای بیمهگران- شانه خالی میکنند. این سخن ظریف مدنظر نویسندگان خارجی نیز قرار گرفته است. به عنوان نمونه به گفته پاتریسژوردن استاد مسئولیتمدنی کشور فرانسه «با ایجاد نظام تأمیناجتماعی، اجتماعیشدن خطرات محقق میشود و مسئولیت فردی به عنوان عامل جبرانکننده خسارت از بین میرود. نهادهای تأمیناجتماعی، مسئولیت را از فرد به گروه انتقال میدهد و به این ترتیب وجود مسئولیتمدنی مورد تهدید قرار میگیرد. اما بدون تردید مسئولیتمدنی یک نقش را برای خود حفظ میکند و آن در مرحلهای است که نهادهای پرداختکننده در جستجوی آن هستند که مبلغی را که به زیاندیدگان پرداختهاند، از مسئولین حوادث دریافت دارند، ولی این دیگر آن نقش اصلی جبران خسارت که مسئولیتمدنی ایفا میکند نیست.» (ژوردن، ۱۳۸۵، ترجمه مجید ادیب: ص۴۱)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تنوع بسیار موضوعات بیمهای سبب شده تا اشخاص، در سطوح مختلف جامعه از این امتیاز قانونی تأمینکننده امنیت مالی، روانی و شغلی بهرهمند گردند. گستردگی انواع قراردادهای بیمه موجب میشود افراد با عناوین مختلف بیمهای روبرو شوند، که البته برای انتخاب و انعقاد هر کدام نیاز به مشورت با اهل فن این قراردادها خواهند داشت. با این حال کلیه بیمه های خصوصی از یک جهت دستهبندی شدهاند؛ یک دسته بیمههائی هستند که برای پرداخت غرامت و جبران خسارت تأسیس شدهاند مانند بیمه های اشیاء و بیمه های مسئولیت و دیگری بیمههائی هستند که علاوه بر تضمین خاطر نوعی سرمایهگذاری به حساب میآیند. بیمه های عمر در زمره بیمه های اشخاص، از این قببیل هستند. این تقسیمبندی موجب شد که نویسندگان حقوق بیمه، در اقامهی دعوای قائممقامی در بیمه های اشخاص به طور مطلق تردید نمایند (ژان لوک اوبر، ترجمه محمود صالحی،۱۳۷۸: ص۱۴-۱۵) و منکر صحت آن در بیمه های درمانی و خسارت بدنی گردند، که این مسئله به دلیل وجود غلبه جنبهی سرمایهگذاری در بیمه اشخاص بوده است. بیمهگذار علاوه بر تضمین و آسایش خاطر با انگیزههایی دیگر نیز اقدام به انعقاد قرارداد بیمه مینماید؛ از جمله این که بیمهگذار در مواقعی که دارایی مسئولحادثه برای پرداخت کل یا قسمتی از غرامت کافی نیست، از طریق بیمه جبران خسارت گردد. به علاوه این که وی میخواهد بدون فوت وقت و تحمل زحمت و هزینه طرح دعوی در دادگاه که نتیجهی مطلوب آن نیز قطعی نیست، زیان واردشده به خویش را جبران نماید و در مقابل مبلغی را هم بابت حقبیمه بپردازد و همچنین از مراجعه به عاملزیان نیز صرفنظر کند. مسئلهی قائممقامی بیمهگر یا همان جانشینی یا به تعبیر دیگر رجوع بیمهگر به عاملزیان از نهادهای مهم حقوقبیمه است که از حیث مفهوم، مبنا، قلمرو، شرایط و آثار قابل بحث و بررسی است. اگر از کنار حوادث موجد خسارت، که کسی مسئول وقوع آنها نیست بگذریم ( که این حوادث هم معمولاً سهم بالایی از خطرات بیمهای را به خود اختصاص میدهند) در فرضی که شخصی یا اشخاصی مسئول خسارت وارد شده به بیمهگذار باشند، بیمهگر میتواند به استناد قائممقامی موضوع ماده ۳۰ قانون بیمه مصوب ۱۳۱۶ علیه ایشان اقامه دعوا نماید. از منظر حقوقدانان فرانسوی رجوع بیمهگر به اشخاص مسئولحادثه به دلایل اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و قضائی مورد تأیید حقوقدانان قرارگرفته است. از بعد اخلاقی، گفته شده اخلاق حکم میکند که مسئولحادثه میبایست نتایج مسئولیت خویش را بر عهده گیرد و اگر به بیمهگذاری که از طریق بیمه جبران خسارت شده است، اجازه اقامه دعوا علیه مسئولحادثه را بدهیم، از این طریق به او اجازه دوبار جبران خسارت را دادهایم. در دیدگاه حقوق فرانسه اگر داراشدن بیمهگذار از این طریق غیراخلاقی نباشد که هست حداقل میتوان گفت غیرعادی است. به علاوه این که دعوای قائممقامی مانع از آن میشود که مسئولحادثه، ناعادلانه از عدم پرداخت خسارت سودی ببرد؛ چون رها کردن ثالث خود امری خلاف اخلاق اجتماعی است. از نظر اجتماعی نیز عدم اجرای دعوای قائممقامی خطر افزایش وقوع خسارات را به دنبال خواهد داشت و به این ترتیب ثالثی که میداند از اقامهی دعوای مسئولیت در امان خواهد بود (به ویژه زمانی که زیاندیده او نیز بیمه شده باشد) دیگر در رفتار خویش احتیاط لازم را نمینماید. قائممقامی به لحاظ اقتصادی نیز ضروری به نظر میرسد چرا که اگر بیمهگران فقط موظف به جبران سیستماتیک خسارات بیمهشدگان باشند، ممکن است به دلیل افزایش خسارات منجر به پرداخت، به تصدیگری در امر بیمه رغبت کمتری نشان دهند؛ و این امر در نهایت به ضرر جامعه خواهد