وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود فایل های پایان نامه در رابطه با بررسی تاثیر ...

۹۲/۴

تعارض در محیط کار

فرسودگی شغلی

رد H0

۴-۲-۲-۷-۲ نتایج حاصل از بررسی فرضیه ۲
تعارض در محیط کار بر جو سازمانی کارکنان گمرک در شهرستان مهران تاثیر معناداری دارد.
H0 : βi = ۰
H1 : βi ≠ ۰
H0 : تعارض در محیط کار بر جو سازمانی کارکنان گمرک در شهرستان مهران تاثیر معناداری ندارد.
H1: تعارض در محیط کار بر جو سازمانی کارکنان گمرک در شهرستان مهران تاثیر معناداری دارد.
در آزمون فرضیه مورد نظر با بهره گرفتن از مدل معادلات ساختاری، اولاً خروجی نرم­افزار نشان­دهنده مناسب بودن مدل ساختاری برازش­یافته برای آزمون فرضیه اصلی دوم است. همچنین نمودار ۴-۹، معناداری ضرایب و پارامتر­های به دست آمده مدل ساختاری تعارض در محیط کار و جو سازمانی را نشان می­دهد. ضرایب به دست آمده زمانی معنادار می­باشند که مقدار آزمون معناداری آن­ها از عدد ۹۶/۱ بزرگتر و از عدد ۹۶/۱- کوچکتر باشد. همان­طور که مشاهده می­ شود ضرایب معناداری میان تعارض در محیط کار و جو سازمانی برابر با ۷۵/۴ می­باشد. بنابراین مدل ساختاری نشان می­دهد بین تعارض در محیط کار و جو سازمانی کارکنان در گمرک شهرستان مهران ارتباطی وجود دارد که این مطلب در جدول ۴-۱۱ به خوبی نمایش داده شده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

جدول ۴-۱۱ نتایج حاصل از تحلیل مدل­سازی معادلات ساختاری فرضیه ۲

ضریب استاندارد

T-Value

متغیر پیش­بین

متغیر ملاک

نتیجه آزمون

۵۶/۰

۷۵/۴

تعارض در محیط کار

جو سازمانی

تأیید H0

۴-۲-۲-۷-۳ نتایج حاصل از بررسی فرضیه ۳
جو سازمانی بر فرسودگی شغلی کارکنان گمرک در شهرستان مهران تاثیر معناداری دارد.
H0 : βi = ۰
H1 : βi ≠ ۰
H0 : جو سازمانی بر فرسودگی شغلی کارکنان گمرک در شهرستان مهران تاثیر معناداری ندارد.
H1: جو سازمانی بر فرسودگی شغلی کارکنان گمرک در شهرستان مهران تاثیر معناداری دارد.
در آزمون فرضیه مورد نظر با بهره گرفتن از مدل معادلات ساختاری، اولاً خروجی نرم­افزار نشان­دهنده مناسب بودن مدل ساختاری برازش­یافته برای آزمون فرضیه اصلی سوم است. همچنین نمودار ۴-۹، معناداری ضرایب و پارامتر­های به دست آمده مدل ساختاری حافظه بازاریابی و عملکرد بازاریابی را نشان می­دهد. ضرایب به دست آمده زمانی معنادار می­باشند که مقدار آزمون معناداری آن­ها از عدد ۹۶/۱ بزرگتر و از عدد ۹۶/۱- کوچکتر باشد. همان­طور که مشاهده می­ شود ضرایب معناداری میان جو سازمانی و فرسودگی شغلی برابر با ۷۶/۵ می­باشد. بنابراین مدل ساختاری نشان می­دهد بین جو سازمانی و فرسودگی شغلی کارکنان در گمرک شهرستان مهران ارتباط مثبت معناداری وجود دارد که این مطلب در جدول ۴-۱۲ به خوبی نمایش داده شده است.
جدول ۴-۱۲ نتایج حاصل از تحلیل مدل­سازی معادلات ساختاری فرضیه ۳

ضریب استاندارد

T-Value

متغیر پیش­بین


فرم در حال بارگذاری ...

دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : منابع پایان نامه درباره تأثیر نقوش سفال کلار ...

کتاب تاریخ رویان تألیف مولانا اولیاءالله آملی به نقل از فقیه همدانی صاحب کتاب “البلدان” که در سال ۲۹۰ قمری آن را گرد آوردی کرد در فصلی به عنوان « القول فی طبرستان » می نویسد: اما آنچه از خاک طبرستان که بطرف دیلمان است این شهر ها است: در پنج فرسنگی آمل شهری است که آن را ناتل می خوانند، پس از ناتل چالوس است که حد دیلمان است. این شهر ها در دشت و زمین های هموار قرار دارند. میان آبادی های کوهستانی، شهریست که آن را « کلار » می خوانند که خود نیز حد و سامان دیلمان است ( ۱۳۴۸: ۵ ).
در نزهت الغلوب حمدالله مستوفی از کلار این گونه سخن به میان می آید که: کورد شهرکی است و کلار ده بزرگی و ناحیتی به آن می رود و جمله غله و بوم است و هوای سرد دارد ( مستوفی، ۱۳۸۷: ۱۸۲ ).
چنانچه از نوشته های جغرافیا نگاران و گواهی های دیگر بر می آید، رویان در گذشته نام بخش هایی از باختر تبرستان و شامل نواحی تنکابن و کلارستاق و نوشهر و کجور و چالوس و رودبار و طالقان بوده است ( مهجوری، ۱۳۸۱: ۵۶-۵۵ ).
اومستد نیز راهی را یاد آور می شود که از قزوین به یک شاخه پهلوی به مازندران می رسید و استخری و مقدسی راه ری به آمل را که از پلور واسک می گذشت آورده اند. ضمن آنکه استخری راه آمل به کلار را یاد آور می شود که به دیلم می رسد ( یزدان پناه لموکی، ۱۳۸۳: ۷۸ ).
در کتاب« حدودالعالم من المشرق الی المغرب » که به سال ۳۲۷قمری تألیف شده آمده است که: خاک طبرستان از شرق به تمیشه و از غرب به چالوس می رسید، قسمتی از خاک طبرستان، سلطانی جداگانه داشت به نام ( استندار ) و شهر های ناتل و چالوس رودان ( رویان ) وکلار، جزء این قسمت بود ( فقیه نصیری، ۱۳۸۲: ۲۱ ).
منطقه کلاردشت شامل دشت کوهستان و نواحی کوهستان است. دشتی که امروز به آن قشلاق کوهستان گویند از قدیمی ترین ایام از طرف غرب به رود خانه نمک آبرود خم می شده و حد شرقی آن به رودخانه چالوس. نواحی کوهستان به بیرون بشم کلاردشت و کوهستان کلارستاق تقسیم می شده اند. ناخیه بیرون بشم که مرکز آن مرزان آباد است و ناحیه کلاردشت مرکز آن حسن کیف و دهکده های دارد که در کوه های اطراف این دشت قرار گرفته اند. کوهستان کلارستاق شامل دو بخش شرقی و غربی است ( ستوده ۱۳۳۵ : ۱۰۲-۱۰۱ ).
کلار نام شهر و قلعه باستانی در محدوده کلاردشت امروزی است و کلمه « کلار » در لغت نامه دهخدا به معنی غوک و وزغ می باشد. چرایی نامگذاری این بلاد به این نام شاید به این سبب باشد که در گذشته های دور در این سرزمین باتلاقی وسیعی وجود داشته است که اصطلاحاً به آن « لَش » می گفتند. این زمین ها محل تجمع غوک و وزغ می بوده است که هم اکنون روستایی به نام لَش سر نیز در دشت کلاردشت وجود دارد که بیشتر باتلاق امروزی کلاردشت در آن نقطه است. به نظر می رسد در گذشته وسعت این باتلاق بیشتر بوده است و این دشت مملو از جانوران مزبور بوده باشد که نام دشت کلار که بعدها کلاردشت نامیده شده است از آنها وام گرفته شده باشد ( ملک پور، ۱۳۷۷: ۹ ).
۲-۳: چشم انداز طبیعی کلاردشت
کلاردشت دشتی است در میان دره ای باز و گسترده که ییلاقات و آبادی های فراوانی را در بر گرفته است. کلاردشت با ۳۹ آبادی در دشت کوچکی در دامنه ی تخت سلیمان واقع و مرکز آن حسنکیف است. این منطقه با دو جاده فرعی به راه اصلی کرج – چالوس که از طرف شرق به مرزن آباد می رود و دیگری جاده عباس آباد از طرف شمال که از دل جنگل های انبوه به ساحل مازندران می رسد. از ویژگی های دشت مرتفع کوهستانی چراگاه های وسیع جنگلی و آب و هوای لطیف کوهستانی است. مجموعه کوه های تخت سلیمان با بیش از ۴۵ قله بالای ۴۰۰۰ متر یکی از کوهستان های کم نظیر ایران و جهان بشمار می رود. بلند ترین قله از مجموعه کوه های تخت سلیمان علم کوه نام دارد، که ارتفاع آن ۴۸۴۵ متر از سطح دریای آزاد است و در سمت شمال شرقی به دیواره ای به طول ۷۰۰ متر و عرض ۴۵۰ متر منتهی می شود. این دیواره به عنوان یکی از هشت دیواره سخت گذر جهان شناسایی شده و از این لحاظ برای کوهنوردان ایران و جهان بسیار مهم بشمار می رود. اولین گزارش در مورد شناسایی کوه های تخت سلیمان مربوط به سال ۱۲۸۱ هجری شمسی از برادران برن مولر گیاه شناسان آلمانی است. به غیر از مجموعه تخت سلیمان که در جنوب کلاردشت قرار دارد می توان از جنگل های انبوهی که در شرق و غرب و شمال آن یاد کرد که بهترین فضا را برای جلب توریست فراهم می آورد. از نمونه های طبیعی دیگر در منطقه کلاردشت می توان به رودخانه سرد آبرود اشاره داشت که از دل یخچال های تخت سلیمان سر چشمه می گیرد و از درون دشت کلاردشت سر ازیر می شود و بعد از گذر از جنگل به دریای خزر می ریزد. همچنین بناهایی از عصر پهلوی در این منطقه به صورت کاخ و ساختمان سازمانی وجود دارند ( فقیه نصیری، ۱۳۸۲: ۴۷-۴۱ ).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