بود. (گروتل، ۲۰۰۸: ۱۰۱۵-۱۰۱۷)[۱] به نظر میرسد این سخن نویسنده فرانسوی بدون توجه به واقعیت امر و بدون دقت در میزان حق بیمه های دریافتی از مشتریان بیمه صورت گرفته است! وی در نهایت از نظر حقوقی میگوید اگر رجوع بیمهگر را اجازه نداده و همزمان زیاندیده را به دلیل گرفتن خسارت از بیمهگر در رجوع ممنوع بدانیم، به ثالث اجازه دادهایم تا به این وسیله از تعهدقانونی خویش (جبرانخسارت) علیرغم برقرارشدن مسئولیتش به موجب قانون، بگریزد که این نتیجه، با اساس مسئولیتمدنی (موضوع ماده ۱۳۸۲ به بعد قانونمدنی فرانسه) تعارضی بزرگ و مستقیم دارد و رد حقرجوع بیمهگر نیز موجب انتفاع مسئولحادثه میگردد. در فرانسه به حکم «اصلجبرانخسارت» که اصل بنیادین حقوق مسئولیتمدنی است، جبران یک خسارت برای دو بار ممنوع است؛ زیرا هدف جبران خسارت، جبران کامل آن میباشد، نه کمتر و نه بیشتر. پس به این ترتیب با پذیرش و اجرای دعوای قائممقامی، از عدم مجازات مسئولحادثه و نیز داراشدن بلاجهت زیاندیده اجتناب میشود. (گروتل، همان)[۲] اما در اینجا یک شبهه در حقوقبیمه ایران و فرانسه بدون پاسخ گذاشته شده است. آیا گرفتن وجه حاصل از دعوای قائممقامی در کنار حقبیمههای اخذ شده موجب دارا شدن بیدلیل و ناعادلانه بیمهگران نمیشود؟!
دربارهی سابقه پژوهش یا همان پیشینهی موضوعی این پایان نامه باید گفت مسئله قائممقامی بیمهگر و حتی قائممقامی مدنی علیرغم اهمیت و کاربردی بودن تاکنون به عنوان موضوعی مستقل جهت انجام پژوهش و تحقیق مورد توجه حقوقدانان قرارنگرفته است. تاکنون مرسوم بوده که نویسندگان حقوق بیمه ایران تنها مختصر صفحاتی را به موضوع قائممقامی اختصاص دهند. این امر در جریان تدوین پایان نامه پیشرو موجب دشواری امر پژوهش به خصوص در حوزهی منابع حقوق داخلی میگردید اما لطف وجود اساتید بزرگوار، فاضل و دانشمندی که اینجانب را یاری نمودند، این قبیل مشکلات و نیز دشواریهای خاص مطالعهی تطبیقی را (از جمله عدم دسترسی به منابع و پیچیدگی قلم برخی نویسندگان خارجی) آسان مینمود. وجود کتب، مقالات و نظرات اساتید به پیشبرد امر تحقیق کمک شایانی نموده است. مقالات استرداد مزایای تأمیناجتماعی از محل دین مسئولیتمدنی و شرط مخالف قائممقامی بیمهگر اثر آقای دکتر ایزانلو و نیز کتاب بیمه مسئولیتمدنی اثر مشترک ایشان و استاد دکتر کاتوزیان و همچنین مقالهی قاعدهی ضمان ید شامل تقریرات درس حضرت آیت الله مهدویکنی اثر حجهالاسلام استاد دکتر سعدی و سایر مقالات بیمهای و پایاننامههای مرتبط مورد استناد قرار گرفتهاند.
این اثر در دو فصل تهیه و تنظیم شده است. فصل اول آن به بیان مفهوم، مبنا و قلمرو قائممقامی بیمهگر و فصل دوم به شرایط، موانع و دعوای قائممقامی بیمهگر در حقوق بیمه ایران و فرانسه میپردازد. لازم دانستیم به جهت تبیین بهتر مفهوم و مبنای موضوع مطرح در یک مبحث به تبیین مفهوم نهاد قائممقامی پرداخته و وجه تمایز آن را با نمایندگی آشکار سازیم. از مسائل دیگر این فصل تبیین جایگاه قائممقامی و نمایندگی در قوانین و نیز بیان اقسام قائممقامی (از دو جهت موضوع و منشأ) و تبیین مفهوم، تعریف و تاریخچه قائممقامی بیمهگر در حقوق ایران و فرانسه میباشد. آگاهی از وضعیت قائممقامی در دو کشور ما را با مشکلات نظری و عملی این نهاد آشنا میسازد. پس از اشارهای به سیاستهای کلی (در باب مزایای بیمهای و مدنی) و مبنای رجوع بیمهگر مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. در این قسمت به دنبال تبیین این امر هستیم که آیا میتوان مبنای مشترکی برای دو کشور در قبال نهاد قائممقامی بیمهگر تصور نمود یا خیر و آیا مصادیقی که ادعا شده از نهادهای مشابه قائممقامی بوده و بر قائممقامی دراثر پرداخت مبتنی است (مانند غصب و رهن مکرر) شباهتی با قائممقامی بیمهگر دارند یا خیر؟ این که آیا دعوای قائممقامی در هر یک از انواع بیمه ها به چه شکل وجود دارد و آیا اساساً این دعوا در کدامیک از انواع بیمه ها (اعم از اموال و اشخاص) قابل طرح میباشد سوالاتی هستند که در این رساله به آنها پاسخ داده خواهد شد. قائممقامی بیمهگر به صراحت ماده۳۰ قانون بیمه و سایر قواعد بیمه ای دارای شرایط و موانعی است که در فصل دوم به بررسی تفصیلی آنها پرداخته شده است. از جمله دیگر مسائل مهم این فصل میتوان به نقش پرداخت در جانشینی بیمهگر، قانون حاکم و دادگاه صالح، دعوای قائممقامی پیش و پس از پرداخت غرامت و حدود قابلیت استناد به ایرادات اشاره نمود که هر یک به صورت تحلیلی و تفصیلی مورد بحث و بررسی قرار خواهند گرفت.
پس از نگاهی اجمالی به دیدگاه حقوق بیمه ایران و فرانسه به موضوع، اکنون به مهمترین سؤالات مطرح درباره قائممقامی میپردازیم. بر اساس توضیحات مربوط به محتوای پلان این پژوهش سؤالات اساسی این پایان نامه عبارتاند از:
۱) آیا قائممقامی بیمهگر و اصول حاکم بر بیمه با مفهوم اصل جبران خسارت در مسئولیتمدنی با یکدیگر هماهنگی دارند؟
۲)قلمرو قائممقامی بیمهگر دربرگیرنده کدام یک از انواع بیمههاست؟ آیا علاوه بر بیمههای اموال در بیمه مسئولیت و به ویژه بیمههای اشخاص هم امکان قائممقامی وجود دارد یا خیر؟
۳) حدود قابلیت استناد ایرادات از سوی مسئولحادثه علیه بیمهگر تا چه میزان است؟
سؤالات دیگری نیز در پایان نامه پاسخ داده میشود. در فرضی که بیمهگذار به همراه زیاندیده خسارتی را وارد نموده باشد بر اساس میزان مسئولیت هر یک رجوع بیمهگر به مسئولین خسارت چگونه خواهد بود به عبارت دیگر پاسخ این پرسش داده میشود که اثر خطای مشترک بیمهگذار بر قائممقامی بیمهگر چیست؟ دیگر آن که بر اساس این نکته که درج شرط مخالف قائممقامی از لحاظ حقوقی امری صحیح شناخته میشود حدود صحت شرط در فروض مختلف ورود خسارت توسط اشخاص و تفاوت مشروطله و مشروطعلیه وضعیت شرط به چهصورت خواهد بود؟ به بیان دیگر اسقاط حق قائممقامی بیمهگر با درج شرط مخالف قائممقامی در فروض مختلف صحیح است یا خیر؟ ابهام دیگری که نیاز به رفع و بررسی عمیقی دارد آن است که موانع قانونی قائم مقامی بیمهگر کداماند و دایره وسعت این موانع تا چه حدی است و سیاست قانونگذار ایران و دیدگاه حقوقدانان ایران و فرانسه در این زمینه چیست؟ مسئله دیگر آن است که در دعاوی قائممقامی بیمه های مسئولیت، بیمهگر در رجوع به مسئولحادثه قائممقام چه کسی میگردد و نیز در این بیمه ها بیمهگر در جایگاه قائممقامی حقرجوع به چه اشخاصی را خواهد داشت؟ در فروض مختلف آیا بیمهگر میتواند به خود بیمهگذار یا بیمهشده یا اشخاص ثالث تحتتکفل او رجوع نماید؟ صلاحیت محاکم با توجه به خصوصیات دعوای قائممقامی در انواع بیمه ها چگونه است؟
رویکرد و هدف نویسنده از نگارش این پایان نامه تحقق توسعه و ارتقای صنعت بیمه بهوسیلهی کشف و معرفی مبانی قائممقامی و تحقیق و پژوهش پیرامون ابعاد مختلف موضوع مطرح (مبانی، شرایط و آثار) میباشد چراکه این موضوع در عرصه نظر و عمل تاکنون مورد توجه ویژه نبوده است؛ باشد تا از این طریق حقوق بیمهگران، بیمهگذاران و بیمهشدگان حفظ و صیانت گردد. ضمناً در این اثر آخرین تحولات بیمهای را در یکی از مترقیترین نظامهای حقوقی دنیا (یعنی حقوقبیمه کشور فرانسه) با تکیه بر جدیدترین منابع حقوقبیمه این کشور مورد مطالعه قرار دادهایم.
این پژوهش تطبیقی، با روش کتابخانهای و از نوع نظری (توصیفی- تحلیلی) میباشد که در این مجموعه تقدیم حضور خوانندگان میگردد.
فصل اول :
مفهوم، مبنا و قلمرو
قائممقامی بیمهگر
در حقوق خصوصی، قائممقامی در کنار نهاد نمایندگی خودنمایی میکند. شناخت مفهوم قائممقامی در حقوقمدنی و تفاوت مفهوم قائممقامی با مفهوم نمایندگی از مباحث مهم این بخش است. در حقوق بیمه مقوله رجوع بیمهگر در قالب قائممقامی مطرح میشود. بیمهگر دین عاملزیان را نمیپردازد و همچنین رجوع او به مسئولحادثه، به نمایندگی از بیمهگذار نیست. بیمهگر با پرداخت غرامت به تعهد بیمهای خویش عمل میکند و بر اساس الزام قانونی مبتنی بر شرط ارتکازی در نوع قراردادهای بیمه، از حق رجوع به عامل زیان بهرهمند میگردد. در این فصل در کنار مفهوم قائممقامی به مرور سیاستهای کلی مطرح در مورد مزایای جبران خسارتی در نظام مسئولیتمدنی و بیمه ها، مبنای قائممقامی بیمهگر در حقوق اسلامی و نیز قلمرو جانشینی در انواع بیمه ها(خسارتی و سرمایه گذاری)میپردازیم.
فصل اول- مفهوم، مبنا و قلمرو قائممقامی بیمهگر
مبحث اول- مفهوم قائممقامی
قائممقامی یا همان جانشینی به عنوان یکی از مفاهیم رایج در حقوقمدنی است که در زمینه های گوناگونی در روابط حقوقی افراد مطرح میگردد. وسعت مفهوم قائممقامی و گستردگی مباحث مربوط به آن نیاز به طرح مباحث مفصل و رسالهای مستقل دارد. اما ارتباط بحث قائممقامی با موضوع این رساله، به ناچار طرح آن را هرچند به طور مختصر ایجاب نموده است. در این مبحث علاوه بر تعریف قائممقامی به طور کلی، به بیان تفاوت قائممقامی با نمایندگی، اقسام آن و مفهوم قائممقامی بیمهگر میپردازیم. قبل از هر چیز در این نوشتار باید به معرفی واژگانی چند بپردازیم. این واژگان عبارت اند از:
قائممقامی: این اصطلاح از کلمه قیام به معنای «ایستادن» در جایگاه دیگری گرفته شده است. قائممقامی در حقوقمدنی، تجاری و حقوقبیمه به کار میرود.