هر چند رود خانه سرد آب رود به علت پر آب بودن و شتاب آن نمی تواند نهشته های آبرفتی زیادی در دشت کلار بجای بگذارد تا تقویت مکرر زمین های کشاورزی را در فرایند فرهنگی بلند مدت موجب شود اما بدون شک سنگ های بستر آن منبع غنی برای مصارف ساختمان سازی و ابزار سنگی مورد نیاز ساکنان دشت در دوره های مختلف بوده باشد (امیر عضدی، ۱۳۸۶: ۳۲ ).
۲-۴: آب و هوا و پوشش گیاهی و جانوری
کلاردشت در میان آّب و هوای سرد کوهستانی طبقه بندی شود، زمستان های طولانی و تابستان های کوتاه دارد و دمای کلاردشت در روزهای سرد زمستان به سی درجه سانتی گراد زیر صفر نیز می رسد و حتی در روزهای ابری و بارانی تیر و مرداد نیز از دمای هوا بشدت کاسته می شود که مجبور به پوشیدن لباس های گرم زمستانی می شوند. این امر باعث می شود در فصل بهار و تابستان در ارتفاعات علم کوه بارش برف را داشته باشد که پدیده کم نظیر بشمار می رود گرم ترین محل در سطح منطقه کلاردشت شهر مرزن آباد است که با دمایی مثبت ۳۵درجه بشمار می آید و سرد ترین منطقه رودبارک با دمای ۳۰- می باشد. باد ها نیز در منطقه کلاردشت اغلب از سمت غرب و از نوع باد ها مدیترانه ای بشمار می آید و آب و هوای غرب و شمال ایران آب و هوای کلاردشت را مورد تأثیر قرار می دهد. ویژگی دیگر آب و هوای کلاردشت وجود مه نسبتا دائمی در منطقه است و پدیده ای پایدار بشمار می آید.
بارندگی نیز در کلاردشت در فصول پاییز، زمستان و فروردین بیشتر و در اواخر بهار و ماه های تابستان شاهد بارندگی کمتری هستیم و بارش سنگین برف در زمستانهای گذشته به حدود ۱۷۰ سانتی متر نیز می رسد. از جمله رودهای مهم منطقه کلاردشت رودخانه سرد آبرود است که بعضاٌ( سرد رو ) نیز می گویند. این رود خانه از یخچالهای علم کوه و چشمه های مسیر سر چشمه می گیرد. سرد آب رود در حوضه کلاردشت و ناحیه علیای رود بارک با شیبی ملایم سرازیر می شود. سرد آب رود پس از گذراندن محله ها و روستا ها از کلاردشت خارج و بسمت چالوس و به دریای مازندران سرازیر می ریزد ( ملکپور، ۱۳۷۷: ۳۰-۲۹ ).
مهمترین نهرهای انشعابی از سرد آبرود عبارتند از:
۱- ملک جوی با طول ۴ کیلومتر از بالادست آباد های کلاردشت از رودخانه منشعب می شود ( ملک شاه )که در اصطلاح محلی به آن ملک جوی می گویند ( فقیه نصیری، ۱۳۸۲: ۶۸ ).
۲- کلک جوی غربی که آبگیر آن از داخل محله ولوال به طول ۸۰۰ متر طول دارد و حدود ۱۳ هکتار از اراضی را آبیاری می کند.
۲- آسیاب کیله به طول ۶ کیلومتر و محل آبگیر آن داخل محله رود بارک و در نزدیکی روستای لاهو به عباس کیله ملحق می شود و حدود ۲۲۶ هکتار از اراضی این منطقه را آبیاری می کند.
۴- عباس کیله به طول ۱۰ کیلومتر و محل آبگیر آن محله مکاء و حدود ۵۲۹ هکتار را آبیاری می کند ( ملکپور، ۱۳۷۷: ۴۰ ).
دریاچه
دریاچه ولشت با وسعتی حدود ۲۰ هکتار در ارتفاع ۱۰۵۰ متری در نزدیکی دهکده سماء واقع شده است که یکی از ده دریاچه شیرین ایران بشمار می آید. این دریاچه دائمی است و ۶۵۰ متر طول و ۳۰۰ متر عرض و ۳۰ متر عمق دارد ارتفاع دریا از سطح آبهای آزاد ۱۱۰۰ متر و از سطح دریای خزر ۱۱۲۸ متر می باشد. این دریاچه در عمق تپه های شرقی کلاردشت و شمال شرقی شهر مرزن آباد واقع است. محلی ها به آن کَئودریا یا کبود دریا می گویند که علت آن سبز تیره مایل به کبود رنگ آب است. در کنار دریاچه چشمه های جداگانه ای برای آب آشامیدنی وجود دارد. زمستانها نیز پرندگان مهاجری از قبیل، مرغابی وحشی، غاز وحشی به عنوان پناگاه زمستانی خود انتخاب می کنند ( فقیه نصیری، ۱۳۸۲: ۷۰ ).
پوشش گیاهی
کلاردشت همچون دیگر نقاط شمال کشور دارای بخش وسیعی را جنگل در بر گرفته است و مساحت جنگلی آن حدود۶۱۵۰ هکتار می باشد. کلاردشت منطقه ای سر سبز و پوشیده از انواع گونه های گیاهی که در کمتر جای این خطه نقطه خشک و بی آب و علفی به چشم می خورد. در میان مهمترین گونه های خودرو در مزارع و باغها می توان به نمونه هایی از گلپر، گزنه، پونه، گل گاو زبان، یونجه وحشی و گل ختمی اشاره داشت. از درختان میوه و گیاهان زراعی نیز می توان آلبالو، آلو، گردو، انگور، گیلاس و گلابی می توان نام برد. میان گونه های زراعی به اسفناج، گشنیز، سیب زمینی، کدو، کلم، سیب، خیار، پیاز، گندم، لوبیا، جو، از نوع درختان و بوته های جنگلی نیز از درخت آزاد، آل سفید، سپیدار، انجیر، چنار، افرا، راش، توسکا، ملج، تمشک وغیره… نام برد ( ملکپور، ۱۳۷۷: ۵۰-۴۷ ).
حیات جانوری
در کلاردشت بدلیل وسعت نسبی منطقه و وجود زیستگاه های حیات وحش، گونه های متنوع جانوری را می توان یافت. این ویژگی در گذشته و از دیر باز موجب جلب توجه شاهان و در باریان بوده و هر ساله سلاطین وقت برای شکار و تفرج به این خطه روی می آوردند. این تنوع جانوری در کنار تنوع پوشش گیاهی، طبیعت کلاردشت را از جایگاه ویژه ای برخوردار کرده است. از گونه های وحشی خزنده در کلاردشت می توان از مار، سوسمار و از نوع حشرات از پروانه، سوسک و مورچه و عنکبوت نام برد. از گونه پرنده های وحشی در کلاردشت که در نوزده گونه دسته بندی شده اند می توان از قوش، لاشخور، بلبل، قرقاول، کلاغ، جغد و گنجشک، دارکوب، بلدرچین و خروس وحشی و غیره… نام برد. ازنمونه های پستانداران وحشی می توان از گرگ، گورکن، شغال، گربه وحشی، و جوجه تیغی، بز کوهی، کَل، گوزن، خرس، پلنگ، خرگوش، خوک، اِشکار و بز اشاره کرد. همچنین از نمونه پستانداران اهلی نیز گاو، گوسفند، اسب، الاغ، سگ، خروس و اردک و بقلمون نام برد ( ملک پور،۱۳۷۷: ۶۰-۵۶ ).
۲-۵: موقعیت جغرافیایی تپه کلار
تپۀ کلار از موقعیت ممتاز جغرافیایی برخوردار بوده است، زیرا دور تا دور آن را کوه ها و جنگل های انبوه فراوان در بر گرفته اند و محوطه باستانی تپه کلار در میان دشت و شمال شرق شهر کنونی کلاردشت واقعه گردیده است.
این تپه به شماره ۴۸۹ به ثبت آثار تاریخی و جزئی از میراث فرهنگی در آمده است و از جایگاه بارزی برای گردشگری برخوردار است. تپه کلار با ارتفاع حدود دوازده تا هفت متر خود را از دشت های پیرامون خود تمایز گردانیده است و به شکل بیضی و حدودا ۶ هکتار وسعت را در بر می گیرد و کلاردشت نام امروزی خورد را از این تپه باستانی به عاریت گرفته است ( موسوی کوهپر، عباس نژاد، ۱۳۸۵: ۲۴ ) .با توجه به نمونه های بدست آمده در حفاری های تپه کلار می توان اینگونه بیان داشت که قدمت این تپه باستانی را ۳۶۵۷-۳۷۹۲ ق.م و دوره مس و سنگ میانی دانست پس می توان گفت سابقه سکونت در دشت کلاردشت را حدود ۶۰۰۰ هزار سال تخمین زد. تپه کلار در ردیف یکی ازمحوطه های مهم شمال کشور محسوب می شود که توالی دوره ها را در خود جای داده است ( موسوی کوهپر، عباس نژاد، ۱۳۸۵: ۱۲۷ ).
۲-۶: پیشینه سفالگری در ایران
سفال همواره در حکم کار آمد ترین عنصر از دوره نوسنگی تا دهه های اخیر در عرصه زندگی انسان حضور داشته است مناسب ترین وسیله برای هنر نمایی و تجلی گاه افکار و اعتقادات وعلوم و فنون در اقتصاد و ارتباط اقوام و ملتها محسوب می شود. بنابراین بررسی اشیاء سفالی به جا مانده از اقوام گوناگون در زمان های گوناگون به پژوهشگران امکان می دهد تا از جنبه های متعدد جوامع سازنده آن اشیاء را بهتر بشناسند چه بسا همین هنر و صنعت سفالگری الگویی برای هنر و دست آورد های دیگر بشر باشد ( کامبخش فرد، ۱۳۸۹: ۹ ).
اصطلاحی را که یونانیان برای نامیدن گل کوزه گری و در اصل به خاک ساخته شده اطلاق شده می شود را سفال جای دادند که در دمای بالاقرار می گیرد. از جمله هنرهای که اول بار در دوره نوسنگی پدید آمد، سفالینه سازی بود. ضروریت حضور سفال بیشتر به سبب تغیراتی شکل گرفت که وضعیت اقتصادی پدید آمد، یعنی جابجای و گرد آوری خوراک با تولید آن، سفالینه های اولیه عموما دست ساز بوده اند و اختراع چرخ سفالگری که تولید ظروف بزرگ و نیز صنعت کوزه گری را دگرگون کرده، چینی ها معتقدند که اول بار آنها به این مهم دست یافته اند اما این فن اولین بار در حوزه حلال حاصلخیز بوقوع پیوست و احتمالا قدمت سفالینه چرخ ساز در اور ۵۰۰۰ق.م می رسد ( معیری، ۱۳۸۹: ۲۳۳-۲۳۲ ).
طبق تحقیق های به عمل آمده قدیمی ترین سفال کشف شده را به دوازده هزار سال پیش بر می گردانند که از شرق دور بدست آمده است. در ایران در غاری به نام کمربند که در مازندران و شهر بهشهر واقعه است سفالی بدست آمده است که قدمت آن را به ده هزار سال پیش می رسانند که نمی توان گفت قدیمی ترین سفالی که بدست انسان در ایران ساخته شده است در این محوطه کشف گردیده است. سفال بدست آمده بسیار ضخیم، پخت نا کافی، خشن، و به رنگ قهوه ای است که مقدار قابل توجهی علف خرد شده را جهت چسبندگی ( شاموت ) در خمیر مایه سفال به کار برده شده و برای جلوگیری از ترک خوردگی سفال استفاده شده است ( توحیدی، ۱۳۸۶: ۴۶ ).
ازجمله محوطه هایی که دارای سفال های اولیه در ایران هستند مانند:
تپه سنگ چخماق، لایه های زیرین تپه سیلک، مناطق اسکان اولیه سراب کرمانشاه، و لایه های زیرین گیان، نهاوند، حاجی فیروز اشاره داشت. با شروع عصر نو سنگی و اختراع پدیده ای به نام سفال کم کم سفال روی ظریف تر و بهتر را به خود می گیرد و بعد از سفالهای که در کمربند از آن یاد شد نمونه ای بهتری همراه با نقوش جدید تری دیده شده است که می توان در جنوب غربی ایران از علی کش و محمد جعفر و بزمرده نام برد با تاریخی حدود ۶۶۰۰-۷۰۰۰ق.م با سفال نرم و سبک و دست ساز اشاره داشت. در فلات مرکزی ایران هم می توان از تپه زاغه نام برد که نزدیک دشت قزوین است که دارای سفالهای با نقوش حیوانی چهار پا که به شیوه خطی ترسیم شده است و حیواناتی که دارای شاخ و بدن رنگ آمیزی شده می باشد. از نمونه های شاخص در این زمان می توان به سفالینه های پیش از تاریخ سیلک اشاره داشت که توالی سفالینه سازی را بخوبی نمایش می دهد که از سفالینه های دست ساز که هنوز رسم نقش گیاهان و حیوانات متداول نشده بود تا سفالینه های که در گورستان بدست آمده با موضوع نقش تصویر جنگجویان، زین و برگ اسب و خورشید که این نمونه ها بسیار متنوع و بشکل قوری شکل و نوک دار هستند. به طور کلی سفالینه های دوره نوسنگی با سفال بیشتر از نقوش هندسی و گیاهی تبعیّت می کند ( توحیدی، ۱۳۸۶: ۵۴-۴۷ ).
براساس توزیع سفالهای مشخص در فرهنگ های بین سالهای ۲۰۰۰-۱۵۰۰، فلات ایران را می توان به چند دسته تقسیم کرد که عبارتند از:
۱- فرهنگ یانیق، شامل آذربایجان، غرب ایران و دشت قزوین.
۲- فرهنگ گیان و گودین، شامل قسمتهای شمال شرقی و لرستان.
۳- فرهنگ حصار سه، شامل شمال شرقی ایران و قسمتهای شرقی فلات مرکزی.
۴- تمدن ایلام، شامل دشت خوزستان و قسمتهایی از شرق ایران و کرمان.
فرهنگ یانیق با سفالهای دست ساز خاکستری روشن و تیره که با نقش کنده شده هندسی تزئین شده مشخص می شود. نفوذ فرهنگ یانیق پس از استقرار اولیه در شمال غربی ایران به ویژه در سمت جنوب شرق گسترش یافت ( طلائی، ۱۳۸۷: ۸-۶ ).
تپه های گیان و گودین در غرب و شمال غربی ایران واقع شده اند. مرحله اول تکامل فرهنگ گیان با سفالهای منقوش که به دو دسته تقسیم می شوند، سفال تک رنگ و رنگارنگ مشخص شده اند. سفالها اغلب قرمز و دارای نقوش سیاه که بر روی لبه و گردن نقاشی شده است. اغلب خطوط مستقیم و موجی و ترکیبات مختلف تشکیل می دهد ( طلائی، ۱۳۸۷: ۱۵-۱۱ ).
فرهنگ حصار سه با سفال خاکستری ظریف براق مشخص شده است. سفالهای داغدار و خاکستری این فرهنگ با خطوط متقاطع و هاشور نامنظم داغدار شده اند. تمدن ایلام نیز با فرهنگ سفالهای قرمز و زرد با رنگ سیاه منقوش شده و نقش های آن بیشتر هندسی که ازجمله، خطوط موجی، تصویر حیوانات و پرندگان است که شبیه به سفال شوش و گیان است (طلائی، ۱۳۸۷: ۲۰-۱۷ ).
از نمونه های سفالینه سازی در عصر آهن نیز که با فرهنگ سفال خاکستری- سیاه جلوه گر است می توان از سفالینه های املش، مارلیک، کلورز گیلان، کلاردشت مازندران و آذربایجان نام برد. پدیده سفال خاکستری از نیمه هزاره سوم قبل از میلاد آغاز شد و تا نیمه هزاره اول قبل از میلاد ادامه یافته است. گفتنی است که این گونه سفالینه­­ها با مهاجرت اقوام حرکت کرده است و جای سفالینه های نقش­دار دوره پبشین را گرفته است و آثار خود را در گورستان­های مسیر حرکت جای نهاده اند. حوزه فرهنگی این دوران را بیشتر در فلات مرکزی ایران جست و این پدیده فرهنگی از شمال شرقی شروع شده، تا خورین، سیلک و قیطریه امتداد یافته است. از مشخصه این دسته سفال بادوام و سخت، پوسته صیقلی و قابلیت دارد که روی اجاق قرار گیرد و آب جوش آورد و حبوبات را طبخ کند (کامبخش فرد، ۱۳۷۹: ۲۹۰-۲۵۰).
سفالینه های سده هفتم و هشتم قبل از مبلاد به صورت منقوش و پر تکلف ساخته می شده است یعنی بطوری که نقوش تمام سطح ظروف را می پوشانده و تقریبا فضای خالی کمی را در ظرف بجا می گذاشته است. اواخر قرن هشتم میلادی کاشی های لعاب داری بدست آمده که گفتنی است قدیمی ترین نوع سفال لعاب دار بشمار می آید و در دوران آشور می باشد و سفالینه های ساده و لعابدار و چند رنگ از دوران ماد و ماننایی در زیویه بدست آمده که کاسه ها، ظروف لعابدار و دسته دار، ساغر های مجسم به سر حیوانات، که تجسم سه بعدی از پرندگان، جانوران، و انسان در حال شکار و بز کوهی و اسب مزین گردیده است. تزیین با بهره گرفتن از نقوش جناقی و هندسی در سفالینه های این دوران نیز متداول بوده است. در این دوران که قدم در دوره تاریخی نهاده ایم می توان از کاشی های دوران هخامنشی یاد کرد، در هر صورت بعلت شکوفایی و رونق صنعت فلزگری در این دوران کمتر سفال مورد توجه امپراطوری بوده است. اما سفالینه های این دوران دارای نقوش رنگین و خطوط خلاصه رنگین بوده است و یا به صورت تجسم انسان و حیوان در ترکیب ظروف آمده است. در این زمان در نمونه های بارز می توان به کاشی های لعاب دار در شوش و تخت جمشید اشاره نمود که ترسیم نقوش حیوان و گل و گیاه می باشد که در رنگ های مختلف تزیین بندی شده است و این کاشی ها شاهکار هنر کاشیکاری هفت رنگ است (کامبخش فرد، ۱۳۷۹: ۳۵۱-۳۷۹ ).
سفالینه های دوران اشکانی را ارنی هرنیگ به نُه منطقه در ایران دسته بندی کرده است که در زیر به تعدادی از محوطه ها به شکل خلاصه اشاره خواهیم داشت:
در جنوب و جنوب غربی ایران انواع متنوع “سفال دالبری"، ودر اردبیل با سفال خشِن در این دوران مواجه هستیم که به “سفال مثلثی” مشهور است. تا سدهّ اول در فارس با “سفال نوازی” روبه رو می شویم. در غرب ایران از “سفال جلینگی” می توان یاد کرد که از سدهّ دوم پیش از میلاد تا سده سوم میلادی مشخص و تصویر می شد ( هرینگ، ۱۳۷۹: ۶۵-۲۴ ). درمنطقه شمال ایران در گیلان سفال خاکستری مایل به سبز کم رنگ تا تیره و قرمز تا قهوه ای تیره مشاهده می شودکه در دروه اولیه دارای شکل و گونه های خاص اند، پیاله ها با لبه نوار دار برگشته زاویه دار و تزیین نقش داغدار صیقلی به ویژه شبکه های تار عنکبوتی و پیچ است ( هرینگ، ۱۳۷۹: ۱۷۶ ). در ناحیه شمال شرقی ایران نیز سفالینه هایی که در منطقه گرگان، دامغان، گنبد کابوس با نام “سفال آوایی” که سفال خاکستری و خاکستری سیاه می باشد خاصِ این منطقه است ( هرینگ، ۱۳۷۹: ۲۱۳ ). درجنوب شرقی و منطقهّ ساحلی نیز در دوران اشکانی به سفالینه های “لوندو” بر می خوریم که در ساخت آن دقت کمی بکار رفته است ( هرینگ، ۱۳۷۹: ۲۴۵ ).
هنر و صنعت سفالگری در دوران ساسانی کم فروغ و کمتر مورد توجه بوده است. علت اصلی این موضوع را هم می توان چنین دانست که سلاطین بیشتر توجه و حمایت خود را همانند دوره هخامنشی صرف ظروف و صنعت فلزگری کرده بودند. به هر روی سفالینه در دوره ساسانیان جهت رفع احتیاجات روزمره ساخته می شده که در اختیار طبقه رعیت جامعه قرار داشته است. از ویژگی های هنر سفالگری ساسانی می توان به رنگ و لعاب آن اشاره داشت که از دو رنگِ سبز و آبی فیروزه ای استفاده می شده است، اما در برخی از مناطق ایران در داخل سفال آنها نوشته هایی به صورت مارپیچی دیده شده است و در وسط کاسه ها نقش اهریمن و دیو به طرزی ناشیانه کشیده شده است. این کاسه ها به صورت وارونه کشف شده و خطوطی به زبان پهلوی، عبری، و آرامی بر روی آن ها نقر گردیده است که احتمالاً دلیل مذهبی و اعتقادی داشته است ( هاشم پور مافی، ۱۳۸۷: ۱۵۹ ).
۲-۷: سفال تپۀ کلار
تپۀ کلار به عنوان یکی از محوطه های مهم باستانی منطقهّ شمال ایران می تواند نقش مهمی در روشن شدن ابهامات جدی در مطالعات باستان شناسی سواحل جنوبی دریای مازندران ایفا کند. بر همین اساس با توجه به کاوش و لایه نگاری تپۀ کلار این ناحیه توالی دوران پیش از تاریخ و دوران تاریخی را دارد.
گزارش های توصیفی کاوش لایه نگاری ترانشهّ مرکزی و ترانشۀ غربی و گمانه هایی جهت تعیین حریم آثار فرهنگی بدست آمده نشان می دهد که تپۀ کلار جزء معدود محوطه هادر شمال ایران است که از جایگاه ویژه ای برخوردار است. با توجه به بررسی و لایه نگاری هایی که در ترانشه مرکزی انجام شده است داده های فرهنگی بدست آمده از قبیل آجر، اجاق، کف کوبیده، سفال خاکستری، قلوه سنگ چیده مان، درفش استخوانی و غیره… نشان می دهد. سفال های بدست آمده دارای رنگ خاکستری، خاکستری روشن و تیره هستندکه دو طرف آن صیقل داده شد و متصمن دارای نقش های قالب زیگزاگی و مثلث می باشد.
سفالینه های خاکستری تپۀ کلار دارای تکنیک نقش کنده و با نقش مایه های خطوط مواج ترسیم شده است. سفال سیاه تپۀ کلاراز خطوط مورب مانند برگ درختان برخوردار است. از نمونه نقش های دیگر در سفال تپه کلار نقوش هندسی مثلثی دندانه دار است که به شکل زیگزاگی دیده می شود و صیقلی ویژه ای دارد که سطح درون و بیرون آن آینه گون است. از تکنیک های بکار رفته در نقوش، نقش کنده و طرح قالب هندسی است که به صورت مثلث ایجاد شده است. اما بجز نقش هندسی مثلث دندانه دار در سفال تپه کلار، نقش هندسی متفاوتی به صورت چرخشی دور تا دور لبه سفال را در بر می گیرد و با نقوش سفالینه های دیگر تفاوت دارد. از طرفی با مطالعه روی خطوط موازی که دور تا دور لبه سفال را در بر می گیرد می توان اظهار داشت که هنرمند سفال گر این گونه نقوش را با شیئ فلزی نقر کرده باشد. از بین نمونه های موجود در مجموعه، می توان به سه دستهّ عمده اشاره کرد که عبارتنداز:


فرم در حال بارگذاری ...

دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد تعیین ویژگیهای ...

اقدام عملی

۸

۸

۴۰

۰۰۲/۳۰

۰۰۱/۷

جمع کل

۱۹

۱۹

۹۵

۹۱۸/۲۲

۸۱۱/۵

فصل پنجم. بحث و نتیجه گیری

در این فصل به بحث وبررسی پیرامون ویژگیهای روانسنجی مقیاس SOCRATES-19 سوالی درنمونه معتادان وابسته به موادمراجعه کننده به مراکزدرمانی شهرستان کرمانشاه پرداخته شده است. به علاوه یافته ها با پژوهش های انجام شده مقایسه شده است.

۵-۱-تعییین میزان پایایی SOCRATES-19

در پژوهش حاضر، پایایی مقیاس SOCRATES-19 سوالی در نمونه معتادان وابسته به مواد به سه روش آزمون - بازآزمون، آلفای کرونباخ ودو نیم سازی محاسبه شد. با توجه به یافته ها ضریب پایایی این مقیاس به روش آلفای کرونباخ a=0/91،به روش آزمون – بازآزمون r=0/88 وبه روش دونیمه سازی r=0/87 به دست آمد.یافته های پژوهش نشان داد که نسخه ایرانی مقیاس فوق از ضریب پایایی بسیار بالایی در میان جمعیت ایرانی برخوردار است. ضریب پایایی این مقیاس به روش آزمون بازآزمون درپژوهش بوسبی وپارکر(۱۹۹۷)درمن وهمکاران (۱۹۹۷)درمطالعات خود،دامنه ضریب های آلفادرموردسه خرده مقیاس از۶۰درصد(دوسوگرایی)تا۸۵درصد(شناخت) گزارش کردند.مطالعات دیگرهمسانی درونی کمتری درمقیاس دوسوگرایی یافته اند.میلروتونی گان(۱۹۹۶)همسانی درونی مناسبی برای هرمقیاس درمطالعه به روش بازآزمایی (آلفا ها=۸۷/۰تا۹۶/۰)گزارش کرده اند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نتایج مطالعه پرویزی فرد و همکاران(۲۰۱۲) نشان داد که ضریب آلفابرای نمرات کل مقیاس در پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب۰٫۸۳۲ ۰٫۷۸۷ بود. هم چنین نتایج نشان داد که ضریب آلفا برای خرده مقیاس ها (شناخت،اقدام عملی ودو سوگرایی) در پیش آزمون از۰٫۶۹ تا ۰٫۸۱ودر پس آزمون از۰٫۶۶ تا ۰٫۷۹٫ متغیر بود. دراین مطالعه ضریب پایایی مقیاس با بهره گرفتن از روش بازآزمایی با فاصله یک ماه۰٫۸۶بدست آمد. در مطالعه دنیل و همکاران (۲۰۰۷) نسخه فرانسوی مقیاس SOCRATES نتایج میزان ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب برای خرده مقیاس های شناخت مواد۰٫۹۰, خرده مقیاس دوسو گرایی/ تردید ۰٫۷۳ و خرده مقیاس اقدامات عملی ۰٫۹۱ نشان داد. بطور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که مقیاس SOCRATES از ویژگی های روان سنجی بالایی برای سنجش میزان آمادگی انگیزشی و رفتاری سوء مصرف کنندگان مواد در مراکز درمانی برخوردار است.

۵-۲-روایی محتوا وسازه پرسش نامه SOCRATES-19

درپژوهش حاضرروایی محتوا وسازه مقیاس فوق ازمیزان بالاییr=0/88 برخودار بودکه ازلحاظ آماری درسطحp<0/001 معنی دار می باشد.ضریب همبستگی مقیاس SOCRATES در پژوهش حاضر۰٫۹۱ بود. در کل این یافته ها از روایی محتوا وسازه پرسش نامه SOCRATES حمایت می کند.در پژوهش های قبلی نیز روایی مقیاس SOCRATES علی رغم تمایل اصلی آن برای ارائه چهارمرحله اصلی ازمدل فرانظری،نتایج تحلیل عاملی نسخه مقیاس الکل،تنها سه عامل مستقل راموردحمایت قرارمی دهد. ساختارهای سه عاملی مشابهی دردومطالعه منتشرنشده توسط آیزنهارت (۱۹۹۴)گزارش شده است.عاملی که باعنوان “اقدام عملی” نام گذاری شده است شامل آیتم هایی ازهردومرحله ی اصلی یعنی مرحله ی اقدام وحفظ یا نگهداری می باشد.عاملی که باعنوان"شناخت"مشخص شده است دربردارنده آیتم هایی درمقیاس تصمیم گیری ومقیاس پیش تاملی می باشد.عامل"دوسوگرایی"نشان دهنده مقیاس اصلی تفکرو تامل می باشد.میلروتونیگان(۱۹۹۶) هم گرایی اعتبار خرده مقیاس ها راباسایر مقیاس های مربوط به سنجش مصرف الکل بررسی کردند.نتایج این بررسی هیچ گونه همبستگی قویترازr=0/15برای مقیاس های دوسوگرایی وگام برداشتن نشان ندادوتردید هایی درموردتوانایی SOCRATES برای ارائه آمادگی تغییریااشتیاق به درمان مطرح ساخت. با این وجود، مقیاس شناخت ،به صورت مثبتی با تعدادمصرف الکل درهرروز(r=0/26)،استانداردکلی مصرف الکل(r=0/23)و۵مقیاس استفاده ازالکل (r=0/39)همبستگی داشت.درمن وهمکارانش (۱۹۹۷)نیزشواهد همگرایی درمورداعتبارمقیاس شناخت گزارش داده اند. آیزنهارت(۱۹۹۷) توانایی سه خرده مقیاس SOCRATESرابرای پیش بینی پاسخ درمان دریک پیگیری یکساله با نمونه ای از۱۲۵مرد مطالعه کرد.اگرچه این مقیاس ها کمیت یا فراوانی الکل مصرف شده راپیش بینی نکرده اند،نمره های مقیاس مرحله اقدام عملی دربین افرادی بیشتر بود که هیچ مصرف الکلی گزارش نکرده بودند. نمره های بالا در مقیاس شناخت وابستگی باافراد بی نام الکلی(AA) راپیش بینی کرد ونمره های پایین درمقیاس دوسوگرایی با گزارش هایی ازداشتن حامی درمرحله پیگیری همبسته بوده اند.

۵-۳-تحلیل عاملی

همان گونه که پیش تر ذکر شد، آخرین نسخه ی اصلی مقیاس SOCRATES شامل سه عامل ازجمله عامل شناخت(۷آیتم)، عمل دوسوگرایی(۴ آیتم)و عامل اقدام عملی(۸ آیتم)می باشد(میلروهمکاران،۱۹۹۶). در پژوهش حاضرنتایج عامل های استخراج شده مقیاس SOCRATES برای عامل شماره اول مقیاس فوق شامل ۱۳ آیتم است که تحت عنوان ” آگاهی نسبت به مشکلات ناشی از مصرف مواد واقدام برای تغییر” نام گذاری شده است. لازم به ذکر است که در مقیاس اصلی SOCRATES عامل اول (شناخت) شامل ۷ آیتم می باشد و ۸آیتم دیگر تحت عنوان عامل دومی به نام “اقدام عملی” نام گذاری شده است، در حالی که در پژوهش حاضر ۱۳ آیتم فوق با عامل اول بیش ترین همبستگی داشته است و برخلاف مقیاس اصلی دو عامل با هم تحت یک عامل نام گذاری شده است. در پژوهش حاضر عامل دوم شامل ۴ آیتم می باشد که تحت عنوان ” دوسوگرایی/تردید” نام گداری شده و با مقیاس اصلی هم خوان است. عامل سوم مقیاس فوق در پژهش حاضر شامل ۲ آیتم می باشد که تحت عنوان” خود کارآمدی” نام گذاری شد. نتایج تحلیل عاملی درنمونه معتادان خودمعرف نشان دادکه درکل سه عامل به دست آمده دراین آزمون می تواند۲۵۳/۵۸ درصد ازپرسشنامه SOCRATES را ارزیابی وتبیین کند.به طورکلی نتایج تحلیل عاملی مقیاس فوق در پژوهش حاضر با نتایج حاصل از مطالعات میلر و همکاران (۱۹۹۶)هم خوانی دارد.

۵-۴-نقطه برش مقیاس SOCRATES

نتایج پژوهش نشان داد که بهترین نقطه برش مقیاسSOCRATES در نمونه مورد بررسی به ترتیب در مقیاس های شناخت/آگاهی با میانگین و انحراف معیار ( ۶۸۹ /۶ ) ۲۴۷/۲۶ ، مقیاس دو سوگرایی / تردید با میانگین و انحراف معیار ( ۷۴۵/۳ ) ۵۰۵/۱۲، و مقیاس اقدام عملی با میانگین و انحراف معیار ( ۷۴۵/۳ ) ۵۰۵/۱۲ می باشد. هم جنین نتایج نشان دادکه میانگین و انحراف معیار کل نمرات نمونه ی مورد بررسی در مقیاس SOCRATES به ترتیب ۹۱۸/۲۲و۸۱۱/۵ می باشد. به طور کلی نتایج این پژوهش با نتایج برخی مطالعات همخوان (میلروهمکاران،۱۹۹۴: میلر و همکاران، ۱۹۹۶) و با برخی مطالعات دیگر (مانند میستو[۸۴] وهمکاران،۱۹۹۹وفیج[۸۵]یل و همکاران ۲۰۰۵)در این زمینه ناهمخوان است. علل ناهمخوانی یافته ها با برخی مطالعات ممکن است ناشی از عواملی از ویژگی های جمعیتی، حجم نمونه،ابزار پژوهش ، زمان ارزیابی، و یا شرایط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی نمونه های مورد بررسی باشد.