جانشینی: این واژه مترادف قائممقامی و معادل پارسی آن است. در این واژه تعبیر متفاوت «نشستن» کسی در جای دیگری مدنظر واضع لغت قرار گرفته است.
بازیافت (ریکاوری): در ادبیات فنی بیمه ای از این دو واژه در معنای «جانشینی» استفاده میکنند. اما در حقوقبیمه واژه «رجوع» و «جانشینی» (قائممقامی) متداول است.
حقرجوع: حقی که به نفع بیمهگر در اثر تحقق قائممقامی برقرار میشود را «حقرجوع» گویند.
کاسپازها خانواده حفاظتشدهای از پپتیدازها هستند که نقش اساسی در التهاب و آپاپتوز دارند (Fan et al., 2005) و به عنوان پروآنزیم در سلولهای زنده از جمله نورون ها حاضر هستند. چهارده کاسپاز تاکنون شناسایی شده که خصوصیات عمومی مشترکی دارند: پروتئازهای سیستئین- آسپارتات هستند، سایت فعّال پنتاپپتید QACXA دارند، پیشسازشان زیموژنهای شناخته شدهای چون پروکاسپازها[28] هستند، پرودومین N- ترمینال در پروکاسپازها شامل تنوّع ساختاری زیاد برای فعّال کردن کاسپازها هستند، آنها قادر به فعّال کردن خود و همچنین فعّال کردن کاسپازهای دیگر هستند (Fan et al., 2005).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
کاسپازها بر اساس ساختار، عملکرد و یا موقعیتشان در مسیرهای آپاپتوز به سه گروه تقسیم میشوند: یک گروه در پردازش سیتوکاینها نقش دارند، گروه دوم که آبشار آپاپتوز را شروع می کنند و گروه سوم که آنزیم های مؤثّر در مرگ سلولی هستند (Naseer et al., 2009).
از چهارده کاسپاز شناسایی شده در پستانداران، کاسپاز 3 عامل عمده در آپاپتوز نورونی راه انداخته شده با انواع محرکها میباشد (Porter and Jänicke, 1999). mRNAاین کاسپاز به طور گستردهای در بسیاری از بافتها و انواع سلولها بیان می شود. فعّال شدن کاسپاز 3، منجر به تخریب سوبستراهای پروتئینی داخل سلولی و اسکلت سلولی شده که نهایتاً مرگ سلولی آپاپتوتیک را به دنبال دارد. بیان کاسپاز 3 در سیستم عصبی مرکزی از نظر تکاملی با بالاترین سطوح بیان در مغزهای جنینی و نوزادان تنظیم می شود که با کاهش بیان وابسته به سن بعد از تولد دنبال می شود. بر این اساس، موشهای فاقد کاسپاز 3 به طور غیر عادی مغزهای بزرگ یا شمار افزایشیافتهای از نورونها را دارند. در بزرگسالان، فعّال شدن نورونی کاسپاز 3 به طور معمول، مرتبط با آپاپتوز است و نشان دهنده مرحله بیماری نورودژنراتیو[29] است
(Bingham et al., 2005).
عوامل عفونی، داروها و هورمونها در میان فاکتورهای فیزیکوشیمیایی، ممکن است باعث ایجاد آشفتگی در رشد و نمو مغز شوند (Manent and Represa, 2007). قرار گرفتن در معرض داروهای ضدصرع در دوران جنینی، با اثرات متنوّع بر روی رشد و نمو سوماتیک، شناختی و رفتاری همراه است (Bath and Scharfman, 2013).
فعّالیت تحریکی سلولهای عصبی، نقش مهمّی در برقراری شبکه پیچیده اتصالات در سیستم عصبی ایفا می کند. داروهای ضدصرع با عملکردNeuronal suppression"” احتمال وقوع فعّالیت تشنجی را از طریق سرکوب فعّالیت تحریکی سلولهای عصبی، در طول دوره رشد و نمو کاهش می دهند. با این سرکوب، اثری منفی بر جنبههایی از رشد مغزی گذاشته و این اثرات در طولانی مدت منجر به اختلالات شناختی- رفتاری می شود.