۵-۵-یافته های جانبی

دراین پژوهش از داده های مربوط به پرسش نامه جمعیت شناختی این اطلاعات استنباط شدند.
از کل نمونه ۸/۱۰درصد(۴۲نفر)زن و۲/۸۹درصد(۳۴۶نفر) مرد بودند. ،۳/۲درصداز کل نمونه(۹نفر)راافراد بی سواد،۲/۷۲درصد از کل نمونه(۲۸۰نفر)را افراد زیر دیپلم و۵/۲۵درصد از کل نمونه(۹۹نفر)راافراد با سواد دیپلم وبالاتر بودند. ۲/۳۱درصد از کل نمونه(۱۲۱نفر)را افراد مجرد،۳/۵۹درصد از کل نمونه(۲۳۰نفر)را افراد متاهل، ۵/۹درصد از کل نمونه(۳۷نفر)را افراد مطلقه تشکیل می داد. ۶۷/۰درصداز کل نمونه(۲۶۰نفر) را افراد شاغل و۳۳/۰ درصد از کل نمونه(۱۲۸نفر) را افراد بیکار بودند.۵/۲۱درصداز کل نمونه(۸۳نفر)از افرادتحت حمایت مالی خانواده بودند.۲/۶۴درصدازکل نمونه(۲۴۹نفر)شاغل و۴/۱۴درصد از کل حجم نمونه(۵۶نفر)ازطریق سایرمواردکسب درآمدمی کردند.ازکل نمونه۵/۱۷درصد(۶۸نفر)به دلیل کنجکاوی،۸/۲۶ درصداز کل نمونه(۱۰۴نفر) به دلیل کسب لذت،۴/۲۲درصد(۸۷نفر)به دلیل استرس،۷/۱۳درصد(۵۳نفر)به دلیل تسکین درد،۲/۸درصد(۳۲نفر)به دلیل مشکلات شغلی،۹/۳درصد (۱۵نفر)به دلیل فشارخانواده،۵/۷درصد از کل نمونه (۲۹نفر) به دلایل دیگرشروع به مصرف مواد کرده اند. ۲/۵۶درصد(۲۱۸نفر)تریاک، ۳/۱۰درصد (۴۰نفر)هروئین،۵/۹درصد(۳۷نفر) حشیش،۳/۱۰درصد(۴۰نفر) شیشه، ۱/۴درصد(۱۶نفر) آمفتامین و۵/۹درصد(۳۷نفر) مواد دیگری را مصرف می کردند.۷۴/۰درصدازکل نمونه(۲۸۷نفر)فقط یک نوع مواد مصرف میکنندوفقط ۲۶/۰درصد(۱۰۱نفر)بیش از یک نوع مواد مصرف می کنند. ۳/۶۸درصد(۲۶۵نفر)از روش تدخینی،۴/۶درصد(۲۵نفر)به صورت تزریق،۲/۲۳درصد(۹۰نفر) از روش خوراکی و۱/۲درصد(۸نفر)ازسایرروشها برای مصرف استفاده می کردند. ۵/۶۷درصد(۲۶۲نفر)قبلابیش ازچند بارسابقه ترک داشته اندو۵/۳۲(۱۲۶نفر)برای اولین بار اقدام به ترک کرده بودند. ۵۸/۰درصد(۲۲۵نفر) به دلیل خسته شدن از مصرف مواد،۹/۱۴درصد(۵۸نفر) به دلیل ترک،۸/۱۸درصد(۷۳نفر) به دلیل فشار خانواده،۸/۱درصد(۷نفر) به دلیل مشکلات شغلی و۴/۶درصد(۲۵نفر) به دلایل دیگر برای درمان مراجعه کرده بودند. بیشترین رده سنی مراجعه کننده برای درمان در طبقه سنی ۳۰-۲۶ با ۷۵/۱۶ درصد در رتبه اول وطبقه سنی ۳۵-۳۱ با ۲۰/۱۵ درصد در رتبه دوم بودند. وکمترین رده سنی مراجعه کننده برای درمان در طبقات سنی ۷۵-۷۱ با ۲۵/۰صدم درصد و۶۵-۶۱ و۷۰-۶۶ با ۵۱۵/۰درصد در رتبه دوم هستند. واین ارقام حاکی از آن است که بیشترین قشرآسیب پذیر در حوزه اعتیاد جوانان هستند که به دلایل مختلف برای درمان مراجعه کرده اند.بیشترین رده سنی که در آن درمان جوها اولین تجربه مصرف مواد داشته اند در طبقه سنی ۲۰-۱۷ با ۷۹/۳۴درصد بوده است وکمترین رده سنی که در آن درمان جوها اقدام به مصرف مواد نکرده اند مربوط به طبقه سنی ۵۶-۵۳ با ۲۵صدم درصد بوده است.طول مدت اعتیاد افراد مراجعه کننده برای درمان به ترتیب بیشترین طول مدت اعتیاد به شرح زیر است. ۱۰سال به بالابا ختصاص ۳/۱۱ درصد ازحجم نمونه بیشترین طول مدت اعتیادبوده است وطول مدت ۵سال با اختصاص دادن ۲/۸درصد, و۲سال با اختصاص ۷/۷ درصد در رتبه های بعدی بودند.
تحلیل داده های جمعیت شناختی نشان می دهد که بیشترین جمعیت معتاد مردان هستند البته شاید به دلایلی مثل محافظه کاری وفرهنگ جامعه ایرانی زنان کمتر برای درمان مراجعه کنند وبیشترین جمعیت مصرف کننده افراد شاغل با تحصیلات متوسط بودند که به دلیل کسب لذت به مصرف مواد روی آورده اند در این میان این افراد بیشتر یک نوع مواد وآن هم ماده تریاک به روش تدخین استفاده کردند. این افراد قبلا چندین بار سابقه ترک داشته اند اما به دلایل فراوان دوباره مواد مصرف کردند واین افراد بیشتر به دلیل خسته شدن از مصرف مواد برای درمان مراجعه کرده بودند. بیشترین رده سنی افراد درمان جو را جوانان تشکیل می دهند که این افراد اولین تجربه مصرف خودرا در دوره نوجوانی کسب کرده اند وبا داشتن طول مدت ۱۰ سال اعتیاد برای درمان مراجعه کرده اند.

۵-۶-نتیجه گیری

آمادگی برای تغییر رفتار وانگیزه داشتن برای درمان در افراد سوء مصرف کننده مواد از عامل های مهم برای درمان هستند واگر افراد بدون داشتن این دو عامل شروع به درمان کنند مسئله عود مجدد مصرف مواد پیش می آید.در پژوهش حاضر با رعایت اصول دقیق روش شناسی ابزار سازی آزمون های روان شناختی، ویژگی های روان سنجی مقیاس اصلی SOCRATES در جمعیت ایرانی محاسبه گردبد.نتایج پژوهش نشان داد که نسخه ایرانی مقیاس SOCRATES ازویژگیهای روانسنجی(روایی،پایایی،تحلیل عامل ونقطه برش) بالا و مناسبی برخودار است. از آن جا که در پژوهش حاضر، ویژگی های روان سنجی نسخه ی ایرانی مقیاس SOCRATES به عنوان یک ابزار پایا و معتبر تایید شده است، پیشنهاد می شود که از این ابزار برای ارزیابی نتایج درمان وپیش بینی انگیزه ی معتادانی که در مراکز ترک اعتیاد هستند به کار برده شود.

۵-۷-محدویت های پژوهش

  • نداشتن نمونه بالینی برای بدست آوردن نقطه برش به صورت بالینی
  • منابع در دسترس مرتبط با پژوهش محدود بودند
  • همکاری نکردن بعضی از مراکز درمان MMT ودرمان جوها
  • روش نمونه گیری این پژوهش در دسترس بودند.
  • هزینه بالای اجرای این پژوهش به واسطه نبود منابع مطالعاتی خیلی کم

۵-۸-پیشنهادات

پیشنهاد می شود در پژوهش های آتی

  • این مقیاس در جمعیت زنان ومردان به طور جداگانه اجرا شود تا عامل های بدست آمده از این پژوهش در این دو جمعیت بررسی شود.
  • برای پژوهش بیشتردرارتباط باروایی این مقیاس SOCRATES می توان ازسایر مقیاس های آمادگی وانگیزه استفاده کرد.
  • این مقیاس در قشرهای مختلف جامعه ازلحاظ سطح طبقات مالی وتحصیلی وشغلی در زمان های دیگر بررسی شود.


فرم در حال بارگذاری ...

منابع علمی پایان نامه : دانلود منابع پایان نامه در رابطه با استراتژی نظامی ...

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
قبلاً باید از آقایانی که در اینجا حاضر هستند، از نیروی دریایی و از وزارت ارشاد و از مهمانان عزیزی که از خارج آمده‏اند تشکر کنم. من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی بر این ملتهای ضعیف عنایت کند و دست ستمکاران را قطع کند ان‏شاءاللّه‏.
ابتلای اسلام، امروز این است که گوشهایی که باید به مسائل، به مشکلات مسلمین گوش بدهند کر شده‏اند و زبانهایی که باید برای مصالح مسلمین به کار بیفتند لال شده‏اند. و چشمهایی که باید مصیبتهایی که بر مسلمین وارد می‏شود ملاحظه کنند کور شده‏اند ما با این لالها و کرها و کورها چه بگوییم؟ آیا این دولتهای منطقه مسئله لبنان را یک فاجعه نمی‏دانند؟ یک فاجعه برای اسلام نمی‏دانند؟ یک فاجعه برای مسلمین جهان نمی‏دانند؟ آیا حملۀ اسرائیل به لبنان و کشتار بی‏حد فاجعه نیست؟ برای اسلام فاجعه نیست؟ برای مسلمانها فاجعه نیست؟ آیا تصریح به اینکه این عمل با صوابدید امریکا واقع شده است، در گوش اینها وارد نمی‏شود؟ اگر کر نیستند، چرا این فریاد و نالۀ عزیزان ما را در لبنان نمی‏شنوند؟ و اگر کور نیستند، چرا این کشته‏هایی که هر روز دارد در لبنان و ایران روی هم می‏ریزد و جوانهای عزیزی راکه در جبهه‏ها و زنها و بچه‏ها و مردهای پیر را که در خارج جبهه‏ها و در شهرها به هلاکت می‏رسند، نمی‏بینند؟ اگر می‏بینند و فاجعه می‏دانند، چرا صحبتی در کار نیست؟ اگر علاقه به کیان اسلام،