طبق مطالعات انجام شده، مکانیسم اساسی اثر احتمالی داروهای ضدصرع در دوران جنینی، ایجاد رادیکالهای آزاد و شکلگیری اپوکسید، ایسکمی و هیپوکسی، اختلال در متابولیسم فولات و متیونین، آپاپتوز نورونی وسرکوب نورونی میباشد که باعث اختلال در نمو عصبی و در نهایت بروز نقصهای فانکشنال رفتاری– شناختی میشود. مکانیسمهای اثرات رفتاری و آناتومیکی با هم تفاوت دارند، زیرا به نظر میرسد که بالاترین خطر نقصهای آناتومیکال، در سه ماهه اوّل که جنین در معرض داروها قرار میگیرد حاصل شود، اگرچه خطر بالاتر برای نقصهای رفتاری به دلیل قرار گرفتن در معرض داروهای ضدصرع در سه ماهه سوّم باشد. در زنان مبتلا به صرع، خطر عوارضی مانند پره اکلامپسی، خونریزی جفت و زایمان زودرس، تقریباً ۳ برابر و خطر مرگ و میر پریناتال ۲ برابر است. طبق مطالعات انجام شده، کودکانی که در دوران جنینی در معرض داروهای ضدصرع قرار میگیرند، در مقایسه با جمعیت عمومی، دوتا سه برابر بیشتر ناهنجاری های عمده را نشان میدهند (Meador et al., 2007). قرار گرفتن در معرض داروی ضدصرع والپروات سدیم ((GABA-acting drugs در دوران جنینی، باعث وقفه در لامیناسیون ناحیه CA1 هیپوکمپ و پراکندگیهای عصبی در این منطقه و زمینهساز بروز ناهنجاری میشود (Manent et al., 2007). در سال ۱٩۷۷ در یک سری پژوهش، روزانه به تعدادی نوزاد Rat درطول دوره رشد جهشی مغز از طریق کانولهگذاری به داخل معده، مقدار مشخصی داروی فنوباربیتال خورانده شد، با وجود اینکه وزن بدن نوزادان در حد طبیعی بود، امّا با وقفه مشخّص در رشد اوّلیه مغز[30] مواجه بودند. دریافت فنوباربیتال در دوران پریناتال، با تخریب سلولهای عصبی بزرگ در هیپوکمپ و مخچه باعث کاهش وزن مغز، اختلال در کنترل زمانبندی شده رفتار، توسعه رفلکسها، یادگیریهای فضایی و کاهش سطح کاتکول آمین مغز میشود. در یک بررسی با آنالیز روی هیپوکمپ و مخچه موشهایی که درروزهای ۱۵تا ۲۲ بعد از تولّد در معرض فنوباربیتال قرار گرفته بودند به این نتیجه رسیدند که به دلیل اثر دارو روی آنزیمهای استیلکولین استراز و پسودوکولین استراز که در هیپوکمپ و مخچه، درگیر در انتقال کولینرژیک و توسعه عصبی هستند، باعث اختلال در عملکرد این آنزیمها و در نهایت کاهش وزن هیپوکمپ و مخچه می شود. در دوران حاملگی و نوزادی قرار گرفتن در معرض فنی توئین باعث تأخیر در نمو عصبی و اختلال در یادگیری فضایی، هماهنگی حرکتی، بیشفعّالی و آسیب به غشاهای عصبی در هیپوکمپ می شود. عمدهترین عوارض جانبی داروهای ضدصرع
خوابآلودگی، سرگیجه، سردرد، تغییرات رفتاری، دوبینی، کاهش تمرکز، حالت تهوّع و استفراغ است (Katzung and Treuors, 2010).
عوارض جانبي درمان با چند دارو بخصوص در دوران حاملگي و اوايل تولّد، نسبت به داروهايي كه بصورت تك دارو مصرف ميشوند بر روي قدرت شناخت يا ادراك بیشتر است (Adab et al., 2004) . داروهای ضدصرع، خطر ابتلا به اختلالات شناختی[31] را در مراحل بعدی زندگی افرادی که در دوران جنینی در معرض داروهای ضدصرع بودند افزایش میدهد (Meador et al., 2007).
تصویر برداری MRI افراد جوان سالم که در دوران جنینی در معرض داروهای ضدصرع بودند، باعث تغییرات مورفولوژیک ظریف در ماده خاکستری به صورت کاهش حجم منطقهای از ماده خاکستری بافت عصبی، از جمله نواحی از هسته عدسی شامل پوتامن و پالیدوم به صورت دوطرفه و همچنین در هیپوتالاموس و هستههای قاعدهای می شود (Ikonomidou et al., 2007).
قرار گرفتن در معرض والپروات سدیم در دوران جنینی در اغلب موارد، اثرات منفی مداومی بر عملکردهای شناختی و احساسی در فرزندان دارد. به این صورت که قرار گرفتن در معرض والپروات، با 7 تا 8 برابر افزایش بروز اختلالات طیف اوتیسم در مقایسه با جمعیت کنترل و تأخیر در رشد مرتبط است (Nadebaum et al., 2011).
کودکانی که در دوران جنینی در معرض والپروات سدیم قرار میگیرند، مشکل سازگاری با برنامه های جدید، کمبود توجّه و خلق و خوی افسرده دارند و همچنین در این افراد به صورت جدّی نیاز به گفتار درمانی مشاهده می شود (Nadebaum et al., 2011).
نوزاد موشهای صحرایی که در روزهای 15 تا 22 بعد از تولد درمعرض فنوباربیتال قرار
میگیرند در دوران نوجوانی با کاهش عملکرد حیوان در ارتباط با رفتارهایی که مرتبط با هیپوکمپ هستند روبه رو میشوند. در این دوران فعالیت آنزیم استیل کولین استراز که درگیر در انتقال کولینرژیک و تکوین عصبی است در کل هیپوکمپ به صورت قابل توجهی کاهش
مییابد. قرار گرفتن در معرض فنوباربیتال در دوران قبل از تولد، باعث کاهش وزن مغز، اختلال در شکل گیری رفلکسها، کنترل زمانبندی رفتار، اختلال در یادگیری فضایی و اختلال در سطح کاتکول آمین مغز می شود (Yanai et al., 1989). قرار گرفتن در معرض غلظتهای متوسط از فنوباربیتال در طول هفته آخر بارداری در روزهای 14 تا 20 در نوزاد موش منجر به بیش فعالی و اختلال در فعالیت Open field (Middaugh et al., 1981) و در نیمه دوم دوران بارداری منجر به اختلال در حافظه کاری و یادگیری فضایی و تأخیر در شکل گیری رفتار شنا می شود (Vorhees et al., 1990).
اتوسوکسیماید با بلاک کردن کانالهای کلسیمی نوع T در نورونهای تالاموکورتیکال باعث افزایش فعالیت تونیک و در نهایت مهار تحریک پذیری تالامیک می شود. اتوسوکسیماید با افزایش در آزادسازی خود به خودی گاماآمینوبوتیریک اسید همزمان با نبود تغییر در آزادسازی گلوتامات اثر می کند. درمان با اتوسوکسیماید به مدت چهار ماه میزان خواب REM را به عنوان درصدی از کل خواب کاهش میدهد. براساس یافتههای قبلی کاهش خواب REM باعث کاهش علائم افسردگی مانند و اضطراب در مدل ژنتیکی صرع غائب می شود.
با توجه به تنوع كاركردهاي كلسيم، عملكرد طبيعي كانالهاي كلسيمي در فرايندهاي متعدد فيزيولوژيك از جمله در ميزان تحريكپذيري نوروني و نيز در شكلگيري حافظه بسيار مهم است. تعداد قابل توجهي از داروهاي مورد استفاده در درمان بيماريهاي قلبي- عروقي، سردردهاي ميگرني، آنژين صدري و صرع از طريق مهار كانالهاي كلسيمي عمل ميكنند. با توجه به مشاركت كانالهاي كلسيمي درعملكردهاي متنوع، دريافت مزمن اين داروها عوارض جانبي متعددي را به دنبال دارد. بعنوان مثال دريافت مزمن داروي وراپاميل (مهاركننده
كانالهاي کلسیمی L-Type) كه در بيماريهاي قلبي و سردردهاي ميگرني استفاده ميشود اختلال حافظه احترازي غيرفعال موش صحرایی را به دنبال دارد (Lashgari et al., 2006).
گزارشهای کلینیکی استفاده از داروهای ضدصرع در درمان تشنج نوزادان، کودکان و زنان باردار نشان می دهند، داروهای ضدصرع از شایع ترین علل اختلالات شناختی، میکروسفالی و نواقص مادرزادی به شمار میروند (Bittigau et al., 2002). این اثرات به طور خاص، مغز در حال تکوین جنین و نوزادانی که مادرانشان داروهای ضدصرع دریافت می کنند را بیشتر تحت ثاثیر قرار میدهد (Jacobsen et al., 2013).
از عوارض مصرف داروی ضدصرع اتوسوکسیماید در کل دوران بارداری و زایمان میتوان به خونریزی خود به خودی بعد از تولد نوزاد، شکاف لب و کام و مونگلوئیدی اشاره کرد (Koup et al., 1978). قرار گرفتن در معرض فنی توئین در دوران جنینی 2 الی 3 برابر احتمال تولد فرزندانی با ناهنجاریهای مادر زادی را افزایش میدهد (Ornoy, 2006). فنوباربیتال به دلیل اثرات تراتوژنیک قابل توجه باعث شکاف کام و لب و ناهنجاریهای قلبی– عروقی
می شود(Arpino et al., 2000) .
آپاپتوز ناشی از داروهای ضدصرع در مغز نابالغ به احتمال زیاد کاندیدی برای نقصهای رفتاری است (Jacobsen et al., 2013).
در طول دوره رشد و نمو، سیناپتوژنز برای تشکیل مدارهای پایه[32] در سیستم عصبی حیاتی است. یکی از فرایندهای مهم در دوره رشد و نمو مهاجرت انواع سلول ها به سمت مقصد نهایی خود است (Rodier, 1995). نورونها پس از مستقر شدن در جایگاه اصلی خود بایستی با هم ارتباط ایجاد کنند، اگرچه نورونها قادر به تشکیل سیناپس جدید در سراسر زندگی هستند (Rodier, 1995). هرگونه تداخل با مهاجرت سلول اثرات زیانباری بر مغز در حال رشد و نمو دارد (Rodier, 1994).
Bayer و همکاران در سال 1993 فرایندهای تکوین مغز را به دو مرحله اصلی تقسیم
می کنند: مرحله اول که درگیر در تکثیر سلولی و مهاجرت است عمدتاً در انسان بین دومین و پنجمین ماه حاملگی و در جنین جوندگان بین روزهای 12 تا 18 جنینی اتفاق میافتد و مرحله دوم که طولانی مدت است و منجر به سازمان دهی morpho- functional و سیناپتوژنز می شود در انسان مطابق با سه ماهه سوم حاملگی و بخصوص اوج این مرحله در اطراف زمان تولد است و در جوندگان عمدتاً بعد از تولد و بین روزهای 7 تا 10 است و در هفته سوم این دوره به پایان میرسد .(Eliner et al., 2002)
اغلب داروهای ضدصرع در غلظتهای پلاسمایی که برای کنترل تشنج لازم هستند باعث مرگ نورونی آپاپتوتیک در مغز در حال رشد و نمو میشوند. به نظر میرسد مرگ نورونی گسترده و وابسته به غلظت درمغز نوزاد موش صحرایی در محدوده Medial septum،
هستههای accumbens و هستههای تالامیک، هیپوتالامیک، سابیکولوم، گلوبوس پالیدوس، پریفرم، انتورینال کورتکس، آمیگدال، فرونتوپریتال، سینگولیت باشد (Bath and Scharfman, 2013). تجویز 35 میلیگرم بر کیلوگرم فنیتوئین در روزهای 5 تا 14 بعد از تولد عدم بلوغ ساختاری اسپاینهای دندریت نابالغ سلولهای پورکنژ و افزایش شمارسلولهای گرانول نابالغ در ژیروس دندانی را باعث می شود (Ogura et al., 2002).
قرار گرفتن جنین در معرض داروهای ضدصرع که بازیگر اصلیشان GABA است
می تواند اشکالات ساختاری کورتکس و هیپوکمپ را القا کند (Manent et al., 2007).
در این تحقیق اثر اتوسوکسیماید را در دوره تکوین، بر اضطراب، افسردگی و آپاپتوز سلولی در هسته سجافی پشتی مورد مطالعه قرار میدهیم.