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

علاقۀ به قرآن کریم، علاقۀ به حرمین شریفین دارند، چرا امروز که دارد این معالم دینی زیر پا گذاشته می‏شود و تهدید می‏کند اسلام و قرآن و حرمین شریفین را، صحبتی نمی‏کنند؟ چرا باز کمک می‏کنند؟ چه شده است اینها را که در حضور آنها این مصایب واقع می‏شود و در محضر همه اینطور جنایتها واقع می‏شود و علاوه بر اینکه سکوت کرده‏اند تأیید می‏کنند، باز هم قرارداد کمپ دیوید را می‏خواهند تأیید کنند، باز هم طرح فهد را می‏خواهند تأیید کنند، باز هم اسرائیل را می‏خواهند بشناسند؟ این فاجعه‏ها را باید ما با کی در میان بگذاریم؟ با دولتهایی که چشم و گوششان را بسته‏اند و بدون اراده تسلیم امریکا شده‏اند؟ با ملتهای مظلومی که تحت فشار این دولتها دارند جان می‏دهند؟
باید با ملتها در میان گذاشت؛ همان طوری که در ایران، ملت ایران بود که فاجعه‏ای که برای اسلام به دست امریکا و سرسپردگان او که رژیم منحوس پهلوی است پیش می‏آمد، همین جوانهای ایران بودند و همین ملت ایران بود و همین ارتش ایران بود و همین نیروهای دریایی و هوایی و زمینی ایران بود و همین سپاه پاسداران ایران بود و همین جوانهای بسیج و عشایر ایران بودند که با هم وظیفه فهمیدند، بیدار شدند و با هم مشتها را گره کردند و با مشت، تانکها را از صحنه بیرون کردند. تا ملتها یک همچو بیداری پیدا نکنند و تا ملتها یک همچو انسجامی پیدا نکنند، باید بدانند که محکوم به حکومتهای فاسد و محکوم به امریکای جنایتکار و سایر ابرقدرتها هستند. با داشتن آنهمه ذخایر، آنهمه امکانات، که اگر یک
ببندند تمام مسائل حل خواهد شد، مع‏ذلک، می‏گویند که ما این کار را نمی‏کنیم. این مصیبتها را ما به کجا باید عرض کنیم، جز به ساحت مقدس خدای تبارک و تعالی؟ شکایت از این حکومتها را به کجا ببریم جز به ساحت مقدس خدای تبارک و تعالی؟ ما چطور شکایت کنیم از آنهایی که ایران را که ایستاده است و می‏خواهد در مقابل همۀ قدرتها بایستد و اسلام را محقق کند در دنیا، در مقابل این، طرح جهاد می‏دهند و[در مقابل]اسرائیل، که به جنگ با اسلام برخاسته است و با صراحت می‏گوید که از نیل تا فرات مال من است و حرمین شریفین را از خود می‏داند، سکوت کرده‏اند؟ ما این دردها را کجا ببریم؟ این مصیبتها را پیش کی طرح کنیم؟ این سکوتهای مرگبار را، این سکوتهایی که تأیید می‏کند جنایتکاران را، این سکوتهایی که تشویق می‏کند ستمکاران را، باید به کی عرضه کنیم، و از کی بخواهیم که عنایت کند و این سکوتها را بشکند؟ جمعیتتان کم است؟ ثروتتان کم است؟ نفتتان ناچیز است؟ زمینهایتان کم است؟ مراکز مهمی که در[مراکز]سوق‏الجیشی بسیار معتبر است، شما دستتان نیست؟ همۀ امکانات هست، لکن یک چیز نیست و آن ایمان است. ایمان نیست.
ملت ایران هیچ نداشت و ایمان داشت، و ایمان او را بر همۀ قدرتها غلبه داد. و مسلمانهای همۀ کشورها، دولتهاشان همه چیز دارند، لکن ایمان ندارند. آنچه که کشور ما را، ملت ما را پیروز کرد، ایمان به خدا و عشق به شهادت بود. عشق به شهادت در مقابل کفر، در مقابل نفاق، برای حفظ اسلام، برای حفظ قرآن کریم. این مهمانهای عزیز ما که آمده‏اند، اینها حامل پیام ایران باشند به ملتها که خودتان باید به فکر باشید؛ ننشینید تا برای شما دست نشاندگان امریکا کار کنند. آنها در این گرفتاری که ایران دارد، برای باغ‏وحش خودشان شتر می‏خرند! این مصیبت را ما کجا ببریم؟ چهارده تا شتر برای باغ‏وحش فلان سلطان منطقه از خارج می‏خرند و با طیاره‏ها می‏خواهند ببرند به آن محل. اینها دارند همه چیز ما را می‏برند و آنها شتر می‏خرند! من نمی‏دانم که این گوشها کی باز می‏شود. با نفخ صور باید باز بشود؟ و این چشمها کی بینا می‏شود و این زبانها کی گویا می‏شود؟صُمٌّ بُکْمٌ عمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلوُنَ. همه‏اش سرلا یعقلوناست.صُمٌّ بُکُمٌ عُمْیٌهم دنباللا یعقلوناست. ما بحمداللّه‏، در جبهۀ داخل پیروز هستیم و رزمندگان ما از همه طبقاتی که بودند، چه نیروی دریایی که امروز بعضی از آنها در اینجا تشریف دارند و خدا حفظشان کند و چه نیروی زمینی و چه نیروی هوایی و چه سایر قوای مسلح مثل سپاه پاسداران و دیگران، در صحنه‏اند و ایستاده‏اند در مقابل هر پیشامدی. کشور ما که سرمایه‏های بزرگ خود که عبارت از جوانهاشان باشد، در طبق اخلاص گذاشته‏اند و برای اسلام، برای دین خدای تبارک و تعالی جهاد می‏کنند. برای هر پیشامدی که برای مسلمین می‏شود، اینها در صحنه‏اند. مضحک این است که دولت ما پیشنهاد می‏کند که راه بدهید ما برویم با دشمنهای شما جنگ بکنیم و این را یکی از شرایط قرار می‏دهد، برای اینکه مأیوس از شماست و شما باید شرط قرار بدهید و آنها می‏گویند که باید از هر چیزی که ما کردیم بگذرید تا راهتان بدهیم، آن هم چه راه دادنی. اینها مصیبت نیست که بر اسلام وارد است که یک جمعیت فداکار می‏خواهند بروند با دشمن عرب، با دشمن اسلام، با دشمن حرمین شریفین، با دشمن همۀ منطقه جنگ بکنند؟ خودشان که نشستند و بی‏تفاوت هستند، بلکه موافق هستند با آنها از ما رشوه می‏خواهند که راه به آنها بدهید که اینها بروند آنجا، برای آنها جنگ بکنند؟! مثل یک نفر غریق که دارد در دریا غرق می‏شود و یکی می‏رود نجاتش بدهد، می‏گوید: چه به من می‏دهی تا اجازه بدهم مرا نجات بدهی؟!
اینها، دولت عراق قضیۀ اسرائیل را بهانه قرار داده اند ابرای اینکه از چنگال انتقام و عدالت الهی فرار کنند. بهانه قرار داده ‏اند که بگوید شما اگر بخواهید ما اجازه بدهیم بروید و ما غریقها را نجات بدهید، باید از جنایاتی که به شما کردیم صرف‏نظر کنید یک دولت، دو تا دولت، صلح باشند و متصالح باشند که وارد بشوند و از آنجا بروند سراغ نجات ما. این غیر از این است کهصُمٌّ بُکْمٌ عمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلوُنَ؟ مگر دولت ایران آن وقتی که شما به خیال خودتان قدرت داشتید، غیر از این حرفی می‏زند که حالا می‏گوید؟ این همان را می‏گوید. دو تا مطلب دیگری که بزرگان این کشور عنوان کردند و شرط قرار دادند، این از باب این است که از شما مأیوس هستند. می‏گویند: شرط صلح، شرط صلح این باشد که راه بدهید تا برویم. آن شرطی را که شما باید با ما بکنید، بگویید ما به شرطی صلح می‏کنیم که شما بیایید از اینجا بروید. این، غیر از این است که تعقل ندارند و چشم و گوش آنها را هواهای نفسانی بسته است؟ دولتمردان ما که می‏گویند این بیچاره‏هایی که از عراق بیرون کردید و فرستادید به اینجا و ما با آغوش باز آنها را پذیرایی می‏کنیم، اینها وطنشان آنجاست، یکی از شرایط ما این است که آنها را راه بدهید،این یک شرط غیر معقول است؟! یک شرطی است زاید بر آن که ما از اول گفتیم؟ راه دادن اهالی یک کشور در محل خودشان و اجازه دادن اینکه آوارگان از آنجا که به زور بیرونشان کردید، برگردند به جای خودشان، این یک چیزی است که ما یک شرط زیادی کردیم؟! نه، این امری است طبیعی، دنبال آن شرایط ماست، مااضافه‏ای.آتش‏بسی که صدام می‏گوید، آتش‏بسی است که دنبالش آتش می‏گشاید. راهی که صدام می‏خواهد به ما بدهد، راهی است که نجات خودش را در آن راه می‏یابد، نه راه می‏خواهد برای اسرائیل بدهد. این، طرفین قضیه را ملاحظه کرده است. اگر ما قبول کنیم، پس مصالحه واقع شده است و صدامیها نجات پیدا کرده‏اند. و اگر قبول نکنیم، پس معلوم می‏شود که ما نمی‏خواهیم جهاد کنیم، نمی‏خواهیم با اسرائیل جنگ کنیم. ما به آنها می‏گوییم که ما قبول داریم، شما کنار بروید و کارشناسها بیایند ببینند که شما چه کردید در این کشور، چه جرمهایی را مرتکب شدید. و کارشناسها بیایند ببینند که کی این جنایت رامرتکب شده است. لکن ما جنایات را غمض عین کنیم؛ برای اینکه، می‏خواهیم برای شما کار کنیم. اینها از عجایبی است که در تاریخ باز می‏ماند. از عجایبی است که تاریخ ضبط می‏کنداین است که ایران می‏خواست برای نجات عرب ـ که اسرائیل بخصوص با عرب مخالف است و برای نجات حرمین شریفین و برای نجات کشورهای اسلامی که همه در تهدید اسرائیل هستند و برای مقابله با این سرطان فاسد، می‏خواست برود و دولتها از او رشوه می‏خواستند. اینها مسائلی است که در تاریخ ثبت می‏شود و ننگهایی است که بر پیشانی این اشخاص ثبت خواهد شد. تا کشورهای اسلامی، ملتهای اسلامی، آن معنایی که در ایران پیدا شد، الگوی خودشان قرار ندهند و تا خودشان به خیابانها نریزند و بخواهند از دولتهای خودشان که با اسرائیل باید روبرو بشوید، گمان نکنید که این کر و کورها به تعقل برسند. ملتها باید بایستند و بخواهند از ارتشهای منطقۀ خودشان و از دولتهای منطقۀ خودشان که بیایند و با این فلسطینی‏ها و با این سوری‏ها که مورد ظلم واقع شده‏اند کمک کنند تا این غدۀ سرطانی از بین برود. و اگر آنها هم تماشاگر باشند که ببینند چه می‏شود، آنها هم بی‏تفاوت باشند و عذر این باشد که دولتها باید این کار را بکنند، اگر اینطور باشد، آنها هم در محضر خدا جواب صحیح ندارند. ایران حجت است بر همۀ کشورها. خدای تبارک و تعالی ممکن است که در آخرت ایران را حجت قرار بدهد بر آنهایی که به ظلم ساخته‏اند و تسلیم ظالم شده‏اند و قیام نکرده‏اند. اگر اعتقاد به خدا و معاد دارند، جواب باید تهیه کنند برای خدای تبارک و تعالی. آن روز دیگر امریکا و اسرائیل نمی‏توانند به دادتان برسند. و اگر به این معانی اعتقاد ندارند، جواب برای ملتهای مظلوم دنیا باید تهیه کنند. جواب برای نسلهای آتیه که خدای نخواسته ـ با این روشی که اینها دارند، آنها در دام خواهند افتاد، جواب باید تهیه کنند. اگر ارزشهای ایمانی را هیچ حساب می‏کنند، ارزشهای نظامی خودشان را، ارزشهای ملی خودشان را، ارزشهای انسانی را در نظر
بگیرند و برای چهار روز حکومت کردن، زیر بار ذلت نروند، آن هم ذلت در تحت چکمۀ اسرائیل. مسلمانها باید از جا برخیزند، باید قیام کنند. خدا فرموده است:إنَّما اَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ اَن تَقُومُوا للّه‏َ مَثْنی وَ فُرادی نگویید: تنها هستیم. تنهایی هم باید قیام بکنیم. اجتماعی هم باید قیام کنیم. با هم باید قیام کنیم. همه موظفیم به اینکه برای خدا قیام کنیم و برای حفظ کشورهای اسلامی قیام کنیم در مقابل این دو غدۀ سرطانی که یکی حزب فاسد بعث عراق است و یکی اسرائیل و هر دو سر منشأش امریکاست . عذر نیست پیش خدای تبارک و تعالی، نه ما معذوریم و نه شما. عذر نیست که ما نداشتیم چیزی، همه چیز دارید. عذر نیست که ما قدرت نداریم، از همه قدرتمندتر هستید. وقتی روی هم بایستید، روی هم دست برادری با هم بدهید، یک قدرت بزرگ جهانی را شما می‏توانید تحقق بدهید. عذر نیست که ما اسلحه نداریم، سلاحی که شما دارید دنیا ندارد و او سلاح نفت است. دنیا به سلاح شما احتیاج دارد، رگ حیات دنیاست. این سلاحی که خدای تبارک و تعالی به اختیار شما گذاشته است، برای خدای تبارک و تعالی از او استفاده کنید. این قدرتی که خدای تبارک و تعالی در بازوان شما گذاشته است، برای خدای تبارک و تعالی به کار بگیرید. خداوند ان‏شاءاللّه‏، بیدار کند این دولتها را.و خداوند ان‏شاءاللّه‏، هوشیار کند این جمعیتهای فراوانی[را]که در عین حالی که همه چیز دارند، تحت فشار ظلم هستند. من امیدوارم که همان طوری که ایران تاکنون آمده است و دست ستمکارها را کوتاه کرده است و خود رو به یک تمدن خواهد رفت و ایران را یک ایران آزاد و مستقل قرار داده است، این آزادی و استقلال و این حضور جمعی، تا آخر باقی بماند. من امیدوارم که ملتهای این کشورهای اسلامی به این مسائل توجه کنند و ننشینند تا اینکه وقت بگذرد. امروز، روزی است که اگر با هم قیام کنند، اسرائیل بکلی از بین خواهد رفت. من امیدوارم که این دولتهایی که در عین حالی که اسرائیل با صراحت می‏گوید که «من باید همۀ اینجاها را بگیرم» و اینجاها را ملک خودش می‏داند و شاهدیم که قدم قدم دارد پیش می‏رود، این دولتها بیدار بشوند و با این مادۀ سرطانی که خطرش برای همۀ منطقه و برای اسلام است، قیام کنند و با حرف و صحبت و شوخی و مزاح مسائل را نگذرانن.د.
من امیدوارم که این دولتها آنقدری که به باغ‏وحش خودشان اهمیت می‏دهند، به اسلام اهمیت بدهند. خداوند ان‏شاءاللّه‏، این قدرتهایی راکه برای اسلام کار می‏کنند، پیروز کند. و خداوند ان‏شاءاللّه‏، شما جوانهای عزیزی که از اول انقلاب تا حالا و از حالا به بعد هم در صحنه حاضرید و برای اسلام کار می‏کنید، شما را تأیید کند. امیدوارم که خداوند تمام مسلمین جهان را تأیید کند و از زیر بار ستم قدرتهای بزرگ خارج شوند.
۲- متن کامل نامه مهندس بازرگان به امام خمینی (ره):
نامه محرمانه مستقیم- ۳/۱۲/۱۳۶۲
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی
با حمد خدای یکتا و تقدیم سلام و دعا، از طرف نهضت آزادی و شخص خودم، برای عافیت جنابعالی و توفیق در رستگاری انقلاب اسلامی، شرمنده‌ام که بار دیگر مشاور ناخوانده گردیده می‌خواهم خواستار چند دقیقه تا نیم ساعت تحمل و تأملتان نسبت به مطالبی بشوم. چه می‌دانم که رسول اکرم، صلی الله علیه و آله وسلم، با وجود دریافت وحی از جانب خدا و دارا بودن عقل کل، بنا به دستور «فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فی الامر» به شنیدن نظریات دیگران می‌پرداخت و قاعدتاً رهبر جامعه نیز بی ‌نیاز و معاف از این معنی نبوده نمی‌بایستی روابطش با مردم و مسئولین یکطرفه و کارش تنها امر و ابلاغ باشد. اینک که رهبر، ما را به مشورت نمی‌طلبد، ما بنا به وظیفه‌ای که مولی الموالی و مرد لایتناهی، برای رعیت در حق والی تعیین کرده است عمل نموده در آنچه به عقل قاصرمان حق و ضروری می‌آید، دستور الهی «و ذکر فان الذکری تنفع المومنین» را اجرا می‌نماییم. احتمالا حدس زده‌اید عرایضم از چه مقوله است. امیدوارم در آنچه می‌نویسم رضای خدا، خیر شما و خدمت به مردم شرافتمند مملکتمان باشد و به دور از مسائل و منافع خصوصی و گروهی وظیفه عنداللهی انجام گردد. شرایط بسیار حاد و وحشتناکی که مبارزطلبی و مسابقه اخیر عراق و ایران در کشتار و ویرانی به وجود آورده و دارد جنگ تحمیلی چهارساله را در منطقه به مراحل هلاکت بارتر و وحشیانه ‌تر از جنگ جهانی می‌رساند، چنان بار سنگین و سوزان بر دوش و جان ما انداخته است که چون طاقت آنرا نداشتیم، رو به رهبری انقلاب و به مقام فرماندهی کل قوا آوردیم که گرداننده همه امور و تصمیم گیرنده جنگ و صلح است. شاید که با بینش خاص و ظرفیتی که دارید، یک گوشه از اطلاع و از توکل و اطمینان خود را به ما و به مردم مضطرب و مستأصل زیر آتش و سنگ بدهید. ما از یک طرف نمی‌توانیم تحمل این اوضاع و آینده محتملاً خانمانسوز‌تر و خدای نکرده خفت‌ بار آنرا بنماییم و از طرف دیگر قادر نیستیم واقعیات عینی و سنن الهی را نادیده گرفته سلب مسئولیت از خود بکنیم و بگوییم چون ولی فقیه چنین دیده و خواسته‌اند و موفقیت نزدیک و نهایی مسلم است، ما مبرای از تکلیف و تفکر و از تذکر لازم می‌باشیم. شک نیست که جنابعالی با ایمان و توکل مخصوص و قدرت و نبوغ رهبری، در بکار گرفتن سرمایه‌های سرشار اسلام و تشیع، مملکت ایران را درعظیم ترین آزمایش یا ابتلای تاریخ ۲۵۰۰ ساله‌اش وارد ساخته شهرت و وحشتی از ایران و اسلام در جهان به وجود آورده به نسل حاضر ما، هم ارزش و افتخار داده‌اید و هم مسئولیت فوق‌العاده دشوار در برابر دنیا و خدا. و درعین حال، ما را به یک دوراهی فاجعه یا فتح کشانده‌اید. هم وظیفه سنگین اندیشیدن و توصیه به حق کردن را به دوش ما نهاده‌اید و هم سکوت و بی‌اعتنایی در برابر آن بسیار سهمناک است. ما که حکم «و لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا» را پیش رو داریم، بنا به وظیفه ملی و اسلامی می‌خواهیم نه خودمان و نه هموطنمان، چشم و گوش بسته و به دور از عقل و عاطفه، تبعیت از احساسات و تبلیغات ننماییم. البته علاوه بر حال خودمان و حال مردمی که تصریحاً یا تلویحاً نمایندگی و سنخگوئیشان را داریم و مملکتی که از پدران و مادران چند هزار ساله میراث برده و مفتخر و مسئول حفظ آن می‌باشیم، دلسوز خود جنابعالی و نگران کسی نیزهستیم که ملت او را به رهبری برگزیده است. از خود می‌پرسیم جواب این همه کشته و شکسته ـ چه داوطلب فعال و چه منفعل برکنار ـ و ویرانیها و از دست رفته‌ها و محرومیت‌ها را چگونه می‌توان داد؟ مرگ و محرومیتها و ویرانیهایی که پایان آن معلوم نبوده هردم بر وسعت و شدتش افزوده می‌شود. بدیهی است آن زمان که صدام دیکتاتور عراق در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ تجاوز آشکار به مرز و بوم و به جان و مال ما کرد، وظیفه انقلابی و قانونی همگی و بالاتر از آن حکم خدا این بود که با تمام نیرو تا آخرین نفر و نفس بجنگیم و دشمن غاصب غدار را از خاکمان بیرون کنیم، که خوشبختانه به همت جوانان و پیران غیور و ایثارگر و پیروی ملت شهید پرور از رهبر متوکل و با تلاش مسئولین مصمم، موفق شدیم. آن کارزار، قتال فی سبیل الله بود، برای دفاع از آدمها از آب و خاکمان، و خداوند رحمان علیم قدیر، علیرغم قلت عدد و نابرابری نیروها، نصرتمان داد تا آنجا که دشمن با خواری و پشیمانی راه فرار اتخاذ کرد و زبان به تسلیم و تمنا گشود. اما مجوز ادامه جنگ و تجاوز به داخل عراق (که درابتدا خود جنابعالی، آنطور که درایام تخلیه خرمشهر از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم، آن را مصلحت و حق نمی‌دانستید) با شعار سقوط صدام و حزب بعث و تعرضهای دیگر، برای ما روشن نیست. نمی دانیم اگر در روز قیامت از خون و خرابیها و از دربدری‌های تا به حال و خدای نخواسته از فساد و تباهیهای خیلی گسترده ‌تر و آینده هلاک حرث و نسل‌های دو طرف، پرسش کنند چه جواب می‌شود داد؟ اگر بگویند چرا علیرغم نص روشن و صریح «فان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله»، حاضر نشدید پیشنهادهای آتش بس و صلح، ولو مشروط و تضمین شده، را بپذیرید و دست رد به سینه همه شفیع و میانجی‌ها، که از کشورهای مسلمان و از غیر متعهدها آمده بودند، زده هرگونه مذاکراه و بحث روی شرایط را هم رد کردید، آیا جواب ما سخت‌ تر نخواهد بود؟ آیا استدلال عدم اعتماد به صداقت صدام و به حسن نیت میانجی‌ها، با پیش کشیدن آیه بعدی قرآن شدیداً مردود نخواهد شد؟ آنجا که با اطمینان و استحکام می‌فرماید، «وان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله هوالذی ایدک بنصره و بالمومنین». آیا جواب خواهیم داد که مخاطب این فرمان پیغمبر رحمت و حکمت بوده ما مشمول آن نیستیم و مستثنی می‌باشیم؟ ممکن است نمونه آورده یا ادعا شود که ما خود را موظف می‌دانستیم استکبار و الحاد و استثمار و استضعاف را دردنیا ریشه کن سازیم. به ما خواهند گفت که طبق قرآن و تاریخ، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و خاتم‌النبیین علیهم السلام و الصلوه، مأمور و مأذون آن نبودند، شما چطور به خود حق دادید با قبول خونریزی‌ها و خرابیها درصدد صدور و حاکمیت اسلام برآئید؟ وقتی خدا در قرآن مکرر به پیغمبر خود گوشزد می‌کند که «ماجعلناک علیهم حفیظا» و «ماانت علیهم بوکیل»، «لست علیهم بمصیطر»، «ان انت الا نذیر»، یا «و ما علی الرسول الا البلاغ»، شما که داعیه اجرا و ادامه رسالت انبیاء را داشتید، چگونه می‌خواستید مانند موکل مراقب و مأمور مسئول مستکبرها، و مستضعف‌ها عمل نمایید، درحالیکه خود خدا با مشیت لایزال و قدرت بینهایتش نخواسته است دین خود و عدالت و حق را با تعجیل و تحمیل در میان آدمها پیاده کند؟ خدای بزرگ از شما عمل به اسلام را خواسته است نه احیای اسلام از طریق الزام دیگران به اجرای آن. خدا عمل به دین و تبلیغ و اجرای دین را پاداش می‌دهد اما به شرط رعایت لااکراه فی‌الدین. درست است که درانقلاب اسلامی ما جوانان، پیران و داوطلبان قابل تقدیری لبیک اجابت، روی اعتماد و اعتقاد و ارادت به امام گفته‌اند و با اشک و عشق و اصل به چنان جانبازیها و پیروزیها می‌شوند، اما همین امر اگر خدای نخواسته خلل و خلافی دراصل برنامه و هدف انتخابی آن ظاهر گردد، هم شکایت آنها را که روز قیامت بگویند «انا اطعنا سادتنا و کبرائنا»، بسیار سنگین خواهد کرد و هم مسئولیت رهبری و کسانی را که لب فرو بسته حق والی را در دریافت نصیحت ادا نمی‌کنند، دو صد چندان می کند. روزی که هواپیماهای عراقی به فرودگاه مهرآباد بمب‌هایی انداختند، فرمودید : مطلب مهمی نیست، دزدی یا دیوانه‌ای آمده سنگی انداخته و در رفته است و دیگر نخواهد انداخت. ولی آن دیوانه یا دزد، علیرغم تودهنیهایی که خورده است، بارها آمد و سنگها و بمب‌ها و موشک‌ها انداخته، دیوانگیهای خطرناک کرد، خانه‌ها خراب نمود و بسیاری از فرزندان عزیز این مملکت را به شهادت رساند. ملت خوب ایستاد، خوب جان و مال داد، فحش‌ها و مشتها و تلافیگری‌ها نثار صدام و پشتیبانانش کرد و دلاوران جان بر کفمان پیروزیهای معجزه‌ آسا به دست آوردند… همه اینها درست است و ایجاب می کند که سپاس خدا و تشکر از ملت شهید پرور بجا آوریم. اما وقتی ترازنامه چهارساله را جمع‌ بندی می‌کنیم، می‌بینیم علیرغم دفاعها و موفقیت‌ها و پذیرش انقلاب اسلامی در بعضی جاها، آنچه هم که محصول مسلم این مدت است و اختلاف در آن وجود ندارد نتایج ذیل است. گسترش دائم دامنه جنگ و خصومت در منطقه و تقلیل امنیت، افزایش تلفات و ضایعات دو طرف، کاهش طاقتها و توانها، ازدیاد انزوا و اتهام ایران و اسلام و به طور کلی هلاک مستمر حرث و نسل در ایران و عراق و بعضی نقاط دیگر از دیدگاه ابرقدرتها نیز این جنگ دست آوردهای مثبت داشته است و آنها مسلماً از ادامه و توسعه و خاتمه نیافتن آن با حفظ بقای هر دو طرف متخاصم، راضی می‌باشند. از آن جمله است. فروش بی‌ حد و حساب و پرمداخل اسلحه و مهمات به طرفین دعوی و به وحشت‌ افتاده‌هایی از انقلاب و عملیات ما و حتی به کشورهای فعلاً برکنار که چنین بازار گرم در تاریخ گذشته‌شان بی‌سابقه بوده است. خرید بی ‌منت و به بهای اندک نفت برای تأمین رفاه و صنایع خودشان، صدور مستقیم و غیرمستقیم خواربار و کالاهای صنعتی و خدمات فنی به ایران و عراق و کشورهای دیگر خاورمیانه، بی ‌پول و محتاج نگه داشتن ما و محروم ساختن انقلابمان از سازندگی و خود کفایی و تولید (و بنابراین انقیاد بالقوه) یعنی عدم ایفای وعده استقلال ابتدایی همراه با آزادی، و بالاخره، دردناکتر از همه، چهره سیاه و خونین دادن به اسلام و زدوده شدن نشانه‌ها و وعده‌های سلامت، نعمت، رحمت، سعادت و بطور کلی حقانیت و حیات، در داخل و خارج ایران، حالا هم مخلصین به انقلاب و بهره‌ مندان، دسته دسته با نوحه و سرود عازم قربانگاههای جبهه به قصد کربلا و آزاد کردن قدس می‌شوند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اطلاعیه‌ها و موزیکهای فتح و فجر پخش می‌کند، توپها و هواپیماهای ما شهرها و تأسیسات نظامی و صنعتی و اخیراً مسکونی عراق را متقابلاً می‌کوبند و بسیاری از مسئولین و مردم به خود مژده سقوط یا انتحار قریب الوقوع صدام و ذلت دشمنان انقلاب را می‌دهند، یا می‌شنوند. شاید هم شاهد پیروزیهای درخشان جدید بشویم و خدا کند که بشویم… اما با سرنگون شدن صدام و انحلال حزب بعث، آیا غائله و نائره جنگ خاتمه خواهد یافت؟ فاتحه شیطان بزرگ و شیطان اصلی ازلی که مهلت یافته از جانب خدا تا روز رستاخیز است، در دنیا خوانده خواهد شد؟ آیا دفاع در جبهه‌های جنگ و مقابله با شیطان نیازمند خودسازی درونی و برونی نیست؟ با آنکه آزادی قدس از دست صهیونیسم امید و آرزوی ماست، اما معتقد هستیم که دشمنان ما و حاکمان و همدردهایشان ساکت نخواهند نشست تا ما متلاشی و مضمحلشان بکنیم و دراولین حملات ما تسلیم نگردیده مواضع جدید خواهند گرفت، عکس‌العملها نشان خواهند داد و آیا با عدّه و عُّده‌هایی که فراوان دارند، دفاعی از خود و تجاوزات مجدد و تلافی از ما نخواهند کرد؟ تابحال که چنین نبوده است. اگر شکستهایی داشته یا ضرباتی خورده‌اند، نه دست از مقاومت و تجدید قوا کشیده‌اند و نه هنوز تمام توان و تجهیزاتشان را به میدان آورده‌اند، بر اساس واقعیتهای اجتماعی موجود در عراق، با مردن صدام و پس رفتن حزب انحصارگرش، به فرض که شورش یا کودتایی صورت بگیرد، هیچ معلوم نیست که فرماندهان و گردانندگان بعدی فرمانبر یا هم آهنگ با ما باشند. همچنین اسرائیل مکار کهنه کار اگر تا به حال دست به عمل عمده‌ای در ایران و عراق نزده است، آیا خواهد گذاشت که سپاه و بسیج ما به راحتی راهی قدس شود؟ غیر از اسرائیل آیا آمریکا و ابرقدرتها و خود شوروی ممکن است تماشاچی صحنه‌ها و پیشرفتهای ما، یا فتنه‌های علیه خودشان شوند و موذیانه‌ تر، مهلک تر و قاطع تر از گذشته اقدام نکنند؟ هرچه باشد اسرائیل و امریکا و شوروی در شیطنت و ترور و جنگ، صد درجه استادتر و از ما داناتر و داراتر دراین کارها هستند. به فرض پیروزی و پیشروی، این قافله تا به حشر لنگ است، و خلاصه آنکه صدور انقلابی انقلاب ما، سقوط صدام، نابودی اسرائیل و سرنگونی امریکا و سایر ابرقدرتها زمانی میسر و قابل طرح خواهد بود که مسلمانان با حربه آگاهی، ایمان، تقوی، خودسازی درونی و برونی و اتحاد مسلح گشته با به کار بستن کتاب و سنت، هم دفاع قوی از خود بنمایند و هم با شاهد و الگو شدن و تسخیر قلوب و الباب، حماسه پیروزی انقلاب را بدست خود آنها تکرار کنند. ملتهایی هم که انقلابمان را تعلیمشان می‌دهیم، تا در داخله ‌شان شرایط اجتماعی، ایمانی، اخلاقی، نظامی و الهی لازم فراهم نشده باشد، مسلماً به پیروزیهایی مانند انقلاب ما نخواهند رسید. نه در تاریخ انقلابهای دنیا چنین توسعه و تحولهای سریع و وسیع انقلاب و واژگونی سهل و ساده قدرتهای قوی حاکم سابقه دارد، و نه در سرگذشت انبیاء و دست آوردهای مشیت خدا چنین امدادها و دگرگونیها سراغ داده شده یا در قرآن کریم آمده است. آیا خدا خارج از دفاع نفس یا بازیابی خانه و خانواده و از دست رفته‌ها، که «قتال فی سبیل الله» است، برای تعرض و تخریب، چیزی بیشتر از «فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم»، وعده نصرت و به میدان آوردن «جنوداً لم تروها» را به امتی یا به مجاهدینی داده است؟ بلی، به حکم قرآن جلوی مهاجم را باید گرفت و بی ‌خیال و بیکار نباید نشست، سهل است که امر اکید به تجمع نیرو و تدارک اسلحه، حتی قویتر و بیشتر از دشمنان شده است. اما نه برای حمله و نابود کردن آنها، بلکه برای ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودمان و برحذر داشتنشان از حمله کردن به ما. یعنی در نگرفتن جنگ به حکم ((واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و آخرین من دونهم.)) ما در این ماجرای پرمخاطره خواسته‌ایم پیش دستی بر دستور قرآن کرده، قبل از آنکه تدارک قشون و ترتیب تجهیزات لازم و کافی را بدهیم و با سلاحهایی که از خود آنها گرفته‌ایم و می‌گیریم (و معلوم است که تا نفع خودشان و زیان ما را دراین کار نبینند در اختیارمان نمی‌گذارند) بجنگشان برویم. غافل از اینکه سیاست همیشگی آنها جنگ افروزی در میان اقوام و ممالک دنیا و بجان یکدیگر انداختن آنها بوده است تا هم تجارت و منفعت بکنند و هم رقیبان و دشمنان احتمالی را مشغول و مفلوک نمایند. البته که دردسر ایجاد کردن و عصبانی ساختن صدامها و اسرائیل یا امریکا و فرانسه و وحشت انداختن دولتهای ارتجاعی عرب، امکان ‌پذیر بوده و هست و باعث تشفی قلب مومنین می‌شود، اما بهره‌ برداری مطلوب و رسیدن نهایی به مقصود، مسئله دیگری است. به شهادت تاریخ غالباً نتیجه‌های معکوس به بار آورده است. حتی انقلابهای بزرگ دنیا که از پدیده‌های استثنایی طبیعت محسوب شده‌اند، عکس‌العملها و بازگشتهای فراوان داشته است. اقدام برای افراشتن پرچم حق و عدالت در عالم و امحاء قطعی ظلم و ظالم و کافر از جهان بشریت، با خشونت و سرعتهای انقلابی، یا برانگیختن فتنه و قتل و خرابی در بلاد کفر و ستمگری، اگر موثر و مجاز می‌بود، خدای دانای توانا، به یقین آنرا رأساً یا بدست پیغمبرانش انجام می‌داد. چنین راهی که خدا ترسیم و تشریع نکرده است، می‌تو‌اند با همه خوش‌آیندها و امیدواریها و با تلألؤهایش، سرابی و گردابی بیش نباشد و بیم آن می‌رود که منتهی به نقض غرض و به آثار ناخواسته و هلاک کننده غیرقابل جبران گردد. در قرآن مجید هم سفارش شده است که به خود مغرور نشویم و هم آیه «ولا تغرنکم بالله الغرور» آمده است. ما حق نداریم روی حسابهای خودمان روی خدا حساب کنیم.عرض این تذکر نیز لازم است که نهضت آزادی ایران به هیچ وجه نمی‌گوید دست تضرع و تمنا و توبه تسلیم پیش عراق دراز کنیم یا سازشکار با ظالمها و همکار جهانخوارها و از خدا بیخبرها بشویم، یا به صلح تحمیلی خفت‌ باری تن در دهیم، و حتی انقلاب خودمان و صدور صحیح اسلام را انکار کنیم. نظر ما تغییر کلی سیاست جنگی و برنامه، از نفی به اثبات و از تخریب و تجاوز به امنیت و دفاع است و استقبال از صلح شرافتمندانه و از سازندگی و استقلال و آزادی آنچه توصیه می‌نماییم عنایت به آیات شریفه ذیل است:
فان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله فان انتهوا فلاعدوان الا علی الظالمین و لا یجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی تعاونوا علی البر والتقوی و لاتعاونوا علی الاثم والعدوان. ضمنا فکر می‌کنیم که آیه «و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین‌الله» (که به دنبالش در هر دو سوره بقره و انفال جمله توقف و تخفیف «فان انتهوا…» آمده است) به منظور تحدید و تعطیل جنگ در داخل امتی است که مورد حمله و تجاوز کفار قرار گرفته مانع اقامه دینشان شده‌اند، نه برای تعرض و توسعه قتال به سراسر جهان، به قصد مسلمان کردن یا کوتاه کردن دست همگی آنان، آنطور که بعضی‌ها تصور و توجیه می‌نمایند. درعین حال باید بگوییم که اختلاف نظر ما دراین مسائل موجب آن نیست که علم مخالفت در مقابل جنگ اسلامی برافراشته و آب به آسیای دشمنان بریزیم. هدف نصیحت ائمه مسلمین است و توصیه به حق و انجام وظیفه الهی با دعای توفیق. بدیهی است چنانچه نظریات ما اصولاً مورد توجه قرار گیرد، آماده بحث و بیان بیشتر در زمینه مسائل و پیشنهادها و تفصیل‌های اجرایی هستیم. در خاتمه با تجدید عهد و عذرخواهی و با امکان اینکه اقدام ما را ناشی از ترس یا ضعف در ایمان و توکل تلقی فرمایید، آنچه وظیفه خودمان در پیشگاه آفریدگار بزرگ، در برابر ملت و در قبال رهبری انقلاب می‌دانستیم، انجام دادیم. ما نه غیبگویی می‌کنیم، نه بدبین و بدخواه هستیم و نه نسبت به فجایع و مفاسدی که هشدار دادیم قسم حضرت عباس می‌خوریم. آنچه هم که از جنابعالی توقع داریم، بیش از این نیست که در خلوت با خدای معبود، تأمل و تحقق بیشتر و سپس مشورت آزاد دراین امر فوق‌العاده خطیر نموده، اگر به حق و حقیقتی در گفتارمان برخورده باشید تجدید نظری در سیاست جنگ با عراق و با دنیا و شیوه صدور اسلام بفرمایید.
خدایا شاهد باش که ما اتمام حجت و ادای تکلیف کردیم
خدایا ما را ببخش
خدایا انقلاب اسلامی ایران را درطریق اسلام، رضای خودت و رستگاری ایران و مصلحت جهان راهنمایی فرما
والله خیرالمستعان و هو العزیز الرحمن
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
دبیرکل نهضت آزادی ایران
مهدی بازرگان
آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۱ را بر عهده داشتند. ایشان همزمان نیز نماینده امام خمینی ( ره ) در شورای عالی دفاع بودند. خاطرات روزانه ایشان برگ مهمی در اسناد انقلاب اسلامی به شمار میرود. به نظر میرسد ایشان طرح نحوه چگونه پایان دادن به جنگ را در ذهن داشته اند و دو عملیات قبل از عملیات رمضان طرح خود را با امام خمینی ( ره ) در میان گذاشتند. چنانکه در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ همزمان با عملیات فتح المبین نظر خود برای عبور از مرز و رسیدن نیروهای به خاک عراق را به اطلاع رهبر وقت جمهوری اسلامی میرسانند. مواردی که به نظر پژوهشگر ابهام برانگیز بود و پاسخی برای آن یافت نشده بود از ایشان پرسیده شد.
پژوهشگر: جناب آقای هاشمی، به نظر میرسد از زمان خروج ابولحسن بنی صدر به بعد و حتی قبل از فتح الفتوح های نیروهای ایرانی، تنها کسی که اندیشه ای برای پایان رساندن جنگ داشته است شما بودید. گواه این موضوع خاطرات شما در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ و صحبت های شما در دو جلسه شورای عالی دفاع را با امام خمینی است. البته این موضوع بعدها پس از پیروزی در عملیات والفجر هشت و تصرف فاو بیشتر نمایان میشود که جنابعالی همچین طرحی را در ذهن میپروراندید. با قبول این موضوع، اولا چرا شما نتوانستید اندیشه خود را به دیگران هم تعمیم بدهید تا همگی در کشور به این موضوع پی ببرند که جنگ باید روزی به پایان برسد؟ در حقیقت چرا شما تنها بودید؟
سران نظام با جمعی از عقلای مجلس و فرماندهان موافق بودند.
پژوهشگر: آیا با فرض اینکه نیروهای ایرانی میتوانستند بخشی از خاک عراق را هم اشغال کنند، آیا مسئولین راضی به پایان جنگ میشدند؟
فکر میکردم بر اساس اظهاراتی که قبل از شروع فرماندهی در جلسات متعدد داشتیم، میتوانستیم با ذکر دلایل و منطق نظامی، امام را راضی کنیم. چون بعد از حکم ایشان و قبل از سفر به جبهه که برای خداحافظی خدمت امام رسیده بودم و نظر و هدفم را گفته بودم، امام لبخندی زدند و از سر ملاطفت نگاهی به من کردند و جوایی ندادند. وقتی به جبهه رفتم همان حرف را در جمع فرماندهان جبهه گفتم که بعضی ها استقبال و بعضی ها مخالفت کردند.