Saccharine
Ethosuximide
Normal saline
Alcohole
Fluoxetine
Tris(hydroxymethyl)-aminomethanhydrochlorid (Merck)
Diaminobenzidin(DAB) (Sigma)
بعد اجتماعی
.۸۸۱
جدول ۵-۳ : آلفای کرونباخ برای کل پرسش نامهها
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
پرسش نامه
آلفای کرونباخ
توسعه پایدار گردشگری
.۸۷۳
سرمایه اجتماعی جامعه محلی
.۷۹۳
۱۰-۳-روش تجزیه و تحلیل دادهها
تجزیه و تحلیل دادهها فرایندی چند مرحله ای است که طی آن دادههای بدست آمده از طریق ابزارهای جمع آوری درنمونه( جامعه) آماری، خلاصه، کدبندی، دسته بندی و… درنهایت پردازش میشوند تا زمینه برقراری انواع تحلیلها و ارتباطها بین این دادهها به منظور آزمون فرضیهها فراهم آید. دراین فرایندها، دادهها هم ازلحاظ مفهومی و هم از لحاظ تجربی پالایش میشوند و فنون گوناگون آماری نقش بسزایی در استنتاج و تعمیم به عهده دارند.
تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از اجرای آزمون (پرسشنامه پژوهشی) در این تحقیق به دوصورت توصیفی و استنباطی میباشد. اطلاعات جمعیت شناختی پرسش نامهها با بهره گرفتن از آمارتوصیفی ( جدول فراوانی، میانگین، نمودار) توصیف شده ارائه شده است.
درآمار استنباطی، تجزیه و تحلیل اطلاعات آماری این پژوهش انجام میگیرد، آزمونهای آماری مورد استفاده در تحقیق به شرح زیر میباشد:
۱ -۱۰-۳-آزمون رگرسیون خطی ساده با نرم افزار SPSS19
در رگرسیون به دنبال برآورد رابطه ای ریاضی و تحلیل آن هستیم، به طوری که با آن بتوان کمیت متغیری مجهول را با بهره گرفتن از متغیرهای معلوم تعیین کرد. رگرسیون خطی ساده یا دو متغیره به بررسی تاثیر یک متغیر مستقل بر متغیر وابسته میپردازد. هم چنین با بهره گرفتن از ضریب همبستگی خروجی از این آزمون به رتبه بندی روابط میان متغیرهای مستقل و وابسته پژوهش میپردازیم.
۲-۱۰-۳- تحلیل عاملی تاییدی مرتبه اول[۱۰۰] با نرم افزار LISREL8.8
تحلیل عاملی تاییدی اساسا یک روش آزمون فرضیه است و زمانی استفاده میشود که محقق بخواهد ارتباطات ساختار چند بعدی را فرضیه سازی کرده و میخواهد دادهها رابرای ساختار از پیش تعیین شده بسنجد. در تحلیل عاملی مرتبه اول مجموعه شاخصهای هربعد منحصرا بعد مربوط به خود را اندازه گیری میکنند و این مطلب را که آیا شاخصهایی که برای معرفی هر بعد ارائه شدهاند، واقعا معرف آن هستند و یا نه، میآزماید و گزارش میدهد که شاخص انتخابی با چه دقتی معرف یا براندازه بعد هستند. به این ترتیب احتمال خطا در مدل یابی معادلات ساختاری نهایی که ممکن است به دلیل خطای اندازه گیری هر بعد باشد، کاهش مییابد (حنفی زاده و رحمانی،۸۹). پس از سنجش مناسب بودن شاخصهای پژوهش با بهره گرفتن از تحلیل عاملی تاییدی مرتبه اول، جهت تعیین سهم و رتبه هرشاخص در توسعه پایدار و سرمایه اجتماعی از بار عاملی استفاده میکنیم.
۳-۱۰-۳-تحلیل مدل معادلات ساختاری[۱۰۱] با نرم افزار LISREL8.8
برای بررسی روابط علی بین متغیرها به صورت منسجم کوششهای زیادی در دهه اخیر صورت گرفته است. یکی از این روشها برای انجام تحلیل عاملی تاییدی، معادلات ساختاری یا تحلیل چند متغیری با متغیرهای مکنون است. مدل سازی معادله ساختاری یک تکنیک تحلیل چند متغیری بسیار کلی و نیرومند از خانواده رگرسیون چند متغیری و به بیان دقیق تر بسط مدل خطی کلی است که به پژوهشگر امکان میدهد مجموعه ای از معادلات رگرسیون را به گونه ای همزمان مورد آزمون قرار میدهد. مدل معادلات ساختاری رویکرد آماری جامع برای آزمون فرضیههایی درباره روابط بین متغیرهای مشاهده شده[۱۰۲] و متغیرهای مکنون[۱۰۳] است، که گاه تحلیل ساختاری کوواریانس، مدل یابی علی و گاه نیز LISREL[104] نامیده شده است. اما اصطلاح غالب در این روزها، مدل یابی معادله ساختاری یا به گونه خلاصه SEM نامیده شده است (هومن،۱۳۸۸، ۱۱).
یک مدل کامل معادلات ساختاری شامل دو مولفه میگردد:
الف) مدل اندازه گیری: جزئی از معادلات ساختاری که طی آن متغیرهای مکنون مشخص میشوند. متغیرهای مکنون، متغیرهای قابل مشاهده اند که بوسیله کواریانس میان دو یا چند شاخص نشان داده میشوند.
ب) مدل ساختاری: جزئی از مدل ساختاری که روابط بین متغیرهای مکنون را نشان میدهد.
بررسی و تحلیل مدلهای اندازه گیری در مراحل اولیه مطالعات تاییدی مفید بوده چرا که میتواند روشنگر نقاط ضعف نظری بوده و به تفسیر یافتههای پژوهش کمک نموده و در طرح مطالعات آینده سهم عمده ای داشته باشد بر این اساس مدل سازی معادلات ساختاری شامل دو مرحله عمده تدوین مدل و آزمون مدل میباشد. در تدوین مدل محقق با بهره گرفتن از کلیه نظریات مرتبط، پژوهش و اطلاعات در دسترس به طرح مدل میپردازد و در این مرحله مدل روابط علی بین متغیرها را توصیف می کند. ارتباط بین متغیرها میتواند مبین فرضیههایی باشد که روابط علی بین متغیرهای مشهود و مکنون را از فضای تئوریک استنتاج نمودهاند. مرحله بعدی آزمون برازندگی و میزان انطباق این نظریهها با دادههای تجربی است که از جامعه معین گرد آوری شدهاند.
در بررسی بخش ساختاری مدل، روابط بین متغیرهای نهفته درونی و بیرونی (متغیرهای نهفته مستقل و وابسته) مورد توجه قرار میگیرند. در اینجا هدف، تشخیص این موضوع است که آیا روابط تئوریکی که بین متغیرها در مرحله تدوین چارچوب مفهومی مد نظر محقق بوده است، به وسیله دادهها تأیید گردیده یا نه. در رابطه با این موضوع، سه مسئله مد نظر قرار میگیرد.
۱) علائم (مثبت یا منفی) پارامترهای مربوط به مسیرهای ارتباطی بین متغیرهای نهفته نشان میدهند که آیا پارامترهای محاسبه شده جهت روابط فرضی را مورد تأیید قرار دادهاند.
۲) مقدار پارامترهای برآورد شده نشان میدهد که تا چه حد روابط پیش بینی شده، قوی میباشند. در اینجا پارامترهای تخمینی باید معنی دار باشند (یعنی مقدار قدر مطلق t باید بیشتر از ۹۶/۱ باشد).
۳) مجذور همبستگی چندگانه () برای معادلات ساختاری، مقدار واریانس هر متغیر نهفته درونی که به وسیله متغیرهای نهفته مستقل (بیرونی) تبیین میشود را نشان میدهد. هر چه مقدار بزرگتر باشد قدرت تبیین بالای واریانس را بیان میکند (کلانتری, ۱۳۸۸, ص. ۱۴۰).
بنابراین ازآنجایی که در تحقیق حاضر چند متغییر مستقل وجود دارد که میباید اثرآن بر روی متغیروابسته مورد بررسی قرار گیرد استفاده از مدل معادلات ساختاری ضرورت مییابد. دراین پژوهش برای پاسخ به فرضیههای اصلی تحقیق از مدل معادلات ساختاری استفاده شده است. هم چنین مدل نهایی تحقیق با بهره گرفتن از شاخصهای نکوئی نرم افزار LISREL8.8 برازش میشود.
۴-۱۰-۳-شاخصهای نکوئی برازش
همچنین میتوان بر اساس تجزیه و تحلیل عاملی تاییدی، شاخصهای برازندگی مدلهای پیشنهادی را اندازهگیری کرد. معمولا سه معیار زیر برای قضاوت در مورد معنیداری آماری یک مدل معادلات ساختاری در نظر گرفته میشود.
اولین معیار، بررسی معناداری آماری آزمون مجذور کای مربع ) و نیز مقادیر ریشه میانگین مجذورات خطای تقریب RMSEA میباشد.
آزمون : از این شاخص به عنوان شاخص موفقیت نام برده میشود. این شاخص به سادگی نشان میدهد که آیا بیان مدل ساختار روابط میان متغیرهای آشکار را توصیف میکند یا خیر. هرچقدر کوچکتر باشد بهتر است. برخی محققان معتقدند شاخص مناسبتری برای جایگزینی است که اگر برابر یا کمتر از ۳ باشد مطلوب است.
RMR یا RMSR: معیار میانگین اختلاف دادهها و ماتریس کوواریانس – واریانس باز تولید شده است. این معیار هر چقدر کوچکتر (زیر ۰۵/۰ بسیار عالی و زیر ۱/۰ نامناسب است) برای تناسب مدل با دادهها بهتر است.
معیار دوم: معنی دار بودن آماری برآوردهای هر پارامتر برای مسیرهای مدل است. مقادیر t از تقسیم برآورد هر پارامتر بر خطای استاندارد مربوط به دست میآمده، اگر مقدار t در خارج از ۹۶/۱ باشد مناسب است؛ یعنی معناداری در سطح ۰۵/۰ مقایسه میشود.
سومین معیار: به مقدار موفقیت برآورد پارامتر مربوط میشود و معنی دار بودن علامت مثبت و یا منفی مربوط مورد توجه قرار میگیرد.
سایر معیارها: معیارهای فوق بهترین معیارها در تشخیص برازندگی مدل معادلات ساختاری است البته آزمون فوق به واقع شاخص Badness Of Fit و هر چه ارزش آنها کمتر شود نشان دهنده این است که مدل برازش بهتری دارد. اما در مقابل شاخصهای مناسب ثانوی از قبیل GFI، NFI، AGFI که شاخصهای Goodness Of Fit هستند. در این شاخصها هر چقدر ارزش بالاتر باشد مدل تناسب بهتری دارد. این شاخصها مانند در رگرسیون هستند ولی این شاخصها جزو آزمونهای آماری نیستند. دامنه تغییرات این شاخصها بین صفر و یک میباشد و برای مقادیر بالاتر از ۹/۰، قابل قبول و نشانه برازندگی مدل است(ابراهیمی ،۱۳۸۸).
۱۱-۳-جمع بندی فصل سوم
درمجموع درفصل سوم، نوع تحقیق از لحاظ هدف، روش و نوع دادهها و سپس روش و ابزار گردآوری دادهها و روایی و پایایی مربوط به ابزار گردآوری دادهها مورد بررسی قرارگرفت، پس از آن محاسبات مربوط به تعیین حجم نمونه ارائه گردید. مطلب دیگری که دراین فصل مورد توجه قرار گرفت، روشهای تحلیل دادههای گردآوری شده است. خلاصه این روشها شامل عنوان و موضوع مورد بررسی توسط آنها در جدول ۶- ۳ بیان شده است.
جدول۶- ۳: روشهای آماری پژوهش