پژوهشگر: در مقدمه کتاب پس از بحران ( خاطرات سال ۱۳۶۱ ) فرمودید فشار افکار عمومی برای ادامه جنگ و نپذیرفتن صلح بسیار زیاد بود. سوال بنده آن است که اگر تصمیمی غیر از ادامه جنگ در کشور گرفته میشد، با توجه به افکار عمومی چه اتفاق خاصی در کشور رخ میداد؟
فقط امام میتوانستند افکار عمومی را اطلاح کنند و مطمئنا هر چه امام ( ره ) میگفتند، چون مردم به رهبری اش اعتماد داشتند، قبول میکردند.
پژوهشگر: آیا با تجربه سال ۱۳۹۳، باز هم نظر آیت الله هاشمی در سال ۱۳۶۱ ادامه دادن جنگ پس از فتح خرمشهر بود؟
نظر من در آن مقطع این بود که گروگانی از عراق داشته باشیم تا با اتکای به آن بتوانیم حقوق ایران را بگیریم.
سردار حسین علایی استاد دانشگاه و از محققین جنگ میباشند. پس از تشکیل نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۱۳۶۴ ایشان فرمانده این نیرو شدند. همچنین ایشان بعد از جنگ با عراق، ریاست ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، قائم مقامی وزارت دفاع و ریاست سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع را نیز در کارنامه خود میبینند. کتاب دو جلدی روند جنگ ایران و عراق از جمله آثاری است که به قلم ایشان به رشته تحریر در آمده است.
پژوهشگر: جناب آقای علایی، من میخواهم صحبت را از مقطعی جلوتر از فتح خرمشهر و عملیات بیت المقدس آغاز کنم. در سال ۶۴، ۶۵ عملکرد نیروهای ایرانی نشان میدهد که دیگر ایران توان تصرف مناطق بزرگ و استراتژیک را ندارد. حتی بعد از عملیات کربلای پنج از آقای رشید نقل شده که ما دیگر توان انجام عملیات در جبهه های جنوبی را نداریم. در واقع به بن بست رسیدیم. این پازل را در کنار پازل بزرگی یعنی ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر قرار میدهیم. اگر تصور نیروهای ایرانی این بود که ما نمیتوانیم مناطق مهم از خاک عراق را فتح کنیم، استراتژی ما برای ادامه نبرد چه بوده است؟
ببینید امروز میتوانیم تحلیل هایی ارائه بدهیم که آن روز به راحتی امکانش نبود. اوایلی که جنگ آغاز شد در ذهن امام و تمام مسئولین این بود که دشمن را پس بزنند. موضوع به پایان رساندن جنگ در ذهن هیچ کس مطرح نبوده است. بنده هر چقدر مطالعه کردم نتوانستم مطلبی در این مورد پیدا کنم. در ذهن امام اینگونه میگذشت که اگر ما دشمن را از کشور بیرون کنیم جنگ تمام خواهد شد. به همین دلیل است که شما مشاهده میکنید تا بیت المقدس هر چقدر از امام سوال میشود که آیا ما میتوانیم از مرز عبور کنیم با پاسخ منفی امام مواجه میشوید. حتی قبل از فتح المبین آقا محسن خدمت امام میرسند و میپرسند اگر در این عملیات امکانش فراهم بود از مرز عبور کنیم؟ پاسخ امام باز هم منفی است. هر دفعه دیگر که از ایشان سوال میشود امام میگویند از مرز عبور نکنید. نیت ما فقط بیرون کردن دشمن است. در صحبت های امام نیز این موضوع کاملا مشهود است. موافقت ایشان تا رسیدن به مرز و بیرون کردن نیروهای عراقی بود و بعد از آن خواهان پایان دادن به جنگ بودند. بعد از اینکه عملیات بیت المقدس انجام و ما موفق به فتح خرمشهر میشویم، یک تصور کلی در بعضی از مسئولین امر از جمله خود امام خمینی شکل میگیرد که دیگر جنگ تمام شد. در بحث هایی هم که در جریان شورای عالی دفاع انجام میشود موضوع آن است که ما اگر جنگ را تمام کردیم اما عراق به جنگ پایان نداد، کجا بهتر است نیروهای خود را مستقر کنیم، که این بحث ما را به سمت ادامه جنگ سوق میدهد. شما اگر با دقت مذاکرات دو جلسه شورای عالی دفاع را مرور کنید مشاهده میکنید که یکی از کسانی که بیشتر صحبت میکند مرحوم ظهیر نژاد است. ایشان فردی نظامی است که اعتقاد دارد ما باید در مجاورت اروند قرار بگیریم. اما یک نفر هم از افراد غیر نظامی اندیشه ای در ذهن داشت که ما جنگ را در یک نقطه با برتری در یک نقطه مناسب به پایان برسانیم. آن فرد آقای هاشمی بودند. ایشان میگویند اگر ما به ارودند برسیم یک نقطه ای از عراق را گرفتیم و میتوانیم از موضع بالا جنگ را تمام کنیم.
پژوهشگر: آیا به صرف رسیدن به اروند ایران میتواسنت جای خاصی را بگیرد؟ به نظر میرسد با عبور از اروند نیروهای ایرانی میتوانستند نقطه ای مناسب را تصرف کنند.
اقای هاشمی احساس میکردند که همین مقدار پیشروی برای نیروهای ایرانی کافی است. ما اگر به کنار اروند برسیم میتوانیم در شرایط برتر جنگ را به پایان برسانیم. بخشی از خاک عراق در دست نیروهای ایرانی باشد و جنگ به پایان برسد. بحث تصرف نقاط استراتژیک در میان نبوده است. به نظر میرسد تا عملیات رمضان این استراتژی دنبال میشده است. نظر امام این بوده که بعد از بیت المقدس جنگ را تمام کنیم. بعد این آقایان با پیشینه نظامی گری و تخصص در امور جنگی برای ایشان استدلال میکنند و امام احساس میکنند که جنگ تمام نخواهد شد. صحبت آن است که ما باید منطقه ای از عراق را بگیریم، امام موافقت میکنند و میگویند جایی بروید که مردم عراق آسیب نبینند. اگر در نقل قول هایی که از امام بیرون آمده است مشاهده کرده باشید میبینید که ایشان دائما با ادامه جنگ مخالفت میکنند. حتی آقای سید احمد خمینی در مصاحبه ای که در مجله نگین نیز چاپ شده میگویند امام میگفتند که همین جا جنگ را تمام کنید. ایشان بر روی تمام کردن جنگ در همین نقطه اصرار زیاد میورزند. ایشان چهار دلیل را برای اثبات نظر خویش عنوان میکنند. ایشان میگویند مردم عراق تا امروز احساس میکردند که ما مظلومیم اما از ابن پس طرف عراق را میگیردند. کشورهای عربی از صدام حمایت میکنند، دنیا نیز این را نمیپذیرد و سلاح به عراق میدهد و در مجموع مواردی را میگویند که همگی به تحقق میپیوندد. به هر طریق امام در جلسه موافقت خویش با عبور از مرز توسط نیروهای ایرانی را اعلام میکنند و به نوعی راضی به انجام همچین تصمیمی میشوند. اما ایشان میگویند به مناطقی برویم که مردم در آنجا سکنی ندارند. در عملیات رمضان تصور میشود که که ما قدرتی همانند بیت المقدس داریم و میتوانیم به سمت بصره حرکت کنیم. امام نیز برداشتی داشتند که اگر ما ضربه سهمگینی به ارتش عراق بزنیم شیعیان عراق از درون میتوانند اقداماتی را علیه دولت مرکزی انجام بدهند. به همین خاطر در حین عملیات رمضان امام خمینی به مردم بصره و عشایر دجله و فرات پیام میدهند که به نیروهای ایرانی بپیوندید که این امر اتفاق نمی افتد. بعد از آن اسیر تصمیمی میشویم که بعد از بیت المقدس برای عبور از مرز گرفتیم و آن عبارت است از این که در مسیری قرار گرفتیم پایان دادنش برایمان مشکل بود. امام برای بسیج نیروها بحث جنگ جنگ تا رفع فتنه را و قبل از آن جنگ جنگ تا پیروزی را مطرح میکردند. اما از نظر نظامی و عملیاتی چگونه همچین مفهومی قابل اجرا بود؟ به غیر از یک نفر هیچ کس این تئوری را تعریف نکرده است. میتوانیم بگوییم دو گونه تعریف انجام شده است. یا میتوانیم اینگونه عنوان کنیم که یک تعریف واضح و یک تعریف تلویحی در این خصوص انجام شده است. تعریف تلویحی مختص سپاه است. یعنی آقا محسن و بقیه فرماندهان فکر میکردند که اگر ما ضربه ای به عراق بزنیم که ارتش آن فروبریزد.این اندیشه غیر از تصرف بغداد است. یعنی اگر بتوانیم اقدامی انجام دهیم که ارتش عراق مضمحل شود، اوضاع بهم میریزد و جنگ با برتری ما به پایان میرسد. هیچ کس به فکر فتح بغداد نبوده است. یک فکر هم آقای هاشمی میکرده است که میگفتند ما قادر نیستیم ارتش عراق را بشکنیم، قادر نیستیم وارد بغداد شویم بنابراین قادر به به پیروزی مطلق نظامی نیستیم اما میتوانیم یک پیروزی نسبی به دست بیاوریم تا جنگ را تمام کنیم و پیروزی نسبی آن است که ما با گرفتن یک منطقه حساس از عراق مثل جنوب این کشور یک برتری نظامی پیدا کنیم و بعد در مذاکرات سیاسی بنشینیم و امتیازات خود را از صدام بگیریم که حاصلش میتواند از بین رفتن صدام باشد. نتیجتا این دو طرح وجود داشته است. آقای هاشمی این طرح را دنبال میکردند و عنوان داشتند که این طرح منطقی است. از طرف مابقی مسئولین و شخصیت ها طرح خاصی ارائه نمیشود. سپاه بوده که میگفته ما قدرتمند بشویم تا بتوانیم این کار را انجام بدهیم. اما انتظار سپاه با واقعیات کشور همخوانی نداشت. مثلا ته حرف سپاه این بوده که ارتش را با تمام تجهیزات و امکاناتش به ما بدهید، بودجه جنگ را در اختیار سپاه و بودجه ما را نیز افزایش بدهید تا ما قدرتمند بشویم تا بتوانیم ارتش عراق را از هم بپاشانیم. البته حرف سپاه بی منطق هم نبوده است. آنها میگفتند که ارتش نمیجنگد ولی تجهیزات بسیار خوب و مناسبی دارد، ما میجنگیم اما تجهیزات نداریم. به نوعی مدیریت ارتش را به سپاه واگذار کنید. قرارگاه مشترک هم نیز به همین جهت بود. اما از آن طرف، بهترین فرد ارتش که شهید صیاد بود میگفت سپاه را به من بدهید. از رمضان به بعد هم اختلافات مشهود شد. آخر حرف صیاد آن بود که فرماندهی سپاه را به من بدهید. بعد از او سوال شد که ارتش چرا نمیجنگند؟ پاسخ ایشان آن بود به این دلیل است که ارتش بسیجی ندارد. حتی بسیجی هم به او دادند و گردان شهادت درست کردند اما اتفاقی که باید می افتاد نیافتاد. حرف صیاد هم این بود که وحدت فرماندهی پیدا کنیم و سپاه تحت الامر او قرار بگیرد. سپاه هم میگفت ارتش نمیجنگد. این طرح ها هیچکدام اجرایی نبود. امام آقای هاشمی را منصوب کردند که این اختلاف ها رفع بکنند و هماهنگی ایجاد کنند و … اما در مجموع بعد از عملبات رمضان استراتژی واحدی برای پایان دادن به جنگ نداشتیم. یک استراتژی آقای هاشمی داشتند برای پایان دادن به جنگ که کامل واضح و روشن است، یک استراتژی سپاه داشت که به وضوح معلوم مشخص نبود و ابهام داشت که میتوان این طور برداشت کرد که سپاه معتقد بوده میشود ساختار ارتش عراق را بهم ریخت و حکومت در عراق تحول پیدا کند و جنگ تمام بشود. این کدام استراتژی هست ما نمیدانیم. چون مسئولین ننشستند تا تکلیف جنگ را معلوم کنند این اتفاق افتاد. با همین دو استراتژی هم رمضان و هم فاو میتوانست پایان جنگ باشد.
پژوهشگر: چرا آقای هاشمی با اینکه استراتژی مشخصی را برای پایان دادن به جنگ داشتند نتوانستند نظر خود را اعمال کنند؟ یا به نحوی دیگر چرا زورشان نرسید؟
برای اینکه تمام نیروهای سپاه مخالفت میکردند زیرا تصور و برداشتشان از صحبت امام آن بود که برویم بجنگیم و رو به جلو برویم. همین امروز هم یکی از مسائل همین است. فقط آقای هاشمی رفسنجانی فکر پایان دادن به جنگ بودند. هیچ کس به پایان دادن جنگ فکر نکرده بود. همه میگفتند بریم جلو ببینیم چه اتفاقی می افتد.
پژوهشگر: بعضا از مسئولین و فرماندهان سپاه اعتقاد دارند که ما در ادامه جنگ توانستیم در عملیات کربلای پنج بزرگترین ضربه را به ارتش عراق بزنیم. آیا این فرض درست است؟
بنده این تحلیل را قبول ندارم. ما بیشترین ضربه را در کربلای ۵ دیدیم. درست است که حماسه و ایثار فراوانی کردیم اما حدود ۲۰۰۰۰ شهید دادیم و بیش از آنکه ارتش عراق دچار اضمحلال بشود خود مضمحل شدیم. ما بعد از کربلای ۵ نتوانستیم سر بلند کنیم و نتوانستیم به خوبی مسیر را ادامه بدهیم. در سال ۶۵ در ایران حدود ۴۰۰۰۰ شهید داشتیم. بالاترین شهدای دوران جنگ به تفکیک سال که ۲۰۰۰۰ نفر آن را در کربلای ۴ و ۵ شهید حضور داشتند. هزار نفر در کربلای ۴ و ۱۹۰۰۰ نفر در عملیات کربلای ۵. این آمار کمی نیست. تمام توان ما از بین رفت و ما نتوانستیم دیگر سربلند کنیم. پیدا بود که دیگر جنگ با اقدامات نظامی جلو نمیرود ولی مشکلی که وجود داشت آن بود که تصوری در داخل شکل گرفته بود که فهمگی خیال میکردند اگر اقدام سیاسی صورت گیرد کار غلطی انجام شده است. ما در جنگ حماسه های بزرگی آفریدیم اما مشکل ما این بود که راهکاری برای پایان دادن به جنگ نداشتیم در حقیقت تکلیف را مشخص نکردیم. یعنی استراتژی ما معلوم نبود. این امر ما را به سمتی برد که بدون طرح ما جنگ تموم شد. باید با طرح ما جنگ تمام میشد اما با طرح آمریکایی ها و شوروی ها جنگ پایان پذیرفت. قطعنامه ۵۹۸. در حالی که اگر ما استراتژی داشتیم میتوانستیم جنگ با طرح و ایده خود به پایان برسانیم. استراتژی تحت این عنوان که بیاید برای ما منحنی رسم بکند و مشخص کند که کجا هستیم و به کجا میخواهیم برسیم در داخل کشور وجود نداشت.
به همین خاطر ما به بن بست رسیدیم. مجبور شدیم در قطعنامه ۵۹۸ با طرح آمریکایی ها جنگ را تمام کنیم .امام به همین دلیل عنوان کردند که جام زهر را نوشیدم زیرا امام نمیخواستند جنگ این شکلی به پایان برسد. البته عنایت خدا طوری بود که به نفع ما تمام شد ولی عملا ما طرح نداشتیم. چون طرح نداشتیم آن وضعیت جنگ شد و در مسیر تسلسل تخریب قرار گرفتیم. از این پس عراقی ها شهرها را زدند و ما هم که نمیخواستیم شهرها را بزنیم شروع کردیم به زدن شهرهای آنها. جنگ از جبهه تبدیل شد به جنگ اجتماعی. آن ها شهر را میزند، ما میزدیم. همه چی بهم ریخت تا اینکه بالاخره نفس دو کشور بند امد. استراتژی ما دقیقا روشن نیست در حالی که من معقتدم استراتژی ما تا بیت المقدس روشن بود که میخواستیم با بیرون کردن عراقی ها از کشور جنگ را تمام کنیم. ولی این استراتژی مدون نشده بود. بعد از بیت المقدس ما در مسیر قرار گرفتیم که بر روی یک دور تسلسل ناشی از تصمیات قبلی بود و نتوانستیم جنگ را تمام کنیم. آقای هاشمی یک طرح داد چون تنها بود نتواسنت آن را تکمیل کند. یعنی آقای هاشمی گفتند جنگ جنگ تا کسب یک پیروزی. یعنی ما یک جا از عراق را بگیریم و جنگ خاتمه پیدا کند. یک جایی را بگیریم و بشینیم و حالا بگوییم که با قدرت بر سر مذاکره برویم تا بتوانیم جنگ را تمام کنیم. این مسئله حل نشد. آقای هاشمی هم در مسئله فاو نیز همین نظر را داشتند. فاو را گرفتیم جنگ را به پایان برسانیم. اما وقتی فاو رو گرفتیم احساس پیروزی کردیم و گفتیم بریم جایی دیگر را بگیریم. نبود اتخاذ استراتژی واحد باعث شد سیاست ها سینوسی بشود. ما باید یک مجموعه میبودیم تا مشکل را حل میکردیم.
پژوهشگر: یکی از نکات عملیات بیت المقدس آن است که ما طبق فلش ها قصد داشتیم به سمت بصره برویم. پس این طور بود که ما برای عبور از مرزها در بیت المقدس فکر کرده بودیم. در جریان عملیات بعد از آنکه فشار ارتش عراق زیاد شد فلش را برگرداندیم سمت خرمشهر و به سمت بصره نرفتیم. به همین دلیل هم بود که عراق هم نیروهایش را به سمت بصره کشاند و تا بتواند از سقوط آن جلوگیری کند. این موضوع چه مقدار صحت دارد؟
در طرح این موضوع بوده اما هیچ وقت در خود طرح این نبود که ما به سمت انجا برویم. فلش را داده بودیم اما هدف را نداده بودیم. چون فلش دادن ( جهت گیری دادن) با هدف دادن بسیار فرق میکند. این طرح بنا به دستور بوده است.
پژوهشگر: در جریان همان عملیات بیت المقدس زمانی که به مرز رسیدیم باز هم به فکر رفتن به سمت بصره بودیم؟
من فکر میکنم خیر. علت آن بود که ما هفته اول نیز بسیار نگران بودیم چون در هفته اول نتوانستیم از جاده آسفالت عبور کنیم . یک هفته آنجا گیر کردیم. توان ما آنقدر نبود که بتوانیم بسیار پر قدرت جلو برویم. عملیات بیت المقدس نیز ۲۴ روز طول کشید. این حاکی از آن بود که ما توان پیشروی به سمت بصره را نداشتیم. در اخرین لحظات هم ما به محاصره خرمشهر نیز راضی بودیم و نه حتی تصرف این شهر.
پژوهشگر: در آخرین لحظات نیز عراق نیروهای خود را از خرمشهر بیرون کشید چون به نظر میرسد عراق هم نگران آن بود که نکند همین فلش ایران برایش دردسر بشود؟
بله. جهت ما جهت بصره بود. این علامت آن بود که طرح ما درست بود. در حقیقت طرح گرفت. ما به جای اینکه به سمت لشکر ۵ و ۶ یا خرمشهر برویم به سمت مرز رفتیم و باعث شد به جای آنکه ما را قیچی کنند ما عقبه آنها را از دو طرف تحت تهدید قرار دهیم. ولی اینکه بگوییم ما توان آن را داشتیم به آن سمت بصره برویم غلط است.
آقای مهندس محسن کنگرلو از اعضای اصلی ستاد فجر اسلام، دستیار شهید بهشتی در سال های ابتدایی انقلاب و مشاور امنیتی نخست وزیر وقت مهندس میرحسین موسوی بودند. ایشان از جمله کسانی هستند که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حمله عراق به کشور را پیش بینی کرده بودند و در جریان انقلاب نیز با بسیاری از مقامات امنیتی کشورهای مختلف در دنیا دیدار و گفتگو داشته اند.
پژوهشگر: جناب آقای مهندس کنگرلو، شما از جمله افرادی هستید که بنا به گفته خودتان، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی حمله رژیم عراق به کشور را پیش بینی کرده بودید. نکته جالبی که وجود دارد آن است که پیش بینی شما برای مهندس بازرگان ارسال شده و ایشان نیز بعد از پیروزی انقلاب حدود ۹ ماه سکان اداره کشور را بر عهده داشتند. اولا دلایل جنابعالی برای حمله عراق به ایران چه بود؟


فرم در حال بارگذاری ...

دانلود فایل ها در مورد : شناسایی و ...

۴-۳-۳-۳- نتایج بازیابی ویولت کوواسول برای خاک ترکیبی

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

از ۵/۰ گرم ماده رنگی ویولت کوواسول در این آزمایش استفاده گردید.
جدول ۴-۶: مقادیر ماده رنگی ویولت کوواسول بازیابی شده در هر یک از نقاط اندازه ­گیری خاک ترکیبی

محل نمونه برداری پیزومتر ۱ پیزومتر ۲ پیزومتر ۳ پیزومتر ۴ مخزن پایین دست
جرم بازیابی شده (درصد) ۴۸ ۴۸ ۴۸ ۴۸ ۴۲

مقادیر جرم­های بازیابی شده از ردیاب مورد استفاده نشان دهنده این است که ردیاب زوال پذیر است. با اندکی دقت مشاهده می­ شود که در همه پیزومترها جرم بازیابی شده از جرم تزریق شده کمتر می­باشد. در محاسبه این جرم، یکی از پارامترهای دخیل سرعت جریان یا دبی می­باشد که به روش حجمی اندازه ­گیری شده بود. البته با توجه به ثابت بودن تراز آب در مخزن بالادست اثر دبی بر همه نقاط یکسان می­باشد. در همه پیزومترها تقریبا نصف ماده رنگی رسوب کرده است که به دلیل حلالیت کمتر این ماده در آب است.
۴-۳-۴- منحنی­های رخنه برداشت شده برای ویولت کوواسول
در این قسمت منحنی­های رخنه برداشت شده برا ماده رنگی ویولت کوواسول در سه نوع خاک بیان می­گردد.
۴-۳-۴-۱- منحنی­های رخنه برای خاک ریزدانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
شکل­های ۴-۱۹ الی ۴- ۲۲ به ترتیب منحنی رخنه برداشت شده در خاک ریزدانه با ماده ویولت کوواسول را در پیزومترهای ۱ الی ۴ را نشان می­ دهند.
شکل۴-۱۹: منحنی رخنه برداشت شده در پیزومتر ۱ در خاک ریزدانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
شکل ۴-۲۰ منحنی رخنه برداشت شده پیزومتر ۲ در خاک ریزدانه با ماده رنگی ویولت کوواسول را نشان می­دهد.
شکل۴-۲۰: منحنی رخنه برداشت شده در پیزومتر ۲ در خاک ریزدانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
شکل ۴-۲۱ منحنی رخنه برداشت شده در خاک ریزدانه با ماده ویولت کوواسول را در پیزومتر ۳ نشان می­دهد.
شکل۴-۲۱: منحنی رخنه برداشت شده در پیزومتر ۳ در خاک ریزدانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
شکل ۴-۲۲ منحنی رخنه در پیزومتر ۴ را در خاک ریزدانه با ماده ویولت کوواسول نشان می­دهد.
شکل۴-۲۲: منحنی رخنه برداشت شده در پیزومتر ۴در خاک ریزدانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
منحنی­های رخنه ترسیم شده مربوط به ویولت کوواسول در خاک ریزدانه همگی به طور دقیق برداشت شده ­اند و هیچ انقطاعی در آن­ها نسبت به پونسیو ۴-آر دیده نمی­ شود که البته به دلیل اندازه ­گیری کامل نمونه­ها است. رفتار منحنی­ها بیانگر این است که همه آن­ها دارای نوعی نامتقارنی به سمت راست می­باشند. در پیزومتر­های ۳ و ۴ منحنی تقریبأ کامل شده است. علت نامتقارنی منحنی­ها را در خاک ریزدانه می­توان اثر ذخیره ردیاب در مخزن بالا دست نسبت داد زیرا که خاک ریزدانه بوده و در نتیجه هدایت هیدرولیکی و نفوذ پذیری آن کم بوده و قابلیت انتقال ردیاب نیز پایین می­باشد.
شکل ۴-۲۳ منحنی رخنه در خاک ریزدانه با ماده رنگی ویولت کوواسول را در مخزن پایین دست نشان می­دهد.
شکل۴-۲۳: منحنی رخنه برداشت شده در مخزن پایین دست در خاک ریزدانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
منحنی رخنه برداشت شده در مخزن پایین دست مربوط به خاک ریزدانه و ردیاب ویولت کوواسول دارای نوعی نوسان می­باشد ولی در حالت کلی همان روند کلی منحنی در پیزومترها را دارد. بدلیل بزرگ بودن مخزن و سطح اندازه ­گیری مخزن نسبت به پیزومترها، غلظت برداشت در مخزن بیانگر نوعی غلظت متوسط­گیری شده در حجم می­باشد.
شکل ۴-۲۴ منحنی رخنه در مخزن بالا­دست را در خاک ریزدانه با ماده ویولت کوواسول نشان می­دهد.
شکل۴-۲۴: منحنی رخنه برداشت شده در مخزن بالا­دست در خاک ریزدانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
منحنی رخنه برداشت شده در مخزن بالادست نیز بیانگر کاهش تقریبأ خطی در اکثر زمان­ها می­باشد. از این منحنی به عنوان غلظت ورودی در مدل­سازی ردیاب در مدل Ctran/w استفاده می­گردد.
۴-۳-۴-۲- منحنی رخنه برای خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
اشکال ۴-۲۵ الی ۴- ۲۸ منحنی­های رخنه ویولت کوواسول را در خاک درشت دانه در پیزومترهای ۱ الی ۴ نشان می­ دهند.
شکل ۴-۲۵ منحنی رخنه را در پیزومتر ۱ در خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول نشان می­دهد.
شکل۴-۲۵: منحنی رخنه برداشت شده در پیزومتر ۱ در خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
شکل ۴-۲۶ منحنی رخنه را در پیزومتر ۲ در خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول نشان می­دهد.
شکل۴-۲۶: منحنی رخنه برداشت شده در پیزومتر ۲ در خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
شکل ۴-۲۷ منحنی رخنه را در پیزومتر ۳ در خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول نشان می­دهد.
شکل۴-۲۷: منحنی رخنه برداشت شده در پیزومتر ۳ در خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
شکل ۴-۲۸ منحنی رخنه را در پیزومتر ۴ در خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول نشان می­دهد.
شکل۴-۲۸: منحنی رخنه برداشت شده در پیزومتر ۴ در خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
در مقایسه با ردیاب پانسیو ۴-آر منحنی­های برداشت شده ویولت کوواسول مقداری تفاوت دیده می­ شود. منحنی­های رخنه ویولت کوواسول دارای کشیدگی بیشتری در زمان­های انتهای آزمایش می­باشد و همین علت باعث گردید که رفتار منحنی از حالت نرمال و متقارن دور گردد. تا زمان حدود ۳۰ دقیقه منحنی تقریبأ نرمال و متقارن می­باشد ولی بعد از این زمان ردیاب با تأخیر بیشتری حرکت می­ کند و این می ­تواند بدلیل ترسیب و ته نشینی ردیاب ویولت کوواسول باشد. مشاهدات عینی حاکی از آن بود که مقداری از ویولت کوواسول در مخزن بالا­دست و پیزومتر ها ته نشین شده است و این یافته با محاسبات درصد بازیابی نیز مطابقت دارد.
شکل ۴-۲۹ منحنی رخنه را در مخزن پایین دست در خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول نشان می­دهد.
شکل۴-۲۹: منحنی رخنه برداشت شده در مخزن پایین دست در خاک درشت دانه با ماده رنگی ویولت کوواسول
منحنی رخنه برداشت شده در مخزن پایین­دست مربوط به خاک درشت دانه و ردیاب ویولت کوواسول اگر چه دارای پیوستگی خوبی است ولی شیب بازوی پایین رونده نسبت به بازوی بالا رونده کندتر است و همان تفسیر که درباره منحنی­های مربوط به پیزومترها بیان گردید نیز در اینجا صادق است.


فرم در حال بارگذاری ...